مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
سلام✋
یلداتون مبارک. امشب چطور بود؟
من یه سوتی دادم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
آخر شب عموی همسرم و بچه هاشون همگی اومدن اینجا شب نشینی.
از در که اومدن تو، من با همسرم و برادرشوهرم توی یه ردیف ایستاده بودیم پسر عموی شوهرم با برادرشوهرم و شوهرم دست داد بعد اومد با منم دست داد. بعد منم هول شدم دست دادم🤦‍♀️ نمیدونم شلوغ بود یا خسته بودم که حواسم نبود.
اونم بنده خدا حواسش نبود. یهو گفت ای وای ببخشید سریع رفت. منم گفتم خدا ببخشه😶
بعد نگاه کردم شوهر گرامی، دیدم عصبانی داره نگاهم میکنه و متاسفانه خنده ام گرفت. همسرجان هم زیر لب گفت زهرمار!!! حالت خوبه؟؟؟
یک ربع بعدم رفت خونه. به منم گفت بیا بریم ولی امیر نمی‌آمد که...
اونم گفت یه ربع دیگه بالایی! قیافه شم‌ اینجوری بود😡
من یه ربع بعد رفتم ولی خواب بود عمیق!!! منم برگشتم پایین!!!😄
حالا بماند چقدر برادرشوهرم مسخره ام کرد. می‌گفت این میخواست با من روبوسی کنه منواز ترس آنفولانزا نذاشتم اگر منو ماچ میکرد ردیفی میومد جلو تو رو هم ماچ میکرد🤣
منم میگفتم باباجان کاری نکردم که . دست دادم پا که ندادم🤣

خلاصه که شوهرم هنوز خوابه. انشالله که صبح کلا یادش نیاد توکل بخدا😄
حالا جالبه توی خانواده همسر سابقم همه باهم دست میدادن و من به شدت پرهیز میکردم و مخالف بودم ولی همسرم مشکلی نداشت😂