آدم‌ها با امید و آرزوی زیادی تصمیم می‌گیرن که بچه‌دار بشن‌، در کنار همه‌ی لذت‌های مادر و پدر شدن و شور و شوق‌های اولیه‌ی داشتن فرزند‌، اضافه شدن عضوی جدید به خانواده سختی‌های خودش رو هم داره‌.
همه‌ی وقت پدر و مادر صرف فرزندشون می‌شه‌، مسئولیت‌های پدر و مادر بیشتر می‌شه‌، شما تا قبل از به دنیا اومدن فرزندتون فقط وظایف زناشویی رو بر عهده داشتین و حالا وظیفه‌ی والد بودن رو هم دارین. خلاصه که گذر از دنیای دو ‌نفره به زندگی سه نفره‌؛ همون‌قدر که هیجان انگیزه، ممکنه پر از چالش و نگرانی هم باشه و رابطه‌ی زناشویی رو تحت تاثیر قرار بده.

مشکلات همسران بعد از به دنیا اومدن فرزندشون می‌تونه مختلف باشه ، مثل:
🔹 اختلاف در شیوه‌های تربیتی
🔹 کم شدن زمان‌های دو‌نفره
🔹 مشکلات با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها
🔹 مسائل مالی
🔹 احساس بی توجهی و توقعات بیشتر از همسر
🔹 و...
این طبیعیه که حداقل تا یک سالگی اولویت اول شما فرزندتون باشه، اما پدر و مادر به ارتباط دو‌نفره‌شون هم از لحاظ عاطفی و روانی احتیاج دارن‌. بنابراین بهتره برای حفظ و غنی‌تر کردن رابطه‌شون در این دوران تلاش کنن. این تلاش کردن بعد از به دنیا اومدن فرزند و وظایف جدید والد شدن، کمی سخت‌تر به نظر میاد، اما غیر‌ممکن نیست.

حالا برای پشت سر گذاشتن این چالش‌ها چی‌کار می‌تونیم بکنیم؟
🔹 بهترین راهکار برای حل این تنش‌ها، گفتگوی مداوم در مورد انتظاراتی که دارین و حس‌ و ‌حال و تجربیات‌تونه. خوبه در هر فرصتی که پیدا می‌کنین، حتی ده دقیقه؛ کنار همسرتون بشینین و باهاش صحبت کنین. حتی با چند دقیقه گفتگوی کوتاه هم‌، احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری با همسرتون می‌کنین.
🔹 کارهای مربوط به فرزندتون رو تقسیم کنید و وظایف هرکس رو مشخص کنین و فهرست کارها رو جایی جلوی چشم خودتون و همسرتون قرار بدین. این وظایف رو با توافق هم و بر اساس علاقه تقسیم کنین. هر هفته می‌تونین وظایفتون رو جابجا کنین تا براتون خسته کننده نباشه.

شما برامون بگین که اصلی‌ترین چالش شما با همسرتون بعد از به دنیا اومدن فرزندتون چی بوده؟
همسرتون چقدر با شما همکاری می‌کرده و معمولا چه کارهایی رو بر عهده می‌گرفته؟
چه کارایی کردین برای اینکه رابطه‌تون رو در این دوران بهتر و صمیمی‌تر کنین؟
اگه باردار هستین در مورد رابطه با همسرتون بعد از به دنیا اومدن فرزندتون چه دغدغه‌ها و برنامه‌ریزی هایی دارین؟

راستی اگر در اینستاگرام اکانت دارین، آدرسش رو ( ID اینستاگرامتون ) هم بنویسین.

تصویر
۴۵۷ پاسخ

خدایا نسل همه مادرشوهرای گیرو کم کن الهی عامین🥺
خودشون بچه تربیت کردن هنوزم به تربیت لازم داره بعد تو تربیت ما دخالت میکنن بابا صبر کن ببین چیکار میکنم کمک خواستم کمک کن جالب اینجاس کمک هم بخوای کلی منت میذارن سرت ک تو بلد نیستی...
اصلا اعصابم به هم میریزه فکرشو میکنم...

خوب وقت با هم بودن کم میشه ولی خداروشکر که ی بچه سالم دارم

اگه حرفای مادرشوهر و دخالتاش در مورد بچه رو حذف کنیم،عالی مشه،وگرنه طاقت فرساست

واقعاااا قیافه زنه رو دیذم افتادم یاد اویل بچه داریم😬😬😅😅😅

من هنوز تجربه نکردم بعد سه ماه درک میکنم اونایی ک گفتن سخته 😅
ب نظر من من از پسش بر میام تنهایی

درسته ریتم زندگی با اومدن بچه تغییر می‌کنه ولی حضورش باعث با انگیزه شدن پدر و مادر برای ادامه زندگیه

کلا رابطه زناشویی ما از تولد بچم تموم شده .همه چی بهم ریخته .همیشه خسته.ولی کاری نمیشه کرد .دلم به بچم خوشه

زندگی قبل و بعد از بچه دو دنیای متفاوته. ماخداروشکر از پسش بر اومدیم و همه چی سرجاشه. فقط بعضی وقتا وقت کم میارم. تا از سرکار برمیگردم تا به ترنم و خودمو و همسرم و خونه و زندگی و... میرسم واسه خواب و استراحت وقتی نمیمونه. پیش میاد تا صبح بیدار میمونم و کارامو میکنم. ولی خدارو هزاااار بار شکر راضیم

عارفه سادات حسینی😍😍

خداروشکر ازاون موقع که باردار شدم زندگیم بهتر شد، ازاون موقعی که به دنیا اومد بهترشده، درست وقت زیاد میزاریم به پسرمون ولی خونمون حال هواش عوض شده بچه تو خونه خیلی خوب من پدرش وقت بیشتری به پسرمون می‌گذاریم 😊😊😊😊😊😊😊👨‍⚕️👨‍⚕️👨‍⚕️🧿🧿

سلام من همسرم دایم سفره و وقتایی که اینجاست بعد اومدن بچه نتونستیم خیلی برای هم وقت بزاریم ولی میدونم اینا گذراست و با بزرگتر شدن پسرم شرایط بهتر میشه . از طرفی وجود پسرم به زندگی ما کلا رنگ و بوی دیگه ای داده . قیافه من تا چهارماهگی پسرم وقتایی که دل درد داشت دقیقا همینجوری بود

من از موقعی ک کوچولوی سومم دنیا اومده رابطه منو شوهرم صمیمی ترهم شده با اینکه شوهرم صبح میره سرکار .خدا خیرش بده خیلی کمکم میکنه سه تا بچه پشت سرهم واقعا سخته ولی بلاخره بزرگ میشن این سختیهام میگذره.خداروشکر بهمون همچین هدیه های نازی داده.

واقعا سخته همش گریه گریه گریه...نه خواب دارم نه غذا نه استراحت نه تفریح..دخترم خیلی اذیتم میکنه ولی چه میشه کردجزشکر...منتظرم بزرگتربشه دست از گریه اذیت بکشه فقط همین

منکه همسرم فوت کرد الان باردارم بچه اولم آخرای بارداریم خوشحالم پسر دارم امید زندگیم اگه کلی دردسرداشته باش ولی مشتاق دیدارشم

دلم خیلی گرفته شوهرم شد لجباز حتی سر چیزای کوچیکم لج میکنه کولر ماشین خرابه حتی نمیره درستش بکنه با بچه میریم دکتر گرما زده نشع چون من میگم بکن لج میکنه دیگ نمیدونم چ کنم

هممون شلیک کردیم به بنده خدا ولی ماشاالله داره روحیه خوبش باید ازش الگو بگیریم من خودم اصلا ماع اول بازی هم‌نمیکردم تا چند ماه لال و مبهوت بودم البته اگر دست تنها نبودم اوضاع روحی منم بهتر میشد

😂 😂 😂 خونمون شلووغ ازدست ورجکمون

با اومدن پسرم تو زندگی اوایلش خیلی خیلی اذیت شدم کولیک وحشتناک داشت همش هم بی خوابی میکشیدم خیلی واسم سخت بود حالا پسرم پنج سالو نیمشه ولی دوس ندارم دیگه بارداربشم یاد اون روزا همش میوفتم مرور خاطرات کودکیش ودست تنها بودنم اینقدر واسم سخته که قید بچه دوم رو زدمه

تا حالا مادرا رو درک نمی کردم الان میفهممشون

فقط عکس

اولويت زندگي ميشه بچه و نياز هاش و آرامشش. زندگي عوض ميشه. من كه خودم احساس ميكنم بزرگ شدم.

قسمت بودع

من هم بعداز 4سال انتظار خدا بهمون یه پسرناز داد الانم زندگیم از اول خیلی بهتره همیشه خدارو شکر میکنم بچه واقعا شیرینی زندگیه

ما ک زندگیمون از وقتی بچه اومد انگار پاشید😔
الانم در حال جدایی هستیم

من با مادرشوهرم یه جا میشینیم یعنی دوتا خونه ی بالا پایین سر بزرگ کردنش خیلی باهاش اختلاف دارم از الان

قبل بچه یه دقیقه از هم جدا نبودیم الان شوهرم تو اتاق خواب میخوابه منو پسرمم یه اتاق دیگه
قبلا اصلا نمیزاشت ازش دور بخوابم .ولی الان.....
اصلا یه وضعی

منو اقام و دخملي دقيقا مصداق همين عکسيم😑😑😑😑😑بچه داري خيليييي سخته باوجود شيرين بودنش اما واقعا سخته و سخت تر ميشه وقتي بايد هم همسر خوبي باشي هم مادر خوبي،خيلي سخته مديريت کردن همزمان،ما سعي ميکنيم درک کنيم شرايط رو و خوشبختانه اقام خيلي خوب با اين موضوعات کنار اومده و تقسيم مسئوليت کرديم،ولي تو اين اوضاع کرونايي تايم تفريح و خريد و اينا به صفر رسيده کمي ناراحتيم

با آومدن بچه سبک زندگیمون کلا عوض شده ولی شیرینی زندگیمون بیشتر. شده تمام برنامونو با بچه تنظیم می کنم

آره خوب سختی‌های خودشو داره ولی نی نی هم شیرینی زندگیه من و همسرم سعی کردیم که هم واسه خودمون وقت بذاریم هم واسه عشق مامان

پیاما رو که خوندم استرس گرفتم ینی هیچ مزیتی نداره بچه دار شدن😑

من دانشجوم،بچه هم داره میاد،😂

سختی های خودشو داره ولی ارزش داره واسه داشتنش سختی بکشی

مو هاش مثل الان منه😅😅😅😅

سختی هایه خودشو داره ولی ارزش داره واسه داشتنش سختی بکشی

من قبل بچه دار شدنم همیشه سر و وضعم مرتب بود و به خودم میرسیدم ولی از وقتی دخترم بدنیا اومده وقت نمیکنم و موهام بعضی وقتا شبیه خانم تو تصویره 😂😂😂😂

دخالت های خانواده شوهر بیشتر میشه.بچه رو پوشک نکن.بچه رو تو اتاق زیاد نگه ندار.بچه رو داروهای شیمیایی نده.تو چرا شیر نداری.تو چرا سینه هات کوچیکه.😤😤😤😤دیگه بریدم.اقا بچه خودمه خودم میدونم باهاش چکار کنم اخه شما رو کجای دلم بزارم😠

واااییی اره خداییش خیلی سخته اما اینکه ی نینی ناز و کوچولو داشته باشی هم خیلی کیف میده

الان که باردارم رابطه مون خیلی بهتر و صمیمی تر شده ، مطمئنم پسرم که به دنیا بیاد بهتر هم میشه انشاالله ،
به نظرم علتش اینکه صبرمون بیشتر و خود خواهیمون کمتر شده ،البته من ببشتر

همه چیز عالی پیش میره و مثل قبله با این تفاوت که من دیگه حوصلم سر نمیره😍؛شوهر من خیلی خیلی بهم کمک میکنه حتی جمعه ها و روزای تعطیل کامل خودش بچمو میگیره من استراحت میکنم چون پسرم شیر خشکیه نیازی به من نیست....از حمام بردن عوض کردن پوشک؛ شیر دادن؛ شستن شیشه شیراش تا خوابوندن و اروم کردنش همه این کارارو میکنه؛خیلی ازش ممنونم وخوشحالم بابت داشتن همسر و پسرم و خدارو شاکرم😍🙏

وایی خدا ینی من که دیگه نمیخوام تجربه کنم سر این بچم طفلی زندگیم خراب شده دیگه حتی بچه هم دوست ندارم ببخشید اگه ناامید کردم شمامامانای عزیزو ولی من که به محض اینکه دخترم باران به دنیا اومدیم رفتع رفته زندگیم سرد میشد تااخرش که دیگه جدا شدیم به اومدن دخترم خیلی چیزا عوض شدولی دیگه نمیخوام تجربه کنم بچه داری رو

دختر من که خیلی اذیت کنه و من روانی شدم از اونورم شوهرم رو مخم راه میره دائم تصمیم دارم برم خونه مامانم تا ریخت هیچ کسو نبینم دیگه، خسته شدم دیوونه شدم تو این زندگی

برامن که خیلی خوبه اینقدرم فاز منفی ندید به هم هم رابطه ما مث قبله هم تروتمیز کردن خونه و هم به خودم میرسم اگه ی کم مدیریت کنید وهمکاری باشه

بچه به باباش رفته بقول دوستان مامانه رد داده

مردا هیچ کمکی نمیکنن برای بچه داری.این خانم ها هستن که زندگیشون کلا زیر و رو میشه.مگر اینکه شاغل باشه ی ساعت های بچه پیششون نباشه که باز هم دلشورش هست.فقط مردا بار مالیشون زیاد میشه..اگرم رابطه کم میشه چون باباهه میخواد ی ذره ام از خواب کم نیاره.اما مامان بد بخت عینه سرباز اماده باش با ی صدا کوچیک انگار شبیح خون زدن باید از جا بپره

یکم محدودمیشی ولی خیلی سخت نیس بالاخره بچه شیرینه ثمره عشقمون شوهرم خیلی همکاری میکنه مادرشوهرم کارداشته باشم نگهش میداره خیلی فرقی نکرده زندگیمون.شیرینترشده

زندگی قبل و بعد پسرمون خیلی فرق نکرده قبلا زندگی مون خیلی خوب وشیرین بود تو این یک سالی ام که خدا این فندق مامان و بهمون هدیه داد زندگی مون هزار برابر شیرین تر شده همسرم وقتای که خونست سعی میکنه تمام وقت شو با ما بگذرونه همیشه خداروشکر میکنم که خدا همچین هدیه قشنگی رو بهمون داده قربون پسرنازم بشم من

خیلی سخته خب شوهرمم هست اون کمکم میکنه ولی بیشتر سختی هاش واسه مادره بعضی اوقات کم میاریم ازبس که گریه میکنه نمیدونیم چیکارکنیم ولی از خدا همین جا تشکر میکنم که این کوچولو روبهمون داد

به نظرم اینکه هردوطرف واقعا آماده بچه دار شدن باشند،خیلی مهمه.من تجربه نداشتم و همسرم بدتر از من.از خانواده هامون هم دور بودیم.من گاهی دوست داشتم یه نفر بچه را پنج دقیقه نگه داره تا کمرم را روی زمین بگذارم....
افسرده شده بودم.و رابطه ام با همسرم روز به روز بدتر میشد.اما دخترم که بزرگتر شد و مدتی پیش مادرم موندم،اوضاع خیلی بهتر شد.خداروشکر الان دخترم برام مثل همدم شده....

من یک ساعت به قیافه این بچه خندیدم.اینا دیگه واقعا اشتباه کردن بچه آوردن.بلو نیستن هیچی😂😂😂😂😂😂😅

من از وقتي پسرم اومده زندگيم نظم و هدف بيشتري پيدا كرده درسته مثل قبل همش در حال استراحت و گذشت و گذار و چرخ زدن تو نت نيستم يا همش به شوهرم وصل بودم اما الان هم از اون تنبلي در اومدم و زندگيم رو نظمه و هم هدفمندتر شدم و اين خيلي عالي براي من و خيلي راضيم خونه زندگيم هميشه مرتب و غذام امادس

اره دقیقا زندگی منم مث مامان کیان شده😟😟😟

من واقعا عاشق همسرم هستم و الان هم پسرمون رو عاشقانه دوست دارم ولی خواه ناخواه احساس میکنم از هم دور میشیم چون من باید وقت بیشتری برای پسرم بگذارم و با این که برای بودن با عشقم برنامه ریزی میکنم یا دوست دارم مثل قبل رابطه داشته باشیم... گاهی نمیشه و خیلی ناراحت میشم... فکر میکنم شاید با بزرگتر شدنش و تجربه دار شدن خودمون شرایط بهتر بشه و در کل عاشق خانواده سه نفره مون هستم @ninijooonamm

منو شوهرم رابطه مون افتضاح شده همش دعوا بحث داریم دیگ نمیدونم چکار کنم برامون دعا کنید

من که شوهرم همیشه میره سرکارشهردیگه وبعدازیکماه میاد.ـقبلا خیلی احساس تنهایی میکردم ولی الان که پسرمو دارم بااون انقدوقتم پره وسرگرمم .ـاما درکل شوهرم تو کارای خونه وبچه هیچ کمکی نمیکنه رابطه مون هم قبلا خیلی بهتر بود الان یکم سرد شدیم ولی هردو عاشق این وروجک هستیم خداروبابت داشتنش شکر

به دردسرها و بی خوابی ها و سختی ها و شیرینی هاش می ارزه ..

واییییی زندگی منو شوهرم شده پر ماجرا آهای بچه اونو دست نزن هوفههههه اینکارو نکن جیزززززه کلا دنبال بچه باید بدویم خخخخخ ولی نمک زندگیه خلاصه سختیاشو داره❤️🥰

من که سه تا جوجه ناز دارم خدای خیلی اذیت میشم ولی به نظر من چاره ای نیست به قول قدیم از جوب که پیداشون نکردیم باید تحمل کنیم خدا به همه ما صبر بده تا زودتر بزرگ بشن آمین😍😍😍

به نظرم كلا سبك زندگي ادم تغيير ميكنه كانون توجه ومركزيت زندگي بچه ميشهه

من که همسرم کاملا درمورد تربیت و نگهداری دخترم با من مخالفه و این منو واقعا عذاب میده همش باهم دعوا داریم لحظه های دو نفره هم من خیلی دوست دارم داشته باشیم اما همسرم چون همش سرکاره میاد خونه دلش میخواد فقط با بچه وقت بگذرونه و این مارو از هم دور تر و دورتر کرد

زندگی کلا یه رنک و بوی دیکه میگیره هرطرف چِم

همسر من بعد از به دنیا اومدن دخترمون خیلی بیشتر از قبل کمکم میکنه و خیلی در اوایل دوران به دنیا اومدن سوفیا حواسش بهم بود.خداروشاکرم بخاطر وجود همسرم و خانوادم که همیشه کنارم بودن.

