مامان ریزع میزع مامان ریزع میزع ۳ سالگی
مامان رها مامان رها ۳ سالگی
مامان دلوین🧸🍭 مامان دلوین🧸🍭 ۵ سالگی
مامان دوتاعشق💙💙 مامان دوتاعشق💙💙 ۳ سالگی
چقدر دلم شکسته ، چقدر حیف زنگیه که با احترام وعشق‌ ومحبت شروع بشه بعدن بهم بخوره 😪😪
من باپسر داییه خودم ازدواج کردم کل طایفه حسودیشون شد حتی یکی از خاله هام نیومد عروسیم بعد یه ماه هم همدیگرو دیدیم تبریک نگفت ، حتی یکی از شوهر عمه هام شب قبل عقد زنگ زده بود برادر شوهرم که سریع عروسی رو بهم بزنید اونم گفته بود چی میگی برا خودت مگه میشه، یکی از پسرخاله هامم که نیومده بود دختر خاله هام اذیتم میکردن همش طعنه میزدن از حسودیشون، ولی من باهیچکدومشون بد نبودم ،کاری به کارشون نداشتم هیچوقت، از همه حسود تر جاریم بود که فکر میکرد چه خبره الان چه فرقی بینمون میزارن، الانم که بدبختیمو میبینه ولکنم نیست ، بعضی روزها بچه هامونو میبریم پارک همش از مادر شوهرم میگه که پشت سرم چه حرفای بدی زده ولی چون از من مطمنه که حرفاشو نمیبرم براش دیگه همه چیز رو تعریف میکنه ، هم مادر شوهرم هم جاریم پشت هم حرف زدند ولی هیچ وقت حتی یه حرف کوچیک هم ازشون نگفتم یاتعریف کنم، حالا بهش گفتم خاهشا هرچی هم راجب به من گفت تعریف نکن چون اعصابم بهم میریزه ولی وتجه شدم هدفش اینه که حالمو بدکنه ، چون بهش گفتم از اون حرفی که بهم زده خیلی ناراحت شدم شب نخوابیدم دیدم زیر لب خندید ازخوشحالی، آخ که چقدر بدبختم اخه چرا بدمو میخوان، خوبیش اینه خودش متوجه شده که فامیل هم هستیم به حالم فرقی نکرده دیگه چراااا،حالا گفتم دیگه نگو حرفاشو دیروز باز حرفاشو میگفت 😭😭حالم بده چون نمیتونم به روی مادر شوهرم بیارم همه چیز زیر سراونه چون تو خونه ی اونازن سالاریه، خانما من شوهرم خیلی دوسم داشت ولی الان دیگه هیچکدوممون همو دوست نداریم خیلی بده دشمنام چشمشون روشن شد
مامان پسر نازم مامان پسر نازم ۴ سالگی