مامان‌ها معمولا نیازهای همه‌ی اعضای خانواده رو به نیاز خودشون ترجیح می‌دن، بعضی اوقات احساس می‌کنن که خودشون رو توی نقش مادر بودنشون گم کردن، روزهایی هست که اون‌قدر غرق در وظایف مادر بودن می‌شن که حسابی کم میارن و حس فرسودگی می‌کنن...
خودمراقبتی یعنی بدونیم: درسته که ما به عنوان مامان مسئولیت سنگینی برای مراقبت از فرزندمون داریم، اما خودمون هم مهمیم و به مراقبت نیاز داریم. خودمراقبتی یعنی مطمئن باشیم نیازهای بدنی و احساسی و اجتماعی‌مون برآورده می‌شن و زمانی هم برای خودمون اختصاص بدیم .

درسته که زمان گذاشتن برای سلامت و مراقبت از خودمون مهم و حیاتیه، اما به همون اندازه پیدا کردن زمانی برای خودمون بین این همه مسئولیت؛ سخت و دشوار هم هست. سخت‌تر هم میشه وقتی دیگران شروع به نصیحت کردنمون می‌کنن: "بابا یه دستی به سر و روی خودت بکش!!" یا "حداقل وقتی بچه خوابه که تو می‌تونی بخوابی !!"

توی بحث امروز می‌خوایم شما برامون بگین که:
🔹 چه احساسی دارین وقتی یه مدت طولانی برای خودتون زمان نمی‌ذارین؟
🔹 چطوری به عنوان یه مامان حال خودتون رو خوب می‌کنین و به خودتون توجه می‌کنین؟ با جزئیات در موردش برامون بنویسین.
🔹 چه چالش‌هایی دارین برای مراقبت کردن و پیدا کردن یه زمانی برای خودتون؟

تصویر
۱۰۴۱ پاسخ

صفر🤣🤣🤪

هیچی هیچی

هیچی یه سره به پسرم و دخترم و شوهرم و خونه میرسم همین روز به روز دارم از ریخت و قیافه میفتم😔

سلام من که ازوقتی پسرکم به دنیا اومده هیچ وقتی برای خودم ندارم

من ازاونموقع زایمان کردم وقت استراحتم کم میارم

من که بچه دومم هست هیچ وقتی برای خودم ندارم همیشه خسته ام بی نهایت کمبود خواب دارم ولی این روزا به سرعت باد میگذرن پس بهتره از هر لحظه بچه داری استفاده کنیم

همیشه خسته و‌خواب الود شدم.کم‌حوصله

من ب خودم میرسم بچمو میبرم تو اتاق تا تنها نباشه چون خوابش سبکه 😊

من بچه اولمه یک سالو پنج ماهشه اوایل چون کوچیک بود بیشتر وقت میزاشتم واسه پسرم تجربه نداشتم زیاد اما الان دیگ همه چی اومده دستم ک چ موقع کارا خونه‌رو انجام بدم چ موقع ب خودم برسم و سختم نیس کلی هم وقت اضاف میارم خودمو مشغول میکنم

من ازوقتی که پسرم بدنیااومده انقددرگیرشم زیادوقت نمیکنم ب خودم برسم قبلا بدون آرایش بیرون نمیرفتم هفته ای یبارمیرفتم ارایشگاه الان اصلانمیرسم پسرم خیلی اذیتم میکنه

من ک بچم کل انرژیمو میگیره کلا از بس نق میزنه کلافه و عصبیم کرده از خودممم دست بریدم

من سر فرزند اولم تا یک و نیم سالگیش مثل زن ۶۰ ساله بودم
ولی بعدش ب خودم اومدم و طراوت و حوانی و ب خودم هدیه دادم
و سر فرزند دومم ک الان باردارم خیلی مواظب تغذیه و ظاهرمم چون قرار نیست به این زودی پیر بشم فرزندان من مادر جوان و پر انرژی میخوان
راسی من۳۲ سالمه الان

هیچی،اصلاح وحمامم دیربه دیردیگه زندگیم مثل قبل نیست

من اصلا وقتی واسه خودم ندارم

من اصلا کلا بعد از به دنیا اومدن جوجوم خیلی عوض شدم ...خیلی مثل قبل به خودم نمیرسم تو خونه ...ولی کلا جایی که میخام برم خیلی به خودم میرسم...البته جلو شوهرم هم تر تمیز و خوب هشتما ولی خب مثل قبلنااا که خخییییلی میرسییسسدم دیگه نیستم.. علاقه و عشق شوهر ربطی به این جیزا نداره..ربطی به رسیدگی نداره...کلا جلوش راحتم...