من قبلا خیلی ب خودم میرسیدم و بیشتر با شوشو وقت میگذروندیم ولی حالا خیلی کم شده

اصلی ترین مشکل من بعد از بچه دار شدن اختلاف نظرمون در مورد روش تربیتی بوده و هست

بیخودی ترسیدین همه که مث هم نیستن خواهر من با من زمین تا آسمون فرق میکرد بس که بچه هاش آروم بودن

دهن بچه ب باباش کشیده جفتشون یه اندازه باز شده🤭

سلام.زندگی من بااومدن آوا خیلی خیلی بی نهایت شیرین شده،شوهرمم بعضی اوقات ک خسته نباشه تو نگهداریش کمکم میکنه،قبلا هم خوب بودیم الان بهترشدیم،خداروشکرمیکنم

هوووووف منکه دیگه خیلی خستم .شدم دقیقن شبیه این خانومه که توعکسه... موهامو بعد ی هفته میتونم شونه بزنم😭😭😭😓😥😪

همسر من اصلا کمک نمیکنه.حتی از نظر عاطفی منو ساپورت نمیکنه. الان یک ماهه خونه مادرمم. زنگ هنوز نیومده ببینتش
دعوا نکردیم.قهر هم نیستیم.کلا بی عاطفه و خونسرده. تا من نرم سمتش اون نمیاد

ما این شکلیم 😂😋😂😅😅

سخته... واقعا مثل قبل نیست ولی لذت جدید خودشو داره. باید برنامه ریزی دقیق داشت برای همه چی وگرنه زندگی آشفته میشه

خیلی روزای سخت وبدیه کاش هیچ وقت مادر نمیشدم

خدارو باید هزار مرتبه شکر کرد ک مارو جزو رحمتش قرار داده ک مادر بشیم این روزام میگذرن سخت اسون بلخره این وروجکا بزرگ میشن ما حسرت این روزا رو میخوریم باید زندگی کرد ای خونه کثیفه ای غذا سوخت ای ظرفا موند همه اینا حل میشه تو 2ساعت منتها زندگی کنار بچها رو باید قدر دونست تا گلایه از زمان نکنیم

یکی منو راهنمایی کنه شوهرم اونجور که من میخام برام وقت نمیزاره

فکر فقط ما اینطوری هستیم که یکسره دعوا داریم

زندگی من خیلی عوض شد با اینکه هوای شوهرمو دارم ولی اون خیلی سرد شده. خیلی اعصابم خورده
وقتی میاد خونه یکم با بچه سرگرم میشه بعدشم میگه خستم میره میخابه
از نظر عاطفی کم اوردم

زندگی خیلی سخت شده دیگه آرامش قبل رونداریم ولی خوب باوجودبچه های خوب وسالم می ارزد

همسرمن فقط هوای بچه رو داره اصن ب من محل نمیذاره انگار ن انگار که من اینو آوردم😔🙁

من و همسرم قبل از بارداری زندگی خیلی شیرین و بی دغدغه و بدون مشکلی داشتیم ولی بعد از به دنیا اومدن دوقلو هام مخصوصا که نارس بودن بجز مادرم و همسرم هیچ کمکی نداشتم ماه های اول خیلی خیلی سخت بود مخصوصا که دخترمم کولیک داشت میتونم بگم منو همسرم در طول شبانه روز دوساعتم نمیخوابیدیم و یه سیکل معیوب بود مخصوصا که اطرافیان هم به خیال خودشون هر لحظه بخوان بیان به ما سر بزنن و جویای حال بشن غافل از اینکه ما واقعا خسته تراز اون بودیم که بخاییم مهمان داری کنیم و اصلا حتی اون تایم تنها فرصتمون برای خوابمون بود که اونم از دست میرفت خیلی روزای سختی بود هرموقع به اون روزا فکرمیکنم اشکم درمیاد ولی خداروشکر همسرم پابه پای من بود واگه همسرم نبود قطعا دوام نمیاوردم ولی الان خدارو شکر میکنم که اوضاع خیلی بهتراز قبل شده درسته مثل قبل از بچه دارشدنمون نیست ولی خیلی بهتر ازقبل هست و خداروهزار مرتبه شکر میکنم بخاطر مادر مهربون و همسر بی نظیرم که تا الان هر دوشون پا به پای من اومدن❤

من و شوهرم به جای اینکه باهم بهتر بشیم برعکس همش جنگ و دعوا داریم و روز به روز از هم دورتر میشیم بچه هم این وسط میشینه غصه میخوره

وای خدا نمیدونم چجوری بعضی از مامانا میان از اوایل بچه داریشون تعریف میکنن و به به و چه چه میکنن منک واقعا سخت بوده و هست

اوووف وجودش عالیه...ما هیچ تغییری تو زندگی و رابطه ی زناشویی پیدا نکردیم خداروشکر همه چی عالیه ...شکرت خداجوون😘😘

خداروشکر من دردسری نداشتم فقط بچه ام بدارومی میکنه
بکبش لج زیادی.
یکیش گریه وگرنه دردسر دیگه ای ندارم.
جز دستم پلاتین داخلشه. همین

واقعا سخته من فقط یدونه بچه دارم خیلی عذیت میکنه

واقعا خیلی سخته بچه داری باعث میشه از شوهرت دور بشی همش حواست ب بچه باشه

وای زندگی من که داغون شده بغیر بچه داری مهمونم میاد واسم اصلا وقت نمیکنم به خودمو خونه برسم حتی بعضی روزا وقت نمیکنم به بچم برسم خیلی زندگی سخت شده

چه قیافه هایی مرد رووو وااا انگار جن دیدن😂😂😂😂😂😂😂😄😄😄😄😄😀😀😀😀😀😀😀

واقعا از زندگی عادیت فاصله میگیری، همه فکر و ذکر و.کارت باید طبق میل بچه باشه
همه دنیامه ، الهی فداش بشم
سخت هست، ولی روزای شیرینیه

لطف داری عزیزم

بچه هام 7 5 سه ماهه

ماهم سربچه اول خیلی سختی کشیدیم یعنی سه ماه اول نه وقت کردم به شوهرم برسم نه وقت داشتم خونمو جمع کنم یعنی بچه ام خیلی اذیت کرد هرسه روز دوسه ساعت میخوابیدم دعا کنین انشالله دومی بچه خوبی باشه اذیت نکنه

اینجوری که بچه و باباش جیغ میزنن مادره بایدم به این حال بیوفته🤣🤣
ولی جدا از شوخی بچه باعث میشه زندگیتو طبق اون پیش ببری و مسلما تو رابطه زناشویی تاثیر داره

اونی که تو تصویر دادمیکشه منم اون یکی شوهرم😁

تنها مشکلم بیخابیمه خداروشکر شوهرم خیلی خوبه کمکم میکنه وگرنه دیوونه میشم

قبل از اینکه پسرم بیاد تا لنگه ظهر خواب بودم بعد زودی ناهار درست میکردم،با شوهری میخوردیم بعد میرفتم خونه مامی تا شب ،رور بعد در در دور دور،روز بعد خونه خواهرام....کلی حال و وقت اضافه داشتم،الان خدارو شکر صبح تا شب دنبال ب وروجک میدوم😂😂😂

به نظر من با وارد شدن نفر جدید به زندگی،زندگی شیرینتر میشه
من از خدا ممنونم به خاطر داده هاش،

خ سخته بخصوص ک کرونا هست خ بده کاش زودتر تموم شه بریم بیرون خسته شدم تو خونه .حداقل بچه دو تا درخت ببینه

پسرم 15 روزشه، خیلی گریه و بی قراری میکنه، دلش میپیچه،زور میزنه و جیغ میکشه، قطره پدیلاکت میدم،چهل گیاه بهش میدم، تاثیر نداره، دلم براش کبابه، چیکار کنم، داغون شدم این چند روز 😭😭

خیلی سخته..من و همسرم که اوایلش برادرخواهر دینی شده بودیم😁الانم بعد گذشت ۸ماه از تولد فنچولم هنوز به روال عادی زندگی برنگشتیم..پسرم خ خ غرغر میکنه...دکترش میگه عادیه...دیگه از خستگی و درموندگی گاهی فقط گریه میکنم...قبلا به بچه دوم هم فکر میکردم ولی همین فسقلی با انرژی که ازم میگیره برام کافیه ایشالله سالم و سلامت باشن همه بچها

از زمانی که ازدواج کردیم خوب بودیم باهم بعد که بچه دار شدیم با بچه مشکل داشت و گفت سقط کن ولی من نکردم ولی هنوزم باهم اختلاف داریم

تو این وضعیت اقتصادی ،اعصاب نمونده چه ما خانوم ها چه باباها 😐😐کرونا هم که بماند

همسر من نه که نمخواد. کلا بلد نیست!! بنده خدا خیلی سعی میکنه کمکم کنه ولی زیاد کمکاش بدرد بخور نیست😕سعی میکنم با این موضو کنار بیام ولی من واقعا با کارمندی ، کارهای خونه، بچه داری، و همسرداری( باید همه جهته بهش برسی) نمی دونم مادرش پیش خودش چی فک کرده با این بچه بزرگ کردنش!!! واقعا خودم این بین یادم میره. برا این حجم مسئولیت کم میارم و از دستش دلخور میشم😔 ما رابطمون سردتر شده چون من وقت کمتری براش میزارم و اونم که اینطور تربیت شده که زنش باید هواشو داشته باشه .😕 من نمی رسونم😭😭

واییی من دیونه بچهه شدم خخخخ فداش بشم چه نازه بووووووس

شوهر من که دست به سیاه و سفید نمی زنه ۲روزم که تعطیلی باشه و تو خونه باشه دراز می کشه و فیلم می بینه.کلا که کل مسوولیت بچه رو دوش مادره.طبیعی خسته و گرفته باشه.البته خدارو بابت خیلی چیزا شکر میکنم و راضیم در کل از زندگیم ولی خیلی بده که مرد هیچ کمکی نکنه زن خسته و گرفته میشه.و از اونجایی که میخوام خودم بچمو بزرگ کنم خونه مامانم نمی رم زیاد.و کل مسئولیتها رو دوش خودمه.گذشته از عشقی که به بچم دارم خیلی هم خسته میشم

همسرم بهم کمک میکنه و میگذرونیم دیگه.. بچه داری سخته ولی اگه با هم همکاری کنن میشه راحت تر باشه.. این روزا هم میگذره و بعدا اصلا یادمون نمیاد این سختیا

کلا بابچه یک دنیای دیگه میشه ولی به نظرم باسختی هایی که داره خیلی دوست داشتنیتر میشه زندگی

دخترم اولین بچمونه یه چیزایی رو بلد نیستیم و حساس شدیم رو همه مسائل.گاهی انقدر درگیر دخترم میشیم ک خودمونو فراموش میکنیم.خداروشکر باوجودش زندگیمون رنگ گرفته.البته گاهی هم سر دخترمون بحث زیاد میکنم باهمسرم😊

من همیشه خونه ام مرتب بود و خودم آرایش کرده اما الان به زور میتونم به کارام برسم

خیلی بده واقعا اگه کسی خوبی و خوشی رو تعریف میکنه، بهش میگید بذار الان زوده بذار بچه بیاد...الان فلان بعد فلان میشه؟؟ناراحت هستید از بچه دارشدن نمیوردید !!!سرتون تو کار خودتون باشه !!گهواره هم با این بحث روزهایی که میذاره همش خاله زنک بازی!!!

واقعن خیلی سخت بود تا مرز جدایی رفتیم ما خیلی عاشق هم بودیم ولی وجود بچه همه دلایل دوست داشتنمونو زیر سوال برد همسرم اصلن دوست نداشت پسرم توجمع خانواده من باشه همش از برخورد خانوادم ایراد می‌گرفت تا جایی که یه کوه فاصله افتاد بینمون ولی بخاطر پسرم حاضر به ادامه شدم وامیدم فقط بهترشدن شرایط بود که تا حدودی بهبود پیدا کرده اونم با گذشت طرفین بوده

وای خیلی خوشحالم بچه دار شدیم قبلا همش اینو اونور و گشتن و بی هدف الان زندگیمون هدف دار شده خدایا شکرت

ما دعواهامون خیلی کمتر شد اونم بخاطر اینکه دیگ باهم حرف نمیزنیم و کار ب کار هم نداریم 😅😅

ما که داعم در حال داعوایم اونم سر بچه نه تو بارداری شوهرم کمکم میکرد نه الان

من که نه بارداری خوبی داشتم نه بعد زایمانم یه روز بدون دعوا رو گذروندم دعوامونم همش سر بچس خیلی خیلی سخته

واقعا سخته
ولی خداروشکر میکنم چون شوهرم خیلی خیلی کمکم میکنه

بعد از نی نی زندگی کلا فرق داره...من و شوهرم دیگه زیاد نمیتونیم با هم خلوت کنیم...ولی خداروشکر که سام هست...یه جور دیگه زندگی سه نفرمون قشنگ شده...مثل قبل وقت برای رسیدن بخودم و خونه و آشپزی ندارم ولی عوضش سام و دارم....عشششششقه

زندگي در عين شيرين شدنش سخت هم شده من از نظر روابط زناشويي دچار مشكل شدم هورمونام بهم ريخته خيلي اذيت دارم ميشم😑

من هزار بار تاحالا گفتم .خودشو مظلوم میکنه میگه ببخشید همسر بدی ام .ولی باز کارخودشو میکنه 😁

اولش فقط سخت بود اومدن عضو جدید به زندگیمون و تغییر کردن شرایطمون. یکم آدم زمان میخواد تا بتونه همه چیز رو دوباره مدیریت بکنه ولی بعد دیگه خدارو شکر همه چی بهتر شد و رو روال افتاد زندگی مزه جدید و خوشمزه تر ب خودش گرفت

arshida.hashemi1398

من همش به شوهرم میگم ما چجوری بدون دخترمون زندگی میکردیم تا حالا😅خیلی زندگیمون تغییر کرده ولی خیلی شیرینه و به بودن کنار میوه ی دلم می ارزه😍

نشاالله مخصوصا تو اوضاع كرونا

وقتی بچم دنیا آمد قیافم از این زنه بدتر بود خیلی سخت بود ولی بعد یکم بهتر شدم

برای مادری مثل من که شاغل هستن تغییرات خیلی زیادی هست برای خانمهای خانه دار کمتر و قفط از بچون لذت میبرن 😍
در حال حاضر هیچی برای همسرم تغییر نکرده فقط برای من ررای برگشت به کار موندم دو دل برم یا نرم 🤔

خیلی سختر از قبل میشه.رسیدگی به خود ادم کمتر میشه بیشتر وقت یا بهتر بگم کل وقت میشه مال نی نی کوچولو.بعضی روزا من ناهار یا صبحانه نمی رسیدم بخورم.الان با نظم تر شده.ولی عشقه دیگه بیاد کل وقتت رو مال خودش میکنه.مردا باید صبور باشن.خداروشکر من یکیشون رو دارم که واقعا صبور و مهربونه و پا به پای من امد یه زمان هایی من خسته شدم ان دلگرمی داده.دوستشون دارم و از خدا سپاسگزارم بابت داشتن جفتشون.مرسی خداجون😍😍

من خودم همجوره ب بچه هام میرسم شوهرم اصلا بهم کمک نمیکنه اون فقط خودشو خانواده اش اماده میخورن میپوشن میگردن مال مردمو پز میدن

اوایل خیلی سخت بود ولی همسرم خیلی کمک میکرد الان که دخترم دوسالش تموم شده دیگه اذیت نمیکنه و میتونم به کارام برسم

مامان دوقلوا خانواده همسرم نمیزارن برم زندگی کنم اونا خصوصا مادرشوهرم خیلی دخالت داره تو زندگیم همسرمم اصلا واس زندگیمون تلاشی نداره

واقعا خیلی سخت ...حتی غذا خوردن ....هم سخت شدهه..نمیشه ی غذای دونفره خورد

از وقتی بچم بدنیا اومده دعواهامون فقط سر بچست اونم فقط بخاطر دلسوزیای بیجای مادرو پدر شوهر خواهر و برادر شوهر و جاری بخدا دیگه کم آوردم نمیزارن بچمو ب روش خودم تربیت کنم لباس بپوشون سردش میشه در بیار گرمش میشه بیرون نبر اونجا نرو اینجا نیا و ...همه چی باید تحت کنترل اونا باشه با اینکه شوهر خوبی دارم اما خیلی ب حرف خانوادشه و خیلی حساسه رو بچه می خانوادش

خدا رو هزار مرتبه شکر که مادر شدم،من که خیلی سختی هم کشیدم پسرم سی و چهار هفته به دنیا اومد ،اورژانسی ،بعدش خودم دچار مشکل شدم تا پای مرگ رفتم و برگشتم ولی خدا رو شکر الان با دیدنش کیف میکنم،انگار دنیا مال من شده ،از این ماهم دوباره برگشتم سر کارم مسئولیتم چندین بر ابر شده ،شبا باید همه ی کارامو بکنم غذای گل پسر و بز ارم واسه خودمونم ناهار ولی با تمام این سختیها زندگی شیرینه

من ک یادمه اوایل پسرم بدنیا اومده بود تا اواخر ۲ماهگی مامانم و خواهرشوهرم پیشم میخوابیدن اونا ک رفتن پسرم هرشب تا صبح گریه میکرد دقیقا وقتی باباش پیشمون می‌خوابید دیگ گریه نمی‌کرد (یکی بهش می‌گفت از همون اول میگفتی بابامو می‌خوام والله😁😁😁😁)الآنم همش سر بچه مشکل داریم ولی از این ب بعد چند تا قانون میذارم تا یاد بگیریم نباید ب خاطر بچه با هم زندگی کنیم باید خیلییییییی بهم نزدیک شد تا سه تایی خوشبخت باشیم🥰🥰🥰

زندگی شاید بدون بچه به نظر رویایی تر باشه ولی وقتی بچه میاد یک روز هم نمیشه بدون بچه بود انگار همه دنیا خلاصه میشه تو بچه
من دوتا دارم خدارو صدهزار بار شکر میکنم بابت داشتنشون

ماه های اول انگار دنیا به آخر رسیده🤐🤕ولی یکم که بزرگتر میشه همه چی مثل قبل میشه😄

اگه شیوه تربیتی پدر و مادر رو فاکتور بگیریم دخالت مامان بزرگا و بابابزرگا واقعا فاجعه ست 😐نمیتونی چیزی هم بهشون بگی

درسته سخته ولی در کنار این سختی شیرینی های خودشو داره من و شوهرم که در کنار پسرم لذت میبریم از زندگی ولی خودت سخت نگیری سختم نمیگذره ...😁😁

جالبه
خوشبحال همتون 😐

در هر صورت سخته ولی این ماییم که تصمیم میگیریم که زندگی رو چجوری اداره کنیم اگر فقط به بچه بچسبیم و همسر رو فراموش کنیم دچار اختلاف میشیم یا اگر پر بزرگ و مادربزرگا چیزی میگن به دل بگیریم هم اعصاب خودمون خراب میشه هم در زندگی و روابطمون دچار تنش میشیم پس بهتره درست مدیریت کنیم
پیج منو دخترم
me.andmydautgher

ما قبلا خیلی رابطه مون خوب بود اما الان زیاد دعوامون میشه .

