مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۳ سالگی
مامان زیبا مامان زیبا ۳ سالگی
طبق تاپیکای قبلم، این دوستا شمالی مون اومدن، هتل دوستمونن طبق معمول، (هرسال میان مشهد)این اولین ساله ک ماباهاشون اشناشدیم بواسطه دوستمون که رفتیم باهم رشت خونشون، خلاصه اینا تو رشت برا ما و دوستِ شوهرم سوییت داشتن دادن سه شب بودیم ،بجاش هروقت مشهد میان ،رفیق شوهرم که الحمدلله ازبرادر نزدیک تره بما، هتل رو بهشون مجانی میده، خلاصه اینا اومدن منم شرایط خونه ندارم چون میزجلومبلی ندارم، مبل هام باید تعویض بشن و دیوارا خط خطی ان و اینا، به مامانش یه تعارف زدم و بعد گفتم یا بیاین منزل یا بریم بیرون درخدمتتون باشیم، بعد گفت دخترم خبرمیده، دخترش زنگزد، گفتم بیاین خونه یاهم بریم بیرون ،گفت که ما تعدادمون زیاده بادوستامون اومدیم ممکنه تنهابزاریمشون ناراحت شن واسه همین خبرمیدم که بزاریمشون بیام و اونارو نباید بیاریم(۶تاخودشون،۶تادوستاشونن)گفتم چه اشکال داره شب میایم باماشین دم هتل دنبالتون،فوقش دوسه ماشینه میایم،میبریم باغ مشهد، پارک و چالیدره و جاها دیدنی شامم میریم بیرون،فردام بریم نهاربیرون، قرارشد خبر بدن، 😉😉
خوب گفتم؟؟ هی میگین بگو بیان خونت خونت😒😒😒😒😕
خب اخه خونم مناسب مهمون الان اصلا نیست بار اول بیان اصلا موقعیت نیس
مامان گردو مامان گردو ۳ سالگی