✅ تا حالا شده در مورد ارتباط فرزندتون با پدربزرگ یا مادربزرگش نگران بشین؟

مادر و پدر شدن یه اتفاق جدید تو زندگی هر شخصیه و آدم‌ها کم کم یاد می‌گیرن که چطوری پدر و مادر بهتری باشن.
تو این مسیر، پدر و مادر خودمون نقش مهمی دارن برای آموزش و کمک کردن به ما تازه والد شده‌ها.
مامان بزرگ‌ها و بابا بزرگ‌ها بیشتر اوقات نوه‌شون رو از بچه‌ی خودشون بیشتر دوست دارن و پر از عشق و محبتن برای کمک کردن و خوشحال کردن نوه‌شون! اما گاهی این علاقه‌ی زیاد دردسرساز میشه...

🔹 تا حالا شده یه عالمه زمان بذارین تا به فرزندتون یه رفتار درستی رو آموزش بدین اما وقتی مامان بزرگ و بابا بزرگش میان، هر چی بهش یاد دادین رو فراموش کنه؟
🔹 یا اینکه سعی کردین یه عادت بدی رو از سر بچتون بندازین ولی وقتی مادر بزرگ و پدربزرگ میان دوباره اون عادت قدیمی رو تقویت کنن؟
🔹 یا حتی گاهی حس کنین انگار یه رقابتی برای تربیت فرزند بین خودتون و مادر و پدرتون شکل گرفته؟
🔹 گاهی هم روشی که ما تصمیم گرفتیم فرزندمون رو بزرگ کنیم با رویه‌ی پدر،مادرمون متفاوته و ممکن نگران این باشیم که مادربزرگ و پدربزرگ چه چیزی رو به بچمون آموزش میدن و یا چطوری آموزش میدن؟

توی این موقعیت ها ممکنه حس بدی پیدا کنیم، از یک طرف لطف و مهربونی پدربزرگ و مادربزرگ رو می‌بینیم و می‌دونیم خوبی مارو می‌خوان ولی از یک طرف باهاشون اختلاف نظر داریم و لازمه مراقب ارتباط فرزندمون با پدر و مادر خودمون یا پدر مادر همسرمون باشیم.

توی بحث امروز می‌خوایم در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم:
✅ شما تجربه‌ی مشابهی داشتین؟ برامون دقیقا بگین که چه اتفاقی افتاده؟
✅ فک می‌کنین این تعارض رو چطوری میشه مدیریت کرد؟
✅ اگر شما در این موقعیت قرار بگیرین چی‌کار می‌کنین؟

تصویر
۴۹۷ پاسخ

از همون اولش خودشون ارتباط برقرار کردن

بله خیلی شیوه تربیتشون با دوره ما خیلی فرق میکنه

من از همین حالا نگرانم

پدر مادرم به شدت وابسته است

نه

پسرم صبح قبل صبحانه میره پیش مادربزرگش واونم بهش هله هوله میده بهش میگم صبحانه نخورده بهش ندین میگه خوب نیادش واقعا منطقشون منو کشته.

مادر شوهر و پدر شوهر من که عاشق پسرم هستن و خیلی لوسش میکنن،مادر شوهرمو خیلی دوست داره هر وقت پیش اونه با هیچکی حتی من کار نداره بعضی موقعها فکر می‌کنم از من بیشتر دوسش دارهاصلا پیش اون حرف گوش نمیده ،غذا نمیخوره نمیخوابه،فقط مثله بچه ها باهاش بازی میکنه هر چیم بهش میخوام بگم از پیشم در میره ۱😔ولی اصلا آدم فضولی نیست ولی زیاد حرفم گوش نمیده نمیدونم خلاصه چیکار باید بکنم

خیلی رابطش با بابام خوبه

ارع خیلی😕😕

مامان باباخودم خداروشکرهستن..ولی خونواده شدهرم نیستن.اگرم میبودن من اصلاچیزی ک اونا میخواستن نمیزاشتم بشه.اخه نوه هادیگشون حسودنوفحش میدنو.اصلا احترام ب بزرگترحالیشون نی.

ای هر دوتا بابا بزرگ و مامان بزرگشون خوبن.میتونه چیزای مختلفی ازشون یاد بگیره

تو عروسی یهو عاشقم شد و پیشنهاد داد و ...

یه جورایی مامانم پسر دوسته و به نظرم پسر را زیادی لوس میکنه و مدام میگه زن میگیره میره دنبال زنش و مادر پدر را رها میکنه، من مخالفم چون این حرفها باور بچه میشه

خانواده شوهرم سردن محبت نشون نمیدن

مادر شوهرم بچم معتاد چایی و نوشابه اش کرده 😑ما هم خونمون پیش خونه اوناس هفته ای یه بار دو سه ساعت براش کار میکنم میام.

وای دختر بزرگم الان دوسالشه خیلی لوسش کردن ولی خیلی ب دختر کوچیکم اهمیت نمیدن خیلی دلم میگیره ازشون نگران تربیت دختر بزرگمم😔

نه چون بنظرمن اونا بیشتر از خود من هوای بچه را دارن

ما خونمون دوطبقس طبقه پایین مادرشوهرم بالایی خودمون خیلی خوبن وبه پسرم وابستن پسرمم به اونا ولی در مورد بعضی چیزا باهاشون مخالفم تو تربیت بچه تاثیر میذارن البته پدر شوهرم نه مادر شوهرم مثلا با رفتارش به بچه لجبازی یاد داده بامامانمم که خوبه ولی زیاد نمیبینه خونمون دوره پدرمم که فوت کرده😔 خلاصه در تلاشم خونمونو جدا کنیم و یکم دور تر بشیم چون وقتی من میخوام تو تربیت بچم مقتدر باشم ولی با این اوضاع نمیتونم مقرراتمون بهم میخوره انقار بچرو دو طرفه تربیت میکنیم جور درنمیاد

واقعاااااا

بهتر که نمیره کاش پسر منم بغلش نره انقد ذوق میکنم 🤣🤣🤣

میخواد وقتی به غذا خوردن افتاد اونو ببره خونه خودش 🤣🤣🤣🤣جلل الخالق

خداروشکر کسی تو زندگی ما دخالت نمی کنه تو تربیت دخترم فقط خودمو همسرم چون همسرم از اول به کسی اجازه نداد تو زندگی مون دخالت کنن

خانواده همسر من و متاسفانه همسرمم خیلی بی تفاوتن خیلی بیخیالن.سالی یه بار یه زنگ نمیزنن حتی به پسرشون.به مراسم تولد و عزا و این چیزا هم اعتقاد ندارن.بچم دنیا اومد نه زنگ زدن نه اومدن.نه حتی کادو دادن.بابام ک فوت شد حتی یه تسلیت نگفتن .من نه برام عروسی گرفتن نه حتی یه حلقه ساده نه جهاز نه هیچی.منم بخاطر ابروی خونوادم موندم .شوهرمم که کلا لاله خداروشکر .یعنی بزنن تو سر منم هیچی نمیگه بخاطر همین سکوتش همیشه من اسیب دیدم

🤣🤣🤣مادر شوهر من وقتی بچمو میبینه همش میگه بریم حموم.منم اجازه نمیدم میگم تازه بردمش .معتقده حموم بچه پسر و زود بزرگ میکنه

برا منم دعا کنین خونه بخرم

من پسرم پدر مادر خودمو بیشتر دوست داره
زیاد خونه اقوام شوهر نمیریم😂😂😂

نه

وجود پدربزرگ و مادربزرگ بهترین و بزرگترین نعمته خیلی احساس امنیت و ارامش میکنم وقتی هستن

من ک هنوز باردارم ولی پدرشوهر مادرشوهر ندارم و از خانواده خودم دورم تو یه شهر دیگه هستم و شوهرمم تک فرزنده . بچم بدنیا بیاد راحتم 🤭

ماهی یبار ببیننشون کافیه هم درست تربیت میشن هم انقد دور از چشم ما چرتو پرت نمیکنن تو حلق بچه
البتع من خانواده خودم بهشون میگم چیکار نکنن اونام میفهمن ولی خانواده شوهرم انگار دارم لالایی میخونم هرچی میگم انگار ن انگااار
بچع چایی میخاد چیکار اخههههههه

دقیییییقا منم همینطور

صدرصد که فرهنگ عربها رو آردن تو کشور خودمون عقب افتادگیه...چادرهم برای عربعاست برید پیشینه اشو مطالعه کنید که جرا چادرسر میکردن اون زمان عربها چون دخترها زنده به گور میکردن عربهای عقب مانده جاهل براهمین دختر بچهاشونو میبردن زیر چادر ..این توهین نیس..بلکه فرهنگ غلطیه که از عرب به سرزمین ایران رسیده

ننت

دوقلوهای من شش ماهن و بخاطر سخت بودن شرایط کمک همرامه مادرم مریض هستن و مجبورم ب خونه اونا بیام تا هم‌اونا ببینن بچه هارو هم‌ من استراحت کنم و ب مامانمم اگه تونستم برسم مواقعی ک خونه‌ خودمم مادر شوهرم هستن برا کمک ولی گاها رفتارایی میبینم ک ب دلم نمیشینه و هی ب خودم میقبولونم که اون با تحربه تره بهتر میدونه ولی ته دلم راضی نیس کلا

مامانامون نظراتی میدن که خیلی قدیمی شده

من به دخترم اجازه میدم که با مادر بزرگ هاش مثل هم برخورد کنه اما حرف شنوی نه.چون مادرم خیلی افکارش باز و مادر شوهرم بسته. این دو طرف روح بچه منو میخورن. بهشون گفتم که نباید علایق خودشون و به دخترم تحمیل کنن.

خانواده شوهر من خیلی دخالت میکنن انقد که دیگ روم به روشون باز شده
پسرم آلرژی شدید داره هر چی دستشون میومد بهش میدادن بعدش باید میبردمش دکتر انقد که بچم اذیت شد الان دیگ شوهرم با خانوادش دعوا میکنه

منک از خواهرشوهر مادر شوهر حالم بهم میخوره

من فقط کلافه یچیزم ما اسمشو گذاشتیم و همه راضین.اما مادرشوهرم یه اسم که خودش دوست داشته صداش میزنه و ب هرکسم میرسه میگن اسمش چیه،اسم خودشو میگه.کلاااااافه م.تا کی میخاد ادامه بده

منکه مستقل هستم عزیزم انشاالله شما

مامانا بچه از کی گردن میگیره

من نگرانم چون بامادرشوهرم تو یه خونه زندگی میکنم و پیره
نگران اینم موقع بدنیا اومدن بچه هی سر و صدا های بیجاش اذیت میشم

سلام به همگی

😡

پسر من ۹ماهه هست اصلا بغل من نمیاد خیلی به پدر شوهر و مادر شوهرم وابسته هست من نگرانم بزرگ هم بشه دیگه حرف منو گوش نده

منننننن....شیر شب بچمو تو دوسالگی قطع کردم گاهی ک خونه مادرمم پا میشه شیرش میده با شیشه، تازه مدامم سرکوفت ک تو بی رحمی

امان از دست این خانواده شوهر و کاراشون که حرص آدمو در میارن..آدم نمیدونه چی بگه

منو همسرم عاشقانه و در کمال احترام و محبت فرزندمون رو تربیت میکنیم.‌ بهش یاد میدم فردا روز خودش صورت ماه مادر شوهرم و دست مهربان مادر دلسوزم رو ببوس.❤

خانمهای محترمی که تو تربیت خودشون رو علامه ی دهر میدونند و خانواده ی همسر رو بی فرهنگ و بی تمدن به نظرم یه نگاه تو آیینه به ذات درونی خودشون بندازند خواهرم عینکت رو بر عکس گذاشتی🤣. یکم خوب تو همین قسمت گهواره رو بگردید میبینید عروس های شما هم همین نظر رو راجع به شما دارن😎😁 . مطمئنا فقط یه آدم بی تربیت و بی خانواده میتونه در مورد خانواده همسرش اینطور زشت قضاوت کنه. بعد اینکه فراموش نکنید شما اگر با فرهنگ بودید حتما با یه خانواده با فرهنگ وصلت میکردید. حتما شان و اندازه ی شما کم بوده که یه خانواده ی بی فرهنگ اومده سراغتون

دختر نداره بیا شاید قبول کرد🤣🤣🤣

من به هیچ کس اجازه نمیدم به کارای بچم دخالت کنه.اصلا🧿🌸🧿

بابای عسل کیه که مزخرف نوشته بی شعور عوضی

مادرشوهرم دوس داره من با طرز فکر خودشون پسرمو بزرگ کنم ولی خوبه ک شوهرم مثل اونا فکر نمیکنه

فقط ادعا دارن که ما چند تا بچه بزرگ کردیم حالا اون قدیم یه ایل آدم دورشون بود بچه ها رو براشون بزرگ میکردم هر بلایی هم سر بچه میشوند حالا سر نوه یه جور رفتار میکنند که از مادر بیشتر مثلاً نوه دوست دارن یا دلواپسن که مادر و پدر بهش نرسن. .آیا شما از مادر بیشتر بچه شو دوست دارین

سلام دوستان بله اوناحرفای میزنن که مناسب سن بچه من نیست

اره

مادرشوهرمن اگه میتونس میگفت اصلا بچه را بزارش برا ما .تو هیچ کاره هسی

پدربزرگ و مادر بزرگا نوشونو خیلی دوست دارن مخصوصادختر من که نوه اولم هست وقتی میرم خونشون به غیر از جیش کردنشو غذا دادنش دیگه بازی و بیرون رفتن با اوناس دخترمم خداروشکر همشونو دوست داره و منم یکم استراحت میکنم اینم بگم دخترمم به منو باباش وابستس هر چقدرم محبت میبینه از اونا اما باز میاد پیش خودمون من از این نظر خداروشکر اصلا مشکلی ندارم

هر چی دورتر از خانواده شوهرررر خیلی خیلی بهترررررر

خداییش بیاد جواب بدین این اولم دومم چیه مد کردین منم سُک سُک🤣🤣

پسرم همش چسبیده ب پدرم بدبخت نمیتونم دسشویی بره همش میخابره دنبالش

منم خیلی مشکل دارم با مادر و پدر همسرم،دائما دخالت دارن توی خوراک پوشاک ،تربیت ،در تمام مسائل صاحب نظر هستن و هیچوقت سکوت نمیکنن،یکی نیست بگه آخه عزیزان من شما همین که پسرتون رو انقدر افتضاح تربیت کردید کافیه دیگه خواهشا واسه نوه نظر ندید😒😒

مثل اينكه همه پدر شوهر مادر شوهرا عين هم هستن

مادر شوهر من خیلی هم خوبه اگه بین بچه من و جاریم فرق نذاره

منم بااون که بچم به دنیانیومده ازاین قضیه نگرانم که بچم دوتربیتی نشه

مادر من به پسرم زدن یاد می ده حالا همش می گم یاد نده مهربونی یاد بده میگه تو می خوای این پسر کتک خور بشه،تازه کسی رو که می زنه مامانم خوشش ام میاد

مادرشوهر من فوش یاد بچه ۲ سالم میده بعد خودش هر هر میخنده بهش میگه به مامانت نگو مامان بگو زهرا همشم میاد میبرتش میگه نمیخوام خیلی بهت عادت کنه وقتی هم که میرم بیارمش بچم از کثیفی شناخته نمیشه به جیشاش دست میزنه دیگه اون دستاشو نمیشوره با همون دستایه کثیف بهش خوراکی میده کلا میگه بچه تو کثیفی باشه چشم نمیخوره بخدا هر ۲روز باید ببرمش حمام باز تا میاد میبرتش دوباره کثیف بوناک تحویلم میدن واقعا دیگه خسته شدم شوهرمم میگه تو بی چشم و رویی مامانم خیلی خوبه بهت لطف میکنه بچه تو میبره نگه داره هرچی میگه به قرآن من نمیخوام کسی بهم از این محبت ها بکنه کلا تربیت و حرف زدنش از دست من در رفته خسته شدم از دست همشون😢

من دورم هنوز پیش هم نبودیم ک ببینم چطورن😄
اما مادرشوهرم با محبته فک نکنم اذیت کنه🤩

نظرات شما رو راجب مادر شوهرتون خوندم ب شدت عاشق پدر مادر شوهرم شدم والا😂😂😂 روبروم هستن اما هر وقت ک خودم بخوام رفت و آمد میکنم و اصلا تو کارم سرک نمیکشن و خیلی هم مهربون هستن❤️

راهکار چیه.چکار کنیم که ویزیو که دوست نداریم به بچه یاد ندن.

سلام منم تو این موقعیتا قرارگرفتم مثلا وقتی پسرم میفته ویه میخاد یه کار خطرناکی انجام بده مادرم میترس واز ترسش جیغ میکشه پسرم میترسه..خیلی با مادرم تنش داشتم تا تونسته خودش کنترل کنه..واینکه واقعا مادربزرگا یا پدربزرگا بچها رو دوس دارن وهمیشه فک میکنن روش خودشون درسته من خیلی مقاومت نمیکنم وقتی میگن فلان کارو انجام بده ولی تو خونه کار خودمو میکنم به اونا هم جلوشون بی احترامی نمیکنم.

