مامان بادوم مامان بادوم ۳ سالگی
یمدت بود دیگه گذشتم یالا رفته بود و می‌گذشتم از هر حرف شوهرم ولی الان امروز کاری کزد که دعا میکنم به حاجتم برسم که بتونم به آسونی ترکش کنم برم ۴ ساله بی حرمتی میکنه هی هیچی نمیگم دو سه بارم رفتم قهر اومده مثل چی التماس کرده واسطه آورده برگشتم ولی کاش به حاجتم برسم برم
واسه خونش ۴۰ گرم بعش طلا دادم اصلا خیال نداره برگردونه
شاید بگید زندگی مشترک دیگه ما هست من نیست ولی برای من استثناست چون این آقا دزدکی قایمکی هرجور شده به پدرمادرش دست میرسونه ولی زورش میاد واسه من یه ادامس بخره امروزم رفتیم طلا فروشی ۱۲ گرم طلا داشتم از قبل خودشم ۸۰ میلیون داره‌گفت بریم النگو بخریم رفتم هزار مدل طلا که من دوستدارم هست میگم این نیم ست بخز میگه نه میگم گوشواره میگه نه گیر داده ۳تا النگوی دست دوم پیرزنی
اینم میخواست بهره واسه بعدا بفروشه ماشین بخره
درمیاد میگه چیه هی زرت و پرت میکنی منم اومدم نشستم تو ماشین تا اومد خبر مرگش
چقدر ازش یدم میاددددددد خداااا
هرروز ۷م میگه تو هیچ گهی نمیشی تو هیچی نمیشی
من فعلا دارم آموزش ابتدایی میخونم بعدا آزمون بدم هی هرروز این حراقا را میزنه اعصابم دیگه نمیکشه خبرش بیاد الهی
مامان fereshteh مامان fereshteh ۴ سالگی
مامان شاه پسر مامان شاه پسر ۳ سالگی