من همسرم کمک میکنه ولی دیگه وقتی نمیمونه ک دونفره بشینیم😅

من ک والا ۱۸ سالگی بچه دار شدم خودم بزدگش کردم مامانم حتی یه واکسن زدن هم باهام نمیومد الان‌تو خونمون پرنده چند جفت‌جمع میکنم بچه داری میکنم شوهرمم زیاد وقت میکنم ببینم 😅 اصلا رابطمون فرقی نکرده تازه بیشترررررم شده از قبل

بچه خیلی خیلییی شیرینه اما دردسرهای خودشم داره. دیگه به راحتی بیرون نمیشه رفت ‌به خونه م نمیتونم درست رسیدگی کنم مثل قبلا. با شوهرمم یه خورده دعوامون میشه سر بچه . تا میخوام به بچه غذا بدم میگه نده . میام آب بدم میگه نه اذیت میشه .میخوام قطره آ.د بدم میگه نه خوب نیس نده . کلافه م میکنه منم مجبور میشم دعوا کنم باهاش که تو چیکار داریییی به این کاراااا😲
😊😊 ولی خب در کل زندگیمون شیرین بود با اومدن پسر قشنگم شیرین تر شده فداش بشم الهیی❤

بچه شیرینه ما اوایل زندگی همش دعوا داشتیم ولی الان هردومون با پسرمون درگیریم و خداشکر زندیگیمون خیلی بهتر شده از قبلا

شوهرم خدا خیرش بده واقعا کمکم میکنه ولی روزای اول خیلی بد بود حالا فک کنم اونم تو شوک این بود ک زندگیمون خیلی عوض شده بود الان نصف کارارو اون انجام میده

مامان ساشا چرا جداشدین؟

خداروشکر از وقتی کوچولومون اومد تو زندگیمون رابطمون با اقایی بهترم شده ولی تو کارای خونه اشپزی واقعا با بچه کم میاره آدم منم بعضی وقتا قیافم و ریخت و روم شبیه این خانوم تو عکس میشه

عجب عکسی
این من و همسرم هستیم

😂😂😫

زندگی ما بعد از بچه دارشدن خیلی بهتر شده..پسرم حسابی رزق وروزی داربود و ازلحاظ مالی پیشرفت کردیم...شوهرم تو نگهداریش کم و بیش کمک میکنه و من حسابی ذوقشو میکنم...بنظرم ما خاننها با کمی سیاست میتونیم بچه رو وابسته همسرمون کنیم که وقتی میاد خونه بچه فقط دوروبر اون باشه و ما استراحت کنیم...به بهانه بچه که حوصلش سر میره ازش میخام ما رو ببره بیرون...بهمون بیشتر برسه...اول غذا میپزم بعدبه خودم میرسم بعد به کارخونه...گاهی یکی دو ساعت میزارمش پیش مادرشوهرم و به زندگیمو خودم میرسم...استراحت میکنم...زیاد نباید سخت نمیگیرم...

زندگی ماتغییرنکرده چون هردومون باهم خواستیم بچه داشته باشیم ولی چون بچه اولمون هست پدرومادرشوهرم توتربیتش خیلی دخالت میکنند اینجوری کن اونجوری کن منم سراین باشوهرم بحثم میشه که چرادخالت میکنن دوست داشتنشون سرجاش ولی تو تربیتش دخالت نکنن بهشونم که میگم دیگه بدترلج میکنن مخصوصا مادرشوهرم میگه هنوز بچه هست چیزی نمی‌فهمه که الان وقت تربیتش نیس بزاردوسه سالش بشه بعد منم دیگه کلافه شدم گاهی وقتاازناراحتی طفلی بچه رومیزنم اگه کمکم کنید ممنون میشم

فقط اینکه وقتی یه کوچولو میاد تو خونه به تموم سختی ها می ارزه . مادر بودن بهترین کار دنیاست

خب باید بپذیریم که هیچ چیز مثل قبل نیست.این به درک درست از شرایط جدید و برنامه ریزی و همکاری زن و مرد نیاز داره که زندگی مشترک وارد بحران نشه.خصوصا که حضور بچه تو ریتم زندگی مشترک خصوصا روابط جنسی تاثیر گذاره

اوووووف منم دارم دیوونه میشم دیگه واقعا حس میکنم هیچ عشق و علاقه ای بین منوهمسرم وجود نداره زیادی اوضاع زندگیمون فرق کرده ن برنامه درست وحسابی ن ناهار و شام درستی ن تفریح درستی مشکل اصلی بی احترامی خونواده همسرمه ک همیشه باعث دعوامون میشه حالا همسرم میگه تو خیلی بااخلاق و پرخاشگر و لجوج شدی آخه نمیتونم هر نظری رو راجب بچم قبول کنم....دهنم آسفالت شده بااین اوضاع...😑😓😔

@maryam.a.h1

اختلاف تربیتی
کم شدن زمان دونفره
یکنواخت بودن وظایف.
من خیلی خسته شدم از این شرایط دوست داشتم حتی واسه یکروز یکی میتونست پسرم و نگه دار تا باخیال راحت حداقل یه دوش بگیرم یا یه هوایی بخورم.ولی زندگیم شده خواب کردن بچه و غذا دادنش
همسرمم توی کارهای خونه خیلی کمکم میکنه.ولی اصلا بچه داری دوست نداره میگه تو فقط اونا نگه دار خب منم کلافه شدم.خیلی هم به من وابسته شده اصلا بغل کسی نمیره جای شلوغ کلافه میشه

من والا قبل بچه ام همسرم چندان وقتي برام نميذاشت ك الان نگران باشم خداروشكر ك خدا بهم ني ني داد حداقل اينجوري ديگه تنها نيستم

یکی به داد بچه برسه 😂به شدت کولیک داره😆😆😆😆

واقعا سخته و زندگی کاملا تغییر میکنه و وقتی بچه میاد زندگی رویایی تموم میشه و دیگه اصلا خود مادر پدر گم میشن نمیدونم تا کی اینجوری میمونه ولی این خیلی بد هستش @nila.kid

سخته اما شیرین همین که محکم بغلت میکنه همه سختیا فراموشت میشه اما رابطه جنسیم با همسرم خیلی کم شده

قبل بچه خونه ام بی نهایت تمیز و مرتب بود و هر روز تو خونه تنها بودم و مینشستم کارای مختلف میکردم سخنرانی گوش میدادم، کارای هنری ، کارای فانتزی برای شوهرم ، آشپزی و ...، باردار که شدم چون بارداری پرخطر داشتم مامانم منو برد پیش خودش ، بچه که بدنیا اومد یه دنیا برکت با خودش آورد شوهرم که بیکار بود یه شغل توپ به لطف خدا گیر آورد و از شهرمون رفتیم و واااااااااااقعا یه زندگی جدید رو شروع کردیم ، اولش زیاد سخت نبود چون بچه کوچیک بود اما حالا که بزرگتر شده و بریز و بپاششم بیشتر شده جمع و جور کردن خونه خیلی زمانبر شده تا هم که تموم میشه میبینم دوباره اون سر خونه رو بهم ریخته با این وجود یه ثانیه الان رو با گذشته عوض نمیکنم .
دعا میکنم خدا به هر کی بچه میخواد بهش بده و بچه های ما رو هم سالم و عاقبت بخیر بکنه

من و همسرم از الان راجع به تربیت و دخالتهای پدربزرگ مادربزرگا حرف زدیم و توافق کردیم ک چ کارایی انجام بدیم.

والا ادم این عکس میبینه ذوقشو از دست میده😁😁😁

بچه خیلی شیرینه من بدون دخترم نمیتونم نفس بکشم سختیا داره اما شیرینیاش بیشتره خدا هبچ خونه ای ایشالله بدون بچه نباشه... شوهرمم گه گداری کمکم میکنه ولی بیشتر اذیتاش برامنه اما خداروشکر ک بچه سالم و سرحال دارم بچه نباشه هم نمیشه

حاملگی سختی داشتم همسرمم بهم توجه نمیکرد همسرم به اعتیاد رو اورد ساعت ۳ شب می یومد خونه وقتی بچه اومد خیلی بد باهام رفتار می کرد و بخاطر استرس یه قطره شیرم ازم نیومد
الان بچم هفت ماهشه و یکم روابطمون بهتر شده عاشق بچمم اون امید رو تو قلب من زنده نگه میداره پشت لبخندش بهشتیه واسه خودش

من بابچه دارشدن کلازندگیم دگرگون شد،شوهرم خیلی کمکم میکنم واقعاحوبه،امامن به شوهرم خیلی وابسته م انقدبرام سخته به دوتاشون برسم،خونه ومهمون داری وتمیزکردن خونه خیلی وسواسیم این برام یه موعضل شده انقداذیت میشم،اماخداروشاکرم.

من پسرم یک ماهشه خداروشکر همه چی خوب پیش میره فقط من و همسرم کلا در اختیار بچه هستیم و یکم از هم دور شدیم

من ک شکل زنه میشم روزای اول خخخخ. بچمم همبنطور شوهرمم همینطوز میگه نمیزارین بخونم هممون همین شکلی میشیم خخخخخخ

این برنامه رو ماه قبل نصب کردم . ک فک کردم حامله ام ‌ بعد ک نبودم .دیگه زدم هفته دوم

ینی این خانومه رو ببین منو ببین. 😂😂

سخته و با همون اندازه شیرین شاید هم‌چند برابر بیشتر
خانم هایه عزیز کاره خونه همیشه هست باید دیگه شل کنید 😉😉😉

همش دعوا جنگ قهر افتضاح بود زندگیمون ولی با اومدن دخترم خونمون مث بهشت شده بخدا😍😍😍اصلا هم‌بچه داری دردسر نداره

زندگی من با بچه خیلی تغییر کرد.منو شوهرم اگه دعوا هم میکریم کنار هم میخوابیدیم ولی الان جدا....کلا توجهش بهم کم شده

واقعا برای من خیلی زیاد بود والان خدا شکر بهتر شده

منم زندگیم کلا خیلی تعییر کرده،همه وقتم برای بچمه،اصلا وقت ندارم به خودم برسم

من خیییلی میترسم ک همسرم همکاری نکنه
یا سرد شیم از هم
یااینک بااومدن بچه فاصله بگیریم ....
اما چیزیک تو فکرمه اینه ک بجز ی مدت اول ک بالاخره حالم جالب نیس برای زایمان و درد و بخیه
اما بعدش حتما ب خودم برسم ب خونه و ب بچه
غذام اماده باشه و همینطور همیشه اماده باشم برای رابطه
کلا نمیدونم ایده ال گرام یااینک برام ممکن میشه
اما ب شددددت دوست دارم ممکن شه این شرایط
چون ب اندازه کافی تواین بارداری از همسرم دور شدم ...دیگ دوس دارم ب کارام برسم و زندگی س نفره شادی رقم بزنم ان شااللع

وای من یه شهر دوراز خانواده ام هستم خانواده همسرم هم مطلقا نمیان خونمون نه فقط خونه ما کلا خونه عروس ها نمیرن .منم همش درس خونده بودم اصلا بلد نبودم چطوری نگهدارم خودمم شیر نداشتم شیر خشک میدادم ولی باکمک خدا هم تونستم شیرمو بیارم که دخترم شیر خشکی نشد همم الان دیگه دخترم پنج ماهه شد آروم هست همش میخنده شیرینی میکنه دلمونو میبره .خدایا هزاران مرتبه شکرت

منم روزهای اول که دخترم گیرم اومده بود خیلی سختم بود که نمیتونستم برم بیرون ولی الان دیگه عادت کردم که همش تو خونه بمونم وجایی هم نرم وتو خونه از همه جا برام بهتره

منکه کلادیگه رددادم. من بچم تا2ماه کولیک بعدهم ریفلاکس شدیدکه هنوزم داره. پدرمودرآوردخیلی اذیت شدم البته بگم خانوادم وهمسرمم خیلی کمک میکننداما چه فایده گاهی وقتا شوهرم بایه حرف کوچیک همه کمکاش میبره زیرسوال ومنوناراحت میکنه. وقتی بچه بالامیاره یابیقراری میکنه میگه تومقصری توفلان کارکردی توبدغذادادی....😔😔 هییییییی ولی بازم خدایاشکرت که قندعسلموبهم دادی وشدچراغ دلم

خیلی بستگی به مدل بچه داره آروم باشه شب خوب بخوابه....

ولی همسرم همیشه کنارم و درکم میکنه و تو کارهای خونه و بچه کمکم میکنه و نی نی امید به زندگی و شیرینی زندگیه به همه سختی هاش می ارزه خدایا شکرت هیچ خونه ای رو بدون بچه نزار 👶🏻👶🏻👶🏻👶🏻🤗🤗🤗🤗🤗🤗💋💋💋💋💋💋💋😍😍😍😍

جای خوابمون جدا شده چون همسرم صبح می ره سر کار و پسرم نمیخوابه! رابطه مون کم شده! پدر مادرهامون تو نگهداری بچه دخالت میکنن، هی بکن نکن میکنن! شب و روزمون بهم ریخته! افسردگی گرفتم! برا خودم و کارهایی که دوست دارم بکنم نمیتونم وقت بزارم....!چاق شدم! و ...........

کی مثل منه دس تنهاس و شوهرش اصلا کمکش نمیکنه و وقتی از سر کار میاد فقط سرش تو گوشیه

منکه اصلا شوهرم کمکم نمیکنه تموم بار مسئولیت روی دوش منه با دوتا بچه قد و نیم قد واقعا دیگه خسته شدم

ببخشیدتوی گروه همه حانومن 😮😮😮

بچه ها کل وقت ادمومیگیرن دیگه وقتی واسه پدر مادرا نمیمونه

سلام خب عادی بعد بچه دار شدن ( مخصوصا بچه اول) زندگی پر از ماجرا میشه حالا چه ماجرای خوب چه ماجرای بد ولی این مرحله هم گذراست و این نیز بگذرد . اما اگر بخوام از برنامه زندگی سه نفرمون بگم اولا ما همیشه حق رو به همدیگه می‌دیم مثلا من میگم اون خسته است از سرکار اومده و اون میگه من بچه داری کردم از صبح خسته ام بنابراین توقعاتمون از هم میاد پایین و جفتمون تلاش برای زودتر انجام شدن همه کارهاست.. و اینکه ما تمییز کاری رو آخر هفته باهم انجام می‌دیم و در طی هفته شبا همسر بچه نگه میداره من کارهای ضروری رو انجام میدم خسته شدیم عوض میکنیم جامون رو و جمعه ها هم روز تفریحی هست و حمام مشترک میبریمش گریه مشترک ساکت میکنیمش و بازی هم نوبتی گاهی مشترک میکنیم . بنظر من زندگی خیلی آسونه ما سختش میکنیم و بچه داری زیاد هم سخت و حاشیه دار نیس لذتش خیلی بیشتره..😍😍💕
اینم آیدی دخترم توی اینستاگرم anisa_ghabeli

من ک راضیم
عاشق همین بخوابیم ک پسر کوچولوم نمیذاره بخوابیم 😅💋🥰💞👨‍👩‍👦

مثل این میمونه که یه وزنه خیلی سنگین گذاشتن رو دوشمون و ما به خاطر اینکه بچه آسیب نبینه همه ی تلاشمونو میکنیم که وزنه رو بالا نگه داریم.کار سختیه ولی اون کوچولو ارزششو داره پس باید تا وقتی که نیازه صبوری کرد.

من قبل خیلی به خودم میرسیدم الان وقت ندارم اخه دخترم اتیش پارس

قبلا زندگیم خیلی متفات بود خیلی بخودمو خونه زندگیم وهمشرم می‌رسیدم الان هم اینکارو میکنم البته پسرم به‌ دلبستگیام اضافه شده وزندگیمونو پرشور وشوق تر کرده

خیلی سخته واقعا من همسرم قبل از به دنیااومدن دخترم غذا میپخت تو کارای خونه کمک میکرد اما الان حتی لیوانی که توش تب میخوره رو داخل سینک نمیزاره، تازه الان توقع غذا اماده و خونه مرتب هم داره ،قبلا از گل نازک تر نمیگفت اما الان تقی به توق میخوره بحث ک پیش میاد کتک پشت کتک هنوز جای کتک های جندروز پیش رو بدنم هست

باوجود بچه دیگه نه مث سابق بخودم میرسم نه به شوهرم وخونه،البته شوهرم خیلی کمکم میکنه ودرک میکنه ولی گاهی وقتام ب خودم میام ومیبینم همه فکرم فقط پیش بچه ست وازشوهرم غافلم ولی درکل هردومون عاشق بچه ایم وزندگیمون عوض شده فداش بشم

قربون جفت بچه هام برم که وجودشون باعث شیرینی زندگیمونه همسرم صبح تاغروب کارمیکنه شبم بامن کمک میکنه واقعا رابطمونم خیلی خوبه قربون سه تاشون😄

من و همسرم رابطه خوبی باهم داریم. شاید الان حس میکنم بیشتر از قبل هوامو داره. ولی واقعا زندگی مون تغییر کرده و هیچ زمانی برای خودمون نداریم. الان دخترم ۳ ماهشه و مطمئنا بعدها چالشهای بیشتری خواهیم داشت. اما من نگرانم چون هیچ زمان دو نفره ای نداریم و حتی وقت برای رابطه جنسی هم نداریم. دخترم خیلی دیر وقت میخوابه و کلا خیلی خواب سبک و کوتاهی داره. امیدوارم در آینده شرایط بهتر بشه.

با اومدن بچه زندگی واقعا به قبل از بچه و بعد از بچه تقسیم میشه..جوری ک هیچ راه برگشتی نیست و باید با شرایط جدید خودمون رو وفق بدیم که خب مسلما اسون نیست..من تو این دوران شدیدا توقعم از همسرم بالا رفته تو همه ی جوانب چ در مورد خودم چ پسرم چه خونه و زندگیم..از قبل کمتر میتونیم پس انداز کنیم..مهمونی بیرون و بازار کنسل شده..هر وقت بخوام نمیتونم بخوابم..و کلی تغییرای بزرگ دیگه..ولی همه ی این سختی ها و خستگی ها فقط با یه لبخند و نگاه پسرم دود میشه و میره روی هوا..همه این سختی رو بجون میخریم جفتمون تا ثمره عشق و زندگیمون زندگی شاد و مرفهی داشته باشه..هیچ منتی هم روی سرش نیست چون به خواست خودمون اومده تو زندگیمون و شده همه چیز

چه نظرات خوب و بامزه ای گذاشتن مامانا .میخونم روحیه میگیرم

ما که خیلی داغون شدیم همسرم کلا جای خوابشو جدا کرده و من فکر میکنم از خیلی چیزا تو زندگی عقبم😔😔😔

عه عکس خانوادگی مارو گذاشتن🤭😌

بخدا منم شوهرم همین طور بودیم تا دوماه دخترم تا صبح گریه میکرد

یکی اینکه مثل قبل نمیتونم به شوهرم و خونم برسم.یکی اینکه کمتر میتونم با همسرم وقت بگذرونم.به خودمم نمیتونم برسم زیاد ولی تمام تلاشمو میکنم.یه خط چشم تتو کردم که از آرایش رها بشم.ولی عشق بی حد وحصری رو وارد زندگیمون کرده این پدرسوخته که من هر لحظه فداش میشم.از وقتی پانیذ نازم اومده یه جورایی حس میکنم تازه خانواده واقعی شدیم.