هزینه 6500تومان زدم ولی از کارت ۷۸هزارتومن کم کرد.برگشت بشه لطفا

بنظر من اصلا نباید توی اسم گذاشتن دخالت کنن اخه مادرشوهر عزیز مگه ت میزایی بچه رو مگه ت بیدار خوابی میکشی ک هی میگی اسم بچتو این بزار اون بزار اسم بچه رو فقط پدر مادر حق انتخاب دارن

سلام مامانا عزیز اول شب داشتم اروغ نوزادم ۲ ماه ۱۰ روزه رو ممیگرفتم سر شو تکون داد خورد به صورتم احساس کردم محکم خورد و گریه کرد خیلی نگرانم سمت راست سرش خورد

سلام خانم دکتر علی اکبر صالحی

نظرات که خوندم تنها چیزی به ذهنم میرسه اینه که چقدر عروس ها بی حیا شده اند که به همین راحتی توهین میکنن به مادر همسرشون معلومه تربیت درستی ندارید که اینجوری میگید ، اختلاف نظر بین عروس ومادرشوهر هست قبول ولی دلیل نمیشه اینقدر حرف زشت بزنید ، همین مادرشوهرها شوهرتون تربیت کردن دادن بغل شما ، امیدوارم زمانی مادرشوهر میشید عروستون باهاتون همین کار کنه

سلام
کلا خانواده شوهرم خیلی ب بچم میگن لاغره خیلی اعصابم خورد میشه
بعد مادر شوهرم هی بهم تذکر میده اینجوری اونجوری کن
ولی دم خودم گرم از اول حرفمو زدم چ ناراحت بشه چ ناراحت نشه
ولی از شانس بده من دخترم اونارو دوس داره
ولی خداروشکر من نزدیک مامانمینا زندگی میکنم خیلی مامان بابا دایی هاشو خالشو دوس داره و من خیلیی خوشحالم

ما همه هم دختریم هم عروسیم هم خواهر شوهریم هم زن داداشیم هم قرار اگه خدا بخواد در اینده مادر شوهر بشیم..توش موندم چرا ایقد از هم متنفریم..نود درصد پیاما از دست مادر شوهر خواهر شوهر گله دارن..خوب عزیزم خودتم الان خواهر شوهری ی لحظه برو جای زن داداشت ببینم اونم این حس تنفر به تو داشته باشه چ حالی میشی.حتی به مادرت که میشه مادر شوهر اون..دوس داری اونم بگه واااای از مادر شوهرم متنفرم ...من به شخصه خیلی نارحت میشم این پیاما میخونم..منم مادر شوهر دارم از ی لحاظ هایی خوب از لحاظ هایی هم بد..اما همیشه بدشم نمبینم خوبیاشم میبینم.....بعدشم عزیزان نوه برا پدر بزرگ مادر بزرگ خیلی شرینه خیلی زیاد انگار یکی از جگرشون اونو کنده ..حالا شما چرا بدتون میاد بچه بره پیش مامان بزرگش..شما خودتونم فردا نوه دار میشید دوس داریت عروستون همین رفتار باهتون کنه..یکم خودمون اصلاح کنیم بد نیست.موفق باشید

بابام خیییلی خوبه خیلی هم مهربونه ولی نمیدونم چرا بچم دستشه یه کاری میکنه زود عصبی میشم و میگم وای نه ,و جواب میدم,بعد پشیمون میشم 🙁

همشونم میگن باید هرچیزی بدی بخوره,غذا که واسش درست میکنم مخصوص ,مسخرم میکنن 😐

پدر شوهرم نور چراغ قوه می ندازه تو چشمه بچه 😞حالا میگم نکنید بده,مادر شوهرم میگه اگه خوشش نیاد خودش نگاه نمیکنه 😐😐این بچس شما بزرگین باید بفهمین

مگه اول دوم شدی جایزه میدن که مثل بچه ها اول دوم میکنید😐

پسر من هنوز ۹ ماهشه ولی اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم نمیدونم چکار کنم

مادر شوهرم خیلی دخالت میکنه تو سرمای زمستان می گفت چرا کلاه گذاشتین سر بچه یا رفته بودیم بیرون باد می اومد بچه رو گرفته بود جلوی باد هر چقدر می گفتم سرما می خوره گوش نمی داد از وقتی بچه ام به دنیا اومده تا الان که 4 ماهشه فقط 2 بار دیده ولی با مامان خودم اخته چون از وقتی تو شکمم بود تا امروز فقط صدای مامانم رو شنیده و مامانم رو دیده

نه خداروشکردخالت نمیکنن نه خانواده خودم نه ازشوهرم
مادرشوهرم خیلی ادم خوبیه😍

الکی قرقرمیکنن

مادرشوهر من خدابیامرز بچه منو ندید😭بعد ۱۹سال بچه دار شدم ولی طفلی قسمت نبود 😔😔

😑

مادرم دخترم دوست داره اولين نوشه ولي خب دخترم بغل نميكنه يا وقتي گريه ميكنه ميگه بيا براش البته مادرم دوره ازم كلا ماهي يكبار ميرم... مادرشوهرم طبقه پايين هستن دخترم هم همش گريه ميكنه بعضي وقتا مياد بالا ميگه چرا گريه ميكنه؟ خيلييي كم پيش مياد كه دعوتمون كنه كلا شوهرم هم براشون خرج ميكنه ولي خب ميبينه دخترم چقد گريه ميكنه و نق ميزنه به رو خودش نمياره دعوتمون كنه حداقل يكم استراحت كنم
امشب يه حرفي بهم زد خيلي ناراحت شدم... دخترِ دختر عمم خيلي آروم و ساكته عمم پيش مادرشوهرم گفت بعدش مادرشوهرم ميگه مامانش بيارين خونم تا مه ياس شير بده اون آرومه شيرش بده تا نوه منم آروم شه
مگه شير من چشه؟ تا حالا كجا پيششون اعصابم خراب بوده به من ميگن عصبي
خودش و بچه هاش همشون فشار خون دارن و دارو مصرف ميكنن حتي شوهرم

مادر شوهر و حرفای ک معلوم نیست دوستته یا دشمنته😕

مادر شوهر من خیلی دخالت میکنه منم کار خودمو میکنم زمان خودش پنجاه سال پیش بوده با حالا مقایسه میکنه

منم مامانم وقتی که دخترمو دعوا میکردم سریع طرفشو میگیره و به من حرف میزد ازون طرفم خونه پدر شوهرم خیلی لوسش کردن و مناسفانه من نتونستم بچمو درست تربیت کنم چون هرچی گفتم به بچم بقیه نه توش آوردن والان که ۴ سالشه هیچ حسابی از هیچ کس نمیبره و منو دشمنش میدونه و عصبیه

بازم خداروشکر کنید مادر بزرگ پدر بزرگ این حرفا رو میزنن من چند نفرو دارم ک دایه مهربان از از مادر شدن اون افراد برادر شوهرام و جاریامن بخصوص یکی از جاریام بشدددددت کار داره ب همه چی و تربیت بچم

سلام مامانا بچه ام 13 ماهشه 8 کیلو هست هیچی نمیخره شیرخشگ هم قبلنا میخرد اونم نمیخره چیکار کنم

من خسته شدم از دست خانواده شوهرم. چون تو یک ساختمونیم شوهرم هر روز بچه رو میبره پیش اونا و اونا هم دخالت زیاد میکنن تو تربیت بچه بدون اینکه نظر من یا شوهرمو بپرسن. خانما دعا کنید مستقل بشیم

سلام
واااااای من بزرگترین مشکلم همین قضیه هست ، واقعا نمیدونم چیکار کنم
به دخترم هرچی یاد میدم تا میرم خونه مادرم مخالفش و انجام میده
وقتی خودمون هستیم خیلی با تربیت و حرف گوش کن هست ولی وقتی میرم خونه مادرم ، بچم اگه کار اشتباهی بزنه یا حرف زشتی بهش می‌خندن و میگن عیب نداره خودش بزرگ میشه یاد میگیره
همین باعث میشه بچم دوگانگی تربیت پیدا کرده🥺🥺😔😔

هرچیزیی که دهنیه خودشونه رو به بچه میدن😡

مادر و خواهر منم خیلی پشت دخترم در میان من دارم دعواش میکنم اونا به شوخی میگیرن

من مادرشوهروپدرشوهرندارم امایدونه فقط شوهرخاله همسرم هست که جای باباشه وانقدر راهنمایی میکنه که لذت میبرم ازحضورش بااینکه۸۰سالشه خیلی بافرهنگه
ومادرمم واقعاکمک حالم هست
ازهمه ی بزرگترها راضیم

اوووووووووووف

دختر من کلا مامان و بابام رو خیلی دوست داره اونها هر کاری براش میکنن...بدون اونها من چکار میکردم خیلی کمکم میکنن...

با مادر شوهر من باید معکوس حرف زد مثلا بگم برا بچم عذا درست کنه یا پوشکشو عوض کنه و ... تا دیگه دخالت نکنه اون موقع دیگه زورش میاد اصن نوه نگه داره😁

خداروشکر یه شهر جدا هستم از مادر شوهرم اگه نزدیک بودیم که حتما دخالت میکرد

مادرشوهر منم همش به بچم چای و شکلات میده موندم چه کنم فعلا قطع رابطه کردم

وای خیلی خندیدم

منم پسرم از بابا بزرگش میترسه

بنظرم نذار ته استکانو بهش بدن
از حالا عزتنفس بچت سرکوب میشه محکم برخورد کن بگو مگه قحط چاییه. اونم تو این اوضاع

وای مادر شوهر منم تا دخترمو می بینه می گه لاغرش کردی. 🤣🤣فک کن ۳۵۰۰‌به دنیا اومد الان باید ۲۰۰‌گرم باشه با طرز فکر اونا
یبار نگفتن‌رشد کرده فقط می گن‌لاغرش کردی

سلام دوستان

کامنت ها رو خوندم هم کلی خندیم هم ناراحت شدم ...اول که همیشه باید دنبال راه حل باشین تو هر مسئله ای دوم اینکه خودتونو با شرایط وقف بدین واینکه زیاد حساس نباشین رو رفتار پدرشوهر و مادر شوهراتون به هر حال اینا چند نسل تا خودمون فاصله دارن....یکمم باید باهاشون مدارا کنیم.و این یادتون باشه هر سختی وناراحتی همیشه پایدار نیست گذرا هست مهم اینه از لحظه ها لذت ببریم🤗💝

پدررشوهر و مادرشوهر عزیزم که فوت کردند ولی دخترم عاشق مادر بخصوص بابام هستش و همش دلش میخواد با پدرم بازی کنه

مادر پدر من اخلاق خوبی ندارن مخصوصا با بچم شلوغ میکنه میزنن یا نفرین میکنن

از این حرفا گذشته خواهر

اره بابای خودم خیلی دخترمو دوس داره،هرچی دخترم بخواد حتی اگه من و پدرش مخالف باشیم براش تهیه میکنه،یا مثلا دخترم نوشابه دوست داره من بهش نمیدم ولی بابام یواشکی بهش میده

خانواده شوهر منم به نسبت خوبن ولی حرفاشون اذیت میکنه گاهی مثلا میگن بزار بزرگ بشه خودمون نگه میداریمش تو برو یکی دیگه به دنیا بیار یا مادر شوهرم خیلی گیر داده بهم دوباره باردار بشم خواهرشوهرمم که هیچ میگه میارم با خودم بخوابه
کنار اینام شوهرم میگه بچس دوسش دارن تو به دل نگیر
همه یه طرف این شوهر من یه طرف😑

سقط شد دیگه بچش هرچند من به هیچ عنوان اجازه دخالت نمیدم شوهرمم همینطوره

به نظرم هیچ عین مادر شوهر من نداره منو دیونه کرده

سلام .خانوما خدا خیرتون بده.ی صلوات واسم بفرستید امسال خونه بخرم از دست مادرشوهرم خلاص بشم.
دستتون درد نکنه

پدرو مادر شوهرم و کلا همه اصلا رعایت بچمو نمیکنن تا از راه میرسن بیدارش میکنن و بچم هم بدخواب میشه
بعدش من مجبورم تا صبح بدقلقی بچمو تحمل کنم

مامانم هس فقط که سلین زیاد پیش اونم نمیشینه

مادرشوهر منم همين حركت زشت انجام ميده و من خود خوري ميكنم، ولي خداروشكر پسرم نميخورد

من چی بگم که پسر سه ماهمو اینقد بغل کردنو بوسیدنش که طفلی بچم کرونا گرفت. داشتم دیوونه میشدم از دستشون دو روز تمام گریه کردم

خیلی خوبن و احترامشونو دارم اما گاها اختلاف نظر هست مثلا من میگم روروئک بده و منسوخ شده اونا میگن نه همتون روروئک داشتین هیچیتونم نشده ....رو اعصابمه هرچی میگم نمیخوام بخرم میگن خوددمون میخریم براش

بله تقریبا همه موارد داشتم

خسه شدم از دست مادرشوهرم

من از دست دخالتاشون‌انقدر استرس دارم که میترسم شیرم‌خشک بشه،خدا لعنتشون کنه،کاش شوهرم به حرفای من‌اهمیت می داد تا من انقدر نگران نبودم از تربیت دخترم😞😭

سلام.مادر شوهر منم هرچی بهش میگم مثلاً هندوانه براش ضرر داره نده برعکس منو می‌کنه .اون روز که رفته بودیم اونقدر هندوانه داده بود از دهن بچه آب نیومد .بچه هم از درد به خودش می‌پیچید.بعد میگی از هندوانه هست میگه نه پشه نیسش زده

وای مثل منی تو مامان سامیار واقعا اصلأ توجه ندارن اه

مادر شوهرم من فتنه اس واقعا فقط بهم بریزه همه چی رو😑

من اوایل ازدواجمون چند بار دعوا م شد با خانواده شوهرم از اون موقعی دیگه دخالت نمیکن چون میدونن من جواب میدم ....و زیادم نمیرم ک دخالت کن ولی دختر الان ک بزرگ شده دم ب دقه اونجا هست چون طبقه بلا مونده مشکلی با این قضیه ندارم ...یکم حالا کمکم میشه چون پسرم هست اذیت میشم تنهایی چون اینجا غریبیم ب جز خانواده شوهرم کسی نیست ..

وای خدا من این همه وقت میذارم لایوهای آموزشی می ببینم . مطالعه میکنم که چطور با بچه ها رفتار کنم . ولی مادرم قدیمیه خیلی بد با بچه ام حرف میزنه رو اعصابش میره جیغ میزنه میگه دارم شوخی میکنم باید یاد بگیره . اخه بچه دوساله و شوخی گفتنش هم فایده نداره وحرص میخورم کاش یه کلاس برای مادربزرگها بذارید

شکلات دادن😩😩

من مشکلم پدر بزرگ و مادر بزرگ خودمن چون مادرم با اونها زندگی میکنه.به شدت رو روحیه بچه ی من اثر گذاشتن خیلی خیلی دخترم رو دوست دارن ولی متاسفانه اصول تربیتی رو رعایت نمیکنن مدام به دخترم برچسب بی عرضه ترسو میزنن یا حتی پدر بزرگم یه وقت هایی میگه میزنمت چندین بار هم بهشون گفتم اینجوری صحبت نکنید ولی گوش نمیدن نتیجش شده دخترم بهم وابسته شده و به شدت ناخنش رو میخوره منم دیگه تصمیم گرفتم خیلی خیلی کم برم اخرین بار دوماه شد رفتم انقدر غر زدن چرا نمیاید ما دلمون خوشه به دخترت واقعا دلم براشون میسوزه ولی گاهی خسته میشن من حق میدم بهشون حوصله نداشته باشن ولی خب بازم اون حرفها رو بهش میزنن من کلافه میشم و روان بچم واجبتره

من خانواده شوهرموخیلی دوست دارم.اوناهم دوستم دارن پسرم روکه نگو اینقدر دوستش دارن که وقتی میبیننش یادشوت نیره به من وشوهرم سلام کنن.ولی تویه سری رفتاراوکارایی که بابچه انجام میدن باهم تفاوت داریم.این درمورد خانواده خودمم صدق میکنه. ولی خانواده خودم هرچی بگم گوش میدن.ولی خانواده شوهرم بهم میگن خیلی حساسی.مثلا میگم ازبیرون میاین دستتون روبشورید وبه بچه دست بزنید میگن ول کن خیلی حساسی میگم یک ساعت قبل خواب باهاش بازی هیجانی نکنید میگن ما بعد چند وقت دیدیمش تومیخوایی زود بخوابونیش ومیگی باهاش بازی نکنیم.این کارای من براشون حساسیت زیادی هستش.پسرمن وقتی جایی میریم براخواب خیلی اذیت میکنه منو وقتی هم برگردیم تاچند روز اذیتم.مادر خودمم ومادرشوهرم میگن مگه میشه بگی بچه اذیته باید بیایی بمونی تا عادت کنه درصورتی که ه چقدر بمونیم عادت نمیکنه وبدتر اذیتم میکنه. در کل توبعضی چیزا بادوطرف مشکل دارم.چون خودشون میگن نوه از بچه خیلی عزیزتره پدر بزرگ و مادر بزرگ هستن ونمیشه کاریشون کرد🙃

پسرمن همیشه اروم بودی چندباری بردمش خونه مادرشوهرم باورکنیدازلحظه ورودمون تاوقت رفتن این بچه فقط گریه میکنه طوری که تابحال توخونه خودمون گریه نمیکنه اماالان ی چندروزه همش بعداخلاقی میکنه نمیدونم ازچیه به مادر شوهرم میگم بروی روکتاب براخونت باز کن که تامیاییم اینطوری میکنه

بله چون اصلا نوه ندارن دخترم رو زیادی لوس کرده بودن با گذشت ده سال هنوزم فرقی نکردن گرچه دخترم عاقلتر شده

مادر شوهره من نه بچمو نگهر میداره نه من بهش بچمودادم که واسم نگهر داره دستش درد نکنه دخالتی ام نمیکنه ولی دخترم عاشقه مامانمه به من ایدا میگه به مامانم میگه مامانی

آره واقعا الان از دست تربیت بی جای بعضی از پدربزرگ مادربزرگا

مامان من چایی میده به پسرم هر چی میگم نخور گوش نمیده

خداروشکر
خانواده شوهرم عقلشون هفتاد هشتاد درصدی هست ضرر ندارن برام حمد خدا خانواده ی خودمم اگر بخوان کار غلطی انجام بدن سعی میکنم رفت وآمد رو کم کنم و بهشون کار بدشونو تذکر بدم بالاخره اینا گوشت و خون خودمونن و دلگیریشون سریع رفع میشه الحمدلله شکر🙏🙏

بله متاسفانه
پسرم کاملا شخصیت بی ادبی دارد که مقصر والدین همسرم هستن

مادرشوهرم نوه‌اش دوستدار ولی واقعا نمیدونه چه جوری بیان که فکر میکنه هرچیزی که دم دستش باید بده بخوره مثلا اگه غذا کباب باشه سه تا سیخ کباب میزاره جلو پسر خواهرشوهرم که14سالش تازه میگه کمش سهم خودشم میده به اون هرچی بگه نمیخوام بدتر میکنه میگه بخور

مادر شوهر من اصلا اینطور آدمی نیست .خیلی مهربونه و هوا مو دارم .قدر دان زحماتشم

نرو نزدیکشون کاشکی نری

والا من سه روزدیگ زایمانمه به شدت اعصابم خورده مادرشوهرم میخادبیادهی بچرو بغل کنه ازاون آدمای ترسوعه اینجوری نکنین اونجوری نکنین فضولی کنه

پسر من سرما خورد مادر شوهرم از چشم من دید که چرا مواظبش نبودم
دایه دلسوزتر از مادر

مگه رمضارن اسم پسر نیست

من در این موقعیت قرار گرفتم
نمی‌دونم چکار کنم
فقط فکنمیکنم باید دور شم بهترین و آخرین راه هست برامون

بله من خیلی نگران شدم
و نگران هستم
و خواهم بود
واقعا نمی‌دونم چه کنم

مادر پدر شوهرم لوس مبکنن

مرگم مادرشوهرمه خسیس بد ذات

عزیزم ایشون فقط خانواده خودشو قبول داره.با مشاور هم صحبت کردیم ولی فقط روز اول جواب داده

منم آرزومه..اصلا آرامش ندارم اصلا،😭😭

سلام منم دخترم خیلی وابسته مادرشوهرمه دارم دیوونه میشم اونو که میبینه جای من نمیاد

من وقتی میرم خونه پدر شوهرم..وقتی صدا دخترم میزنم میگن ولش کن.بزار راحت بشه.اینو بهش نده اونو بده..درجا جوابشونو میدم..گفتم مگ بچه ی شماست..یطوری حرف میزنین انگار شما دارین زحمتشو میکشین.نمیزارم دخالت کنن.تا اونا ی چی میگن من برخلافشون انجام میدم.تا حرصشون در بیاد

لوس کردن بیش از حدددددد .مامانمو حتی بیشتر از من دوسداره

اگه اونا زبون نفهم باشن ک هیچی

هر کاری کنی پدر و مادرها از هر دو سمت مادری یا پدری فرقی نمی کنه خودشون رو برای بچه دلسوزتر میدونن ودخالت میکنن وتربیت آدمو زیر سوال میبرن، هیچ کارم نمیشه کرد باید بیخیال بود و حداکثر هفته ای یکبار بچه رو ببینن اگه اون یکبارم زیادی دخالت کردن میشه هر دو هفته یکبار تا متوجه بشن درست رفتار کنن

بله چون بچه ها رو به شدت لوس میکنن دست خودشون هم نیست

میخوام بچمو خودم تربیت کنم خودم اون جور که میخوام ولی تو خونه اونا بی قانونی هست و متاسفانه حرف زشت زدن عادت شده😐

من بچم تنها نوه پسری خانواده همسرم هست وقتی میریم خونشون خیلی به بچم توجه میکنن الان اینجوریه از آینده میترسم بزرگ شه به سلامتی خیلی لوس میشه پدر شوهرم خیلی خیلی بهش توجه میکنه نوه های دختری حسودی خواهند کرد قطعا برام دعا کنید

سلام.... گاهی دیدم پدر و مادر خودم یا پدر و مادر همسرم چیزی رو در مورد بچه بهمون گفتن که این کار رو انجام بدید یا اون کار رو انجام ندید و ممکنه ناراحت شده باشیم ولی گاهی آدم فکر که میکنه میبینه شاید ما هم به سن اونا برسیم و به اون جایگاه برسیم همون راهنمایی ها به بچه هامون بکنیم.

