مامان مامان جوجه هام مامان مامان جوجه هام ۳ سالگی
مامان حسنا مامان حسنا ۴ سالگی
سلام.



رفتم مسجد ساعت 12نیم بود میخواستیم بیایم خونه دختر دوستم دیدم از دختر خودم کوچیک تره بهم میگه عمه بعد من دستش گرفتم بوسش کردم دخترم اون لحظه پیشم نبود یهم اومد دید من بوسش کردم همونجا دخترم گریه کرد گفت حدیث بوس کردی منو بوس نکردی. الان داره ساعت سه میشه بخدا کسی باور نمیکنه هنوز داره گریه میکنه چشماش قرمز شده دیگه همش میگه منو بوس نکردی حدیث بوس میکنی میگم من مامانت تو هستم فقط تو بغل من میخوابی همه چیز میخرم برات من حدیث بوس کردم اون رفت خونه اشون میگه وقتی خونه خودمون هم بیاد بوسش میکنی بغلش میکنی منو بوس نمیکنی جوری میگه عذاب وجدان گرفتم میگم عجب غلطی کردم

بخدا اون لحظه دخترم پیشم نبود یهو اومد.
بازی کردم باهاش سرگرمش کردم بازم یهو شروع میکنه گریه کردن. قبلا هم میداد که من مثلا بوسش میکنم چیزی نمیگفت
به قرآن جوری داره تو بغلم گریه میکنه میگم خدا لعنتم کنه خدا جونم بگیره😭😭😭 من الان چه غلطی کنم همون لحظه بردمش مغازه بازی کردم باهاش همش داره گریه میکنه تو منو بوس نکردی تو همیشه حدیث بوس میکنی همه دختردارن..... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