عکسه چقد باحاله

همه چی واقعا عوض میشه ولی خداروشکر عوض شدن قشنگیه
اینم اکانت من و دخترم
liya.sheikhy

خیلی سخته ولی شیرینی های خودشم داره من که اگه بچه اولم نبودنمیدونستم چکارکنم

کلا زندگی ازین رو به اون رو میشه ولی بازم خداروشکرمیکنم ک همچین فرشته ای بهم داده😍

در ضمن همه چیمون هم سرجاشه بهتر از قبل .مرتب تر .غذاوهای خوشمزه تر خونه‌تمیز😝😝

زندگی کلا تغییر کرده.تغییر بزرگ خستگی داره بی خوابی داره ولییییی .دوتامونم همکاری میکنیم و عاشق همین خسته شدن هایی که واسه خاطر بچه امون هست خدا امیر عطا رو بعد شش سال با ای وی اف بهمون داد.اینقد زندگیمون شیرین شده خدایااااا شکررررررت😍😍😍

بچه با کلی سختی هاش ولی بازم شیرینه ان شاالله همه ی اونایی ک آرزو دارن بچه دارشن دامنشون سبز بشه منو شوهرم خداروشکر رابطمون مث قبل از بارداریه وشایدم گرمتر از قبل

دهنِ بچه انداره غاره😑😂

واقعا سخت میشه ادم باید صبر و حوصله داشته باشه من همسرم از سر کار میاد خیلی به دادم میرسه ولی بنده خدا چند دقیقه بعد از خستگی ولو میشه همش دوست داره کنار هم باشیم ولی خداییی چیکار کنم به کارام نمیتونم برسم مجبورم تا خوابه کارامو بکنم وگرنه بیدار بشه یه سر تو بغلم هست ولی من و همسرم اینقدر بهش وابسته ایم که حتی وقتی خوابه دلمون براش تنگ میشه هنوز هم وقتی میبینم حرکت میکنه باور نمیکنم این نیمه ای از وجودمونه جلو چشامون داره بزرگ میشهچ

@_.slh.__

رابطمون بهترم شده عشق تو زندگیمون خیلی بیشتر شده

زندگی خیلی قشنگ تر شده با وجود دخترم
درسته محدود میشیم ولی به مرور و با برنامه ریزی میتونیم کارامونو و روابط مون رو مدیریت کنیم
بیشترین تاثیری که داشته تو روابط زناشویی مون بوده،از وقتی دخترم بدنیا اومده دوبار با همسرم دعوای شدیدی داشتم و همین واسم بدخاطره شده
روابط جنسی مون کم شده بخاطر اینکه نینی مون کوچیکه و احتیاج به مراقبت بیشتر داره و کاملا طبیعیه
از وقتی دعوای شدید کردم با شوهرم نسبت بهش دلسرد شدم بخاطر اینکه دست روم بلند کرد در حالی که بچه بغلم بود،هیچ وقت نمیبخشمش
همه چی قشنگه با بدنیا اومدن دخترم ولی دوس دارم روابط زناشویی مون بهتر بشه 😔
با اینکه از دلم درآورده ولی من نمیتونم فراموش کنم چه دعوای شدیدی بامن داشت و همین باعث شده باهاش سرد باشم

ما هم خیلی سفر میرفتیم
دور همی
گردش
مهمونی
رستوران
هیچ آخر هفته ای نبود که خونه باشیم
ولی بعد همه جی تغییر کرد و بخصوص من همیشه پر از دغده و استرس کودکمون بودم‌
همسرم خیلی خیلی بهم کمک کرد و میکنه و درسته یوقتایی سر بچه دعوامون میشه ولی بازم میدونیم که چقدر برای هم ارزشمندیم
خدا را شکر 💙

کلا بعد بچه زندگی خیلی بهم‌میریزه.همسر من اصلا و ابدا کمکم نکرد از همون اول و من تنهای تنها بودم با یه عالمه درد تا دوماه هروز و هر لحطه اشک میریختم و ازش متنفر بودم تا ۸ ماهگیم کلا حس خوبی نداستم ب همسرم جون تو بدترین شرایط کنارم نبود با اینکه مرد اهل خونواده ایه اما متاسفانه به شدت تنبل و بی مسیولیته که البته نقصر اصلی خانوادشن که تریبتش کردن .خلاصه که روزای تلخی بود من حتی مادرمم از بعد ۱۷ روز که از خونش اومدم دیگه کمکم نکرد حتی چند بار ازش کمک خواستم و نیومد .ابن تنشها به سدت رو اعصابم تاثیر گزاشته الان دیگه بیخیال سدم تا اختلافم با همسرم اوج نگیره اما دل چرکینم

همه سختی بچه داری ی طرف نمیزاره کولر رو روشن کنی ی طرف 😣😣 هلاکم از گرما خدا شاهده 😰😰😰😰

همسرم خیلی ازم فاصله گرفت و‌ بی توجه شد از دوران بارداری ک استراحت مطلق بودم تا بعد از زایمانم.

درسته وجود بچه شیرینه و من بخاطر پسرم روزی هزار بار خداروشکر میکنم
ولی خب مثل قبل نمیتونم ب خونه و خودم برسم نمیتونم همش پای گاز باشم و بهترین عذارو درست کنم
و این مسایل باعث شده شوهرم کمی ایراد میگیره و من خیلی اذیت میشم ازین موضوع
ولی خب باید صبر کرد و سکوت
بیشتر وقتایی ک ازم ایراد میگیره خودمو با‌پسرم سرگرم میکنم و الکی میخندم ولی واقعا دلم میشکنه😞

من باورتون نمیشه چند ماهه اول اصلا وقت نمیکردم سرمو درست حسابی شونه کنم همش دخترم یا بغلم بود یا روی پاهام وای که چقد سخت بود الان که خداروشکر یکم بزرگتر شده شیرین تر شده می ارزه به اذیت های قبلنش

بچه نعمت وشیرینی زندگی است.قبل از بارداری وبچه داری وقت های بیکاری یکسره بیرون وبازاربودیم بیهوده خرج میکردیم زندگیمون بعدازبدنیااومدن بچه همه وقتم گرفتم شد شب بیداری تمام وقتم پرشد صبح تاشب مشغول بدو بدو شغل شوهرم طوریه هفته هفته نبود همه ی مسولیت روی دوشم بود هم بیکارمیشدم می خابیدم هفته هایکه شوهرم بود بعضی مواقع کمکم میکرد ولی اوایل بدنیا اومدن بچه ازهم دورشده بودیم ولی کم کم باکسب تجربه برای هم دیگه وقت گذاشنتیم باشوهرم صبحت کردم کمک دستم شد تاهمه چیخوب شد

خداروشکر تا الان با همکاری و کمک همسر جان💋 همه چیز عالی پیش میره و با وجود پسر گلم زندگی زیبا بود و زیباتر خواهد شد💕

من بچه اولمه وخیلی از بودنش راضیم اصلا هم دردسری نداره به وجودش شکر میکنم ولذت میبرم از ثانیه ثانیه بزرگ شدنش

من چون زایمان طبیعی بودم و واقعا تصورم از زایمان این نبود دو هفته اول یک کم برام سخت بود چون خودم روبرا نبودم و اونطور که باید به فرزندم نمی تونستم برسم ولی کلا بعد از اون خیلی همه چی خوب بود همسرم هم در کارهای خانه آشپزی، لباسهای لباسشویی خیلی بهم کمک میکنه و کلا تو رابطه امون مشکلی نداشتیم واینکه من غیر از همسرم هیچ کمک دیگه ای نداشتم چون در ایران نیستم آدرس اینستا zohreh mahjoob

از روز اول انتقالش به دلم هنوز یک روزم برای خودم نبودم ، عاشقشم ولی خب واقعا خستم میکنه دیگه از اشتها و همه چی افتادم ، تازه شیر خودمم نمیدم خدا به داد اونایی که شیرم میدن برسه .
کل مسئولیتش از بدو تولد با خودمه ، بچه ی اول و بی تجربگی و دور از خانواده خیلی سخته

انشاءالله هر مادر و پدری که در آرزوی فرزند هستند خداوند فرزند سالم و سالم بزودی نصیبشون کنه.اول باید بدانیم فرزند مهمان چند ساله ماست این زن و شوهر هستند که سال های سال باهم زندگی می کنند.ماهم چالش های بسیاری زیادی داشتیم و داریم و خواهیم داشت .اختلاف در شیوه های تربیتی مهم ترین چالش بین من وهمسرم برای امیرعلی هست واقعا بعضی وقت ها از دست همسرم کلافه می شم بدلیل اینکه مدام با امیرعلی کل کل می کنه و انتظار داره که این بچه یکجا ساکت بشینه دست به چیزی نزنه کثیف کاری و شلوغکاری نکنه.دومین معضل ما مشکلات با پدر بزرگ و مادر بزرگ ها مخصوصا پدر شوهرم سر امیرعلی هست ما کلا تو این سه سال فرصت نکردیم از خودمون باهم حرف بزنیم از بس که همه چی ما حول محور امیرعلی بوده. متاسفانه همسرم توقعات بسیار زیادی از من برا تربیت امیرعلی داره من از بس سر پا هستم خسته ام.دلم برای خواب درست و حسابی تنگ شده مخصوصا که 25روزه خدا یه فرزند دیگه به ما داده با امیرعلی خیلی بیشتر از قبل چالش داریم.اما همسرم بیشتر به اون توجه می کنه که واقعا طبیعی هست.

همسر من در امور خانه داری خیلی بهم کمک کرد.خانه رو جارو میزد، ظرف هارو می شست. نظافت میکرد. اگر کمک هاش نبود واقعا نمیدونستم باید چکار کنم. البته خیلیییی هم غر میزد ☺

وای خیلی سخته.در کل باهم خوبیم.ولی بعضی وقتا از شدت خستگی از بچه داری و کارهای خونه باهمسرم دعوام میشه.

من ک دوران بارداری سختی داشتم پسرمم نارس ب دنیا اومد بعد از اونم کلی دردسر داشتیم تا اینکه حدود ۱سالگیش کمی بهتر شد و آروم تر...اما همسرم زیاد کمکم نکرد بخاطر کارش نمیتونست همراهیم کنه خداروشکر الان کمی اوضاع بهتر شده کمکم میکنه گاهی وقتا شیرینیه الان پسرم تلخی اون موقع ها رو از یادم برده

دوستدارم داد بزنم از بس خسته ام همین همین

خدا رو شکر من زندگیم شیرین تر شد

منکه زیاد دیگه باهمسرم دونفره نیستم🤐☹☹☹☹☹☹🤐🤐😟😟😟 بچه شیرینه 🤐

همسره شما شغلش چیه ببخشید فک کنم بیشتره وقتی خونس

واقعاهمه چیزعوض میشه انقدتوروزخسته میشم ک شب نمیفهمم خوابم میبره اولویت همه چیزبابچمه باباشم ک همش غرمیزنه اینکاروبکن اونکاروبکن واقعا خستم کردن

بچه هم ب باباش رفته پاب پای هم دادمیزنن بیچاره مامانه😅😅😅

بچه داخل عکس ب باباش رفته دادمیزنه🤣🤣🤣

همش استرس دارم
دو نفره هامونم که تبدیل به قهر شده😔

کلا من هنوز بچه ندارم‌و نمیتونمم تصور کنم چه شکلی میشه زندگیمون بعد از بچه ولی من در همه حال سعیمو میکنم مدیریت کنم تا جایی ک میتونم تعادل حفظ بشه..... با این عکس کلا ناامیدمون کردی گهواره مامانا یعنی هیچ کدوم از شماها از بچه داشتن راضی نیستین یعنی همه چی زندگیتون بد شده ؟؟؟؟؟واقعا یکی جواب منو بده منم یه چیز بفهمم چرا ۹۹درصد می‌نالن از بچه داشتن خوب اگه نمیخواستن چرا اوردن!!!!!

اختلاف درشیوه تربیتی😐😒😒🤕🤕

الهی بگردم ببینیدبچه روچقدرداره گریه می کنه مادرهیچ احساسی نداره من که دلم براش می سوزه

بچه واقعا خوبه من خیلی زود بچه دار شدم ولی واقعا دوسش دارم عاشقشم بااینکه شوهرمم خیلی بلد نیست کمک بده ایشالا خدا دامن همه اونایی که آرزوشو دارن سبز کنه

من احساس میکردم تو کما بودم،مخصوصا اوایل به دنیا اومدن پارسا،افسردگی شدید،حال جسمی بد،نبود حامی،یعنی سر شوهرم چنان شلوغ شده بود که همو نمیدیدیم فقط شبا دوساعت پیش هم بودیم نگم براتون تلخ ترین روزهای شیرینم بود یادم میوفته میخوام زار بزنم امان از بی مادری😞

خخخخ عکسه واضح داره میگه ک چی شده...گاهی برا من همینطوری پیش میاد قیافم مثل این خانومه میشه...ولی خدا را بازم شکر در کنار همسر مهربونم و پسر نازم خوشبخترینم .،عااااااااشق هر دو شونم❤

واقعا خیلی سخته. کم خوابی ادمو کلافه میکنم,با اینکه مادرشوهرم هس ک گاهی کمکم کنه ولی بازم خیلی خسته میشم. ب همسرم نمیتونم برسم اونم دیگه صداش دراومده میگه ب من نمیرسی. ولی هم پسرمو هم زندیگمو خیلی دوست دارم با تمام سختیهاش

خیلی وقتا من و همسرم بحثمون میشه ولی خب با صحبت کردن به تفاهم میرسیم ،من وقتی میخوابه کلا استرس دمای تختش و دارم که زیادی گرم یا سرد نباشه اصلا نمیتونم خودم راحت بخوابم

موهای زنه سیخ شده ازبس شوهرش جیغ میزنه

من واقعا احتیاج بیشتری به همکاری شوهرم دارم

من که خیلی میل جنسیم کم شده طفلی شوهرم

من و همسرم قبلا تموم وقتمون واسه همدیگه بود بیرون توخونه و غیره ولی وقتی یه کوچولو میاد تو خونه همه حواسمون به اونه دیگه و فکر و ذهنمون درگیرشه واسه همین یه مقدار زن و شوهر دور میشن ولی من بازم تلاشمو میکنم همیشه که مثل قبل اوکی باشیم باهم هم تو رابطمون هم تو صمیمیتمون ولی بازم بعضی وقتا با کلی برنامه اونیکه میخوای نمیشه

بلاخره تا عادت کنیم سخته ولی خدارا شکر میکنم که گل پسرم اومدتوزندگیمون قدمش روجفت چشامون سختیاشم به جون میخریم

ای خدا😆😆😆😆😆😆😆😆بیشتربه قیافه مردوزن وبچه که همشون خنده دارن دارم چند دقیقس میخندم تاکه نظربدم😆😆😆😆😆😆😆😆

زندگی من قبلا همش خواب بود حالا شده بچه داری
البته رابطمون سرد تر شده

رابطه ما که واقعا سرد شده،تمامه عشق و محبت شوهرم فقط نصیب دخترم میشه و من هیچ...
خب منم فقط به دختر جااانم عشق میورزم.ولی الهی شکررررر که دارمش.خدا خواسته بهشت رو همینجا تجربه کنم که این قند و عسل رو بهم داده😍😍😍😍😍

ای بابا شوهرم که اصلا دیگه منو نمی بینه اصلا کلا ۱۸۰ درجه عوض شده مثل قبلا دیگه نیست زیاد اهمیت نمی ده دیگه خسته شدم

والا ما كه پدرمون دراومده

من میدونستم بچه تو رابطه زن و شوهر تاثیر میزاره و با آگاهی بچه اوردم ولی واقعا تاثیرش خیلی زیاده انتظار داری همسرت همش کمکت کنه که نمیشه حق خودم میدونم با بچم دعوا کنم ولی همسرم حق نداره اینقدر همه وقتو برای بچم گذاشتم که خودم پوکیدم واقعا نمیتونم دیگه باهمسرم باشم☹

😓

از وقتی بچه دار شدم علاقم به شوهرم بیشتر شده و به زندگیم بیشتر متعهد شدم سختی زیاد داره ولی میخوام یه بچه دیگه هم بیارم تا یه خونواده کامل شیم

من کە کلا همە چی قاطی پاتی شده،خونه داری بچه داری شوهر درس خدا رحم کنه

مامان کارن باوجودبچه ی شیطون چه جوری میشه رفت نشست توکلاس سیاه قلم برام سوال شدشماچه جوری ادامه دادی

من زایمانم خیلی راحت بود و بی دردسر ولی اوایل بچه دار شدنمون تا ۴ ماهگی دخترم متاسفانه شوهرم افسردگی بعد از زایمان گرفت،ما فکر میکردیم افسردگی بعد زایمان فقط برای خانوماست ولی دکتر مشاور گفت افسردگی پدر شدن گرفته با اینکه ما هردو عاشق بچه بودیم و بعد ۸سال بچه دار شدیم من اصلا فکر نمیکردم شوهرم براش این اتفاق بیوفته تا ۴ماهگی اصلا بچه رو بغل نمیکرد اصلا دوسش نداشت ازش میترسید ،میترسید حتی سمتش بیاد همش میرفت یه گوشه گریه میکرد میگفت من چرا اینطوری شدم همش اضطراب داشت قلبش تپش داشت استرس نمیذاشت بخوابه ،هرروز میرفت بیمارستان دکترای مختلف قلب اعصاب معده هرکی یه چیز میگفت.روزای سختی داشتم خیلی سخت ..با بچه کوچیک شب بیداریهای وحشتناک به خاطر کولیک از طرفی هم باید به شوهرم روحیه میدادم،شوهرم همیشه ادم قوی ای بوده توی زندگیش برام محال بود هیچ وقت فکر نمیکردم روزی گریشو ببینم.خلاصه گذشت گذشت تا من پریودم دوباره برگشت و هورمون هام فعالیتشون شروع شد و از خشکی واژن و بی حس و حالی دراومدم و رابطمون از سر گرفته شد و روز به روز زندگیمون به روال قبل برگشت و حال شوهرم خوب شد و استرساش تموم شد و دخترم به نظم خواب رسید.ببخشید طولانی شد ولی خواستم بگم این روزای سخت برای همه بوده فکر نکنید فقط خودتون هستین میکذره و تا ۶ماهگی خونتون نظم میگیره نگران نباشین

عکسی که گذاشته خیلی جالبه . دقیقا حال و روز منه اوایل تولدش که نمیتونست خوب شیر بخوره و کولیک داشت.

من میگم خیلی سخت گرفتین همتون باید همکاری باشه اخه تا ابد که نمیشه تنها زندگی کرد و بدون بچه

ما هم با وجود اینکه وقت گذروندن باهممون کم شده
ولی خداروشاکریم که فرزند سالم داریم
انشاالله از۲ سالگی دیگه کم کم روال زندگی برمیگرده.خوبیش اینه که دیگه سه تایی وقت میگذرونیم😍😍

اخه از کجا بنالم....از بی پولی...از بی توجهی و دور شدن از شوهر..... از زر زر کردن خانواده همسر....از دوری مسیر و راه ب خانوادم ک ی شهر دیگن و دیر ب دیر میبینمشون....از مریض شدن پسرم ک ی هفته درگیرشم....از ی شب درمیون رفتن خونه ننه شوهر برای اینکه اگه نرم دوباره عین قبلن سگ میشن پاچه مو میگیرن مجبورم سکوت کنم و برم....از کدوم درد بنالم من ک تصمیم زندگی منو خودمو شوهرم نمیتونیم بگیریم باید هر چی میخاییم از فیلتر خانوادش رد بشه بعد انجام بشه....از من داشته باشید همسایگی با مادرشوهر از بدترین همسایگی هاست

همش سر مسایل کوچیک بحث و جدل داریم 😔😔

بخدا که شیرینه بچه

هیچی از صبح یه بچه بیقرار بغلمه الانم همسرم اومده خونه بچه رو بغل کرده من کمرم یه دقیقه به زمین بخوره استراحت کنم😀 خداییش فکر نمیکردم اینقدر بچه داری سخت باشه😂😅😪😥 ولی جیگرشو بخورم عشقه دخترم در کل.

واقعا بچه داری کار سختی هست ولی من خدا رو شکر همسرم خیلی کمکم میکنه.اگر کمک‌اون نبود نمیدونستم.