هرچی گفت بگو چشم و کار خودتو بکن

مادر شوهر منم خیلی فوضوله همش دخالت میکنه انگار خودش زائده هی میگه اینو براش بپوش اونو نپوش اینجا نباش اونجا نبر . چرا گریه میکنه چی کار کردی 😏 اینسری گفتم کتکش زدم گریه میکنه 😒خو معلومه بچس دیگه گریه میکنه خو .

مامان امیر اصلا برات مهم نباشه سرت اسوده به خدا ... راحت من که نمیان رو زندگی من از راه دور تسلط هم داره

بگیدآره به خانواده ی پدریش کشیده

واي هر كاري دوست داري همون و انجام بده چقدر ادم صاحب نظر اينجا هست كه فكر مي كنه خودش درست ميگه عيسي به دين خود موسي به دين خود هيچ كس هم تو قبر يكي ديگه نميزارن مي خوايم به زور فكر خودمون و به هم قالب كنيم هر كس اون ور كه فكر خودشه انجام بده ازادگي مهمه

فقط میتونم بگم برام دعا کنین شاید از پیش مادر شوهر و پدر شوهرم رفتم و راحت زندگیمو کردم

مادر شوهرم اصلان راضیی نیست بچه دار بشم اخه خودم زخمت میکشم خرج بچه هامو میدم تو چرا راضی نیستی منو بچه هامون تحویل نمیگیره خدایا مگ میشه بین فرزندان فرق گذاشت هرکس بی عدالتی میکنه تو همین دنیا تاوان کارهاشو پس میده به حق فاطمه زهرا دلم خون از دست مادر شوهرم چند بار جلو جاری هام بام دعوا کرده

من هر روز میرم خونه مادرشوهرم باهم غذا درست میکنیم میخوریم.هوای بچمم خیلی داره.بیشتر از من بهداشت رو رعایت میکنه مخصوصا درباره بچه.تو تربیتشم دخالتی نمیکنه.خیلی دوسش دارم زن خوبیه.خدا نگهشداره برامون

پدرشوهر من دست چرکالو و نشسته اش رو میکرد تو هندونه بعدم دهن دخترم
منم بهش گفتم لطفا انگشتتون رو نکنید دهن بچه
همشون ناراحت شدن شوهرم دعوام کرد😐😢

مادرشوهرم اصلان رابطه اش بامن خوب نیست همش بهم گیر میده کارهای خونه انجام میدم ولی همش دنبال بهانه است همیشه زندگی خواهر زادهش که جاریم هست به روخم میکشه از روزی ازدوج کرده هیچ دعوا نمیکنه اخه هوای خواهر زادهشو داره همه وسایل خونه براش فراهم کرده ولی به من هیچی خدای یه لیوان حتی نداد حتی پولا حنا ی شوهرمو برداشت رفت گردش شهرستان ها به جای اینکه ما بریم ماه عسل خودش رفت تفریع خدایا همچین مادر شوهر نصیب کسی نکن

من فقط ازاین تفکرقدیمیامیترسم که میگن جن بچرو عوض میکنهو..... خیلی رواعصابم تاثیرگذاشته

نه چون زیاد کار ندارن به کارم اگه چیزی هم بخوان بدن بهش ازم میپرسن یا بدون اجازه من جایی نمیبرنش

خانما میشه این اول و دومو بیخیال شید

مادر همسرم اصلا مار نداره،پدر مادر خودم اما از خواستن زیاد همش میگن بچرو دوا نکنین یا بلند باهاش حرف نزنین کاری ام که ما میگیم بده نکن وقتی اون انجام میده پدر مادرم تشویقش میکنن میگن بچس دیگه نمی‌فهمه سر همین کاراشون چند وقت پیشا همسرم باهاشون بحثش شد بخاطر همینم باهاشون قهره یمدته نمی‌دونم چی کنم والا

من که ماه های اول بارداریم اصلا شکم نداشتم مادر شوهرم میگفت احتمالا بچه خیلی کوچیکه چون شکم نداری منم سونوی ان تی رو بهشون نشون دادم گفتم بچه من ۲۰۰ گرم از وزن نرمال اضافه داره خدا رو شکر رشدش خوبه دیگه حرفی نداشت😂😂 هنوز به دنیا نیومده داستان داریم ولی چند بار میگفت جاریم به بچه اش نمیرسه بچه لاغر منم گفتم اون مادرش حتما بهش میرسه خدا رو شکر بچه اش سالم چاق و لاغر بودنش که مهم نیست بعد گفتم پدر و مادر صلاح بچه شونو بهتر میدونن😂😂

خداروشکر خانواده خودم و مادرشوهرم خیلی خوبن و درست راهنماییم میکنن. اما وقتی به هر دلیلی بچم گریه میکنه و اون لحظه دوست داره تو بغل من باشه تا آروم شه برادرشوهرم یا پدرشوهرم بچه رو میگیرن نمیزارن بیاد تو بغل من مخصوصا برادرشوهرم. نمیدونم چرا خب؟ بگذارید آروم شه تو بغل من بعد بگیریدش🙂

پسر من با همه زود ارتباط میگیره کسی رو ببینه فقط چند دقیقه غریبی میکنه خیلی ناراحتم واقعا طرف همه میره 😕

کارش خیلی اشتباه هست

ولا مو وخین دوتشون تشنیم

😁😁😁😁

نه اصلا

خداروشکر هر دو طرف خوب هستن و ارتباط عالی دارن

بله

😂😂😂😂

واقعا اذیت میکنن‌ مخصوصا پدرشوهرم ک مثل یه بچه سرب سر دخترم میذاره.. یه چیزایی و رفتارایی داره ک دخترم کلافه میشه و گریه میکنه‌..مثلا افطاری خونمون بودن ماهمه روزه بودیم سر سفره افطار اول اذان ب دخترم میگه برو سجاده بیار نماز بخون دخترمم ب من چسبید ک حتما بریم نماز بخونیم..حالا منم روزه و خسته و گرسنه..

من حالم بد میشه از نظرات و دخالت ....واسع همین روابط رو محدود میکنم

الان که کروناست و پدر بزرگ مادر بزرگا رو کم میبینن و بچه ها رابطه زیادی ندارن باهاشون من این مشکلو دارم بچم از بس ندیده کسیو تا میبینه میترسه😔

وای دختر منم نزدیک دوماهشه مادرشوهرم سرماییه همش سردش میشه تو این گرما بردخترم سه تا لباس میپوشونم کلاشم میزارم هر وقت میریم خونه مادرشوهرم میگ این چیه پوشوندی بچه تو سایه ی گنجشک سزچرما میخوره این لباساش نازکن ۱۵روز اونجا بودم دخترم همش گریه میکرد نمیخوابید اومدم خونمون مامانم اومد یکی ازلباساشو کم کرد راحت خوابید
تا مای بیبیشو میام عوض کنم همی میگ زود باش الان سرما میخوره پتو رو بکش رو پاش سرما میخوره
من نمیخوام دخترم ب گرما عادت بدم ک فرداروز نتونم ببرمش بیرون هی باد بزنه بهش سرما بخوره

والا هم مادرخودم هم خانواده شوهرم...وااایییی یه ترسها و یه تذکرهایی میدن کلافه شدم

برادر شوهرم با دخترم خیلی بد صحبت میکنه و همش تهدیدش میکنه که بره پیشش من هم به دخترم یاد دادم اگر جایی دوست نداشت نره مجبور نیست بره
تو جمع دخترم پیش عموش نرفت جاریم از اونور گفت متل اینکه توجیح شده منم گفتم دقیقا
بچه من با تهدید بغل کسی نمیره مگر اینکه ازش خواهش کنید اگر دوست داشت میاد
برادر شوهرم همینجوری داشت منو مسخره میکرد و دست مینداخت و جاریم هم همینطور پدر شوهر و مادر شوهرمم هم دوره ام کرده بودن و هر چی میخواستن بار م کردن آخرش هم پدر شوهرم گفت باید بفرستیش خونه ننش منو میگفت تاببینیم با دخترت چیکار کرده
انقدر بیشعور و بی فرهنگ
تازه میگفتن شوخی کردیم
تازه مهمون بودم خونه برادر شوهرم
شوهرم من هم لال لال

مادرشوهرمن بچه رو خیلی لوس میکنه کلا همه بچها رو دخترم تا برمیگرده روشکم سریع بلندش میکنه میگه اذیت میشه هرچی میگم باید اینجوری باشه تا یادبگیره بشینه،چهاردستوپا بره اما اصلا گوش نمیده دوماهگی دخترم بهم میگفت بهش آب بده خداروشکر من گوش نمیدادم اون روزی میگه آب قلم پختم ببر براش بعد خواهرشوهرم گفت اصلا براش خوب نیست پُر فلفله ادویه داره میگه مگه چه اشکال داره😐خیلی از این حرفاش اذیت میشم هر آدمی میدونه بچه کوچیک نمیتونه این چیزا رو بخوره با اینکه سنش از مامان خودم کوچیکتره اما متاسفانه اصلا هیچ درکی از بعضی مسائل نداره واقعا خستمه میشم دخترم عادت نداره خونه کسی بخوابه اونم اینو میدونه همش میگه چرا میخوای بری خونتون بمون انتظار داره من صبح که میرم بمونم تا آخرشب بچمم هلاک بشه اشکال نداره ای خدا یه صبر بهم خانواده خودمم ازم دورن اما وقتی هم میان‌ اصلا از این کارا نمیکنن نمیدونم چرا اینجورین خانواده شوهرم.

من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی رو بچم حساسم یعنی از حساسم اونطرف تر جوری که حتی وقتی پیش خانواده خودمم هستم حساس ترم میشم..ما خب منم رودروایسی دارم ولی حرفام رو غیر مستقیم میرسونم مثل میگم من دیروز دکتر بودم گفته این برا بچه ضرر داره اونا هم دفعه اول نه دوم نه سوم کم کم مراعات میکنن و بهتر میشه رفتارشون...اما خواهرشوهرم فقط رو حرف خودشو و کار خودشو میکنه که در این صورت ما خیلی باهم کم رفت و آمد میکنیم ...و میدونن چقد رو بچم حساسم یکی همین مسئله گوشی ندادن دست بچه اینقد گفتم شوهرم گفته تا الان مراعات میکنن

کرونای لعنتی که باعث شده ماکه دور از خانواده هامون هستیم بچمون رو نتونن ببینن

وااای واای کاش میفهمیدن بابا شیرینی برای بچه خوب نیست اینکه حریره ب اندازه ی ادم بزرگ شیرینیش کنن لطف نیست دوستی خاله خرسس

از دست مادرشوهر و خانواده شوهر ، کلا تو کار متلک و تیکه انداختن هستن . خدا شفاشون بده . بری خونشون متکله ، نری خونشون به پسرشون زنگ میزنن چند وقته نیومدید ایجا . هیچ وقت هم احوالی از عروس و نوه شون نمیپرسن

مامان حلما انشالله شوهرامون سر عقل بیان

من از خانواده خودم دورم ولی خانواده شوهرم خیلی دخالت میکنن.دخترمن ب لبنیات حساسیت داره هزار بار گفتم ولی جلو چشمش بستنی میارن و میگن چرا نمیدی بهش.دیروز عمه ش ب زور بستنی رو داد دستش گفتم نده لطفا براش خوب نیس گف تو سخت میگیری بزا بخوره گفتم بگیر لطفا نگرف منم گرفتم پرت کردم.گفتم چرا بچمو حرص میدین طفلک انوقت دلش میخاد

باهم زندگی میکنیم ولی وقت نوبت انت و آنماریه همه سکوت میکنن میدونن نباید دوره رو وارد بشن بعد تنبیه و اموزش من همشون باهام دعوا میکنن که ادم شو حالا سکوت کردیم دور برداشتی فک نکن خبریه

ما باهم زندگی میکنیم به مادر پدرم میگه ماما بابا منو و باباش رو اسم صدا میزنه . سایه اشون سلامت هر چی هم بگن رو چشممه عزیزمن خوبیم رو میخوان فقط سلامت باشن بخندیم شاد باشیم بقیه مسائل حل شدنیه

فقط حجاب با چادر نیس که

من هميشه به مامانم ميگم دخترم كه گريه ميكنه اجازه بده اول خودم ارومش كنم ولي بازم هر وقت تا گريه ميكنه سريع مياد سراغش مخصوصا شبا حتي شيرم كه ميخواد مامانم ميگه چي شده و اين خيلي اعصابمو خورد ميكنه

مادرم تربیت پسرمو کاملا نابود کرد .پولکی شد از بس بهش حایزه پول میداد

چون اونا سواد ندارن حتی پدر مادر خودمم نمیتونن یه این مهرسارو تلفظ کنن بهم میگن این چه اسمیه چرا لاغره ولش کن بزار با خاک بازی کنه به تو چه مگه بچتو از خونه پدریت اوردی که میگی نمیزارم خیلی چیزای دیگه ....

من رفت و امد نمیکنم با دو طرف هم به خاطر کرونا هم اینکه بچم چند تربیتی میشه

خانواده شوهر من که بنظرم بدترین ادم دنیا میتونن باشن چون تو شرایط خیلی خیلی سخت بهم‌خیلی ظلم کردن اخه وقتی ک پسر ادم زندان باشه ادم یکم به نوه وعروسش گناهش نمیاد یه بار به بچم خوبی نکردن خدا از پدرم هزاران مرتبه راضی باشه اگه اون نبود من الان چ میکردم خانواده شوهرم جوراب تنش نکردن که هیچ نوه شونو به بچه جاریم که از اون بزرگتر بوده بهش گفته برو اونو بزن اخه بیایید بکید این انسانه یا حیوانه جاریم رفته واس دخترم یه شلوار خریده همش باهاش دعوا کرد که چرا به بچه اون لباس میخری شانس داره اون اونم گفته اخه بیچاره پدرش زندانه‌گناهه بیایید ببینید کی از این بدتر میشه بیاد بهم بگه تورو خداااااا

مادرشوهر خر است😆😆

سراسم گذاشتن خیلی اذیتم کردن اشکمو دراوردن من سبحان دوس داشتم پدرشوهرمم میگف علی مادرشوهرم میگف نه رضا وگرنه این بچه ی طوریش میشه اخرم گذاشتیم علی

پدرشوهرم خیلی مهربونه اما بعضی وقتا یجوری رفتار میکنه انگار دخترمو اون بدنیا آورده و فقط اون نگرانشه. بهم برمیخوره. انقد ک من رو دخترم حساسم هیچکس نیس.

مادرمن واقعاعالی خیلی بهم کمک میکنه مادرچیزدیگ اس

مادرشوهروپدرشوهرم خیلی لوسش میکنن درمواقعی که اونارواذیت کنه دعواش میکنن وبعضی وقتا میزنشش اصلا رعایت نمیکنن پیش‌پسرم حرف بدمیزنن اونم تکرارمیکنه همه میخندن هرجام میخوان برن میگن بزارباهامون بیادوقتیم مخالفت کنم ناراحت میشن من گفتم بهش چیپس وپفک ونوشابه ندید میبرن واسش همه ی اینارومیخرن واقعا کلافه کنندست کاراشون بعضی وقتا خیلی عصبی میشم بخاطراینکارا

وای وای از این کارشناسی ها و تجربیات غلط مادرشوهرها☹️☹️ تو همه چی باید من باهاش مقایسه بشم و همه چی اون خوبه و نظراتش صحیح...جرات اعتراض نداری!!!!
بچه چهل روزه میندازه هوا میگه ترسو بار نیاد...خیلی بی ادب و بی فرهنگ هم مادر شوهرم هم خواهرشوهرم😭😭 عاصی کردن منو... سالمی بچه رو به چاقی میدونن

چراباهم دعوامیکنیدهرکی نظرواعتقادخودش وداره،والامادرشوهرامیشینن ازعروسامیگن ماکه جرات نداریم حرفی بزنیم حالااینجاخودمون وخالی کنیم😂😂😂

خیلی دوست دارم بدونم بانظرمادربزرگ پدربزرگاچطوری بایدرفتارکرد؟

رابطشون کلا خوبه خداروشکر

من مادرشوهرم حاملس هوراااااا

خداروشکر ک مادرشوهر من دخالت نمیکنه خودش تازه زاییده درگیر اونه

من‌ مادرشوهرم اصلا وقت نداره ب من‌چیزی‌بگه خیر سرش حامله شده درگیر بچشه

من متنفرم از پدر شوهرم خیلی نفهمه 😒

واااای بچه طفل معصوم ، چرا با روحیه اش بازی میکنن؟ تا جاییکه میتونی به بهانه های مختلف نذار بره اونجا

من شوهرم همیشه حواسش هست مامانش یا خواهراش برادراش هرکی چیزی بگه جوابشون میده نمیذاره دست ب پسرم بزنن اذیتش کنن خونواده خودمم من حواسم هست کلا کسی اذیت نمیکنه پسرمو،، دخالت نمیکنن اصلا

اول از همه مشکل من اینه ک با خانواده همسر یکجا زندگی میکنم . و پسر بیشتر دوست داره بره بالا . پسر من هر کاری ک میکنه ک درست نیست پدر شوهرم میخنده بهش اونم لجبازیش بیشتر شده بعد به جایی میرسه ک دیگه پدر شوهر بکن و نکن بهش میکنه و اونم یا میزنه یا جیغ میکشه ی حالت پرخاشگری بدی نسبت به پدر شوهرم پیدا کرده سعی میکنم ک کمتر بره اونجا ولی نمیشه سخته نمیدونم چیکار کنم

کاملا جدی برخورد کن،حتی لازم شد قهر کن بابا بزن بیرون

جریان چیه اینجا همه مادرشوهرا بی فرهنگو قدیمی فک میکنن ولی مادرای خودتون امروزیو عالین؟!آخه مادر شما مادر شوهر زن داداشتونه اونم همین نظرو داره😅🤣
ب هرحال این بچه ها نوه اوناهم هستن خودخواهیه ک همش ازشون انتقاد کنیم.بهتره اگه کار اشتباهی میکنن با زبون خوش براشون توضیح بدیم همین

