مامان امیرمحمدوالینا مامان امیرمحمدوالینا ۵ سالگی
سلام مامانا شبتون بخیر عزاداری هاتون قبول حق یه سوال بگید حق بامنه یا نه ببنید من طبقه دوم زندکی میکنم طبقه اول که مشترک شریکی بین خواهرشوهرم وهمسرم خب مادرشون بود زندکی میکرد که دونک طبقه پایین پدرشوهرم که دخترش طلاق گرفت زد ب نامش که مادردختر زندگی کنن من تاسوعا عاشورا مامانم نذری داره می رم اونجا من شنبه صبح حیاط شسته تمیز بدون برگ درخت بدون اشغال درخت انگور سیب درخت پرتقال آب دادیم رفتیم همسرمم هیئت شون نزدیک خونه مامانم ما تاسوعا عاشورا نیومدیم خونه شب بعد از هیئت همسرم اومدیم خواهرشوهرم اومده درخت ها آب داده حیاط شسته نذری دادن همسایه ها خورده گذاشته تو باغچه رفته منم امروز حیاط نرفتم بچه ها کلاس نقاشی داشتن باهاشون تمرین می کردم کاردستی با کاغذ رنگی انجام می دادیم امروز صبح چهار همسرم با برادرشون رفتم ختم قائم شهر شمال عصر هفت برگشتن گریه اومده اشغال یکبار مصرف کاغذی خواهرش ریخته تو باغچه چای بوده دستمال کاغذی نیومده گلایه دعوا چرا نبردی بندازی اشغالی گفتم من نخوردم بیرونم عصری رفتم گربه پاره کرده خواهر خورده ب من چه میتونست ببره اشغالی ن تو جوب بندازه ن خواهرم خورده بخاطر اون کینه ای من خودم حساسم ب اشغال اصلا نمی زارم تو سطلی بمونه خیلی بهم برخورده خب خورده نباید می‌برد درخت ها آب داده چرا منت گذاشته من که آب دادم حیاط تمیز تحویل دادم خیلی ناراحت شدم 😞😞ناراحتیم از اینه نرسیده میگه چرا نتداختی اشغالی احه ب من چه اون خورده اون ریخته میتونستم بردارم چون همیشه مقایسه میکنه میکه خوش سلیقه تو کثیفی،بد سلیقه دس نزدم خب اونا مادر دختر مسلما تمیز تراز من دوتا بچه کوچک آیا حق بامنه
مامان مارال مامان مارال ۵ سالگی
مامان آزیتا مامان آزیتا ۳ سالگی