بعد از به دنیا اومدن مبین خیلی زندگیمون عوض شده .همش خیلی زیباتر شده هم متفاوت تر .البته با همسرم خیلی وقتمونو صرف بازی و رسیدگی به مبین میکنیم و خیلی کمکم میکنه . یک ماهه که مبین به دنیا اومده و مثل قبل نمیتونیم با همسرم صحبت و وقت گزرانی کنیم .

بچه خیلی شیرینه خدامم روزی هزار بار شکر میکنم چون چن سال حسرت بچه دار شدن داشتم ، اما همسرم خیلی نسبت به دخترم حساسه ، تو همه چیش دخالت میکنه و نمیزاره من کارخودم و بکنم. برای هرچیزی منو سرزنش میکنه و میگه من هیچی ازمادر بودن حالیم نیس.اما دلم اول بخدا بعدم به دختزم گرمه،انشالله بزرگ که شد میشه تیکه گاهم 🙏

الهییییی فقط این بچه ک توعکسه چ باحالههههه ...خیلی خیلی عکس قشنگی بود کلی خندیدم مرسی

واااای این خانومه منم
دلم میخواد نینی قشنگم زودتر آقا شه آخه همش سر کولیک رفلاکس و... خیلی بچه م اذیت شدو اذیت کرد

واقعا بچه عزیز الهی من قربون پسرم برم منتها شوهرم خیلی رو بچه حساسه خلاصه شب روز دعوا داریم 😁😁😂😂مهمونی بیرون رفتنم کلن تطیل شده خلاصه خدا به ام صبر بده دوران سختی دارم

بچه شیرینی زندگیه خدارو شکر من همسرم از چهار ماهگی دخترم به بعد کمکم کرده و یه خانواده سه نفر خوب هستیم

خیلی متفاوت تر از چیزیه که تصورش رو میکردم،گرچه خودمو آماده خیلی از موضوعات کرده بودم
اما حالا میبینم همه چیز اونجوری که فکر میکردم پیش نمیره
به هر حال تلاش میکنم وجود فرزندم خدشه ای به رابطه زناشویی ما نزنه

همسرم خیلی هواموداشته وداره خداروشکرازش ممنونم😍😍ولی بازسخت میگذره اما اینقده بچه شیرینه که به سختیاش می ارزه

پن بیست و یک روزه زایمان کردم واقعا نابود شدم بیست و یک روزه خواب نداشتم، تلویزیون ندیدم، یه حمام درست و حسابی نرفتم، وضع خونه و زندگیمم که دیگه نگم واقعا آرزو میکنم زودتر این روزا رد بشه بره

همه چیزو تحت تاثیر خودش قرار داده من نمیتونم ی حمام ساده برم حتی، چن بار رفتم تو حمام تا شامپو زدم به موهام از خواب بیدار شد.... بیرون رفتن، مهمونی، ادامه تحصیل، وقتا ازادی ک خودم و شوهرم باهم میگذروندیم خلاصه از همه چی جا افتادم ولی خدایی با همه اینا به داشتنش راضیم کلی شادی اورده به زندگیمون

سختیای خودشو داره ولی خیلی حس خوبیه داشتن یه نینی توی خونه پسر منم زیادی شیطونه ولی همسرم و مامانم خیلییییی کمکم میکنن رابطه ی منو همسرمم مثل قبله تفریحمونم هرهفته سرجاشه پسرمم خیلی دوس داره 😄😄 خوابشم تنظیم کردم خیلی بهتر شده

برای من بارداری خیلی خوب بود و بعدشم که بچه دنیا اومد چون کمک نداشتیم شوهرم خیلی کمکم میکرد و واقعا خوب بود و خوشحال بودم ولی الان دیگه خیلی کمتر کمک میکنه دیگه پوشک عوض نمیکنه یا بعد ظهرا که از سرکار میاد با غر قبول میکنه بچه رو نگه داره تا من به کارای خونه یا خودم برسم
بیرونم که بخاطر کرونا خیلی کم میریم
جدیدا خواب دخترم بهم ریخته شبا هریه ساعت بیدار میشه من اصلا خواب ندارم
منم تا میگم خسته شدم میگه برو پرستار بگیر میگم آخه پرستار بگیرم ۱۲ شب که اینجا نیست بچه بیدار میشه بیاد بخوابونتش
یا میگه بچه رو ببریم بذاریم مهد خودمون راحت بشیم من خیلی ناراحت میشم میگم بچه به این کوچیکی چطور دلت میاد
میگه یکم بزرگتر شد ۸ ساعت بذاریمش مهد بخدا الان اینو بهم گفت گریم گرفت گفتم خودم همه کاراشو میکنم تو استراحت کن من بچه بدنیا نیوردم بدم دست مردم خودم بزرگش میکنم

بچه داشتن سخته مخصوصا بچه اول آدم تجربه نداره. منو شوهرم قبل خیلی باهم بودیم بیرون میرفتیم اما الان باوجود دخمل نازم و کرونا از همه چیز افتادیم حتی زندگی نمیتونیم زیاد باهم باشیم از صبح تا شب کارهای خونه رو میکنم. به دخمل میرسم شب شوهر میاد نگه میداره من بساط شام و شستشووغیره میکنم. رو روحیه من خیلی تاثیر گذاشته حالت های افسردگی دارم فقط امیدوارم زودتر بزرگ شه ناز دخترم

من و همسرم يه سري كارا رو تقسيم كرديم و تو ٣٠ درصد كارا كمكم مي كنه ولي خوب مشخصه كه تمام برنامه ريزيا بايد ني ني رو در نظر بگيري و فلا اولويت با اونه ، روزاي خيلي خيلي شيرين ولي پر از سختي و استرسه
mersana.bakhshii

واقعا اولش که بچه میاد خیلی گیج کننده ، به مروز زمان هم جا میوفتی تو بچه داری و هم بهتر می تونی جوابگوی خواسته های هم باشی، اما کلا توافق کردن و درک همسر و کمکش خیلی می تونه نقش مهمی داشته باشه، ایشالا همه در آرامش باشند و کوچولوشون بخوبی زشد پیدا کنه

منو وشوهرمم دعواهامون سر بچست...

خداروشکر دخترمن خیلی ارومه و بیشترم خوابه
به کارام ب خودم و مرتبی خونه میرسم
فرق قبلا و الان
اینکه خونه مامانم و بیرون کمتر میرم
شبا چندساعت یکبار بیدارمیشم و به دخترم میرسم
اما خدامونو خیلی شکر میکنم خیلی لذت بخشه

ماكه متاسفانه اصلا نميرسيم تايم خصوصي با هم داشته باشيم
يا دخترم پابه پاي ما بيداره و يا وقتي ميخوابه ماهم بيهوش ميشيم
كلا درماه يكبار يا خيلي خوش اقبال باشيم دو بار رابطه داشته باشيم
بيچاره شوهرم ، هوووو براش اومده😂😂😂😂

طفلک زنه چی می کشه از دست این پدر و بچه هردوباهم گریه میکنن کدوم رو آروم کنه

من که خیلی دوست دارم بمیرم از دست شوهرم راحتشم

من بچه دوممو ناخاسته باردار شدم،ولی همیشه قبلش با همسرم میگفتیم اگه هم بخایم یکی دبگه بیاریم دختر بشه
وخدا دوسمون داشت و دختر شد،
تا دوسه ماه چون حال خودمم از نظر روحی خوب نبود،برام سخت گذشت،ولی بعدش خدارو شکر همه چی خوب شد و رابطم با همسرم حتی بهترم شد،و خدا رو بابت این هزاران بار شاکرم.خدا رو هزاران بار شکر برای این دوتا فرشته ای که بهمون داده

یه فرشته تو خونه داریم شکر خدا.دردسر نداره بهترین لحظاته

خیلی زندگیمون عوض شده دیگه هرجایی نمیتونیم بریم هروقت دلمون خواست،دیگه کلا اول بچه رو در نظر میگیریم براساس اون برنامه ریزی میکنیم کلا دیگه بیرون نمیریم بخصوص که کرونا هم هست فقط همسرم تنها میره خریدولی درعوض یه فرشته داریم که نگاهش میکنیم لذت میبریم

سلام رفقا
والا من از هشت ماه ک پسرمو باردار بودم خونه پدرومادرم زندگی میکنم تاهمین الان ک پسرم داره میره توی نه ماه باهمسر هم از وقتی بچه بدنیا اومده زندگی نکردم که بفهمم چجوریه رابطمون
بچه که نداشتیم مث دوتا دوست بودیم ولی خب مادرش باعث شد منو همسرم ازهم دل زده بشیم 😕😥

ما که برای هر کاری اولین اولویت باید بچه باشه...کل زندگیمون عوض شده...قبلا همش با هم میرفتیم بیرون ولی الان خبری نیست...نسبت به قبل هم بیشتر دعوا میکنیم ۹۹ درصد دعواهامون هم سر این فسقلیه..اصلی ترین چالشمون بچس که کولیک داره و سعیمونا می کنیم گریه نکنه و خوب بزرگ بشه.ولی بیشتر وقتا شوهرم کم میاره و ناراحت و عصبانی میشه ولی من به لحظه های خوب فکر میکنم..بعد که اروم شد شده برای مدت کوتاه با هم حرف میزنیم و از اتفاقات روزانه صحبت میکنیم..برای اینکه رابطمون بهتر بشه هم همه چی بستگی به بچه داره اگه اون خوب بود و آروم ماهم صمیمی تر میشیم😋

همسر من خداروشکر از وقتی کیانم به دنیا اومد باهام خیلی خوب شد.جوری که توی این یک سال و هشت ماه فقط سه بار باهم دعوامون شد اونم سر خانوادش.و خیلی کمک میکنه بهم.خداروشکر هیچ مشکلی نداریم سر بچه.

خداروشکر زندگی خیلی خوبی دارم شوهرم خیلی دوستم داره و دومون عاشق پسر گل مون هستیم

عالیه بخدا خیلی تنها و بی هدف بودم ولی حالا همش درگیرشم نیم ساعت بخوابه همه کارامو انجام می دم خستگی و بی خوابی استرس داره اما واقعا ب زندگیم آرامش داد شوهرم بیشتر حواسش بهم هست قبلا همش سر هر چیزی بحث می کردیم اما این روزا درگیری دخترم باعث شده آرامش داشته باشم ...مرسی خدا جون حالم خوبه

هر لحظه باید به فکر آینده ی بچه بود همش استرس به آدم دست میده انشاءالله که به امید خدا روزامونم به خوبی میگذره

ایا کسی بوده که قبل از اینکه باردار بشه رابطه جنسی با شوهرش عالی باشه بعد از بارداری و بچه دیگه رابطه جنسی بشه ماهی ۱بار یا ۲ماه ۱بار؟؟ چیکار کنیم که رابطه امون مثل قبل بشه البته شوهرم خیلی تو رابطه جنسی سرررررد شده. لطفا راهنمایی کنید

کلا همه چیز تغییر میکنه و سختتر میشه اما شیرینه

سلام من شوهرم اززن اولش پنج تابچه داشت مایل نبودمن بچه داربشم می گفت زشته توی این سن پدربشم بچه اولم سه ماهگی سقط شدولی بچه بعدیم اقاعلیرضاس خداروشکربچه خوب وسالمی است شوهرم اینقدردوستش داره درسته بعضی وقتها اذیت می کنه ولی داشتنش قشنگتره

منو شوهرن تا الان که دخترمون 5ماهش تموم شده هنوز به تعداد انگشتای دست هم رابطه نداشتیم،اگر هم داشتیم با استرس بوده ،همش نگرانیم بچه بیدار نشه،من خودم خشکی واژن رفتم،شوهرم عصبی شده با همه دعوا میکنه،تو این مدت با خانواده ام دعواش شد منو یک ماه از دیدنشون محروم کرد،خانواده شوهرم هم که داستانین برا خودشون.
من بعد از سه سال بچه دار شدم و یه بار سقط داشتم،خیلی ارزو داشتم ولی واقعا زندگی مختل میشه.باز هم شکرت خدا.گهواره لطفا راهنماییمون کن که چیکار کنیم

رابطه من و شوهرم بعد از بچه دار شدنمون خیلی کم شد هم زناشویی هم از صحبت و تعریف و اینا آخه بچه ای که تا سه نصف شب کیشیک آدمو میده چی کار میشه کرد اون هیچ اصلا نمیزاره بشینیم پیش هم یک کلمه حرف بزنیم میپره رو سر و کلمون یا انقدر وسط ما دوتا جیغ و ویغ میکنه مخصوصا که صدامون به هم نمیرسه آخر عصابم خراب میشه پا میشم میرم پی کارم من که دیگه بچه نمیارم

فکر میکردم فقط زندگی من با اومدن بچه بهم ریخته... الان که کامنت ها رو خوندم خیلی امیدوار و خوشحال شدم... من که از ماه پنجم بارداری شوهرم به شدت ازم دور شد... و الان که دخترم دو ماهشه،یکسال میشه که کارم شده حسرت گذشته... اما به خاطر دخترم خدا رو شکر میکنم چون عزیزترین موجود زندگیمه... شوهرمو خیلی دوست دارم،خیلی... نمیتونم به راحتی از کنار این مساله بگذرم که از هم دور شدیم... و مشکل شوهر من(و احتمالا بیشتر مردها) اینه که حرف نمیزنن! بلاخره بعد از این همه وقت به حرف اومد و گفت تو دیگه مثل قبل به من محبت نمیکنی به خاطر همین منم نسبت بهت سرد شدم... باورم نمیشد! اما خب دقت که کردم دیدم راست میگه! یه هفته میشه که رفتارمو عوض کردم و مثل قبلا شدم،بهش میرسم،قربون صدقه ش میرم،نازشو میکشم!!! الان خیلی بهتر شده! دیشب برای اولین بار بعد از یک سال خودش پیشنهاد سکس داد!!! البته دخترم نذاشت!!! در کل پدرم در اومده... دور از خانواده هم هستم... شبها دیگه از شدت خستگی مث زامبی میشم...
چقدر زن بودن سخته!

منم فک میکردم بچه بیاد زندگی عالی میشه بچه خوبه خداروشکر😍 ولی واقعا شوهرم هیچ کمکی نکرد بهم😔 واقعا بعضی وقتا دوست داشتم تنها باشم ولی وقتش نبود اما بازم خداروشکررر که ای دوتا جوجه رو دارم وگرنه معلوم نبود چه میشد 😢😊

سلام سختیاشو دارهه اما خونه بدون بچه نمی ارزهه خیلی خوشبختیم منو شوهرم که بچه دار شدیم هم به پسرمون میرسیم وهم به زندگی زناشویی خدایا ممنونتم ‍

😂

عالیه😍

شکر خدا هزاران بار ی پسر بانمکی به ما داد.من خیلی زود باردار شدم و طول دوره بارداریم شوهرم بهم خیییلی محبت کرد و خیلی هوامو داشت منم خیلی بهش میرسیدم ماهای اخر ب شدت سنگین شدم و ورم داشتم اما همیشه سفره رنگی براش مینداختم.الانم ک یکماهه بچمون ب دنیا اومده من توی خونه هستم مادرم میاد و میرع و شوهرم هم خیلی بهم کمک میکنه خدارو هزار بار شکر از چله هم ک در بیام و تموم بشه بازم به گردش و هواخوریمون ادامه میدیم چرا که نه .خدایا ازت ممنون ک منو قابل دونستی ی مادر باشم شکرت

بنظرم ميتونه عالي تر از قبلش هم بشه بشرطي ك همسر ادم خوب باشه عاقل
نه ي مرد بد اخلاق و قر قرو

به نظر من بستگی به خودآدم داره نباید زیادسخت گرفت وازیت کردخودمونو
بایدبه همسرمون توجه کنیم وبرنامه ریزی کنیم
به نظرم هرکی میگه دعوا بیشترشده وکمترتوجه میکنیم بهم دیگه خودشون مقصرن
درسته تغییرمیکنه ولی
انقد ازیتم نداره...

ولی خداروشکر میکنم که لذت مادر شدن رو به من داد

من‌تا قبل زایمانم شاغل بودم اما الان نمیتونم ولی همکارم هستن با دوسه تا بچه که شیرخوارم بینشون هست شاغل هستن

من خیلی سختی کشیدم ک میکشم بچم همش حالت تهوع داره و بالا میاره و هیچی از این بدتر نیس بنظرم ولی باهمه این سختیا ی مامان گفتنش ب کل دنیاااااا می ارزه 😍😍😍😍😍😍♥️♥️♥️♥️♥️

منو همسرم قبلا خیلی بیشتر بیرون میرفتیم و باهم بودیم الان با وجود ثمره عشقمون کمتر شده ولی زندگی شیرین ترهههه😍😍😍😍

من که بعد زایمانم همه چی اکی بود تا اینکه پسرم برا زردی بیمارستان بستری شد و منم ضعیف شدم و بعد خانواده فقط تا ده روز پیشم بودن و منم حالم خیلی بد بود من موندم و یه بچه بعد منجر به افسردگی شدید بعد زایمان شد اما خب با استفاده قرص افسردگی و اومدن مادرم خیلی بهتر شدم اما پسرم شیرخشکی شد😔😔😔😔

بچه خوبه ولی همش نگرانش میشی نگران اینده یا اینکه نکنه افسرده بار بیاد بخاطر تنها بودنش نداشتن دوست و اینکه اگه نتونی خواسته هاشو براورده کنی مسولیتش سخته

🤗🤗🌸

علایم حسودی بابا به بچه چیه؟؟؟

سلام کاملا همه چیز بهم میریزه وقتی بچه دنیا میاد من که گاهی اوقات اصلا وقت نمیکنم دررابطه باخودم باهمسرم حرف بزنم

من کلا مثل خانومه هستم...ولی لبخند دخترام به دنیا میارزه

زندگی سخت میشه پور از استرس

زندگی با اومدن بچه خیلی سخت میشه به هیچ کاری نمیتونی برسی جایی هم نمیتونی بری فقط ورگیر بچه میشی همه چی یادت میره

خخخخخخخخخخ مردم از خنده فقط قیافه مادره
منم عین همین مادره بودم والا
آدم وقت نداره غذا بپزه چه برسه به خونه و شوهر و۰۰۰۰۰۰۰

خیلی عکس جالبیه دقیقاموهاخانمه شلیه منه😂

افتضاحه مخصوصا اگه دوقلو داشته باشی

قطعا سختی های زیادی داره مخصوصا اوایل که هیچ تجربه ای نداری همش خستگی و این باعث فاصله افتادن بین زوجین میشه مخصوصا اگه تا چند ماه خونریزی هم داشته باشی و از همه لحاظ اذیت بشی ولی با صبوری و کمک‌ اطرافیان خیلی زود ازش عبور میکنی و روزهای شیرین‌میاد همسرم با همه خستگی هاش خیلی بهم کمک‌میکنه شب ها اون پسرمون تمیز میکنه بهش غذا میده روزهای تعطیل باهاش میره پیاده روی بازی میکنه اگه حالم خوب نباشه خودش کارهای خونه رو میکنه واقعا ازش ممنونم امیدوارم با اومدن بچه دوم این رابطه بینمون بیشتر و بیشتر بشه بهتره از همه لحظات لذت ببریم تا آسون بگذره
@sobhankarimi97

همه ی دعواهامون سر همین وروجکه😂کی بود میگفت بچه بیارین زندگیتون قوام بگیره😑

ممنون بابت مطالب مفیدتون
میتونید در جریان زندگی سه نفره ما باشید در پیج
baby_mahrokh
از زبان کودکانه ق دخترم

زندگی بعد از به دنیا اومدن بچه زیر و رو میشه،مخصوصا وقتی فکر میکنی همسرت عاشقته و اینو وظیفه ی یه عاشق میدونی که نزاره تو برَنجی ! دلت میخواد هر بار که بچه بی قراری میکنه دور و برت باشه و دلداریت بده ک میگذره این روزا...ولی متاسفانه زندگی واقعی اینجوری نیست:( اون صبح تا شب سرکاره و وقتی خسته میرسه خونه انتظار داره تو هواشو داشته باشی...توام انتظار داری اون حواسش بهت باشه
🤦‍♀️🤯😑

من سر پسر اولم زیاد رابطه صمیمی نداشتم باشوهرم وقتی باردارشدم سرپسردومیم خیلی رابطه امون خوب شده درکل بچه زندگی رو گرم میکنه الان شکرخداراضیم نسبت به قبلم.