مادرشوهروپدرشوهرم از علاقه ی زیاد به پسرم هی لوسش میکنن و دیقه دیقه میگن مواظبش باش ماهم چون همسایه ایم مجبورم تحمل کنم
ولی دوس ندارم بچم لوس بشه یه موقع شوهرم باشه گیر نمیدن چون شوهرم حساسه میگه خودش کاراشو انجام بده ولی تا شوهرم میره باز شروع میکنن

مامانا گهواره گفته نظرتونو ب من بگین نگفته وقتی یه مامانی میگه خانواده شوهرم بچه هفت سالمو میگن چادر سرت کن خیلی افکارشون عقب افتادست خب ب شما چ مربوطه ک درموردشون چ فکری میکنه اون نظرشو ب گهواره گفته ب شما نگفته ک میرین زیر حرفش کلی بدوبیرا بهش میگین لطفا نظرتونو بنویسید و ب نظر بقیه کار نداشته باشید تا کی میخوایید سرتون تو زندگیه مردم باشه؟؟؟؟

یه حرفی زد ول کنید دیگه

من اصلا نگران نیستم اونا بیشتر از من حواسشون بهش هست و رو بچه اول پدر و مادرا بیشتر حساس هستن

سلام.دخالتا که زیاده.کیه که گوش کنه.مادرشوهرم همیشه میگه حرف بهت میزنم لااقل یه باشه بگو دلم خوش بشه.من کلا حرف کسی روی زندگی و تربیت بچه م گوش نمیکنم.آخه اونا همه قدیمی فکر مینن و روش خودشون و دارن.من دوست دارم هر چیزیو خودم تجربه کنم چه خوب چه بد

وااای من این مشکل و دقیقا با مادرشوهرم دارم وقتی میاد ما اسیریم انقد دخترم و بغل میکنه ک بعد میره یک لحظه پایین نمیمونه همش گریه میکنه ک بغلش کنیم بهش قند میده پفک میده اصن روان ادم و بهم میریزه دخترم همیشه عادت داشت همه رو میزد میگفت دَ تازه نازی کردن بهش یاد دادم ک اومد دوباره عادت قبلی شو برگردوند هیچ مو کشیدنم بهش یاد داد دوباره باید به هزار زحمت از سرش بندازم اصن هروقت میخواد بیاد من غمم میگیره چرا بچه رو دعوا میکنین چرا اینطوری میکنین چرااونطوری میکنین یه بار من دخترم و دعوا کردم گفت یه جور بچه رو دعوا میکنی انگار از سر خیابون آوردیش منم گفتم تو پسرت و کتک میزدی تمام سرو کله اش شکسته اس مگ از خیابون اورده بودی کلا هروقت میخواد بیاد من غمم میگیره خیلی تاثیر بد داره خیلی

مادرشوهر من میگه اسم بچه رو بزارید اکبر
خیلی هم رو تنبیه و دعوا کردن بچه ناراحت میشه😐نمیدونم باید چکار کنم

😊😊

من هم پدرو مادرخودم هم خانواده همسرم هرکدوم یک خیابون باخونه مافاصله دارن.رفت وآمدم زیاده باهر دو طرف ولی درکل روش مادرشوهرم رو تو تربیت بیشترمیپسندم چون بچه رو لوس نمیکنه.خانواده خودم هم خیلی محبت میکنن بهش حتی نمیذارن وقتی که کاربدی کرد دعواش کنم واین منو ناراحت میکنه.اما درکل زیاد تحت تاثیر این عوامل نیستیم ومن همه رو روحساب عشق وعلاقه به نوه میذارم

ولی خدا ازمادرشوهر من رضی باشه بخدا پا به پای من شب بیداری کشید

واقعا ولی خب دخالت هاشون دهن ادم آسفالت می‌کنه از راه دور تسلط دارن به زندگی من

الهی خدا بهشون عذاب بده

خانواده شوهرقوم ظالمینن هستن دست یزید ازپشت بستن

بله؛ خب پدر و مادرهای ما قطعا آگاهی و دانششون به روز نیست نسبت به ما؛ ممکنه ناخواسته و از روی عدم آگاهی جمله های سمی(که ممکنه باعث تقویت یک رفتار نامناسب و یا یه طرحواره توی ذهن بچه بشه) استفاده کنن.
یا از روی علاقه و دلسوزی به درخواست نامناسب بچه اوکی بدن؛ این باعث دو تربیت شدن و ایجاد اختلاف میشه؛ در واقع ممکنه هرچی تلاش میکنیم اونا راحت ازبین ببرن...
من توی همچین موقعیت‌هایی قرار گرفتم؛ اون لحظه چیزی نگفتم؛ اما بعداً به صورت غیر مستقیم گفتم که گفتن این حرفها باعث همچین آسیبی میشه.(با احترام).
به نظرم برای حل این تعارض و ازبین نرفتن حرمتها باید همسر هر شخص در مقابل خانواده خودش هندل کنه.
اگر باز هم در این موقعیت‌ها قرار بگیرم؛ همراه با احترام حرفمو میزنم؛ اگه نتونم میسپارم به همسر

من با پدر مادر همسرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم ما طبقه سوم اونا طبقه اول ،3ساله عروسی کردیم خداروشکر تا الان خیلی خوب بودن یعنی خودمم از اول طوری برخورد کردم که حریم خصوصیمون حفظ بشه الانم پسرم یک سال و 5 ماهشه تا 5 ماهگی کولیک داشت کلا شبا بیدار بود فقط گریه میکرد مادرشوهرم بنده تا خود صبح پا به پای من بیدار میموند برای آروم کردن بچه حتی شده نیم ساعت به با بدبختی تو گهواره میخوابوند تا من یه چرتی بزنم الانم بیشتر روزا بعدازظهرا میرم پایین بردار شوهر مجردم دارم خیلی با پسرم بازی میکنه کلا هواشو دارن و خیلی هم دوسش دارن یه عمه بیشترم نداره که اونم جونش در میره برا پسرم وقتی هم پایین هستیم از اول خودم غذا اینا دادم به پسرم اجازه ندادم کسی تو غذا دادنش دخالت کنن هر چی هم اونا بخوان بدن بهش از خودم اجازه میگیرن پدرشوهرم که تا یه سالگی پسرم حتی بغلش نکرد از ترس کرونا هر روزم بریم پایین 10 تومن میده بهش ببر بده مامانت بندازه تو قلکت .و خدارو همیشه شکر میکنم که همچنین همسرم همچنین خانواده خوبی دارن چون خودم مادرم 10 سال پیش فوت شدن پدرمم که پیر و زمین گیره در کل با خانواده خودم فوقش هر دوسه ماه شاید برم یه هفته بمونم خونه داداشم اونام خدایی خوبن با پسرم .
به نظر من این خود ما هستیم که باعث میشیم دیگرون چه جوری باهامون برخورد کنن .

نیسان که سخت تره 😊😊😊😀

وای واسه من دخترم اولین نوه ی خانوادست ، کل خانواده که هیچ کل فامیل عاشقشن و میگن هر کاری دوست داره انجام بده ، مادرشوهرم اینقدر دوسش داره که میترسم لوس بشه سعی میکنم مدیریت کنم ولی وقتی میگم سلنا فلان کارو کرد میگه خوب کرد دخترمون هر کاری میخواد بکنه (البته با خنده ) ولی میدونم بزرگتر که بشه همینا باعث میشه لوس بشه و اصلا دوست ندارم ، نمیدونم چجوری مدیریت کنم که اونا هم ناراحت نشن

من واسە مادر شوەر و پدر شوهرم خدایی تا الان ناراحت نشدم هیچ خودم اسما رو سپردم بهشون تا خودم یکم استراحت کنم ولی واسه بقیه فقط در صورتی ک خوراکی بهش بدن اونم سرخود و کندن لباس ...و اینا ناراحت میشم وگرنه بقیه هم ازادن،خب در واقع چطوری با خانواده خودم بودم اون حق هرم ب اونا دادم الی یکیشون ک خیییییلییییی پروه😂😂😂

بخدا ما خودمونم ایراد داریم همش مادرشوهر ایراد نداره یکم به خودمونم نگاه کنیم بد نیست خدای

والا بچم که به دنیا اومد حتی واسه سیسمونیش خانواده شوهرم بیشتراز مادرم خانوادم به خودم بچم رسیدن. حتی مادرشوهرم بیشتراز مادر خودم بهم رسیده ولی لان باهم قهرن ومن خیلی ناراحتم اونا یه اشتباهی کردن به نظر خودشون بد نبوده ولی به من خیلی بر خوردباهاشون حرفم شد الان پشیمونم میگم کاش به روشون نمیاوردم اونا خیلی بهم رسیدن بخدا مادرشوهرم درست یه چیزی بگه خیلی بهم بر میخوره ولی از مادر خودم واسم بهتر بوده الان میخام پادرمیونی کنم اشتی کنیم روم نمیشه از طرفیم میگم فکرمیکنن من پشیمونم چکار کنم راهنمایی کنید. عمهاش خدای خیلی گلن من قدرشون ندونستم 😭😭😭دلم واسشون تنگ شده خدای

من که مادرشوهرم هیجانیه
بدم اومده ازش
بچه رو دوس داره ولی بچه از دستش گریه میکنه
واقعا بدم اومده ازش

تصویرو ترجمه کنم این یه مادرشوهر رو مخیه ک داره با دیرل سوراخ میکنه مغز بیچاررو

پدرشوهرومادرشوهرم کلابچمومال خودمیدونن ودلشون میخواست بچموخودشون بزرگ کنن الان که بهشون ندادم میگن ازشیربگیری میبریم پیش خودمون بزرگش میکنیم،توهمه چیزش دخالت میکنن ونظرمیدن ازاصلاح موی سرش بگیرتاکی ازپوشک بگیرمش برادرشوهرم خودشوپدربچم میدونه من دیگه ازدستشون خسته شدم شوهرمم فقط سکوا😢

تو تربیت فرزندمو با کسی نباید تعارف داشته باشیم، اونقدر مصمم بودم و هستم که الان تا میخوان خوردنی به بچم بدن یا جایی ببرنش اول بهم نگاه میکنن ببینن میذارم یا نه حتی بچمم دیگه یاد گرفته، والی نظر اونا باشه به نوزاد دوماهه باید قرمه سبزی داد چون عطر داره😂

شوهرم که اصلا خونه بابام نمیبره عیدم با التماس منو توصیه خواهر شوهرام منو دخترمو برد دیدممشون اونم نیم ساعت نشده هی چشمو ابرو میومد که پاشو که پاشدم بابامم خونه نبود دیگه ندیدمش برام دعا کنین دلش به رحم بیاد دلم براش تنگ شده بیشتر از یه ساله ندیدمش بابامم نه خودش میاد خونمون نه مامانمو میزازه بیاد حتی وقتی بچم به دنیا اومد نیومدن ببیننش

تو تربیت بچه نه هیچ کدوم دخالت ندارن پدر و مادر خودم بیشتر دوس داره چون اونا سرش داد نمیزن ولی مادر شوهرم همش میگه چرا دست زدی کثیف شد فلان شد درکش نمی رسه که بچه نمیفهمه کثیفی چیه دختر منم در عوضش مادرشوهرم تو خونه راه نمیده هر چقدم بهش میگم زشته ناراحت میشه حرف بدی میزنی اصلا گوش نمیده بچه با محبت فقط جذب ادم میشه

کلا در طول تاریخ خونواده ی شوهر ریدن به تربیت بچه‌. تو روح هرچی مادر شوهرو خواهر شوهره

اخ ک چقد همه دلشون از مادرشوهراشون پره خدا ب همه صبر بده بعد ب منم بده

مادر شوهرم که فقط وفقط به بچه های دختراش اهمیت میده تا بچه های پسرش اصلا مراعات نمیکنه همیشه درحال داد زدنه و بچه های پسرشو تحویل نمیگیره بعد میگه بچه هاتو قرارنیست بشینن درحالی که بچه هام کاری به کارشون ندارن فقط بازی میکنن منم که هرروز پیششون نمیرم یعنی حاضرنیستن هم یه نیم ساعتم بچه هامو ببینه نمیدونم چرا مادرشوهرا اصلا عروسو درک نمیکنن خب آخه عروسم مثل دخترت می‌مونه

😂😂😂😂

خوبن ک، فقط حرف بد میزنن، و میخان هرجا میرن پسرمو ببرن باخودشون. من ازین موضوع ناراحتم. من اصن دوس ندارم پسرم بدون خودم جایی بره.

تا سه ماهگی دخترم با مادرشوهرم زندگی میکردیم سخت بود بچه رو پرت میکرد بالا یا میداد بقل بچه ها یا میزاشت بشینه و سرپاش میکرد بچه زیر سه ماه با اینکه میدونست من خیلی بدم میاد بعد سه ماهگیش اومدیم پایین مامانم اینا زندگی میکنیم خداروشکررر عالیه خانوادم از من بیشتر هواش دارن مراقبشن و باهاش بازی میکنن با هم بزرگش میکنیم دایی هاش هم دوسش دارن اگه از روشی هم خوشم نیاد میگم بهشون و باهاشون کاملا راحتم

پدرشوهرم همش میگه ایشالله دختر دار بین اونوقت میفهمین بچه چیه؟!؟! نمیدونم منظورشون چیه از این حرف؟ خودشون دختر نداشتن نمیدونم ایا کمبود دارن؟؟

من کلا طبقه بالای خونه پدرشوهرم زندگی میکنم .خیلی هم راحتم .از جونشون هم مایع میذارن برا منو بچم ..خدا حفظشون کنه .خیلی هوا بچه هام دارن

من که غریبم گاهی دلم میگیره چقدر دست تنهام کسی نمیتونه کمکم کنه ولی وقتی که پیش خانواده ام میرم تا پسرم کوچک ترین نق میزنه هی بابام میگه تو این بچه رو سیر نمیکنی چرا!؟!! حالا من بگم خوابش میاد ...یا گرمشه...فقط میگه گرسنه شه....

وای از دست مادر شوهرا هم افکارشون قدیمی ،وهم تو یه حیاط هستیم ،بچه ها رو دعوا میکنم با من قهر میکنه😐

خوب بالعکس عمل میکنند .قبول نمیکنن که .هر چی بگم من انگار نه انگار از دهنش میبوسن اونقدر روشو میشورم خودم بعد به اذیت شدنش ناراحت میشم

خداروشکرخونواده ی همسرم ازم خیلی دورهستند.نمیتونن دخالت کنن.عاشق مامانمم.چونکه بچه هاموازته دل دوسداره.محبتش خالصانست.

خب خیلیا عزت کلام ندارن..... ما نمیتونیم خودمونو درگیرشون کنیم که اسم بچهامونو درست صدا کنن اما میتونیم کمتر رفت و امد کنیم یا خودمون با عشق فرزندانمون رو صدا کنیم، کم کم تاثیر خودشو میذاره ومتوجه میشن که داستان از قراره

دقیقا از کی میترسی ..... مادر شوهر یا خواهر شوهر..... مهم اینکه همسرت پشت و پناهت باشه بقیه سرابن😜

فقط عکسه چقدخنده داره😂😂😂
دیگه نیازی به توضیح نیست

منظورم لوسش کردن اشتباه تایپی بود ببخشید

خانواده خودم خیلی دوسش دارن خیلی دوسش کردن زهرا رو

من دارو میخورم نباید شیر میدادم‌مادرشوهرم‌هی میکوبه سرم شیرخشک رو دلم‌میخواد زااار بزنم

به نظر من بچه ها باهم فرق میکنن از مدل غذا خوردن و خوابیدن و بازی شون گرفته تا....
حالا فک کنین بچه های این دوره زمونه با بچه های قدیم چه قدر باهم فرق میکنن به قول یه نفر زمان قدیم بچه رو قنداق میکردن صبح تا شب کنار خونه خواب بود اما بچه های حالا مگه خواب دارن.
پدر بزرگ مادربزرگ ها هم فک میکنن این بچه ها هم مثل قدیم هستند واسه همین تا یکم بچه اذیت میکنه میگن درست تربیت نشده یا اینکه نسخه های قدیمی میپیچن.
من خودم همین مشکل رو هم با مادر خودم هم مادرشوهرم دارم
باید یه جوری باهاشون سر کنیم دیگه گاهی با سکوت و صبر گاهی با دلیل آوردن

من چون با پدر شوهر و مادرشوهر تو یه محل زندگی میکنیم خب زیاد دخترم ویا خودمون میریم خونشون، خیلی وقتا شده پدرشوهرم کاری کرده که مورد پسند اموزشیه من نبوده من خودم به واضح میگم بابا لطفا این رفتار رو با باران نکنید، اوایل بهشون بر میخورد و کون گرد میکردن اما الان فهمیدن که من و همسرم دوست داریم خودمون تربیتش کنیم البته چه بخوای و نخوای تو ناخوداگاه بچه تاثیر داره رفتاراشون اما صبوریت میتونی رو بچه تسلط داشته باشی

مادرم به خاطر علاقه زیادی که به دخترم داره نمیزاره هیچ وقت کوچکترین تلنگری بهش بزنم و سریع بغلش میکنه و بوس و نوازش و دیگه دخترم از من حرف شنوی نداره

دوست ندارم پسرم ب کسی خیلی وابسته بشه حتی پدرومادرخودم چون بعدهاخودش آسیب میبینه

خانوما کمکم کنید، مادرشوهرم تا بچمو میبینه میگه مامانت تورو میزنه ....؟؟؟ مامانت بهت شیر نمیده
میخواد حرص منو دربیاره. چی جوابشو بدم؟ خیلی اذیت میکنع خیلی‌ .خدا ازش نگذره.

من مادر شوهرم از الان میگه بچتون بهتون نمیدم از یه طرف خوبه کمک میکنه هااا از یه طرفم دلهوره دارم نزارن بچم خوب تربیت کنم میترسم

خدا رو شکر هم خانواده شوهرم خوب هستن ودخالت نمیکنن وهم خانواده خودم
البته بعضی از محبتاشون زیاده روی حساب میشه،،ولی خوب بزار با نوه شون حال ککن

مادرشوهرعوضی من قاشقومیکنه تو دهنش و باهمون قاشق به بچه غذا میده کفرمو دراورده

زهره داری جلو خودش بگو🤣🤣

امان امان از دستشون خدایاصبربده ازتوقعات بیجا

سلام
من که واقعا نمیدونم چکارکنم مثلا دوست ندارم بعضی حرف ها و رفتارهارو پسرم آقا ساسان ببینه و یا بشنوه ولی متاسفانه انجام میدن و بعد میگن این هنوز بچست...
مثلا دوست ندارم به لباس یا ماسک یا وسیله ای که کسی رفته بیرون و اومده خونه دست بزنه بخاطر ترس از مریضی ولی بابام میگه تمیزن چکار بچه داری آخه من چی بگم !!!

