مامان دیار و پریزاد🧑‍🧑‍🧒‍🧒🤍✨ مامان دیار و پریزاد🧑‍🧑‍🧒‍🧒🤍✨ روزهای ابتدایی تولد
مامان گندم


❤️ مامان گندم ❤️ ۴ ماهگی
مامان روشا گلی😋 مامان روشا گلی😋 ۷ ماهگی
بیست و دوم
خلاصه خیلی پیشرفت کردم ولی همیشه با یه داغی او قلبم ‌ دیدم بچه هام خیلی کمتر شده بود ‌بیشتر میاوردمشون خونمون
تا زد
این همسرم که میشه خواهر زاده داماد دایم ‌
تو عروسی دختر دایم
مادرش منو دیده بود و ازم خواستگاری کرده بود
من قبول نمی‌کردم
بعد گفتم به خاطر جهیزیه و اینا ک ندارم
مادرش گفت خودم همه چی میخرم
قبل از ازدواج مجدد به دختر و پسرم زنگ زدم م میخام ازدواج کنم مشکلی ندارین گفتن نه خوبه چرا تنها بمونی بابا رفته ازدواج مرده توام باید ازدواج کنی
دوماه اول لزدواجم نیامدن میرفتن همه چی خوب بود
تا بعد از دوماه هرچی زنگ زدم پیام دادم جواب ندادن حضوری رفتم
دختر و پسرم گفتن اگه میخای مارو ببینی باید از شوهرت جدا بشی
و دیگ ن جواب دادن ته زنگ زدم جواب دادم میرفتم در و باز نمی‌کردم
تا الان ک ۷صاله ندیدمشون
این شد سرگذشت زندگیم
اخرشو خیلی خیلی خلاصه نوشتم سوالی بود بپرسید اگه بیشتر از این توضیح میدادم پنیک میشدم
امیدوارم هیچ مادری چشم به راه فرزند نباشه شب با بوی لباسهای هشت سال مونده و دستبند زایمان و حلقه ختنه پسرش به خواب نره