ما حتی دیگه رابطه جنسیم نداریم با وجود بچه دوم

خب بزارین خلاصه بگم خدمتتون😊من تمام باشگاه رفتنام و بیرون خرید رفتن با دوستام مهمونی و دورهمی های دوستانم رو کنسل کردم و الان ۳ساله ندیدمشون یعنی تقریبا از اوایل بارداریم😊شبا با شوهرم تا ۳و۴صبح تو خیابون دور دور میکردیم،اخر هفته ها میرفتیم بیرون شهر چادر میزدیم شب میموندیم،مسافرت ۲۰روزه میرفتیم کل کشور و میگشتیم،هررررر ساعتی از شبانه روز دلمون میخاست هرررررررررررر کاری میکردیم،اما الان تمام زندگیمون باید بر اساس دختر نازمون باشه که نفسامون بنده به نفسش😊😻😻خدا همه نی نی هارو حفظ کن که شیرینایی خودشون رو دارن

بچه اول چون تجربه نداری یکم سخته ولی کم کم قلقش میاد دستت ولی خیلی مهمه که اطرافیان هم بیان کمکت کنن بعضی وقتها خسته میشی ولی خدا هم کمک میکنه بنظرم باید از حضرت زهرا کمک خواست که بهمون توان بدن بتونیم با سختی هاش کنار بیایم.

خیلی سخت بود برای من که تو اوجی نوجوانی بودم ۱۸ سالمه بود من زیاد بیرون نمی رفتم چون خانواد من سنتی بودن ولی بعد ازدواج با شوهرم خیلی وقت میگذروندم از وقتی دخترم دنیا آمد دیگه شدم یه آدم افسرد وسواسی پر خاشگر انقدر که یه روزها میشینم گریه میکنم منو شوهرم خیلی از هم دور شدیم طور وقت نگاه میکنم میبینم چقدر دلم برای شوخی کردن سربه سر گذاشتهامون تنگ شده ولی حاظر نیستم یه تار موی دخترم با خوشی های عالم عوض کنم الهی که فداش بشم

قیافه مادره.دقیقا قیافه منه😁😁😁😆😆😆

اخ اخ اخ اخ اخ من تمام مشکلم همون پدر بزرگ مادر بزرگست دارم دیوونه میشم از دستشون

من واقعا عاشق قیافه این زنه شدم تو رو خدا دقت کنید تو دلش حتما میگه چ غلطی کردم..... 😂😂😂

نمیدونم به خدا دیگه احساس میکنم کم آوردم.

به قول همسرم الان پسرمون جزئی از ماست برای وجودش با ما همه جا باید عادت کنی
خداروشکر خوب پیش میره همه چی🧿🎈😍🌹👍🏼👨‍👩‍👦

من زندگیم خیلی سرد بود اما از وقتی دخترم اومد زندگیمون پراز هیجان شده

زندگی قشنگیه کنار دخترم و شوهرم عشق زندگیم

هم سخته هم شیرین😘😘😘😘😊😊😊😊😇😇😇😇🥰🥰🥰🥰

بچه میشه اولویت زندگی اکثر مواقع زن و شوهر باید از علایق هم بگذرن واسه بچه

شوهرم خیلی آدم ساکتیه و من همیشه پی هم صحبت بودم با اومدن پسرم کلی سرگرمم خداراشکر ک خدا بهم ی کوچولوی ناز داده مونس تنهاییامه

واقعاً زندگی بیدون بچه محاله منکه از قبل الان عشقم به شوهرم و زندگیم و بچم زیادتر شده اون فقط بخاطر پسرم درسته زیاد بیرون نمیریم زیاد باهم نیستیم بخودم نمیرسم ولی بازهم از قبل خیلی شیرین تره فداش بشم 😍

خداروشکر زندگی ما فرق زیادی نکرده فقط از موقعی ک بچه نداشتیم و خوش میگذرونیدیم و خوش بودیم بیشترو بیشتر خوش شدیم.ما ب خودمون سخت نگرفتیم شوهرمم ک نگم ک چقد کمکم میکنه تو بچه داری😻
از طرفیم هرموقع هوسمون میکنه یکم خلوت کنیمو اینا یا بخوایم بیرون بریم بچه رو میارم پیش مامانم خداخیرش بده شاید اگ نبود بچه داری برام خیلی سخت میشد

بچه داری سخته و همه وقت مادرها رو میگیره فک کنم این بین کسی که بیشتر از همه آسیب میبینه پدره ،چون خواه و ناخواه مادر وقتی برای گذروندن با شوهرش نداره

زندگی من قبل ا‌ز بدنیا اومدن بچه خوب بود ولی الان استرس نگرانی گاهی وقتادهم عصبانی با وجود بچه پرتحرک بیش فعال خییییییلی سخته

یعنی کلا روند زندگی مختل میشه من ک کلا دیدم نسبت ب زندگی عوض شد وابستگیم ب همسرم خیلی کم شد ولی اون صد برابر شد.واقعا مادربودن سخته مخصوصا درکنارش همسری کردن

اره واقعا سخت بود تواین دوره زمونه من واسه بچه اولم که پسر بود زود گذشت پسرم هر سال بیمارستان بستری میشد واقعا سخت بود بعد ۷ سال خدا بهم دختر داد گفتم یه خورده به خودم برسم به پسر دخترم که این ویروس کعنتی اومد زندگی اعصاب واسمون نزاشت بازم خدارو صد هزار بار شکر که هر دوتا بچهام سالمن ولی اصلا بی انگیزه شدم واسه زندگی هم خودم هم شوهرم نمیدونم باید چیکار کنم

من خیلی خیلی سختمه شوهرم کم کمک میکنه اعصابمم خیلی ضعیف شده یه وقتا گریه میکنم همین. دیشب بچم خیلی بیذارمیشدگریه میکرد خیلی خیلی بهم ریختم دادمیزدم نمیخام بچم عصبی بشه خدایا بیشترصبرم بده ولی شوهرمم واسم نصیحت میکن حوصله دارباش خوب بشر کمک بده من مادرشدم اهن نشدم

وای دست رو دلمون گذاشتی.شوهر من خیلی زیاد کمک میکنه.یعنی همه کارمیکنه.اما چه فایده صدبارمنت میذاره و اخم و تخم میکنه! مامانم میگه ولش کن بذار کارارو بکنه حالا یکمم منت بذاره.اما من خیلی رفتاراش ب چشمم میاد و غصه میخورم😢

من فقط فکر و ذکرم شده مادربزرگ و پدربزرگ بچه م.
نمیدونم چیکار کنم ک دخالت نکنن تو تربیت، غذا خوردن، لباس پوشوندن و ...
راهنمایی کنید
اینم آیدی اینستام rayanavid7372@

من و شوهرم قبلا خیلی بحث میکردیم حتی تو باردایم اما از وقتی مغزبادامم اومده همه چی عوض شده خداروهزارمرتبه شکر میکنم اول برا نی نی که توبغلم گذاشت دوم برا این که زندگیم خیلی بهتر شد

زندگی ما با بچه خیلی قشنگ‌ تر شده یه لذتی داره که نگو

واقعا بس که دعوا کردیم اگه یه روز بهم نپرییم روزمون شب نمیشه خدا خودش رحم کنه بهمون😁😁😂🤣

واقعا بدون شرح هههههه.... ـ.

این عکسه ماهایی که بارداریم رو خیلی ترسوند نمیشد یه عکس بهتر میزاشتی گهواره ؟؟؟؟ 😒😒😒

😢😢😢😥😆😆

زندگی خوب 😥😥

زندگی منو شوهرم قبل به دنیا اومدن هیراد یعنی ماه۵ بارداری به خاطر یه سو تفاهم تبدیل شد به جهنم واقعی. تمام بارداریم بحث بود و گریه. بعد به دنیا اومدن هیراد بشدت افسردگی گرفتم. قبلشم داشتم ولی بعدش شدید تر شد. سخت بود برامون. ولی خدا رو شکر چند ماهی هست که هیراد خیلی شیرین تر شده و با شوهرم و هیراد میخابیم روزا عصرا با هیراد خیلی خیلی بازی می‌کنیم و به کارهای هیراد میخندیم وروزامون میگذره.شوهرم پرستاره وشبا شیفت و منو هیراد تنها تو خونه آشپزی میکنیم و بازی های زیاد تا فردا که باباییش بیاد. مث قبل نمتونم به قر وفرم برسم. یه ساله سفر نرفتم وپامو از خونه بیرون نزاشتم و تنهام تو تهران. اذیت میشم اولویتمون شده هیراد وخواسته وصلاحش. تو خونه واقواممون صداش میکنیم امپراطور یا عالیجناب. چون امر امر ایشونه و همیشه اول هیراد بعد منو همسرم 😜😜😜😜😜

من شیرینی داشتن نی نی رو به راحتی و خوش گذرونی خیابان گردی ترجیح میدم 😊😊😊

اره واقعا زندگی سخت میشه .هم من حساسم هم شوهرم .نسبت ب بچه باز من ی مواقعی بهترم .خیلی سخته بشه تعادل رو بین بچه و شوهر حفظ کنی احساس میکنم .مردا هم حساسن تازه خودشون هم یپا بچه ان .......اما شیرینی بچه ی چیز دیگه اس .استرس و اضطرابم ک زیاد میشه حس مادری چ حسیه واقعا

وای‌بچه گریه هاشو عشقه خنده هاشم عشقه من تا الان که ۲ماهش شده شب کلن بیدارم‌ بخاطرش ولی خیلی کیف میکنم وقتی بخاطرش بیدارم وتوبغلم میگیرم یه آرامشی بهم دست میده که کلن تا بحال توزندگیم تجربش نکردم خدایا فرشته کوچولومو همیشه سالم نگه دار باشه که اذیتم کنه اما کنارم باشه من ازش خسته نمیشم قربونش برم😘

من که واقعا بامشگل مواجه میشم ی پسر سه سال و چهار ماه دارم ی دختر چهار ماهه به هیچی نمیرسم خیلیم بهم فشار میاد😔

مامانا چرا اینقدر سخت میگیرین میدونین چه قدر ادما هستن که سالها ارزوی یک دقیقه مادر بودن رو دارن به خدا منم از اول دست تنها بودم ارزوی یک ساعت خواب رو داشتم نشستنی چرت میزدم کارای خونه بچه همه و همه بود ولی ثانیه به ثانیش واسم شیرینه چون نفسی رو دارم که همیشه ارزوشو داشتم یکم به خودتون اسون بگیرید زاحت تر میگذره

دردسر خیلی داره استرس اضطراب چشم گرد کردن جیغ داد نرسیدن به خونه زندگی ولی خدارو شکر یه فرشته دارم امید زندگیم هست

من ازوقتی پسرم به دنیا اومده زندگیم خراب شده شوهرم بداخلاق شده ومنم اصلا حسه زندگی کردنو ندارم ازهمه چی خستم لعنت به این دنیا😞😞😞😞😞

عاشق پسرهستم خداروشکرکه خدااین گل پسرروبهمون داده،منم هیچکس کمکم نکردونمیکنه فقط خودم وخودم،اینهاهم میگذره به امیدروزهای بهتر

قبل بچه همیشه خونه تمیز غذا آماده رابطه زناشویی ناز کردن مهمونی بیرون.....الان که هانا خانم بهمون اضافه شده همش تعطیله حتی از صبح تا همین الان موهامو نتونستم شونه کنم و هیچی نخوردم و عین افسرده ها تو جامم و دخترم خوابه و آشپزخونه پرظرف و حموم پر پوشک ولباس ...ولی خب هانا رو خیلی دوست دارم شده همه چیزم وقتی بغلش میکنم بوسش میکنم قلبم درد میگیره انقد که وابستشم.

منکه هنوزتجربه نکردم مادرشدنو
نمیدونم سخته یا ن🙁🙁

من الان يك نوزاد يك هفته اي دارم و خيلي هم از رابطه با همسرم راضي هستم- اونو تو كارهاي مربوط به نوزاد شريك ميكنم چون اون هم پدر دخترمونه و خيلي هم قطعا دوستش داره

منکه راضیم همسرم خیلی کمکم میکنه از لحاظ بچه داری چون زود ازسرکار میاد بچه رو همیشه میگیره فقط بغضی وقتا خیلی دلخور میشم ازش چون میگه دخترمو از همه کس بیشتر دوسدارم 😔

اول فرزندم بعد خودمون..تحت هرشرایطی..خداروشکر ک نی نی سالم بهمون داده .قسمت همه بشه🙏👐

بنظر من زندگی با بچه واقعا عشقه زندگی ما مثل قبل هس خداروشکر تغیری نکرده البته یه مشکلاتی هم با همسرم دارم تو زندگیم ولی هر دو عاشق پسرمون هستیم

اوه اوه اوه نگم برااااااات😂😂😂😆😆😆😆

ما زندگیمون بهتر شده
بالاخره مشکلات خودشم داره باید بیشتر واسه ۴تامون وقت بزارم باید از زندگی لذت ببریم

من همه کارای خونه و بچه‌ها به عهده خودم شوهرم صبح میره
شب میاد تو اون چندساعت هیچ کاری کمک نمیکنه. تازه تا دوهفته پییش جاش هم جدا کرده بود که راحت بخوابه. منم بریدم واقعا خسته و عصبی شدم همه خستگیم رو سر دختر بیچارم خالی میکنم. عذاب وجدان داره خفم میکنه دلم براش خیلی میسوزه طفلک ۶ سالش هنوز تموم نشده‌

برای من خیلیییی سخت بود پسرم رفلاکس داشت و هیچ پزشکی تشخیص نمیداد مدام در حال گریه و شیر نخوردن و نخوابیدن بود طوری که من از ۶۷ کیلو رسیدم به ۴۸ کیلو طفلی پسرم خیلی اذیت شد و خدارو شکر که اون روزها گذشت چه شبهایی که تا صبح تو ماشین میگردوندیمش خدایا مرسی ک الان بزرگ شده و شبا راحت میخوابه😊😊

ی چس مثقال میاد تمام زندگیتو بهم میریزه. 😝😀😁😂😂

ما ی مدت ناراحتی و دعوا داشتیم
خداروشکر بهتره ن مث قبل ولی بهتره
با وجود نفسم بهترم میشه❤️

واقعا سخته ... اعصاب خوردکنی هست😣😣😣خسته شدم

اینکه طبیعیه ریتم زندگی تا ی مدتی بهم میخوره و ی کم زمان میبره ک ادم ب شرایط جدید وفق پیدا کنه

ماکه زندگی زناشویمون تغییرنکرداینم به لطف همسرم چون من فوق العاده عصبی وکم حوصله شدم ازوقتی زایمان کردم تاالان نگرانیام همه شده پسرم این بیماری کروناهم واویلاس همش فکرم شده نکنه بچم کرونابگیره مشکلمون فقط اوضاع مالیمونه همش نگرانم وفکرم شده نکنه نتونم همه نیازای جوجموبراورده کنم براش

خیلی خوبه که دخترم به جمع ما اضافه شده خداروشکر میکنم .ولی من همسرم اصلا کمک نمیکنه فقط اگه بچه خیلی گریه کنه یکم بغلش میکنه اروم شه توقع داره من همه کارهارو بکنم .واینکه اصلا زیاد هم باهام حرف نمیزنه صبح تا غروب که سرکاره وقتی هم میاد یذره بادخترم بازی میکنه بعد دیگه سرش توگوشی تا بخوابه .منم که حرف میزنم اصلا حواسش نیس .همسرم خیلی خوبه ولی این رفتارش منو بیشتراز قبل ازار میده 😔

هیچی مثل قبل نمیشه.ولی همینکه میبینی یه جوجه داری و میبینی کنارت داره قد میکشه بهترین حس دنیاس

بچهه فکر کنم کولیک داره اینجوری جیغ میزنه😂😂😂

ماک کلا همش خونه ایم، چون هر بار بیرون یا مهمونی میریم کلا پشیمون میشیم از رفتن، چون ی نینی نق نقو داریم ک جایی اروم نیس

قیافه مادره رو توروخدا😂😂خیلی سخته واقعا اعصاب واسه ادم نمیمونه ولی در کنار این سختیا شیرینم هس

از چیزی ک فکر میکردیم سختتره
مخصوصا تا کوچیک تر بود ن وقتی برا با هم بودن ن وقتی برا ب خودم رسیدن،کارای خونه،کارای بچه و . . .
ولی الان ک بزرگتر شده ی کمی بهتر شده

فقط میتونم بگم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

خسته کننده هست اصلا نمیتونم به خودم و کارام برسن

‌خدا نگه داره واسمون ولی از سرمون همین یکی زیادی خدایا به دل نگیر 😭 خسته ام

ماهم خیلی زندگیمون سخت شده مخصوصا اولا ولی الان بهتر شده وتقربیا روی روال و عاشق پسرمیم دوتایی 😍😍😍😘😘

بنظرتون توی این دوران کرونامیشہ حاملہ شد؟؟؟

بابه دنیاامدن پسرم همه کارهاباسرعت کمتری انجام میشن واین گاهی باعث ناراحتی من میشه. اماهمسرم بابچه نگه داشتن وکمک کردن توکاراباعث بهترشدن حالم میشه

وای واقعا سخته 🥺خیلی اذیت میشیم من و شوهرم پسرم خیلی گریه میکنه.از زندگی قبلیمون فاصله گرفتیم کی میشه بچه ها زود بزرگ شن🙏🙏🙏

همسرم هیچ کمکی نمیکنه همه مسئولیتش با خودمه.بعضی روزا مامانم میاد کمکم.خیلی فرق میکنه زندگی با بچه.ای کاش یه کلاسی چیزی باشه که قبل بچه دارشدن آدم بره کامل آماده بشه برای پدرومادرشدن.چون من اونطوری که تصورمیکردم نیست

کلا همه چیز تغییر می‌کنه . واسه ما که ۴۵ روز تو بیمارستانها آواره بودیم خیلی سخت گذشت . اخلاقها هم تغییر می‌کنه دیگه بهم گیر نمیدیم چون حوصله ش نیست وقتش نیست

من حتی براخورد وخوراکمم وقت نمیارم چ برسه به ابنکه ب همسرم برسم الان لباساش واتونزدم خودشم نمیزنه.لباس بچه مونده کثیف آشپزخونه بهم ریختس خونه درب وداغون ظرفاکثیف.تابچه نخابه نمیتونم کاری کنم اینم ک از ۶صب تا الان ک ۳هست بیداره