من با خانواده همسرم زندگی میکنم که خیلی دخالت میکنن مثلا از دو سه ماهگی غذا بخوردش دادن یا سر اینکه خودم شیر نداشتم خیلی اذیتم کردن بچمو چون گریه میکرد فحشو نفرین میکرد کاری داشته باشم مجبور شم بزارمش پیش اونا دیگه غرغراشون شروع میشه که اره مردیم نوکر خودشو بچشیم و ترو خشکش میکنیم و این چیزا اصلا نمیزارمش پیششون بالعکس مادر خودم هر ۱۵/۲۰روز یبار بهشون سر میزنم دخترم عاشق مامانم و خواهرامه بس که بهش محبت میکنن تا جایی که نمیزارن من بهش غذا بدم یا پوشکشو عوض کنن خودشون براش فرنی و سوپ و اینا درس میکنن دخترمم بس که ازشون محبت دیده بیشتر میره سمتشون بالعکس پیش مادرشوهرمو عمه هاش نمیره اونام همیشه میگن یادش دادی ما رو نمیخاد یعنی این قدر فهمشون نمیرسه که این بچه یه ساله چی سر درمیاری از این خاله زنک بازیا بلکه رفتار خودشون باعث میشه که بچه کوچیک ازشون دلزده شه

همه نظرشون ودادن منم نظرم وگفتم

من هیچ مشکلی باهاشون ندارم هر دو طرف عاشق دخترمم تو کارمم اصلا دخالت نمیکنن چون دختر من نارس به دنیا امد من و باباش خیلی سختی سرش کشیدیم همه نور چشمشونه هیچکسی حق نداره و جرات نداره از شوهرم که کع تو بهش بگن

نه والا اونا ندادن ما خودمون ازدواج کردیم مخالف ازدواج ما بودن هنوز ستاره هامون آشتی نکردن

نه

من همیشه این مشکل رو دارم هم برای بچه اولم هم دومی هر دو طرف

من این بچه دوممه منظورم بچه اولمه که آزاد گذاشتمش و اصلا هم پشیمون نیستم

بله عزیزم حتما یه کار خوبی کردیم که این نتیجش شده😂😂😂

مامان من همش میگه بد تربیت کردی بد تربیت کردی همش مقایسه میکنه

سلام عزیزان بستگی ب رفتار خودتون داره محبت و احترام ب بزرگترا باعث میشه اونام ب شما احترام بزارن و هم احترام ب تربیت بچتون نگید تو رو خدا

این قضیه اصلن اهمیتی نداره دیگه برام معتقدم من اگه الگو مهربانی باشم و عصبی نشم بقیه هرگونه‌دخالتی داشته باشن مهم نیس چون درنهایت بچه به منش من میرسه

وااااااااای دددددددددددد

اههههههه اول شدم چرا

احساس میکنم این دوستداشتن ها که بچه لوس میکنن همش از رو لجه که حرس مارو در بیارن

هربار میرم خونه مامانمینا همه چیزایی که یادش دادم باد هوا میشه. انقد لوس میشه که نگو 😩نمیتونم هم نرم که.

من از لحضه زایمان تا 4ماهگی مادرشوهرم بدون اخم تخم خودم بچم رو بالا پایین کرد.حموم میکروفون.لباسامون میشست نگذاشت من چهارماه حتی یه کار کوچیک هم بکنم.غذا برام میاورد سفره هم جمع میکرد.شبا تا صبح کنار خودم بچم مینشست..

یه راهکار بگو اینارو که همه مشکل دارند

بچه من هنوز ندیده نه خونه بابام اینا نه خونه پدرشوهرم برج 12رفتیم اونجا کوچیک بود حالا هم که داره میشناسه میفهمه نیستن.

خانواده شوهرم مثلا خیلی دوس دارن نوشونو همه چیزرومیزن جلودستش یا کاری میکنن بچه بدعادت میشه فک میکنن اینجوری کنن خیلی دوسشون دارن اصلا خوشم نمیاد

طرف حساب حرفم مامانایی هستن که از مادر شوهراشون خیلی بد گفتن حتی بهشون میگن از نظر فرهنگی خیلی پایینن اگه خیلی پایینن چطوری راضی شدید باهاشون وصلت کنید اگه جواب اینه که پسراشون فرق دارن پسرا رو هم همین مادرا تربیت کردن یکم منصف باشید تورو خدا خودتونم مادر شوهر میشید عروستون همینجوری قضاوتتون کنه خوبه جهان سوم مرز نیست طرز فکر آدم

خدا رو شکر مادر شوهرم بهم میگه دخترم زحمتشو خودت کشیدی من چرا دخالت کنم البته بسیار با فرهنگ ومهربونه 😘😘😍😍

خدا لعنتشون کنه مادر شوهر هارو

تخصصشون لوس کردن نوه س همین و بس

دقیقا منم موافقم

همه کاری بدون اجازه من خانواده شوهرم انجام میدن دخترم رفتارش بد شده

بچه من ک انگارالحمدالله نوه نداره

سلام من مادر شوهرم از روزی ب دنیا اومد دخترم رو سرم بود همش مابی بی بد این‌بد اون بد حرف حرفای قدیم اخه دو طبقه زندگی میکنیم الانم دخترمو همش میبره بیرون تا پیش اون باشه ب اون میگه مامان منو اسم صدا میکنه

از روزی ب دخترم ب دنیا اومد هر لحظه مادر شوهرم رو سرم بود این کار نکن اون بد این خوب قدیما این گفتن اونو گفتن اخه تو دوطبقه پیش هم هستیم الانم انقدر محبت میکنه تا دخترم اون دوس داشته دخترم ب حرفم گوش نمیکنه ب اون میگه مامان

من اجازه دخالت نمیدم بهشون تا الان من حریف شدم بهشون منو قبول دارن تو بچه داری

عجب عکسی.....😤😂

وای پیاماتونو میخونم دلم قش میره من مامان ندارم مادر شوهرمم فقط بچهای دخترشو عاشقشونه واقعا دلم برا طفلام میسوزه

وای بمیرم براتون ....چقد بده که ایقد فرهنگ تو کشورمون پایینه ...کی میخوان بفهمن هر کی زندگی خودشو داره دخالت نکن ...😣😣😣

اصلاحرفشون گوش نمیدم تربیت بچم دست خودم هست بزاریدهرکی هرچی میخوادبگه شما کارخودتون روبکنید

با مادر شوهرم تو یه ساختمونیم یعنی به خدا کلافه ام هی با شوهرم دعوا داریم سر اینکه بچه بمونه خونه مادر شوهرم یا نه...بچم اینقدر که عمه و عموهاشو دوست داره منو دوس نداره کار هر روز من شده گریه

عاشق مامانمه

خداشکر اینم بگم دخترم فقط مامان بابا و داداشامو قبول داره و بهانه خانواده منو میگیره و اصلا پدر شوهر و مادرشوهر خواهرشو و برادر شوهر منو نمیخواد

من مامان ندارم مادر شوهرمم مرتب میگه اینقدر نده بچه بخوره باهاش یه بازیای زشت میکنه شکمشو میزنه بالا میگه بزن روش خوب زشته این کارا مثل ادمای جاهل و دهاتی

مادرشوهرم از موقع باردار شدم تا به امروز دیونم کردن باعث شدن موقع زایمان شیرم خشک بشه باعث بانیش خودشون بود هر جا نشستن گفت عسل که من هستم حکم زن بابا داره واسه دخترش و دخترم زما داره وقتی میرم از عمد با دستهای کثیف هی غذا پر ادویه میزارن دهن بچم و انگشت میکشن به لثه بچم ای خدا خیر نبینن

پس خوش بحال من که نه پدر شوهر و نه مادر شوهر و نه خواهر شوهر و نه برادر شوهر دارم خخخخ😂😂😂

انشاءالله

بامادرشوهر زندگی کردن برامن خیلی سخته

تیععععععع همش درمورد مادرشوهر بدبخت میگین🤣🤣

خانواده ی همسرم خیلی رعایت میکنن و طبق قوانین ما برخورد میکنن، اما امان از خانواده ی خودمم، یعنی میرم خونشون تمام زحماتم به فنا میره، واسه همین کم میرم

خبر مرگ مادر شوهرم نون محلی دادم نمیدونستم ترش شده امروز زنگ زد میگه تو میدونستی این نون ها اینجوری بهم دادی

من از روز اول تمام و كمال از تجربيات پدر و مادرماستفاده كردم و نظر اونهارو ارجح به هر چيز ديگرى ميدونم

اين بحث درست نيست چون ما خودمون تربيت شده همون پدر و مادريم اگر با روش تربيتى پدر و مادر خودمون مخالف باشيم در اصل با تربيت خودمون مشكل داريم

من الان کلی نگرانم
دوست ندارم از الان که دخترم سه ماهشه گوشی دورو بر باشه اما همه مدام تصویری زنگ میزنن من واقعا نمیدونم به چه زبونی بگم گوشی برای بچه ضرر ‌
داره

خوش به حال خودم که مادر شوهر پدر شوهر و کلا فامیل شوهر ندارم😁خانواده خودم هم خیلی به تربیت بچه اهمیت میدن و همه چی رو طبق خواسته من انجام میدن حتی بغلش میخوان بکنن ماسک میزنن به خاطر کرونا

خاک توسرمادرشوهرها اولی هم مادرشوهرخودم هیچ کس مثل مادرخودمون نمیشه که برامون دل بسوزه 🌹🌹سلامتی همه مادرا ⁦❤️⁩⁦❤️⁩ من نمیدونم ازمادرشوهر دیوانه ام چی بگم زندگیمو سیاه کرد خاک توسرش

خانوادم به لاغری پسرم خیلی ایراد میگیرن و من از کنایه هاشون خستم و تنهایی توی خونه رو ترجیح میدم

منکه مادرشوهرم اصلانه زنگ میزنه حال دخترمومیپرسه نه میاددیدنش تو۱۰ماه اونم یکبارعیدنوروزبردم خونش یکساعت دید یکبارم بدنیااومددیگ.برادخترمن اون مادربزرگ مرده است سنگدلی که یکباراسم نوه اشو نمیگیره

من که پدر مادرید شوهر ندارم فقط مادر شوهرم اونم اینقدر دیر به دیر میبینه بعدم اول ی بار دخالت کردن هی بچه امو گفتن شبیه فلانی اینو اون دفعه دوم گفتم بچه من شبیه خودمو باباش هی به دیگران تشیبحش نکنید وچون برام کاری نکردن اجازه دخالت نمیدم

خانواده همسرم هیچ کاری به زندگیم ندارن و همیشهههه مورد احترامم .اما خانواده خودم متاسفانه نه مخصوصا خواهرم که نمیدونم باید چه جوری باهاش برخورد کنم که هم ناراحت نشه هم به نظراتم احترام بزاره تو تربیت و مسائل دیگه مربوط به بچه هام

من پدر مادر خودم شهرستان کرونا هم هستو نه من رفتم ۲ماهه نه اونا اومدن ولی مادر شوهرم همکف ساختمونمون زندگی میکنن من بیشتر اوقات میبرمش پیش مادر شوهرم چون پدر شوهرم فوت کرده تنهاس با برادر شوهرم زندگی میکنه اونم مجرده همش بیرونه حمامش هم میکنه هر وقت خودش بره حمام میبرش اگه بوسش کنه کارش بگیره باش بازی کنه هر کاریش بکنه بهش نمیگم نکن و ناراحتم نمیشم نوه شه دوسش دارهبیرون برم حمام برم کاری داشته باشم میزارم پیش اون دیگه خیالم راحته انشاالله سایه همه بزرگای خانوادمون کم نشه آمین😘

پسرمن بغل مامانم نمیره فرارمیکنه همش

ما توی یه آپارتمانیم و توی بارداریم مجبور بودم کلا اونجا باشیم چون استراحت مطلق بودم
الان هفته ای یه بار میریم

مادر شوهر من دختر یه ماهمو شیاف صابون زد چون مدفوع نمیکرد ..بخاطر همین بحثمون شد وبرگشا گفت بچه تو نیست که ..هنوز از حرفش دلخورم

مادر شوهرم اصلا بچه های منو دوست نداره بچه هام هم اصلا خونشون نمیرن به جاش از خونه مامانم راضی نمیشن بیان خونه خودمون همش دوست دارن بمونن خونه مامانم پسرم از وقتی که از شیر گرفتمش مونده خونه مامانم دخترمم هر وقت کار دارم میزارم اونجا اونم با اینکه کوچیکه از بغل مامانم و داداشم بیرون نمیاد خیلی اونا رو دوست داره شوهرم میگه قدر مادرتو بدون خیلی مهربونه اونم مثل بچه هام خانواده منو بیشتر از خانواده خودش دوست داره

من تو خونه ی پدرشوهرم زندگی میکنم.ولی دخترمو بیشتر وابسته ی خودم کردم.دخترم خیلی خانواده ی پدریشو دوسداره و خانواده ی خودمم راه دورن.بعضی وقتا پیش میاد چشم ندارم ببینمشون ولی چون دخترم براشون ذوق میکنه تحمل میکنم چون احساساته اون مهم تره.به چشم خودم میبینم چقد مادرشوهرم فرق میزاره چقد جاری ها و خواهرشوهرم حسودن ولی این روزام میگذرن دیگه.....به این فکر میکنم یه روزی کلی داستان از زندگیم دارم که برا بچه هام و نوه هام بگم

مادرشوهراحمق من تویه کوچه هستیم ولی یکبارم توصورت پسرم نگاه کرده

بچم باپدرشوهرمادرشووهرم عالی میمونه عاشقشونه.البته پدرمادر منم دوست داره ولی بیشتر با اونااچون اونا واقعا عاشق بچمن مادرشوهرم هی بهش وسایل میخره دوست داره😊

بچه رو اینقدر بغل میگیرن بغلی میش

عجب مادرشوهرایی داریم ما 😐😂مادرشوهرمن ازالان میگه دودست لباس جداکن تاچهلم بچه فقط بایداونارو بپوشونی بعدشم بندازی اونور،همچین طرزفکرای اشتباهی واقعا صحت داره؟

همسرمن تک فرزندخونواده هست مااسفند ۹۲عقد کردیم بعد مرداد۹۷ جشن عروسی گرفتیم ولی پدر ومادرهمسرم به عروسی نیومدن پدر من کل هزینه هارو پرداخت کرد بعد پسرشون کل مراسم و فقط گریه کرد رفتیم خونه رهن کردیم و.....مابچه دار شدیم فامیل های همسرم گفتن خانومی کن بیا برو پدرومادر همسرت و ببین اونا بدی کردن ولی شما ببخشین منو همسرم باهم رفتیم بعد بچه به دنیااومد. تا هفتم عید امسال هفته ای یکی دو بار رفتیم خونشون بعد همسرم رفت با پدرو مادرش صحبت کرد که خونشونو بکوبن ربه کمک هم دو طبقه بسازن ماهم بریم اونجازندگی کنیم واقعا خیلی سخته رهن اجاره ولی اونا قبول نکردن گفتن ۹۰درصد جامعه اجاره هست شماهم یکی این باذ ما باهاشون قهرکردیم تو ماه رمضان حتی دعوتمون نکردن خونشون که آشتی کنن.من تازه زایمان کرده بودم شیر نداشتم بدم به پسرم مادر شوهرم به شوهرم گفته بود شیر خشک نخر شیر گاو محلی بده به بچه یه روزه بچه ۳ روز گرسنه موند ۵۰۰ گرم کم کرده بود داشت میمرد آخر سر بردارو پدرم اومدن دعوا کردن که بچه از گرسنگی دیگه میمیره تازه مادر شوهرم به همسرم گفته بود دختره بچه رو به خودش عادت داده تورو به عنوان پدر نمیشناسه زیاد نزار بچه رو مادرش بغل بگیره و.......

من که کلا خونه مادرشوهر نمیرم تو بارداری و زایمانم با نهایت بی ادبی و بیشعوری با من برخورد کردن گذاشتمشون کنار برای همیشه

دلم خونه 😔😔

هنوز بچم بدنیانیومده پدرشوهرم واسش زن انتخاب کرده انگاراون میخادبزاد

درموردخونوادم نه اماامان ازمادرشوهره بی عقل ازالان واس پسرم انتخاب کرده ک دخترخواهرشوهرم زنش باشه داره تومغزشون ازالان تلقین میکنه لعنتی اعصابم خیلی خورده نمیدونم چیکارکنم ک این داستان تموم شه😔

خیلی دخترمو دوس دارن یعنی یه نبینن دیوونه میشن از همه لحاظ بهش میرسن.موقع ک ب دنیا اومد مادربزگش براش سرویس طلا خرید.کلا عاشقشن

به نظر باید رفت و آمد رو کمتر کرد و اگر از چیزی ناراحتیم شوهرمون بگه چون بچشونه و ناراحت نمیشن

وای از دست این مادرشوهرا منم مشکل دارم یه دفعه یه چیز میدن بچم بخوره یا یه رفتاری میکن البته یه بار یه برخورد حسابی کردم کاملا جدی رفتار کردم دهنشو شستم بعدشم گفتم خیلی حالش بد شد دیگه ندادن

من ک شوهرم میگه بچه رو نباید جایی گذاشت کلا چون چند تربیتی میشه از اولم‌گفتیم ک دیگه الان قدیم نیس همه چی باید منطقی و علمی باشه برا بچه‌نه‌سنتی و تجربه

این اول و دوم یعنی چی دوستان میگن😶

سلام من هم مادرم هم مادرشوهرم به من لطف دارن و من اصلا ناراحت نمیشم چون حرف من رو هم گوش میدن و من حساسشون نمیکنم و کاری که بخوان بکنند اگه قبول نداشته باشم با خوبی از نظر علمی میگم بهشون و اونا هم قبول میکنند و لحن حرف زدن به بزرگترا خیلی مهمه

آخ که گهواره جان الان مامانا هزار دق و دلیمون رو به تو خالی میکنیم چون دلمون خییییییلی پر ....باخانواده شوهرم دعواگرفتم ناجور😬

بله يكي از مشكلاتم وابيته كردن بچه دومي سيگار كشيدن پيشش

من که از لحظه ایی که زایمان کردم مادرشوهرم باهام دعوا داشت انگار گناه بزرگی کردم اولش حالم بد بود گیر داده بود چقد ناز میکنی مردم هر سال دوقلو زایمان میکنن بعد گیر داد تو اصلا شیر نمیدی بچه مال ماست میبرمش شیر خشک بهش میدم . هر چی هم میخواست اموزش بده با تهدید و دعوا اموزش داد انقد گریه کردم بچه ام مریض شد بهشون میگم کمتر بوسش کنید میگن به تو ربطی نداره .بچه ام رفلاکس داره راحت نمیتونه به پشت بخوابه همش بغل میخواد بهم میگن بغلی کردی بد عادتش دادی . هرچی میگم بخاطر دلدردش اینجوری میکنه حالی نمیشن . الانم تصمیم گرفته از چهار ماهگی بهش غذا بده نمیدونم چیکار کنم .

