مامان maniar مامان maniar هفته سی‌وچهارم بارداری
مامان آتیلا مامان آتیلا ۱۵ ماهگی
ما هرسال یه سه شب غذا میدیم دیشب امشب دیشب برا خودمون بود امشب برای همکار شوهرم تو حیاط باغ بعد من سگام تو حیاطن شوهرم گفت مردا میان اینجا زشته برو خونه مامانت منم رفتم کلیم سفارش کردم که پنبه نه ولی هپی سگ کوچیکه خیلی بازی گوشه مراقب باشید از در بیرون نره چون باغه هم روباه داره هم سگ قیمتی دزد نبره بچرو کلا تا خونمون ده دقیقه راهه ماهم اتاق درست کردیم براشون بنا تخریب کردیم درحال ساخته که خودمونم بریم چون اپارتمان همسایه ها نمیازارن ساعت یک شب زنگ زدن هپی نیست منم سکته کردم کل خیابونا تنها گشتم من یه طرف میدویدم شوهرم یه طرف ساعت سه نیم هپی پیدا کردیم روباه کمین کرده بود بگیرتش خدارو شکر پیدا شد اما من رسیدم باغ انقدر حالم بد بود همرو بیرون کردم انقدر عصبی بودم بد رفتار کردم باهاشون گفتم نمیخام تو باغ ما غذا بدید جمع کنید برید من این سگو امانت گذاشتم اونا زنگ زدن نیسان اومد دیگ با غذا بردن به نظرتون کارم بد بوده من گفته بودم مراقب باشم اونا هی میگفتن باشه ابجی نگران نباش
مامان جوجه فندقی مامان جوجه فندقی هفته سی‌وششم بارداری