منکه شوهرم الان هم زیاد بمن نمیرسه . همش پی کارو بارشه . دیگه بعد از بچه دار شدن رو خدا میدونه شاید از اینی ک هستیم بدتر شیم 😞 ولی ایشالا خدا ی بچه سالم بهم بده تا الان تحمل کردم با بچه هم تحمل میکنم . من ب اینکه بچه بیاد زندگیم بهتر میشه اعتقاد دارم

بچه شیرینی زندگیه 😊
ولی متاسفانه تمام وقتم برابچه هامیره
هزینه هازیاده
همسرم تادیروقت کارمیکنه
کمترباهم هستیم

انشاالله مامان لیلاجون ازخدامیخوام کوچولوت سالم سلامت به دنیابیاد خداحفظش کنه براتون🙏🙏😍

همه چی بهم خورده احساس میکنم شوهرم نسبت به من سرد شده خیلی بی احساس شده هر کاری هم میکنم جلب توجه کنم میگه تو فقط به پسرت برس خب بجه س الان به ما احتیاج داره فکر کنم حسادت میکنه به بچه

منم همیشه فک میکردم بعد از بچه دارشدن دیگه هیچی مثل قبل نمیشه اما اونجوری نشد همیشه خودم و خونه مرتب هستیم فقط بعضی وقتا که پسرم مشکلی داشته باشه یکم بهم ریخته میشه واقعامنو از بچه داشتن میترسوندن وحشتشو داشتم ولی اونجوری نبود

قیافه بچه رو😂😂😂😂

خیلی دوران سختیه خیلی متاسفانه ما خانما نباید کم بیاریم وباید همه جوره کناربیایمو مقاومت کنیم و مردارو اصلا نباید فراموش کنیم اگه هوای اونارو داشته باشیم درکشون میره بالا وراضی تر هستن وراحت تر این دوره ها میگذره

صددرصد

خوب ھمہ ایناطبیعہ اولش ولی بعدازگذشت زمان دیگہ وقتی زمان خواب یازمان گرسنگیش اومددستت وتونستی منظم انجامش بدی میتونی ب ھمہ وظایفہ ات برسی

خداروشکر همسرم هم توکارهای خونه هم بچه داری کمکم میکنه.حتی شبها بیدارمیشه بچه رو ساکت کنه و بخابونه.وخداروشاکریم ازینکه پدرومادرشدیم.اصلاهم ترس ونگرانی ندارم براآینده ش.درموردبیرون رفتن هم اصلابچه جلومون رونمیگیره الان بخاطربیماری محدودشدیم وگرنه باجوجه م بیرون رفتن صفای خودشو داره

من فقط موندم اینایی ک سریع بعد زایمان اول باز بچه میارن کی وقت میکنن 🤭

من وشوهرم اولا خیلی باهم بودیم یعنی دوتا رفیق از وقتی پسرم به دنیا اومد رفاقتمون بیشتر شد ولی دیگه وقت باهم بودنو کمتر داشتیم الان که دخترم اومده به جمعمون شوهرم کارش رو عوض کرده خیلی خسته میاد خونه پسرم نمیزاره استراحت کنه واین باعث شده که یه دعواهایی پیش بیاد،ولی من خیلی ازش دور شدم حتی فرصت باهم بودن رو نداریم.تو کارا بهم کمک میکنه ولی من انقد کم خوابی دارم حتی وقت حرف زدن رو ندارم.میترسم زنگیم از دستم بره چیکار کنم کاش زندگیم و روال عادی برگرده😔😔

من ۳ماه ازازدواجم گذشته بودبااسرارشوهرم وخانوادم زودبچه دارشدم یه دخترشیرین ثمره ی عشقمونه.ولی خب سختیای خودشوداره من قبلا کلاس سیاه قلم میرفتم دائم درحال نقاشی کردن بودم این یکی ازعلاقه هامه مجبورشدم چندسالی بزارمش کناروکنارنقاشی باشگاهم میرفتم باشگارم گذاشتم کنارکل وقتم باووروجک گذرونده میشه حتی وقتم کم میارم.دیگه مثل قبل نمیتونم باهمسرم وقت بزارم حتی جای خوابمون جداشده بخاطربچه.همه صحبتامون شده راجع به بچه😊

جدی چرا؟؟؟

درسته زندگی کم وزیادیای خودشو داره ولی بچه شیرینه..امیدوارم ک هیچ خونه ای بی بچه نباشه با اینکه سختیهای خودشوداره...منم این ی دونه دخترودارم وتنهایی بزرگس میکنم ...البته ی کم.هم با گمک شوهر

از اون موقعی ک بچه اومده من بیشتر دلتنگ اون موقع ک بچه نداشتم میشم
چ روزای داشتم الان اصن وقت نمیکنم ب هیچ کارم برسم ولی بازم خداروشکر این روزا میگذره منو دخترم باهم میریم بیرون خرید خوش میگذرونیم پدرشم همراهیمون میکنه🙏

اتفاقا از وقتی که بچه دار شدم دیگه زندگیم تکراری نبود نمیشه حوصله ام سر میرفت تنها بودم ولی با اومدن بچه دیگه اصلا بیکار نمیشم که حوصلم سر بره دیگه مسئولیت،پذیر،شدم و به خودم افتخار میکنم که مادر دوتا پسر گل و همسر آقای مهربان هستم و خدا رو شکر میکنم بخاطر نعمت زیبایش

بچه خيلي شيرينه، ولي بعد از بچه دار شدن ديگه هيچ زماني براي با هم تنها بودن نداريم، نه تفريح ، نه خريدي نه يه بيرون رفتن ساده بدون دردسر ، حتي ما يه فيلم هم با خيال راحت نميتونيم نگاه كنيم، رابطه جنسيمون هم كه ماهي دوبار هم به زور ميشه، شوهرم خيلي خيلي توجهش نسبت به من كم شده

سلام‌ ازوقتی بچه اومده حتی رابطه مونم‌خیلی کم شده وسط خوابمون بچه ست ازدورسلام علیک میکنیم😁😁😁

واي خدايا خيلي سخته واقعا من ديگه گريه م گرفته

مسئولیت هر دومون تو زندگی بیشتر شده . هر دومون دیگه نه تنها واسه خودمون بلکه واسه بچمون داریم تلاش می کنیم .

والا من ک پدرم در اومده نع خواب درستو حسابی داریم نع شامو ناهار درست درمون میخوریم حالا بهم ریختگی سر و وضعمو خونه که بماند طفلی شوهرمم ک صداش در نمیاد ولی خودم کلافم.ولی خداروشکر زندگی باهمه سختیاش شیرینه

بچه شیرینی زندگیه من خداروبابت این نعمت گرانبهاشکرمیکنم همیشه سعی میکنم برای شوهرم هم وقت بذارم مخصوصا وقتی نی نی خوابه دوس دارم بیشتر باهاش وقت بگذرونم

من هنوز زایمان‌نکردم.ولی نظرا را خوندم خیلیییی ترسیدم. توروخدا دعا کنید برام که بچم اروم و بدون درد سر باشه

این چه عکسیه مرتیکه دیوونه بچه وحشت کرده بسم الله والله منکه تنها بچه هامو بزرگ کردم حتی یه دقه هم باباشون نگهشون نداشته اون فقط حکم کیف پولو داره برابچه هاش🙄🙄ولی طفلی این خانومه فک کنم دیگه رد داده ازدست این شوهره😆

با برنامه ریزی و کمک همسر خیلی خیلی همه چی آسون میشه
متاسفانه مادرها بعد از بدنیا اومدن فرزندشون یادشون می‌ره که اول همسر هستند بعد مادر
یه جوری فراموش میکنن وظایف همسر داریشون رو
و این باعث میشه روابطشون سرد و کسل کننده و بی روح باشه
و یادشون می‌ره همسرشون در اولویته
خدا رو هزار بار شکر زندگی ما با اومدن دخترم خیلی خیلی شیرین تر شد و خلأ های زندگیمون پر کرد از قبل خیلی بیشتر تلاش میکنیم بیشتر محبت میکنیم بیشتر به همدیگه وفاداریم بیشتر به هم احترام میزاریم
چون فهمیدیم واژه و اسم لقب مادر و پدر با وجود فرزند خیلی ارزشمنده

در هر حال خداروشکر

من 3 تا بچه دارم بچه خیلی خوبه ولی از وقتی بچه سومی بدنیا آمده وقت نمیکنم خودم تو آیینه نگاه کنم امروز خودم دیدم خیلی....... ولی بلاخره تموم میشه ولی خداشکر میکنم که 3 تا دختر دارم الان 23 سالمه

والا عکسه حرفی برا گفتن نزاشته

سلام ماهم زندگيمون خيلي تغيير كرد چون قبل بچه خيلي راحت بوديم و روابطمون صميمي بود ولي بعد بارداري وتولد بچه كلا زندگيمون تغيير كرد
بيشترشم بخاطر اينه كه همسرم خيلي حساسه و ميگه اصلا نه مهموني بريم نه سفربريم نه جايي كه نظم بچه بهم نخوره كه اذيت بشه كه اينم عملي نيست همينه كه همه جاها استرسش باعث ميشه خوش نگذره
ولي هردومون عاشقانه دوسش داريم و تغييرات رو پذيرفتيم تا انشال.بزرگتر بشه همه چيز عادي بشه

یکم بین زن وشوهرم فاصله میفته ولی خدا هیچی خونه ای و بی بچه نکنه....شکر خدا....

واقعا سخت ترین ولذت بخش ترین کار دنیاست.اما واقعت سخته مخصوصا بی خوابی .

تنها مشکل ما فقط مشکل با پدربزرگ ها و مادربزرگ هاست....مشکل دیگه ای نداریم خداروشکر....فقط همسرم نمیخواد کسی رو برنجونه ولی من روی بچم حساسم و نمیخوام کسی برخلاف نظر من درمورد بچم کاری انجام بده فکر میکنم این حقم باشه...مخصوصا توی این اوضاع کرونایی اصلا نمیتونم ریسک کنم و ترجیح میدم بچه رو نبینن تا من کمتر حرص بخورم و با همسر دعوام بشه.

خیلی خوبه و محاسنش زیاده. مثلا وقت بیشتری رو با هم میگذرونیم زمینه حرف هامون با هم بیشتره ولی خب سختی هم داره مثلا رابطه جنسی مون قبل از این تو هر تایمی ممکن بود و طبیعتا بیشتر بود ولی الآن هم محدودتر شده

زندگی حال بهم زنه

هیچ کمکی از همسرم نداشتم حتی ماه اول و روزای اول بعد زایمان با اون بخیه ها و کلی درد بچمم همش کولیک و نفخ داشت منم یه مادر بیتجربه و تنها ...بخاطر تغذیه بدم شیرم کم و دراخر خشک شد..واقعا زمان نداشتم که حتی چیزی درست کنم بخورم..واقعا خیلی اذییت شدم تو این اوضاع همه خونواده مسافرت بودن و همسرم هم صبح می‌رفت سه شب میومد خونه..بخاطر همین الان که چندین ماه گذشته نسبت به همسرم و اطرافیان سرد شدم..لطفا اگه حامی ندارین اصلا بچه دار نشین

این خانمک میبینم یاد اوایل زایمان خودم افتادم

ما که از هم جدا شدیم بخاطر پسرم 😌🙏

سلام دوستان وجود بچه زندگی رو شیرین تر میکنه مخصوصا با بچه ی دوم😍بعضی وقتا فکر میکنم وقتی سه نفر بودیم زندگیمون یه جور قشنگ بود اما الان که الحمدلله هم یه پسر خشگل و هم یه دختر ناز دارم واقعا زندگیم همه چیزش کامله انگار الان خونواده ی کاملی دارم🧿🧿🧿😍😍😍خدا به همه این شیرینی هارو عطا کنه

واسه من تا چهار ماه اول خیلی سخت بود شوهرم به پسرم حسودی میکرد از اونورم من نمیتونستم رابطه برقرار کنم ولی الان خداروشکر بهتر شده

من ب خاطر زایمان سختم تا شیش ماه خونه مامانم بستری بودم دخترمم تا حدود۶ماه کولیک داشت.زندگیم با شوهرم رو هوا بود....ولی شوهرم خیلی حواسش بود نپاچیم....خدارو هزار مرتبه شکر میکنم افسردگیم خوب شد والان سه تایی خوش میگزرونیم با تمام سختیا....میگذره این دوران همه چی میگذره نباید سخت گرفت

همسرم خیلی همکاری میکنه اما من دیگه خیلی وقت کم میارم به زندگیم و همسرم و تفریحات قبل نمیتونم مثل سابق برسم و بچه شده کانون نگرانیها و توجهم...چون یکی نیست در طی روز یک ساعت بیاد سر بزنه و نگهش داره...

سلام خیلی سخته.مخصوصا بچه من که هم بارداریم خیلی سخت بود هم بدار از همه زایمانم.بعدازونم دخترم به دنیا اومد که یکسال اول زندگیش همش مریض میشد چون ضعیف بود.ولی بازم خداروشکر که دختردارشدم چپن خیلی بچه بامحبتیه

😥😂😂😂😂😡😡😡😔😔😔😔😔😔

قیافه زنه خیلی بامزه ست..واقن من گاهی ب همین وضعیت این خانوم دچارمیشم

سلام ما که هیچ وقت توی زن و شویی مشکلی نداشتیم و الآن با آمدن بچه هیچ کم و کاستی تو زندگیم رو نداریم خدا رو شکر همه چی ردیف هیچ وقت بچه مشکل ساز نبود و نیست مامان و بابا ش زورش می گردیم 😚😚😚😚😚

😱نمیدونم قراره چی بشه تا الان بارداریم که خوب بوده،بنظرم بچه بیاد بهتر هم میشه😅

بله خوب طبیعا سخته اینکه نه میتونی درست به خودت برسی نه اینکه باهمسرت باشی مثل قدیم ولی همینکه یکی باصدای بچگانش صدات میزنه مامان همه ی اینارو فراموش میکنی وجونتم میدی برای این صداااااا خداایاااااشکرت🙏🙏🙏❤

خداروشکر ما زندگی قبل و بعد بچه‌مون زیاد فرق نکرد زندگیمون همونجوری خوب‌و قشنگه البته با وجود دخترطلام خیلی قشنگترم شده منو و شوهرم وقتی دخترم بیداره همش میشینیم پیش همو نگاش میکنیم بازیش میدیم و کلی میخدیمو و کیف میکنیم بعدشم ک خوابید دیگه میریم پی خودمون خخخخ🙈واقعا باید از هر شرایط تو زندگی نهایت لذت‌و ببری ب نظر من به هرچیزی اگه نظم بدی سر جاش قرار بدی تو زندگی واقعا زندگی رویایی و شرینی خواهید داشت این روزا تکرار نشدنیه واقعا قدرشو بدونید😘😘😘😘😘

اوووووف شدیدا زندگیمون عوض شده همش دعوا😅😅

بچه نمک زندگیه درسته دردسر داره ولی به داشتن بچه هام می ارزه قربونشون برم

کلا همه چیز عوض میشه،برای هرکاری اول باید صلاح بچه را در نظر گرفت بعد علاقه خودمون.

با اومدن بچه دوم رابطه مون از اولی که بهتر بود بهترتر شد این مدیون شوهرم میدونم جفتمون بسازیم و از زندگی چهارتایی لذت میبریم 😙😍😍

واقعا کلا ریتم زندگی عوض میشه مهمونی بری بازار بری بیرون بری و....باید بچه رو در نظر بگیری خوابش بهم نخوره مریض نشه کلا بر پایه بچه باید زندگی کنی تا یکم بزرگ میشه

اون مرده چرا اینقد داد میزنه😂 زن رو نگاااه😮😥😂

😁😂

من برای آینده نگرانم ولی با همسرم قرار گذاشتیم که حتما هر روز در مورد روزمون صحبت کنیم

من‌و شوهرم قبلنا خیلی باهم‌وقت میگذروندیم همیشه شب و روز بیرون بودیم من خیلی به خودم و خونه م‌میرسیدم ولی الان نه همه چی تموم شده ولی خیلی خوبه یه نی نی تو خونه باشه فداش بشم الهی

خیلی سخته زندگی پر از استرس و اضطراب میشه خدا خودش کمکمون کنه

سوال های مرتبط

گهواره گهواره ۵ سالگی
هر مرحله ی جدیدی در رشد کودک چالش‌های مخصوص به خودش رو داره و شنیدن تجارب دیگران در مورد این چالش‌ها می‌تونه بهمون کمک کنه تا بهتر باهاشون کنار بیایم. یکی از چالش های بزرگ مامان ها در مورد از پوشک گرفتن بچه‌ها و آموزش آداب توالت رفتن به اون‌هاست. تو بحث امروز می خوایم شما از چالش هایی که در این فرایند باهاش مواجه بودین برامون بگین.

اگر شما جزو اون دسته از مامانایی هستین که تجربه موفقی در این مورد دارین، ممنون می‌شیم که تجربه‌تون رو با جزئیات در قالب داستانی روان و کامل اینجا بنویسین وبه این سوالا جواب بدین:
🔹 از چه سنی اقدام به از پوشک گرفتن فرزندتون کردین؟
🔹چه علائم و نشانه‌هایی شما رو به این سمت هدایت کرد که الان زمان مناسبی برای شروع این کاره؟
🔹چه چالش‌ها و دردسرهایی داشتین؟
🔹 همکاری فرزندتون با شما چقدر بود؟

🔹آیا از قبل در این مورد مطالعه کرده بودین یا از فرد با تجربه‌ای کمک گرفته بودین؟

اگر تو اینستاگرام اکانت دارین، اسم صفحه‌تون (ID) رو هم برامون بنویسین.
آواتار مامان محمد جواد مامان محمد جواد محمد جواد ۷ سالگی
سلام من از پوشک گرفتم جیش رو میگه ولی پی پی رو نه ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
قبل از این‌که بگیم بزرگ کردن دختر راحت‌تره یا پسر، خوبه چند نکته رو بدونیم:
🔹‌در سختی و آسونی بزرگ کردن بچه‌ها عوامل مختلفی به غیر از جنسیت هم تاثیر‌گذاره. هر بچه‌ای خلق‌و‌خوی مخصوص به خودش رو داره و شیوه تربیتی و خلق‌و‌خوی ما، روی خلق‌و‌خوی فرزندمون اثر می‌ذاره
🔹‌جنسیت بچه‌تون هر‌چی که باشه کلید فرزند‌پروری موفق در اینه که خلق‌و‌خوی فرزندتون رو بشناسین و خودتون رو با اون هماهنگ کنین و به جای تاکید به توقعات و انتظارات‌تون در این مورد که دخترها باید چطوری باشن یا پسرها باید چطوری باشن؛ تلاش کنین توانایی‌های فرزندتون رو همون‌طوری که هستن بشناسین و اون‌ها رو پرورش بدین.
🔹‌بزرگ کردن پسر و دختر هر کدوم سختی‌های خاص خودشون رو دارن و ما به عنوان والدین باید دنبال لذت‌های کنار اومدن با هرکدوم از این سختی‌ها باشیم.