من مادر شوهرم و پدر شوهرم خداروشکر خیلی خوبن کاری به خوردو خوراکو این چیزا ندارن وقتایی میان باهاش بازی میکننو وقتیم نیستن همش زنگ میزنن دلتنگی میکنن

من ۳شنبه هفته پیش پسرمو گذاشتم پیش مادرشوهرم برگشتم خونشون دیدم سینشو گذاشته تو دهنش .. کسی اونجا بود و نتونستم قاطع حرفمو بزنم ولی سریع بچه رو گرفتم و دیگه بهش ندادم .. فرداش زنگ زدم بهش بگم چه کاری بود وسط حرفم قطع کرد گوشی رو😐🙄 ولی قهرم باهاش و حالا فعلا قصد دارم نرم خونشون

سلام والا منم تجربه بدی داشتم
خونه پدر شوهرم که بودم
خیلی اذیت شدم
پسرم دوتربیتی شده بود
اونجا پسرشون که اسمش احمد بود رو تو سن 13سالگی ازدست میدن بخاطر یه تومور تو سرش
پسرمن که دنیا میاد شبیه اون خدابیامرزه
اونا حس میکنن پسرشونه واااای بحالمون اگه سرش داد زدیم یا چیزی خواستو گفتیم بعدا....خلاصه حتی اسمشو علیرضا نمیگفتن میکفتن احمد
ماعربیم و منو شوهرم توخونه کاملا فارسی حرف میزنیم
پسرم تادوسالگی هم خوب بامون حرف میزد ولی پدرشوهرم اینا عربی غلیظ یادش میدادن
مامثلا میگفتیم قندنخور
اونا یواشکی بش میدادن دندوناش نصفشون خراب شدن
وخیلی چیزای دیگه

اینا خودچالشن تو مخی رو اعصاب دخالت کن از اسمش بگیر کار دارن تا غذا خوردنش لباس پوشیدن

من از مامان خودم همچی محبتی ندیدم که توقع کنم به بچم محبت کنن ،خانواده شوهرمم که کاری ندارن ،برا همی اصلا برام مهم نیست

تا دلت بخاه بهش محبت کردم.توجه کردم .خودم غذاشو بهش میدم نمیزارم کسی بهش بده

بله خیلی مواقع دخالت هایی هست
کلا با روش تربیتی من فرق داره
اما خب با احترام تذکر میدم
کاش وقتی دوران تربیت خودمون بود این قدر پدر و مادرامون سخت گیر نبودن
انگار یادشون رفته قوانین خودشون
حالا به ما میگن سخت نگیر به بچه

من که وقت ندارم به اینا دیگه فک کنم مگه چقد میبینمشون !هر چی باشن از مامان بزرگ بابابزرگای خودمون بهتر هستن حداقل به بچه توجه میکنن و اذیتش نمیکنن

وای من دخترم آلرژی داره همش بهم میگن چرا هیچی نمیخوری فردا مریض میشی چرا به بچت هیچی نمیدی واس همین انقدر لاغره چطور بگم بچم مریض میشه دیگه خسته شدم بخدا

مادرشوهرم که عاشق بچمه. خودمم خیلی دوست داره همیشه بهم ابراز میکنه میگه خیلی دوست دارم و همون اول که دیدمت مهرت افتاد تو دلم.پدر شوهرم زیاد ابراز نمیکنه ولی چند رو که نبینتش قشنگ از رفتارش معلومه دلش برا بچم تنگ شده. پدر ومادر خودم که بیشتر. بابام یه جوری نگاهش میکنه و بغلش میکنه که من حسودیم میشه. ولی در کل باهمه خوبه باهاشون میخنده. امروز رفتیم بهداشت برا واکسنش عاشقش شده بودن از بس باهمشون می‌خندید و به حرف زدنشون واکنش نشون میداد. دلم میخواست بچمو خودم تربیت کنم. فعلا که خداروشکر همینجوری داره پیش میره.

برام عجیب که نظرها نگاه کردم همه مامان باباهای خودشون خوبن فقط مادرشوهرشون دخالت میکنن😅😝

خانوما چیکارکنم دخترم بغل مادرشوهرم و پدرشوهرم نره؟ آخه تا میگن آیسان بیا بغلم دخترم خودشو میندازه بغلشون؟ بغل من نمیمونه🥺

ولی در کل مامانها فکر میکنن خودشون بلدن بچه داری و نظر میدن و دخالت میکنن..باید بگیم چشم ولی حساس نباشیم و کاری که درست انجام بدیم

من یه پسر ۸ ساله دارم که اصلا پیش خانواده خودم جرات نمیکنم به بچم چیزی بگم ، بچه که بود رفتاری که میکرد و نادرست بود اصلا نمیتونستم چیزی بگم خواهرم و مادرم خیلییییی لوسش کرده بودن و میگفتن اصلااااباهاش کاری نداشته باش ، خانواده همسرمم از اینا بدتر ... الان که ۸ سالشه پسرم خیلی مودبه و به حرفم گوش میده ولی بازم اصلا پیششون نمیتونم چیزی بگم چون .... خلاصه که الان نگران دخترمم که به دنیا بیاد خدا به دادم برسه 😅 البته از دوست داشتن زیادشونه ها ولی نمیدونن که خیلی تو تربیت بچه اثر میذاره حمایتهای بی جاشون

هم پدر و مادرم هم پدر شوهرم ومادرشوهرم عاااشق دخترم هستن و لباس و اسباب بازی براش میخرن..چیزای کوچیک ولی ما خوشحال میشیم..

دیگه واقعا نمیدونم چجوری بهشون بفهمونم که ضرر داره واس بچه ی ۱۶ماهه نوشابه نمیدن چای نمیدن.خودشم کم خونی داره

من و خونواده ی شوهرم تو ۱ساختمون زندگی میکنیم.دختر من بد غذاست و غذا نمیخوره.هربار که میرم پایین و میام باید لباساشو عوض کنم چون رنگ نوشابه و چایه.دیگه از دستشون خسته شدم

پدرشوهرمادرشوهر من دخترمو وابسته خودشون کردن خیلی بچمو بدعادت کردن من قانون دارم اما اونا قانون خونرو زیرپا میذارن ب حرفم گوش نمیدن. دوسندارم دخترم وابستشون بشه اما شده تا اونارو میبینه میپره بغلشون ولی بغل من نمیاد یا پیش من نمیاد خیلی دلخورمیشم💔دوسداشتم بچم وابسته خودم بود همیشه از اینکه غیرازخودم وابسته کسی بشه میترسیدم ک سرم اومد😔

شکر خدا تا الان چالشی نداشتم باهاشون چه خانواده خودم چه همسرم. البته وقتایی که پسرم مامان بزرگ و یا بابابزرگاشو میبینه همه چیز بهش میدن بخوره حتی پفک😑منم خیلی سخت نمیگیرم

مادرشوهرمن هر وقت رفتیم خونشون اول بستنی میده به دخترم بعدشکلات بعد میوه یعنی هرچی دم دستش برسه میده به دخترم که آخر پدر شوهرم سرش داد میزنه میگه بس مگه بچه چقدر معده داره منم جرات نمیکنم حرف بزنم

من این مشکلات رو ندارم🤗

وای شاید باورتون نشه مادرشوهر من میگه آب جوشیده چرا میدی بچه آب خنک بهش بده آب جوشیده بد مزه است اصلا اگه بذاری بهش هرچی آمد تو دستش میده بچه بخوره خداروشکر که دیگه چند ماهی یه بار هم ریختشو نمیبینم از اون شهر رفتم

پدرشوهرم. یعنی یا خود خدا. فک میکنه محبت فقط بغل کردن و بوسیدن بچه س. یعنی از وقتی کرونا اومده من ۱۰ سال پیر شدم. حرفم نمیشه بزنی.ناراحت میشن

مادر شوهر من خیلی نفهمه برا بچه یه ماه نون خیس میکنه میگه بهش بده بخوره منم میگم اخه مادر من این هنوز نمیتونه شیر مادرشو بخوره چه برسه به نون میترسم بچه هامو پیشش بزارم 😂😂😂😂

کلا تربیت نسل قدیم خیلی آموزه های غیراخلاقی و نادرست داره. و اونا فکر میکنن درسته. به سختی باید متوجهشون کرد کارشون اشتباهه
مثلا وعده الکی و دروغ دادن به بچه
یاد دادن کلمه دروغ میگی به بچه
اینکه میگن آقای دکتر آمپولت میزنه و تهدید کردن
فلانی میاد تو رو میخوره
استفاده از کلمه نکن، دست نزن که تازه بدتر میکنه رفتار بچه رو
استفاده از قاشق و لیوان خودشون برای بچه
اعصابم خرده...

از اول هرجور رفتار کنید اونا هم کنار میان ولی اصلا ضعف و حساسیت نشون ندین که بعضی ها کلا لج در بیار هستن فقط صبوری کنید اذیتم میشید مجبور نیستید زیاد برید بیایید

من وقت زایمانم تنهام گذاشتن فردای زایمان ورفتن شهرشون بخاطر این که یه جادوگر برگشته گفته که عروستون شما رو جادو کرده؟؟ من با اون وضعیت حاملگی اونا رو جادو کنم؟ 😢قبلشم گفته بودن عروسمون یعنی من حامله نمی‌شدم اونا دعا کردن که حامله شم یعنی مشکل داشتم من😊راهکار بدین با همچین آدمایی چه رفتاری میشه داشت؟

وای امان از چند تربیت شدن بچه و باعث بانیش.....

منم درد شما رو دارم و همین الان دارم ازش رنج میبرم😐

مادرم عزیزترین دورت بگردم با اینکه یک سال و نیمه ندیدمت ولی کلی ازت یاد گرفتم فدای مهربونیت .چجوری زحماتت را جبران کنم

وااای اصلا اگه بچه هام بگن آخ شش تا عمه و دوتا زنعمو و دوتا عمو و مادر شوهر خودشونو میکشن 😂

پس با این وجود من باید مادر شوهر رو بذارم روی سرم
ک اینقد خوبه
و منو همسر و بچه هامو دوس داره😍

خانوما لالایی بلند نیستم بگم شما برنامه ایی جیزی داره ک داشته باشه یادت بگیرم بگم بهش

همه دارن از مادرشوهر هاشون تعریف میکنن😂😂

مادرخودم ک جونش درمیره برابچه پدرم باز بیشتر کلییی هواشو دارن و خب مامانم هردفه میاد یا میبرمش باهم میرن حموم اب بازی خخخ پدرشوهر مادرشوهرم سنشون زیاده زیاااد بازی نمیکنن ولی اونام خیلی دوسش دارن و رابطه پسرم با مادرپدر خودن بهتره بیشتر میخنده و بهش خوشمیگذره

بله تجربه داریم هر روز درموردش، خیلی اتفاقا میفته، و من یه بار دو بار و در موقعیت های حساس بهشون میگم ولی نه اونا یاد میگیرن، نه علاقه ای دارن که بدونن.. بنابراین دیگه چیزی نمیگم چون در هر صورت کار خودشونو میکنن

مادرشوهروپدرش شوهرم پسرموخیلی دوست داشتن فقط میبردن خونه خودشون شباهم نمیزاشتنش بخدامن شباباعکساش میخوابیدم خوابم اصلانمیبردفقط گریه میکردم که چقدبی احساسن الان که پسرم 3سالش شده اصلاتحویلش نمیگیرن میارنش خونه مااماپسرم گریه میکنه که منوببرین بخداخیلی خسته شدم اصلاپیشم نمیمونه بخداازغذاافتاده لاغرلاغرشده هیچی نمیخوره نمیدونم چکارش کنم صبح که ازخواب بیدارمیشه میگه منوببرخونه مادرشوهروالاموندم چکارکنم ازترس نمیرم خونه مادرشوهرم که دخترموهم خراب نکن

اینا چ مادر شوهراییه ک دارین
بندازین دور😂😂😂

من با مامان خودم مشکل دارم. مامان و بابام به خصوص مامانم خیلی انرژی و وقت برای پسرم میذارن و من همه ش این حس بهم دست میده من که نمیتونم این همه وقت و انرژی بذارم مامان خوب و کافی نیستم. از نه ماهگی پسرم که میرم سه روز سرکار و مامانم میاد پسرمو نگه میداره این حس بیشتر هم شده. به خصوص که پسرم گاهی مامانمو به من ترجیح میده و این حس تشدید میشه. بعد با مشاور صحبت کردم و گفت که این رفتار طبیعیه و خیالش از بودن تو راحته. ولی من باز همیشه با این حس کنار نمیام. کلا هم دوست ندارم مامان و بابام یه چیزایی که فکر میکنم تو تربیت خودم غلط بوده رو بهش یاد بدن. در مورد مادر شوهرم سفت وایسادم و قانون گذاشتم و در کمال احترام کار خودمو میکنم و البته شوهرم هم اون طرف رو هندل میکنه. اما در مورد پدر و مادر خودم مرزها نگه داشتنش برام سخته، شاید به خاطر علاقه زیاد...

خداروشکر چالشی ندارم🤲🏻🤭

خیلی با فرهنگ و با شخصیتن و تا دستشون رو نشستن و ماسک نزدن نزدیکش نمیشن و اگر هم مادرشوهرم نبود من کلا لنگ میموندم
خیلی حواسش به دخترمه و خیلی هم با تجربه اس🙂🌸

داشتم کامنتهارو میخوندم بعضی از مامانها چه الفاظی به کار بردن برای خانواده‌ی شوهرشون😅 این الفاظ مطمئنا از خطوط فکری شما نشئت میگیره، با این طرز فکر هم نمیشه بچه‌ی خوب تربیت کرد، منم خیلی نگران دخالت‌های خانواده‌ی همسرم هستم ، با اینکه فوق‌العاده به دخترم عشق می‌ورزند ولی تربیت یه چیز دیگس و فقط و فقط باید پدرومادر بچه رو تربیت کنن، بیشتر دنبال راهکار میگردم تا بتونم بهشون بفهمونم حق دخالت کردن توی تربیت بچم رو ندارن، همچنین به پدر و مادر خودم هم گفتم که دوس ندارم دخالتی داشته باشن در این مورد و خیلی خوشحالم که با منطق قبول کردن❤ خانواده‌ی همسرم یه سری اخلاق‌های بخصوص دارن دوس ندارم بچه‌م به روش اونها تربیت بشه

کاش یاد بگیرن دست بچه هارو بوس نکنن چون میزارن تو دهنشون با لباس بیرون که کار میکنن الودس بچه هارو بغل نکنن.خیلی حرص میخورم سر این مسائل

یکی بیاد منو راهنمایی کنع

من اجازه میدم بچه باهاشون صمیمی و راحت باشه من خودم پدربزرگ مادربزرگ هامو خیلی زود از دستشون دادم دوس دارم پسرم تا اونها هستن از وجودشون لذت ببره. اگر هم چیز اشتباهی بگن به احترامشون چیزی نمیگن ولی بعد که اومدیم خونه برا پسرم توضیح میدم و اصلاحش میکنم. خداروشکر روابط خوبی داریم

پسر من خیلی مؤدب بود و هرجانیرفت با ادب و احترام برخورد میکرد سلام میکرد خداحافظی میکرد ،از فحش متنفر بود
آنقدر که خانواده همسرم مخصوصأ پدرشوهرم خیلی تحسینم میکرد بابت تربیتم،ولی روز به روز که بزرگترشد و ارتباطش با دخترعمو و دخترعمه هم سن و سال خودش بیشتر شد
ازشون فحش یاد گرفته،خیلی اذیت میشم
مادرشوهر و خواهرشوعرم از روی دوست داشتن باهاش لج میکنن و فحشهای خنده دار میدن
اینم یاد میگیره و به خودشون میگه،
حالا با اینکه خودشون یادش دادن پسرم که به خودشون میگه حرفهاشونو مادربزرگش ناراحت میشه و انتظار داره من بچمو تنبیه کنم
که به هیچ عنوان نمیکنم
قبلأ خیلی خوشش میومد که پسرمو تنبیه نمی‌کردم و سرش داد نمیزدم
ولی الان میگه وقتی حرف زشت میزنه تنبیه بدنی کن
همسرم هم میگه اهمیت نده به حرفهاشون و رویه تربیت خودتو پیش ببر
پدر خودم هم تا حدودی آزادی بیان میده به پسرم ولی نه در حد فحش
ولی مادرم و پدرشوهرم خیلی خیلی رو تربیت و طرز برخوردم با بچه ام همکاریم میکنن

من که نه پدر شوهر دارم نه مادر شوهر نه بابا😞😞خدا رحمتشون کنه
مامانم هم خدا رو شکر وقتی میریم خونه اش خیلی به پسرم می رسه حتی بهم راهنمایی هم میکنه که این کارو نکن بچه ات بخواد لجباز بشه و غیره

ههههههههههه لهههههههههه

خونواده شوهرم واقعا بی فرهنگ هستن هرچی میرسه ب دخترم میدن دهنی منم هیچی نمیتونم بگم خدا لعنتشوم کنه کاش برم از این خونع

.وااااااای نگو از خانواده شوهر که دلم پره ازشون .تا وقتی بچه نداشتم یه جور زخم زبون میزدن الانم که دارم هزار تا بدبختی دیگه وای از کجا براتون بگم خدا بداد بچه ام برسه که وقتی بزرگ شد روانی و چاقوکش نباشه .

منم خانواده شوهرم خیلی گیرمیدادن وایراد میگرفتن،یک ساله قط رابطه ایم،حالا مامان اینای خودم گیرمیدن منم،روابط روکم کردم،

اونها بزرگ هستند و احترامشون واجبه. من باید یادم نره که اگر بچم ببینه به اونها احترام میذارم، اونهم احترامو یاد میگیره و به بزرگترش میزاره. اختلاف هارو هم نرم و محترمانه باید برطرف کرد

مادرشوهرم خیلی فکرش قدیمی یه چیزایی میگه ادمو دیونه میکنه حتی به غذا خوردن منم گیر میده هی میگه بچه ت لاغره چون همش تو بغلته پدرشوهر و خواهر شوهرامم اصلا رعایت نمیکنن میگم بچه رو نبوسید هی میان بوسش میکنن تازه بهشون برمیخوره که میگم نبوسید زخم زبونشونم تمومی نداره

من حرف هاشون رو میشنوم ولی اهمیت نمیدم🤓

مادرشوهر تو همه چی نظر میده اما کو گوش شنوا 😉😜

من از خانواده ی خودم خواهش کردم اصلا تو تربیتش کاری نداشته باشن،بهشون گفتم کاری ک شما از رو محبت انجام میدید شاید بضررش تموم شه،با خانواده همسرم ارتباط آنچنانی نداریم فعلا

نه فعلا خداروشکر

مادرشوهر ندارم که دخالت کنه خونه پدرشوهرم سه چهار ماه یه بار میریم خواهرشوهرو عید میبینیم جاری رواز وقتی کرونا اومده اصلا ندیدم😁😁😁😁

من که دیگه بچمو سپردم به خدا از دستشون.الان بچم هنوز ۴ ماهشه با هزار ترفند مراقبم که چیزی نده بخوره.کلا مادرشوهرم خیلی بی فرهنگه .فک میکنه فقط خودش میدونه و بقیه هیچی نمیدونن .از نظرش دکتر بردن بچه کاملا اشتباهه

پدرشوهر و مادرشوهر من به خاطر سن بالایی که دارن نمیتونن پسرمو تحمل کنن و با ترکه و ... میزنن😔.البته وقتایی که میریم خونه شون دائم دنبال پسرمم.عموش که متولد ۶۴ هست دائم دعواش میکنه.انقدر بهش گفته تو بدی که وقتی بهش میگم پسرم خیلی آقاس با بغض میگه نه من خیلی بد هستم.یا برای ترسوندنش بهش میگن خونه گرگ داره و من هرشب داستان دارم با گرگهای خیالی.انقدر قصه گفتم که نگو

خانواده ی همسرم دور هستن و کاری از اول نداشتن و دخالت نکردن خیلی ماهن 😍 خانواده ی خودمم دخالت نمیکنن حتی بخوان بهش آب بدن ازم اجازه میگیرن ک آب بدیم؟
چون میگن بچه ی تو هست و بهتر میدونی ک چه غذایی بهش بدی و چقد بدی و بچه ت چه غذاي دوس داره
خدا روشکر برا این موضوعات اصلا مشکلی نداشتم

من پدرشوهرم همومه و میگ اینو باید بدی ب من منظورش پسرمه
برو یکی دیگ واسه خودتون بیارین اخه پسرشم تک بوده همون ی پسرو دارع😍😍

چرا همه از خانواده شوهرشون مینالن یعنی همه مادر شوهرا و پدر شوهرا بدن فقط ما عروسا خوبیم؟؟؟ 🤔

چرا همه از تربیت و دخالت مادر شوهرا ناراحت هستند؟همه فقط پدر مادر خودشون رو قبول دارن یادمون نره مامان های ماهم مادر شوهر یه نفر دیگه ان و خودمون هم یه روز مادر شوهر میشیم

اینکه مادرشوهرم فکر میکنه همه چیز رو خیلی خوب بلده در صورتیکه هیچی بلد نیست عصبیم میکنه.دکتر بازی درمیاره متنفرم😂😂😂😂😂

تازه تومهمونیاشون قلیون میزارن دوس ندارم بچم ببینه.چکارکنم خدامیدونه.
یا خیلی دوس دارن فحش یادبدن مخصوصا به پسر بچه
اه اه

بچه ها فامیلای شوهرم هر روز میان دیدن دختر شش ماهم خودشونن تا ۷۰ بار بوس نکنن نمیرن انگار قدیم از زیارت اومده منم از بوس با این کرونا حساسم چند بار گفتیم دکتر گفته نبوسین گوش نمیدن

پسر من تو خونه خیلی خوبها خیلی زیاد حرف گوش میده غذا خوب میخوره میوه میخوری ولی میریم خونه بابام اصلا از این رو ب اون رو میشه ن حرف گوش میده ن غذا میخوره بخورم خیلی کم میخوره اصلا اصلا حرف منو گوش نمیده و همین باعث میشه من و پسرم دعوا کنیم😕دعوا هم ک میکنیم بابام میاد بغلش میکنه مامانمم بامن دعوا میکنه میگه چرا سر بچه داد میزنی حالا من خودم دختر بود کتکم خوردم از دست مامانم ولی توقع داره من اصلا ب بچه هیچی نگم هرکاری دوست داره بکنه برای همینه خیلی لوس شده خیلی زیاد الآنم ک باردارم مامانم میگه بدنیا اومد امیرعلی بده من نگه دارم تو هم کوچیک رو نگهدار من خودم کمکت میکنم میترسم پسرم دوتربیت بشه😥

مادرشوهر من میگه منم میگم آهان گوش نمیکنم😅😅 با دست خالی دوستش دارن خواهرشوهر برادرشوهر.هیچی کادو براش نخریدن حتی به دنیا اومدنش..پدرشوهرم که هیچی نداده.دوست داشتن خالی چه به دردمیخوره

کاش بذارن خودمون بچه هامونو تربیت کنیم وانقدر لوسشون نکنن

مادربزرگ های دخترم همش بازیش میدن 😁😁

من مردم بس مادرشوهرم از روزی این بچه رو دید از۳ماهگی خواست بزور یچیزی بزاره دهنش با مزه ها آشنا بشه😑کار خدا ۳ماه اول خونه مامانم ی شهر دیگه بودم اگرنه الان معلوم نیست چه به سرمون آورده بود
هنوزم حریفش نشدم دست برداره بس گفتم نه و ندین مردم دیگه این آخری به بچم اخم میکنم میگم نخور مامان شاید فهمی گد حرفمو به جا مامان بزرگش🤔 در جواب من میگن الهی روش نمیشه به من بگه غذا نده به بچم به بچه میگه نخور که هیچی نمیفهمه😒این حرفو من برم کجای دلم بزارم یا با چی بنویسم تو تاریخ برا آیندگان ثبت بشه

نفر ۷۷ 😁😁😁😁😁

همش دخالت میکنن مخصوصا خونواده شوهرم باعث لوس شدن بچه میشن هرچی بهش میدم بخوره یه چیزی میگن انگار من اصلا بچمو دوس ندارم و هیچی بلد نیستم ولی خب من از اول قاطع برخوردم کردم ولی فایده ای هم نداره😐😐

من متنفرم مادرشوهرم به بچه میگه ممه بدم😒فک کنین به بچه برادرشوهرم دوبارمیخاس بده اون نگرف(البته ازنظرخودشون شوخیه)یبارم به بچه من گفته انقد بدم میاد

مادر شوهرمن عجیب الخلقست😫اگه دخترم پیشش نره میگه به مادرش رفته ولی همون دخترم اگه۱۰دقیقه ی دیگه یه کار مفید کرد میگه فدات شم درست عین باباتی،،،،من😡😡ایشون👹

شایدبعلت تجربه ای که دارن فکرمیکنن،رفتارهاوحرفای مانادرسته.چون اونازمانای قدیم رفتارای دیگه ای داشتن،باماکه طبق کتاب ومطالعه وروانشناسی وکل چیزدیگه پیش میریم،فرق دارن.تفاوت هاروبایدپذیرفت...ولی بایداجازه دادپدر ومادرخودشون تصمیم بگیرن.من نمیگم تمام،میگم تاحدودزیادی،خیلی ازرفتارای قدیمی واقعااشتباه بوده،یاحداقل دیگه برای امروزه کاربردی نداره.چون بچه های الان بااون موقع وامکانات وهمه چیزالان باگذشته متفاوته.

پسربزرگم بیشتربااونا دردودل میکنه تامن🥰

پدر شوهر و مادر شوهر من امروزی هستن خیلی هم بچه هامو دوس دارن ولی لوسشون کردن و خونه هامون نزدیک به هم هست وبچه هام وابسته شدن بهشون از خواب ک بیدار میشن بدون اینکه صبحانه بخورن میرن اونجا. چطور میتونم این وابستگی روکم کنم فقط اجازه ندادم ک شب اونجا بخوابن ولی کلا روز اونجا هستن

من خودم به شخصه به این اعتقاد دارم زن وشوهر با هم باشن وپشت به پشت هم باشن خانواده که سهله دنیا هم کاری نمیتونه باهاشون بکنه

از یه طرف بهشون احتیاج داریم از یه طرف زیادی دخالت میکنن ...
خدایا ; بهمون صبر بده 😣😢

مادرشوهرم دوسداره پسرم همش پیش اون بره و ب ارزوش رسید الان پسرم اونو ک میبینه پیش من کم میاد اونم همش میخنده میگ منو بیشتراز مادرش دوسداره ب همه هم میگه یبارم میخاس بهش شیر بده نذاشتمش خیلی رو اعصابه

با پدرومادرخودم خیلی خیلی صمیمیه ودوسشون داره ولی باپدرومادرهمسرم زیاد نه چون یه شهر دیگه هستن ودورن

وای توروخدا بامن همفکری کنید.پسر من تنها نوه پدر و مادرمه.هر روز میان و میبرنش گردش و کلی باهاش بازی میکنن.اصلا میپرستنش.بعد پسرم منو دیگه دوست نداره و وقتی اونا هستن اصلا بغل من نمیاد.حتی نگاهم نمیکنه.دارم افسرده میشم.اما نمیتونم بگم نیان چون کوچه بالاییمون خونشونه😞

پسربزرگم خیلی پدرومادر منو دوست داره بابام اینا هم همین طورخانواده شوهرم هم خوبن بچهامودوست دارن

آخ ازدست این مادرشوهرها دل همه ی عروس هاازدستشون خونه انگاربرده گرفتن زورمیگن خوبی جلوی چشماشون نیست بخدا😔😔😔

خانواده همسرم واقعاااااااا از لحاظ تربیت زیر صفر هستن من اصلا حساس نیستم که بچه هام اینطوری باشن یا اونطوری ولی اونا دیگه شور بی فرهنگیو در اوردن هیچ کی نمیتونه یه روز تحملشون کنه

هم خانواده ی شوهرم وهم خانواده ی خودم عالیه از همه لحاظ من دو تا دختر دارم واقعا برای هر دوتا شون زحمت میکشین مادر شوهرم میگه هیچ کاری نکن فقط مواظب دخترا باش هرچی تو یخچال داری زن وشوهر بخورین و استراحت کن وخیلی هم برای من غذا درست میکنه میاره من ازشون راضیم

همه ای عمه اینجورین بد اخلاقن ولی با دختراشون خوش اخلاقن

مامان من همش بچه رو از من میگیره و میگه ببینین چقدر بغل من راحته و انگار منو میخواسته و از این حرفا...منم هم چیزی نمیگم دلش نشکنه هم میخوام نوزادم ب بوی من عادت کنه وبغل خودم آروم شه هم میخوام خودم یادبگیرم بچه داری رو.

اره بچهارو وابسته خودش میکنه توقع داره شب اونجابمونن یجورایی مال خودش میدونه مادرشوهرم

خداروشکر خانواده هم خانواده خودم و هم خانواده همسرم خیلی بافرهنگ و فهمیده هستن اصلا دخالت نمیکنن اگرم چیزی باشه با دلسوزی ومهربونی میگن و منم اصلا حساس نیستم روزایی که میرم اونجا هم خودم هم بچه هام خیلی راحتن

از دست خانواده شوهر هرچه بگم سرم دردمیکنه خییلی سطح فرهنگشو با ما پایین 2میگم این کار کن به توچه میگم حرف بد نزنین به توچه خسته شدم ولی خانواده خودم اصلا ای بابا

متاسفانه به خاطر کرونا نه تا حالا بغلش کردن نه بوسیدن خیلی ارتباط داشته فقط در حد دیدن معمولی...

اینو کجای دلم بزارم پدر شوهر من میگه ی فرصتی گیر اوردم لباتو میبوسم تو ای اوضاع کرونا.میگن عب ندااااره ای بچه ی غریبه هارو میبووووسییییید

ولی در کل حس مادربزرگ ها هم همینن بخدا مگه خودمون نوه نبودیم میرفتیم خونه مادربزرگ ها چقد دوسمون داشتن چقدر لوسمون میکردن بچه ها هم‌جز ما و مادربزرگ پدربزرگ ها کسی رو ندارن ناراحتشون نکنین اگه خیلی حرف بدی زدن با ارومی و خنده جواب بدین .میگین بچمو لوس میکنن اینجوری نیست خانوما بچه ها میدونن که اونا نازشونو میخرن براشون لوس میشن .انقدر دیگه جدی نباشین.

آدم به پدر و مادر خودش راحت میتونه بگه که فلان رفتار و پیش بچه من انجام ندیدن یا فلان کار رو نکنید ولی امان از پدرشوهر و مادرشوهر هر جور بگی برعکس رفتار میکنن یعنی بچه من ۶ ماهش شده هنوز اسم بچه منو با مسخره صدا میزنه منم فعلا دیگه نمیذارم بچمو ببینه البته به هزارو یک دلیل دیگه که از این دلیل قانع کننده تره

به خونه پدرشوهرم نزدیک تریم ولی بچم رابطش بامادرشوهرم خوبه وکمترپدرشوهرمومیبینه ومن خوشحالم ازاین قضیه وخونه پدرخودم بدنیست رابطش باهاشون چون دیرترمیبیننش مثه رابطه مادرشوهرم نمیشن

خانواده همسر من خیلی بی فرهنگ تشریف دارن بی ادبن ولی بعضی چیزاشون هم خیلی خوبه برعکس ولی من ماهی یک بار پسرم تا الان که 10 ماهشه دیدتشون و اصلااااا به هیچ وجه نزاشتم باهاشون زیاد دمخور شه دونم تقریبا یک ساعت پ تمام ولی عر روز پیش خانواده خودمه ولی خداروشکر خانوادم به هرچیزی که من میکم گوش میکنن مادرم هم بنا به حرفای راوانشناس کودک با بچه ام رفتار میکنه هیچ وقت هم نشده در مورد بچه ام با من لج کنه درحالی که شدیددااااا وابسته پسرم هستن هر دوتاشون چون من تک فرزندم پسرمم هم تنها نوه ی خونمونه

مگه میشه مادرشوهر ها گیر ندن
دیگه با خنده جوابشون میدیم دیگه
مادرشوهرم چند بار گفت پسرت زشته منم گفتم وای مادرجون از قدیم‌میگن پسر باید زشت باشه اخه از قدیم میگن‌پسر خوشکل باشه تو جامعه خوب نیست.😜گفتم میبینی پسرای خودت هم زشتن گفت پسرای من گفتم اره خب با خنده
جواب بدین دیگه به شوهرتون نگین که اعصاب خوردی پیش بیاد

من دارم شهرمو ترک میکنم و تادوماه دیگه مهاجرت میکنم تا بتونم خودم برای تربیت بچه هام تصمیم بگیرم

واقعا چرا آدما خودشونو جای بقیه نمیزارن ودیگران رو اذیت میکنن

البته شوهرم 6ماهه بچمو نزاشته خونوادم ببیننش خیلی حالم بده بخدا نمیدونم چرا اینقد با خونوادم بده😔😔

پدرشوهر مادرشوهر من اثلا کاری ب کارم ندارن حتی طرفتاری منو بیشتر میکنن تا شوهرم تربیت بچم هم با خودمه البته چون تو یه حیاط زندگی میکنیم زیاد میریم خونشون ولی کسی چیز بد به بچم یاد نمیدن هر کاری ام بر خلاف من بکنن بهشون میگم این کارو نکنین بدون رو درواسی

خانواده خودم و همسرم اصلا دخالت نمیکنن تازه به پسرم هم میگن هرچی مامانت میگه گوش کن

تمام بچه های دختراش چایی خورشدن.حتی خواهرشوهرکوچیکم گفت نذار چایی بخوره که مثل دخترمن ضعیف میمونه دخترکوچیکش یکسال کامل استپ قدی و وزنی داشت

پدربزرگ ومادربزرگ پدری نداره دخترم فقط پدرم ومادرم عاشق دخترم هستن ینی دخترم مادرمو ماما صدامیزنه مامانم بره بیرون براش گریه میکنه...بابای من دیوانه وار دخترمو دوست داره همیشه میگه ازخداممنونم که نادین روبهمون داد دخترم نوه ی اولی هستش😅❤

منکه فعلامادرشوهرم با خودم حاملست تا ببینم بعد چی میشه😂

مادرشوهرم غذاهایی که مربوط به سنش نیست رو هی میگه بده بخوره اشکال نداره خسته شدم دیگه نمیدونم چرا بعضیا فک‌میکنن از مادر به بچه مهربون ترن😣

نه اتفافا دختر دوست هستن خیلی تک دخترشون مجرد رو سرشون میذارنش

کلا نمیدونم چجوریه واقعا من شانس ندارم بااینکه اینقدر وضع مالی خوبی دارن زورشون میاد یه اسباب بازی برا بچع من بخرن یا لباسی خیلی پست و از خود زاضی هستن من که اصلا بچه دیگه نه پیششون میبرم نه میذازم بهش دست بزنن فقط جلو جمع باشن قربون صدقه بچه من میرن

اره بابا دخترمن فقط باپدرمادرخودم خوبه وشوهرم‌.پدربزرگ مادربزرگای شوهرم باوجودیکه رفت وامدداریم نزدیکشون نمیشه.درمورد اختلاف عقیده هم نگم برات گهواره جون🤐😐😑

هم پدر مادر خودم هم مادر شوهرم همشون دخترمو خیلی دوس دارن انقد لوسش میکنن که نگران تربیتش میشم میگم دیگه با حرف من قانع نمیشه

مادرشوهرا فقط بلدن ایراد بگیرن انگار همه چیزو میدونن هی میگه اینکارو کن اینکارو نکن
مادرشوهرم یه نقل گذاشت تو دهن بچم کم مونده بود خدای نکرده خفه بشه😒باز اگه من میزاشتم خونه رو روسرم خراب میکردن😏😑

وای پسر منم دیگه وقتی بابای خودمو میبینه خیلی لوس میشه بابام کلا میگه نباید از گل نازکتر به بچه بگی

ن خدارو شکر دخالت نمیکنن ن خانواده شوهرم نه خانواده خودم

من نمیزارم کسی تو تربیت فرزتدم دخالت کنه .خیلی به بچم محبت میکنم خیلی بهم وابسته هسش .مادر شوهرم حق نداره به دخترم چیزی بگه جوابشو میدن

من یکی که هیچی نگم بهتره😐😔

من خودم که هیچوقت محبت ندیدم چه برسه به بچم الان دخترم یه سالش اولین نوه هست اصلا بهش توجه ندارن دوماه ندیدنش دخترم نسبت بهشون خیلی غریبگی می‌کنه

پدر و مادر من عاشق بچه منن از من بهتر بهش میرسن مادرم تمام کارهای پسرم و انجام میده الانم ک باردارم خیلی مراقبشه
حتی همه چیز برام درست میکنه و از منم بهتر میرسه به بچه

یه جوری رفتار میکنن انگار ما هیچی نمیفهمیم و اونا کاراشون درسته هرکدوم بچه رو واسع خودشون میدونن یه جور رفتارا و اخلاقا بهش یادمیدن
😐مادرشوهرا و خواهر شوهرا خیلی افتضاحن

من هنوز بچه ندارم اما خیلی نگرانم واسه آینده..چون اصلا نظرات خانواده همسرم رو واسه تربیت فرزند قبول ندارم و همینطور خانواده خودم..دلم میخواد وقتی بچه دار شدم با بچم پاشم برم یه شهر دور..دعا کنید واسم..بخدا اینقدر از دست رفتاراشون مضطرب و عصبی میشم که احساس میکنم این همه فشار عصبی تا الان مانع بارداری من شده..😢

خداروشکر دخترم فقط به منو باباش وابستس و هیچ کس دیگه رو قبول نداره

عزیزم خدا ببخشه برات

به بچه خودشون رسید دلشون نسوخت ولی برای نوه هاشون دلشون زیادی میسوزه وبهشون رومیدن وزحمت کار مادروخراب میکنن.
از عکسم معلومه
توصیه هاودلسوزی بیجااااااا.