📍تو بحث روز امروز می‌خوایم شما برامون بگین که: اگر باردار هستین و هنوز جنسیت فرزندتون رو نمی‌دونین، دوست دارین فرزندتون دختر باشه یا پسر؟ و چرا‌؟
و اگه هم فرزند دختر و هم پسر دارین از تفاوت‌ها و چالش‌های بزرگ کردن‌شون بیشتر بگین.
گهواره گهواره ۵ سالگی
✅ تا حالا شده در مورد ارتباط فرزندتون با پدربزرگ یا مادربزرگش نگران بشین؟

مادر و پدر شدن یه اتفاق جدید تو زندگی هر شخصیه و آدم‌ها کم کم یاد می‌گیرن که چطوری پدر و مادر بهتری باشن.
تو این مسیر، پدر و مادر خودمون نقش مهمی دارن برای آموزش و کمک کردن به ما تازه والد شده‌ها.
مامان بزرگ‌ها و بابا بزرگ‌ها بیشتر اوقات نوه‌شون رو از بچه‌ی خودشون بیشتر دوست دارن و پر از عشق و محبتن برای کمک کردن و خوشحال کردن نوه‌شون! اما گاهی این علاقه‌ی زیاد دردسرساز میشه...

🔹 تا حالا شده یه عالمه زمان بذارین تا به فرزندتون یه رفتار درستی رو آموزش بدین اما وقتی مامان بزرگ و بابا بزرگش میان، هر چی بهش یاد دادین رو فراموش کنه؟
🔹 یا اینکه سعی کردین یه عادت بدی رو از سر بچتون بندازین ولی وقتی مادر بزرگ و پدربزرگ میان دوباره اون عادت قدیمی رو تقویت کنن؟
🔹 یا حتی گاهی حس کنین انگار یه رقابتی برای تربیت فرزند بین خودتون و مادر و پدرتون شکل گرفته؟
🔹 گاهی هم روشی که ما تصمیم گرفتیم فرزندمون رو بزرگ کنیم با رویه‌ی پدر،مادرمون متفاوته و ممکن نگران این باشیم که مادربزرگ و پدربزرگ چه چیزی رو به بچمون آموزش میدن و یا چطوری آموزش میدن؟

توی این موقعیت ها ممکنه حس بدی پیدا کنیم، از یک طرف لطف و مهربونی پدربزرگ و مادربزرگ رو می‌بینیم و می‌دونیم خوبی مارو می‌خوان ولی از یک طرف باهاشون اختلاف نظر داریم و لازمه مراقب ارتباط فرزندمون با پدر و مادر خودمون یا پدر مادر همسرمون باشیم.

توی بحث امروز می‌خوایم در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم:
✅ شما تجربه‌ی مشابهی داشتین؟ برامون دقیقا بگین که چه اتفاقی افتاده؟
✅ فک می‌کنین این تعارض رو چطوری میشه مدیریت کرد؟
✅ اگر شما در این موقعیت قرار بگیرین چی‌کار می‌کنین؟
آواتار مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ابوالفضل ۶ سالگی
برای اولین با اوووووول😄😄😄
گهواره گهواره ۵ سالگی
برای فهمیدن اینکه چه سبک فرزندپروری دارین اول روی دکمه «پرسشنامه» بزنید. به سوالات پرسش‌نامه پاسخ بدین و بعد از مشخص شدن نمره‌تون تو این پرسشنامه، توضیحاتی که در ادامه همین بحث روز اومده رو مطالعه کنین. تو هر شاخص (از سه سبک فرزندپروری) که نمره بالاتری گرفتین، همون نشون دهنده سبک والدگری شما هست.

روش‌هایی که شما به عنوان والد برای رشد و پرورش کوچولوی دلبندتون به کار می‌برین نشون دهنده نوع نگاه شما نسبت به فرزندتون هست و شامل یکسری معیارها و قوانینی میشه.
پذیرش و میزان صمیمیت با فرزندتون، میزان کنترل و استقلال دادن سه تا ویژگی کلی هست که در کنار هم می‌تونه تعریف کننده سبک والدگری شما باشه.

نتایج تحقیقی بر گروهی از کودکان نشون داد که 3 سبک فرزندپروری داریم:

۱. فرزندپروری مقتدرانه
🔹تو این روش، والدین با فرزندشون صمیمی هستن و رابطه نزدیکی دارن.
🔹نسبت به نیازهای کودک حساس هستن.
🔹قاطع هستن، اما دخالت‌گر و محدود کننده نیستن.
🔹شیوه‌های انضباطی‌شون حمایت‌گری هست نه تنبیهی.
🔹برای جلب همکاری کودک باهاش گفتگو می‌کنن و دارای منطق و استدلال هستن.
🔹از رفتارهای نامطلوب نمی‌ترسن و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک رو دارن.
🔹به درستی به نیاز کودک برای جلب توجه و حمایت پاسخ می‌دن.
🔹از تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنن.
🔹به راحتی به فرزندشون ابراز علاقه و محبت می‎‌کنن.
🔹 در عین آگاهی به حقوق خودشون به عنوان یک بزرگسال، به علایق فردی و ویژگی‌های خاص کودک‌شون آگاهی دارن.
🔹در کل این والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، مقتدر و دارای چهارچوب هستن.
🔹این شیوه به فرزندان کمک می‌کنه تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار بشن.

۲. فرزندپروری مستبدانه
🔹تو این روش، والدین پذیرش و روابط نزدیک کمی با فرزندشون دارن.
🔹به صورت افراطی بچه رو کنترل می‌کنن.
🔹استقلال کمی به بچه می‌د‌ن.
🔹چنین والدینی سرد و طرد کننده و درگیر جنگ قدرت هستن.
🔹در این سبک، بچه باید از قوانین سختگیرانه‌ی والدین پیروی کنه در غیر اینصورت تنبیه می‌شه و با اعمال زور مواجه میشه.
🔹 استفاده از ترسوندن بچه برای کنترلش امری شایع هست.
🔹والدین مستبد معمولاً دلیل منطقی برای قواعد سختگیرانه‌شون ندارن غیر اینکه “چونکه من اینجوری می‌خوام یا اینجوری می‌گم”.
🔹این والدین خواسته‌های زیادی دارن اما در قبال فرزندشون پاسخگو نیستن.
🔹انتظار دارن خواسته‌ها و دستورات‌شون بدون چون و چرا اطاعت بشه.
🔹میزان محبت و مهرورزی‌شون خیلی پایین هست.

۳. فرزندپروری آسان‌گیرانه
🔹تو این روش، والدین مهرورز و پذیرا هستن ولی متوقع نیستن.
🔹کنترل کمی‌ روی رفتار فرزندشون اعمال می‌کنن.
🔹به اونها اجازه می‌دن تو هر سنی که هستن، خودشون تصمیم گیری کنن، حتی وقتی که هنوز قادر به تصمیم‌گیری نیستن.
🔹ساختار خانواده نسبتاً آشفته هست.
🔹فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه هست.
🔹این والدین در ظاهر نسبت به کودک‌شون حساس هستن اما در عمل توقع چندانی ازشون ندارن.
🔹 به ندرت به فرزندشون اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دن.
🔹 شیوه تربیتی‌شون همراه با ایجاد احساس گناه هست.
🔹در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، تسلیم میشن.
🔹به ندرت به فرزندشون انظباط یاد می‌دن.
🔹معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست رو دارن.
آواتار مامان ارسین مامان ارسین ارسین ۳ سالگی
اول
گهواره گهواره ۵ سالگی
برای فهمیدن اینکه چه سبک فرزندپروری دارین اول روی دکمه «پرسشنامه» بزنید. به سوالات پرسش‌نامه پاسخ بدین و بعد از مشخص شدن نمره‌تون تو این پرسشنامه، توضیحاتی که در ادامه همین بحث روز اومده رو مطالعه کنین. تو هر شاخص (از سه سبک فرزندپروری) که نمره بالاتری گرفتین، همون نشون دهنده سبک والدگری شما هست.

روش‌هایی که شما به عنوان والد برای رشد و پرورش کوچولوی دلبندتون به کار می‌برین نشون دهنده نوع نگاه شما نسبت به فرزندتون هست و شامل یکسری معیارها و قوانینی میشه.
پذیرش و میزان صمیمیت با فرزندتون، میزان کنترل و استقلال دادن سه تا ویژگی کلی هست که در کنار هم می‌تونه تعریف کننده سبک والدگری شما باشه.

نتایج تحقیقی بر گروهی از کودکان نشون داد که 3 سبک فرزندپروری داریم:

۱. فرزندپروری مقتدرانه
🔹تو این روش، والدین با فرزندشون صمیمی هستن و رابطه نزدیکی دارن.
🔹نسبت به نیازهای کودک حساس هستن.
🔹قاطع هستن، اما دخالت‌گر و محدود کننده نیستن.
🔹شیوه‌های انضباطی‌شون حمایت‌گری هست نه تنبیهی.
🔹برای جلب همکاری کودک باهاش گفتگو می‌کنن و دارای منطق و استدلال هستن.
🔹از رفتارهای نامطلوب نمی‌ترسن و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک رو دارن.
🔹به درستی به نیاز کودک برای جلب توجه و حمایت پاسخ می‌دن.
🔹از تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنن.
🔹به راحتی به فرزندشون ابراز علاقه و محبت می‎‌کنن.
🔹 در عین آگاهی به حقوق خودشون به عنوان یک بزرگسال، به علایق فردی و ویژگی‌های خاص کودک‌شون آگاهی دارن.
🔹در کل این والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، مقتدر و دارای چهارچوب هستن.
🔹این شیوه به فرزندان کمک می‌کنه تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار بشن.

۲. فرزندپروری مستبدانه
🔹تو این روش، والدین پذیرش و روابط نزدیک کمی با فرزندشون دارن.
🔹به صورت افراطی بچه رو کنترل می‌کنن.
🔹استقلال کمی به بچه می‌د‌ن.
🔹چنین والدینی سرد و طرد کننده و درگیر جنگ قدرت هستن.
🔹در این سبک، بچه باید از قوانین سختگیرانه‌ی والدین پیروی کنه در غیر اینصورت تنبیه می‌شه و با اعمال زور مواجه میشه.
🔹 استفاده از ترسوندن بچه برای کنترلش امری شایع هست.
🔹والدین مستبد معمولاً دلیل منطقی برای قواعد سختگیرانه‌شون ندارن غیر اینکه “چونکه من اینجوری می‌خوام یا اینجوری می‌گم”.
🔹این والدین خواسته‌های زیادی دارن اما در قبال فرزندشون پاسخگو نیستن.
🔹انتظار دارن خواسته‌ها و دستورات‌شون بدون چون و چرا اطاعت بشه.
🔹میزان محبت و مهرورزی‌شون خیلی پایین هست.

۳. فرزندپروری آسان‌گیرانه
🔹تو این روش، والدین مهرورز و پذیرا هستن ولی متوقع نیستن.
🔹کنترل کمی‌ روی رفتار فرزندشون اعمال می‌کنن.
🔹به اونها اجازه می‌دن تو هر سنی که هستن، خودشون تصمیم گیری کنن، حتی وقتی که هنوز قادر به تصمیم‌گیری نیستن.
🔹ساختار خانواده نسبتاً آشفته هست.
🔹فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه هست.
🔹این والدین در ظاهر نسبت به کودک‌شون حساس هستن اما در عمل توقع چندانی ازشون ندارن.
🔹 به ندرت به فرزندشون اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دن.
🔹 شیوه تربیتی‌شون همراه با ایجاد احساس گناه هست.
🔹در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، تسلیم میشن.
🔹به ندرت به فرزندشون انظباط یاد می‌دن.
🔹معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست رو دارن.
آواتار مامان امیر مامان امیر امیر ۴ سالگی
اول😂😂😂
گهواره گهواره ۵ سالگی
برای مامان‌ها و مخصوصا تازه مامان‌ها، گاهی 24 ساعت در روز برای انجام دادن وظایف مختلف مادری و همسری و رسیدگی به خود کم میاد و تازه بعضی دیگه از مامان‌ها وظایف شغلی و تحصیلی و ... هم دارن! یه روز حداقل باید 50 ساعت داشته باشه که بشه به همه‌ی این کارها رسیدگی کرد!!

بله! رسیدگی به وظایف جدید و مختلف نیازمند برنامه ریزیه و برنامه‌ریزی کردن برای مامان‌ها گاهی تبدیل به یه معضل اساسی می‌شه. دلمون می‌خواد که به همه‌ی وظایفمون رسیدگی کنیم، اما گاهی زمان کم میاریم ، گاهی بعضی کارها اولویت بیشتری دارن و گاهی هم واقعا درست برنامه ریزی نمی‌کنیم!

توی بحث امروز می‌خوایم که شما بهمون بگین :
🔹 معمولا به تمام کارهای روتینی که لازمه در یک روز انجام بدین می‌رسین یا نه؟
🔹 برای انجام دادن وظایف مختلفتون برنامه‌ریزی خاصی دارین؟ برامون بگین چطوری برنامه ریزی می‌کنین؟
🔹 وقتی که نمی‌رسین وظایف مختلفتون رو انجام بدین چه حسی دارین؟
🔹 برای برنامه ریزی کردن و رسیدگی به وظایف مختلف، توجه به چه نکته‌هایی مهمه؟

مطمئنا نکته‌ها و راهنمایی‌های شما می‌تونه به خیلی از مامان‌ها و مخصوصا تازه مامان‌ها کمک کنه.😊
آواتار مامان امیر مامان امیر امیر ۴ سالگی
خدا شوهرم رو خیر بده تازه این منم که همش سرش غر می ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
توی بحث امروز می‌خوایم در مورد ارتباط با خانواده همسر صحبت کنیم.
🔹 شما برامون بگین که آیا از ارتباط با خانواده‌ی همسرتون راضی هستین؟
🔹 دوست دارین ارتباطتون با اون‌ها چه تغییراتی بکنه؟
🔹 به چه چالش‌هایی توی رابطه باهاشون برخوردین و چطوری حلش کردین؟

اگر در مورد رابطه با خانواده همسرتون به راهنمایی متخصص نیاز دارین، حتما متن زیر رو بخونین:

یکی از عوامل تعیین کننده در رابطه زناشویی یک زوج، شبکه ارتباطی هست که با خانواده همسرش برقرار می‌کنه. همه ما با توجه به تجربه‌هایی که از قبل داشتیم، یه سری پیش فرض‌هایی در مورد خانواده همسر داریم و بر همون اساس یکسری انتظاراتی برامون شکل میگیره.

🔹 افراط در رابطه با خانواده همسر، یعنی صمیمیت و قاطی شدن زیاد و یا دوری و بد بینی زیاد، هر دو به شدت آسیب‌زننده هست.

✅ اگر ما با این رویکرد وارد بشیم که «والدین همسرم عین عین مامان و بابام هستن»، ممکنه ازشون توقع داشته باشیم برامون جوری بذارن که در توان‌شون نباشه. این حتی ممکنه از طرف والدین همسرمون نسبت به ما اتفاق بیفته. یعنی توقع داشته باشن مدام باهاشون وقت بگذرونیم و از همه کارامون مطلع‌شون کنیم و همیشه با هم بودن رو نشونه صمیمیت بدونن. که در هر صورت باعث در هم تنیده شدن رابطه و قاطی شدن مرزها میشه و دیگه حریم خصوصی معنا نداره.

✅ از طرفی اگر خانواده همسرمون رو افرادی مزاحم ببینیم که کارشون فقط فضولی و زخم زبون زدنه، نمی‌تونیم بهشون اعتماد اولیه‌ای داشته باشیم و کلا همش دچار اضطراب و خشم هستیم و همیشه آماده برای ضد حمله. اینجوری رابطه میشه میدون جنگ.

✅ مهمه که یک حد میانه رو در نظر بگیریم. انتظارات غیر واقعی نداشته باشیم، بیش از اندازه قاطی نشیم، به مرزهای هم احترام بذاریم، مشکلات با همسرمون رو با خودش حل کنیم، جایی که لازمه صریح و قاطع باشیم، به همسرمون جلوی خانواده‌هامون احترام بذاریم. و تلاش کنیم خوبی‌های آدم‌ها رو خارج از نقشی که تو رابطه با ما دارن ببینیم و انعکاس بدیم.
آواتار مامان مهبد مامان مهبد مهبد ۵ سالگی
من سزارین شدم چون مادرم به رحمت خدارفته وخواهرهم ن ... ادامه پاسخ
آواتار مامان ریحون مامان ریحون ریحون ۴ سالگی
اگه واقعا میتونیم بهش محبت کنیم و مثل بچه خودمون ب ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
✳️ برای پاسخ به این سوال دکمه‌ی تکمیل پرسشنامه رو لمس کنین و به سوالاتش جواب بدین!

سخت‌ترین قسمت خرید کردن اونجاست که نمیدونی از کجا خرید کنی که قابل اعتماد باشه! نظر شما چیه؟
توی بحث امروز می‌خوایم نظر شما در مورد خرید کردن برای فرزندتون رو بدونیم، اینکه توی خرید کردن به چه مواردی توجه می‌کنین و براتون مهمه؟ معمولا بیشتر چه چیزهایی برای فرزندتون تهیه می‌کنین؟ نظرتون در مورد خریدای آنلاین چیه و در حال حاضر بزرگترین چالشتون در مورد بارداری یا فرزندپروری چیه؟

✅ پس حتما در قسمت بالای بحث روز، دکمه‌ی تکمیل پرسشنامه رو لمس کنین و به سوالاتش جواب بدین.
مشارکت توی این پرسشنامه به ما کمک می‌کنه که:
🔹 بتونیم بیشتر شما مامان‌های عزیز همراه گهواره رو بشناسیم و از دغدغه‌هاتون بدونیم.
🔹 بتونیم خدمات بهتری به شما بر اساس نیازهاتون ارائه کنیم.

مثل همیشه می خواستیم بگیم که گهواره با انرژی و عشق شما در حرکته❤️
از همراهیتون ممنونیم.
آواتار مامان یاسین مامان یاسین یاسین ۴ سالگی
لباس و اسباب بازی برای پسرم
آواتار مامان جوجه مامان جوجه جوجه هفته سی‌وهشتم بارداری
احساس طرف مقابلم خوبه از رابطمون و رو به رشدیم جفت ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
چه چیزی باعث میشه در ارتباط با همسرتون احساس خوشبختی کنین؟
توی ارتباط با شریک زندگیمون گاهی به بن بست می‌خوریم و انگار هر چی می‌گیم شنیده نمی‌شه و طرف مقابلمون هم همین حس درک نشدن رو داره. درسته که همدیگرو دوست داریم ولی دوست داشتن به تنهایی باعث نمیشه که بتونیم در همه‌ی شرایط با هم گفتگوی سازنده‌ای داشته باشیم. ارتباط موثر بیشتر یه مهارته که به مرور زمان و با تمرین و شناخت عمیق‌تر از طرف مقابلمون به دست میاد.
مسائل ارتباطی بزرگترین چالش زوج‌هاست، چه یک سال ازدواج کرده باشن و چه سال ها!

✅ حتما یه زمان‌هایی هم بوده که ارتباط ما با همسرمون لذت بخش بوده و تونستیم به راحتی از نیازهامون بگیم و طرف مقابلمون رو هم بشنویم و بعدش انگار سبک شدیم و احساس علاقه‌مون به هم بیشتر شده ...
توی بحث امروز می‌خوایم که شما بگین :
🔹 به نظرتون چه عواملی باعث میشن گفتگو و ارتباط خوبی با همسرتون داشته باشین؟
🔹 چه عواملی مانع ارتباط خوب داشتن با همسرتون میشه؟
🔹 چه تلاش‌هایی کردین برای اینکه بتونین بهتر با هم صحبت کنین و وقت بگذرونین؟
آواتار مامان متین مامان متین متین ۴ سالگی
سلام من به خاطر وعض مالیم خیلی با شوهرم دعوا میکن ... ادامه پاسخ