18هوم😎

من که تو ارتباط با پدربزرگ مادربزرگش آزادش گذاشتم و اصلا نگران یا عصبانی نمیشم خوشحال هم میشم اونام حق دارن با نوشون خوش باشن خدا سایشون کوتاه نکنه🌹

بنظرمن همین که فهمیدیدبارداریت دیدنشون بگین من که نمیزارم کسی واسه بچم تصمیم بگیره یا غیر خودم کسی واسش تصمیم بگیره چی بخوره چی بپوشه من که بچه اولمه پیش خانواده شوهرم نشستم همیناروبهشون گفتم دیگ بهشون گوش زد کردم

چقدر خوب میشد اگه از مادر شوهرم جدا زندگی میگردم زندگی باهاشون رو دوس ندارم

سلام من دوست دارم پسرم وقتی خونه مادربزرگ وپدربزرگ میریم خیلی فکرنکن ازهرنظرراحت هست وهرکاری دلش خواست انجام بده چون مامان بابا راحتش میزارن وتربیتش دچارمشکل میشه

مادرشوهرم خیلی بی فرهنگه

سلام.بله بسیارزیاد.پدرومادربزرگابعلت علاقه زیادشون به نوه ،ممکنه کارایی بکنن که اونوبدعادت کنن یااینکه خارج ازقوانین خونه باشه.من اگربتونم محترمانه خودم مطرح میکنم،اگرنه ازهمسرم میخوام طوری که ناراحتی ایجادنشه بهشون بگن.اونهاهم قطعاازخوبی ومهرزیادشونه ولی خب هرخانواده ای تربیت فرزندش دست پدرومادرخودبچه ست.واینکه دیگران بایدبدونن نبایدعادات بچه روبهم بزنن.

مادرشوهر من همیشه میگه تو بچت را هیچ جا نبردی، برا همین فقط خودتومیشناسه و برات گریه میکنه. انتظار دارن تو این اوضاع کرونا من بچه را بردارم ببرم سفر دور دنیا در صورتیکه بچه من واقعا ارومه. تو این چند ماه بچه منو شاید دو سه بار بغل کرده باشه. خوب مشخصه بچه وقتی مهر نبینه، پیشش واینمیسه... کلا به همه چیز گیر داد از زایمانم تااااا به امروز... برای هممممه چیز

برادرشوهرمن چایی و نوشابه به دخترم میده منم هرچی میگم مامان اخه نخور مادرشوهرم و خودهرشوهرام میخندن هر هرو میگن بخور بخور حرف مامانتو گوش نده هزاربار گفتم بهش نمیدم.چای و نوشابه مادرشوهرم ته مونده همه استکانهارو میده دخترم میخوره.بگید چجوری دیگه بهشون بفهمونم کارشون بده؟؟؟هفته ایی یه بارهم بیشتر خونشون نمیریما

مامانم خیلی دخترمو لوس میکنه بعدش ک میره دخترم منو خیلی اذیت میکنه هر چیم بهش میگم انقد لوسش نکن گوش نمیده

12🥴

دقیقا

ازشون پشتیبانی میکنن لوس میشن

مادرشوهرم خیلی بهم گیر میده و زخم زبون میزنه و مادر خودمم فوت شده و مادرشوهرم بجای راهنمایی همش نظرشو تحمیل میکنه چون بچه های امروزی خیلی با بچه های قدیم فرق میکنند از لحاظ خوراک

بچم توی ماه رمضان بدنیا اومد پدرشوهرم گ۴ت بزارین رمضان اسمشو😐😅 بعد گذاشتم مهرسام باز مادرشوهرم میگخ سخته مگه نیسان صداش کنیم😐😅😅

من همیشه خانواده شوهرم از اینکه بچه عام لاغرن منو اذیت میکنن خیلی

بهههههههه لههههههههه😡😡😡😡😡

مادر شوهرم کلا خیلی فکراش عقب افتادس ولی پدر مادر خودم نه
مادر شوهرم دوس داره که دخترم از هفت سالگی چادر سرش کنه 😶😶

سوال های مرتبط

آواتار مامان مهرسا و مانیسا مامان مهرسا و مانیسا مهرسا و مانیسا ۴ سالگی
مادر پدر خوبیم چون بخاطر بچه ام از همه چیزم میگذره
گهواره گهواره ۵ سالگی
آدم‌ها با امید و آرزوی زیادی تصمیم می‌گیرن که بچه‌دار بشن‌، در کنار همه‌ی لذت‌های مادر و پدر شدن و شور و شوق‌های اولیه‌ی داشتن فرزند‌، اضافه شدن عضوی جدید به خانواده سختی‌های خودش رو هم داره‌.
همه‌ی وقت پدر و مادر صرف فرزندشون می‌شه‌، مسئولیت‌های پدر و مادر بیشتر می‌شه‌، شما تا قبل از به دنیا اومدن فرزندتون فقط وظایف زناشویی رو بر عهده داشتین و حالا وظیفه‌ی والد بودن رو هم دارین. خلاصه که گذر از دنیای دو ‌نفره به زندگی سه نفره‌؛ همون‌قدر که هیجان انگیزه، ممکنه پر از چالش و نگرانی هم باشه و رابطه‌ی زناشویی رو تحت تاثیر قرار بده.

مشکلات همسران بعد از به دنیا اومدن فرزندشون می‌تونه مختلف باشه ، مثل:
🔹 اختلاف در شیوه‌های تربیتی
🔹 کم شدن زمان‌های دو‌نفره
🔹 مشکلات با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها
🔹 مسائل مالی
🔹 احساس بی توجهی و توقعات بیشتر از همسر
🔹 و...
این طبیعیه که حداقل تا یک سالگی اولویت اول شما فرزندتون باشه، اما پدر و مادر به ارتباط دو‌نفره‌شون هم از لحاظ عاطفی و روانی احتیاج دارن‌. بنابراین بهتره برای حفظ و غنی‌تر کردن رابطه‌شون در این دوران تلاش کنن. این تلاش کردن بعد از به دنیا اومدن فرزند و وظایف جدید والد شدن، کمی سخت‌تر به نظر میاد، اما غیر‌ممکن نیست.

حالا برای پشت سر گذاشتن این چالش‌ها چی‌کار می‌تونیم بکنیم؟
🔹 بهترین راهکار برای حل این تنش‌ها، گفتگوی مداوم در مورد انتظاراتی که دارین و حس‌ و ‌حال و تجربیات‌تونه. خوبه در هر فرصتی که پیدا می‌کنین، حتی ده دقیقه؛ کنار همسرتون بشینین و باهاش صحبت کنین. حتی با چند دقیقه گفتگوی کوتاه هم‌، احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری با همسرتون می‌کنین.
🔹 کارهای مربوط به فرزندتون رو تقسیم کنید و وظایف هرکس رو مشخص کنین و فهرست کارها رو جایی جلوی چشم خودتون و همسرتون قرار بدین. این وظایف رو با توافق هم و بر اساس علاقه تقسیم کنین. هر هفته می‌تونین وظایفتون رو جابجا کنین تا براتون خسته کننده نباشه.

شما برامون بگین که اصلی‌ترین چالش شما با همسرتون بعد از به دنیا اومدن فرزندتون چی بوده؟
همسرتون چقدر با شما همکاری می‌کرده و معمولا چه کارهایی رو بر عهده می‌گرفته؟
چه کارایی کردین برای اینکه رابطه‌تون رو در این دوران بهتر و صمیمی‌تر کنین؟
اگه باردار هستین در مورد رابطه با همسرتون بعد از به دنیا اومدن فرزندتون چه دغدغه‌ها و برنامه‌ریزی هایی دارین؟

راستی اگر در اینستاگرام اکانت دارین، آدرسش رو ( ID اینستاگرامتون ) هم بنویسین.
آواتار .... .... تو دلیم قصد بارداری
خیلی سخته زندگی پر از استرس و اضطراب میشه خدا خودش ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
از شنیدن چه قضاوت‌هایی در مورد خودتون به عنوان یه مادر آزرده شدین؟
به نظرتون چطوری می‌تونیم از خودمون در مقابل قضاوت‌های بی جای دیگران مراقبت کنیم؟

نقش مادری نقشیه که بیش از هر نقش دیگه‌ای مورد قضاوت قرار می‌گیره و درصد زیادی از مادرها احساس می‌کنن که بر اساس شیوه‌ی فرزند پروری و مادر بودنشون مورد قضاوت میشن. قسمت بد داستان اونجاییه که این قضاوت‌ها بیشتر از سمت کسانی شنیده می‌شه که ازشون توقع حمایت داریم.
کاش می‌شد به افرادی که قضاوتمون می‌کنن بگیم که : مادر بودن یا پدر بودن نقشی نیست که از همون اولی که بچه‌دار میشیم بدونیم که دقیقا چه کارهایی درست و غلطه، ما والد بهتری بودن رو هر روز بیشتر و بیشتر یاد می‌گیریم. هیچ مادر و پدر کامل و بی نقصی وجود نداره و همه‌ی ما شرایط، ويژگی‌ها و تصمیمات متفاوتی داریم!

توی بحث امروز شما بهمون بگین :
✅ تا حالا در مورد نقش مادر بودنتون قضاوت شدین؟ چه حرف‌هایی شنیدین؟
✅ دوست دارین به افرادی که شما رو قضاوت می‌کنن چی بگین؟
آواتار مامان 👑شاه‌شاهانم👑 مامان 👑شاه‌شاهانم👑 👑شاه‌شاهانم👑 ۳ سالگی
بله من هنوز باردارم هم قضاوتم کردن هم هنوز نیامده ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
مامان‌ها معمولا نیازهای همه‌ی اعضای خانواده رو به نیاز خودشون ترجیح می‌دن، بعضی اوقات احساس می‌کنن که خودشون رو توی نقش مادر بودنشون گم کردن، روزهایی هست که اون‌قدر غرق در وظایف مادر بودن می‌شن که حسابی کم میارن و حس فرسودگی می‌کنن...
خودمراقبتی یعنی بدونیم: درسته که ما به عنوان مامان مسئولیت سنگینی برای مراقبت از فرزندمون داریم، اما خودمون هم مهمیم و به مراقبت نیاز داریم. خودمراقبتی یعنی مطمئن باشیم نیازهای بدنی و احساسی و اجتماعی‌مون برآورده می‌شن و زمانی هم برای خودمون اختصاص بدیم . درسته که زمان گذاشتن برای سلامت و مراقبت از خودمون مهم و حیاتیه، اما به همون اندازه پیدا کردن زمانی برای خودمون بین این همه مسئولیت؛ سخت و دشوار هم هست.
توی بحث روز می‌خوایم شما برامون بگین که:
🔹 چه احساسی دارین وقتی یه مدت طولانی برای خودتون زمان نمی‌ذارین؟
🔹 چه چالش‌هایی دارین برای مراقبت کردن و پیدا کردن یه زمانی برای خودتون؟
🔹 چطوری به عنوان یه مامان حال خودتون رو خوب می‌کنین و به خودتون توجه می‌کنین؟ با جزئیات در موردش برامون بنویسین.

ما اینجاییم تا شما رو بشنویم، درک کنیم و برای رسیدن شما به حال خوب تلاش کنیم❤️
گهواره گهواره ۵ سالگی
✅ از مامانتون در مورد تربیت فرزند چه چیزهایی یاد گرفتین؟

حالا که خودمون مامان شدیم یا داریم می‌شیم، خوبه که یه نگاهی بکنیم به رابطه‌ی خودمون با مامانمون...
رابطه‌ی ما با والدینمون خیلی وقت‌ها الگویی می‌شه برای رابطه‌ی خودمون با فرزندمون و چیزهای زیادی از اون رابطه یاد می‌گیریم. ممکنه بخوایم دقیقا شبیه مادر خودمون بچه‌مون رو بزرگ کنیم یا دقیقا بر خلافش عمل کنیم. یه وقتایی هم یک سری نکات و روش‌هایی برای تربیت فرزند ازشون یاد می‌گیریم و تصمیم می‌گیریم قسمت‌های دیگری که به نظرمون مربوط به شرایط الان نیست یا برامون خوشایند نبوده رو به کار نبریم.
در هر صورت مهم اینه که آگاهانه رابطه‌ی خودمون با والدینمون رو ببینیم و ازش درس بگیریم.

🔹 توی بحث امروز شما بهمون بگین که به نظرتون مهم‌ترین چیزی که از مامانتون یاد گرفتین و الان به کارتون میاد چیه؟
🔹 چه قسمت‌هایی از ارتباط خودتون با مامانتون رو نمی‌خواید که توی رابطه با فرزند خودتون داشته باشین؟
آواتار مامان ارمیتا وامیرعلی مامان ارمیتا وامیرعلی ارمیتا وامیرعلی ۵ سالگی
اینکه صبور باشم
آواتار مامان جوجه مامان جوجه جوجه هفته سی‌وهشتم بارداری
احساس طرف مقابلم خوبه از رابطمون و رو به رشدیم جفت ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
کدوم ویژگی‌هاتون رو دوست ندارین که داشته باشه؟
وقتی پدر و مادر می‌شیم آرزومون اینه که بچمون کلکسیونی باشه از بهترین ویژگی‌های جسمانی، شخصیتی، ذهنی و استعدادهای ما و همسرمون و تا حد امکان اون ابعادی از خودمون و همسرمون که دوستشون نداریم از فرزندمون دور بمونه!

خب معلومه که این آرزو بیشتر اوقات در حد یه آرزو باقی میمونه... اما فکر کردن به این سوال که دوست داریم بچمون چه ویژگی‌هایی از ما و همسرمون رو داشته باشه یا نه، هم ارزش خودشناسی داره و از طرفی شاید باب یه گفتگوی جالب رو بین همسرها باز کنه!

حالا که قراره آیینه‌ی بچه هامون باشیم اینکه بدونیم چه چیزهایی از خودمون رو برای بچمون مناسب نمی‌دونیم تلنگر بزرگیه به سمت بهتر کردن خودمون؛ و اینکه بدونیم چه چیزهایی از خودمون رو دوست داریم توی فرزندمون هم ببینیم چشممون رو به ویژگی های مثبت خودمون و همسرمون باز می‌کنه و بهمون احساس خوبی میده.

✅ جواب شما به این سوال چیه؟
✅ فک می‌کنین جواب همسرتون چی باشه؟
آواتار مامان آرشا مامان آرشا آرشا ۳ سالگی
همه ی ویژگی های خوب هردو🤣🤣🤣
گهواره گهواره ۵ سالگی
چقدر تونستین تصمیماتتون رو عملی کنین؟
یه جمله‌ی معروف هست ک میگه: آدما قبل از پدر و مادر شدن، والدین بهترین! 😁

قبل از اینکه بچمون به دنیا بیاد توی ذهنمون ایده‌آل‌های مختلفی داریم برای بزرگ کردنش، با خودمون می‌گیم حتما حواسمون هست که یه سری کارها رو انجام بدیم و یه سری کارهارو اصلا، از جاهای مختلف نکات فرزندپروری یاد می‌گیریم و می‌گیم حتما این موارد رو یادمون هست، اما...
✅ واقعیت مادر و پدر شدن سخت‌تر از اون چیزیه که فکر می‌کردیم و می‌فهمیم نیاز کودک ما و شرایطمون با اون چیزهایی که خوندیم متفاوته و عملا بعضی دانسته‌هامون به سادگی قابل استفاده نیست.

🔹 توی بحث امروز بهمون بگین که قبل از والد شدن چه ایده‌آل‌هایی برای فرزندپروری داشتین که هنوز نتونستین بهش برسین؟ چرا؟
🔹 چه کارهایی رو می‌گفتین اصلا انجام نمی‌دین ولی انجام دادین؟
🔹 دور شدن از ایده‌آل‌هاتون چه حسی براتون داشت و چطوری باهاش کنار اومدین؟
🔹 به نظرتون انجام دادن مواردی که درست و ارزشمندن چطوری ممکن میشه؟
آواتار مامان اقاماهور مامان اقاماهور اقاماهور ۵ سالگی
اول
گهواره گهواره ۵ سالگی
هرکدوم از ما برای تربیت فرزندمون اصولی داریم که باعث می‌شن رفتارهای متفاوتی با بچه‌هامون داشته باشیم.
این اصول و قوانین خیلی جاها مارو راهنمایی می‌کنه که چه برخوردی باید با بچه‌مون داشته باشیم و چه پاسخ‌هایی باید بهش بدیم و توی تصمیم گیری‌هامون بهمون کمک می‌کنه.
یه جورایی برامون مثل "چراغ راه" تربیت فرزندمونه بدون داشتن اون چراغ راه، ممکنه خیلی جاها توی ابهام و سردرگمی بمونیم.

✅ یکی از این اصول و قوانین، قانون "مادر کافی" بودنه! هممون می‌دونیم که هیچ مادری نمی‌تونه صد در صد کامل و بی عیب و نقص باشه و لازم نیست این توقع رو از خودش هم داشته باشه. برای بچه‌ها مادرِ به اندازه‌یِ کافی خوب، بهترین مادره! مادری که تلاش می‌کنه هم از فرزندش مراقبت کنه، هم از خودش. مادری که از خطا و اشتباه کردن مصون نباشه! به عنوان یه مادر اگه این قانون رو تو ذهنمون داشته باشیم، خیلی جاها می‌تونه بهمون کمک کنه.

توی بحث امروز شما بهمون بگین که:
🔹 اصول و چراغ های راه شما برای تربیت فرزندتون چیا هست؟
🔹 چه قوانین طلایی‌ای برای بزرگ کردن فرزندتون دارین؟
🔹 اصول تربیت فرزندتون رو از کجا یاد گرفتین؟ تجربه‌ی شخصی؟ مطالعه؟ و یا...؟
آواتار مامان ارمیا مامان ارمیا ارمیا ۴ سالگی
اینکه تاجایی که بتونم بهش باحرف بفهمونم کارش اشتبا ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
مامان‌ها معمولا نیازهای همه‌ی اعضای خانواده رو به نیاز خودشون ترجیح می‌دن، بعضی اوقات احساس می‌کنن که خودشون رو توی نقش مادر بودنشون گم کردن، روزهایی هست که اون‌قدر غرق در وظایف مادر بودن می‌شن که حسابی کم میارن و حس فرسودگی می‌کنن...
خودمراقبتی یعنی بدونیم: درسته که ما به عنوان مامان مسئولیت سنگینی برای مراقبت از فرزندمون داریم، اما خودمون هم مهمیم و به مراقبت نیاز داریم. خودمراقبتی یعنی مطمئن باشیم نیازهای بدنی و احساسی و اجتماعی‌مون برآورده می‌شن و زمانی هم برای خودمون اختصاص بدیم .

درسته که زمان گذاشتن برای سلامت و مراقبت از خودمون مهم و حیاتیه، اما به همون اندازه پیدا کردن زمانی برای خودمون بین این همه مسئولیت؛ سخت و دشوار هم هست. سخت‌تر هم میشه وقتی دیگران شروع به نصیحت کردنمون می‌کنن: "بابا یه دستی به سر و روی خودت بکش!!" یا "حداقل وقتی بچه خوابه که تو می‌تونی بخوابی !!"

توی بحث امروز می‌خوایم شما برامون بگین که:
🔹 چه احساسی دارین وقتی یه مدت طولانی برای خودتون زمان نمی‌ذارین؟
🔹 چطوری به عنوان یه مامان حال خودتون رو خوب می‌کنین و به خودتون توجه می‌کنین؟ با جزئیات در موردش برامون بنویسین.
🔹 چه چالش‌هایی دارین برای مراقبت کردن و پیدا کردن یه زمانی برای خودتون؟
آواتار مامان آرمان مامان آرمان آرمان ۶ سالگی
خیلی کم😔
آواتار مامان ریحون مامان ریحون ریحون ۴ سالگی
اگه واقعا میتونیم بهش محبت کنیم و مثل بچه خودمون ب ... ادامه پاسخ