من بعنوان مادر دوتادختر3و1/5ساله همه وقتم با دخترام پرمیشه وتمام سرگرمی من شده پارک رفتن بااونا بازی کردن بااونا شبکه پویا نگاه کردن.اصلافرصت اینکه بخوام براخودم تنهاباشم کتاب بخونم یاخریدبرم یا حتی حموم برم ندارم.پدربچه ها هم کی هیچوقت منزل تشریف ندارن یاسرکارهستن یا باشگاه.خیلی دلم میخواد یکی باشه که بتونه بچه هام نگه داره من برم باشگاه.کلاس هنری و.. خودم رو متقاعدکردم تازمانیکه بزرگ بشن وهمراه بشن بایدخودم رو همپای اوناکنم.البته لذت بخش هست نه اینکه ناراضی باشم نه.ولی ازاینکه یه تایمی براخودم باشم و سرگرمی خاص خودم رو داشته باشم بیشتر لذت میبرم

من ازوقتی ک دلارام دنیااومده اصلا وقت نمیکنم ک ب خودم توجه کنم اصلاوقتی برای توجه خودم نمیمونه

از وقتی دخترم بدنیا اومده اصلا ب خودم نرسیدم😐تازه یکم دارم رو غلتک میوفتم😂

من از وقتی بچه دومم اومده اصلا نمیتونم وقتی واسه خودم داشته باشم وقتایی که بچه دومم خوابه میزارم واسه غذاپختن و شستشو وکارهای خونه و یه خرده هم رسیدگی به بچه اولم🥴

من از بعد زایمانم زیاد وقت برای خودم ندارم خیلی احساس خستگی میکنم

خیلی دوست دارم برا خودم وقت بذارم.اما اگه وقت گیر بیارم میخوابم

من جرات نمیکنم بذارم پیش مادر شوهر .منکنه بلایی سرش بیاد

مامان بودن سخته و شیرین.کارهای خونه هم که یه طرف🤦🏻‍♀️بعضی وقت ها کل روز نه توالت میرم نه حتی میتونم موهامو شونه بزنم.ولی وقتایی که حسابی دپرسم یکم ارایش میکنم تا صورتم شاداب بشه.لباس های قشنگ پوشیدن هم کمک میکنه وقتایی که خیلی کار رو سرم ریخته هم دخترمو یا میزارم خونه ی مامانم یا مادر شوهرم.و سعی میکنم خونه رو مرتب کنم تا حالم خوب بشه.ورزش کردن و رقصیدن با بچه هم خیلی کیف میده.

من بعدزایمانم تای مدت نمیرسیدم ولی بعدش هم بخودم هم شوهروپسرم توجهموهم باین دوتاامیدای زندگیم بیشترکردم

هیچی تقریبا

همسر من از وقتی پسرمون بدنیا اومده تنها کاری که نمیتونه بکنه وقت گذاشتن برای خودشه،از این بابت خیلی ناراحتم و چون کارم یه شهر دیگه هستش و هر ۲هفته ۲روز مرخصی دارم بخاطرهمین کاری از دستم بر نمیاد

من که صبح بلند میشم تا بچه ها بلند نشدن اول کارام میکنم بعد به خودم میرسم بعدم که دیگه بچه بیدار میشه و شوهر جان

من که بچه هام دوقل‌وئن کلا خودمو از وقتی به دنیا اومدن گم کردم☹😔

من قبل بچه هرروزرنگ لاکم تغییرمیدادم الان بایه بچه نمیتونم ارایشم کنم یاداون روزامیفتم حالم یکم خوب میشه اماالان هیچی نمیتونم بکنم

منم از وقتی بچم ب دنیا اومده دیگه ب خودم نمیرسم، ینی تمام وقتم با بچه پر میشه، شوهرم هم همش سر کاره، خیلی تنهام 😢

اصلا یه وضعی نگم بهتره زمان نوزادی پپسرم.اماازوقتی بزرگترشده وقتم ازادترشده میبرشم جلوی اینه باهم موشانه میکنیم باهم بازارمیرفتیم قبل کرونا.درسته بزرگترشده ریخت وپاش شیطنت بیشترشده اماهمش شیرینه .

من چهار ماهه که دخترم بدنیا اومده اوایل کلا یادم رفته بود که خودمم هستم واصلا وقتی نمیموند برام چون تازه شب که میشد کارای خونه رو انجام میدادم و برای فردا غذا درست میکردم،،، الان یکم بهتر شده اوضاع چون خوابش منظم شده منم تازه مثلا بعداز سه ماه رفتم ارایشگاه یا تونستم برم واسه خودم خرید کنم

منم اصلا وقت انچنانی ندارم

هیچی منکه تنها وقتی که برا خودم گذاشتم ماهی یکبار ارایشگاه رفتن هست اونم یک ساعت بدوبدو

کلا هیچ

خخ

من از وقتی دخترم به دنیا اومده درسته مثل قبل به خودم نمیتونم برسم ولی هرجور شده برای خودم وقت میزارم مثلا دخترمو میزارم خونه مامانم میرم بیرون آرایشگاه اینکار خیلی تو روحیم تاثیر میگذاره

گاهی از خواب که بیدار میشم در عرض دو دقیقه ضدافتاب میزنم با یه ریمل به چشمم...موهامم با کش میبندم...دیگه بدوبدو باید ناهار درس کنمو بهم ریختگیهای بچه رو جمع کنم تا عصر...یکم سرم خلوتتره...با بچه نوپا هم اصلا جایی نمیشه رفت...روحیه خوبی ندارم در کل

من که دخترم خابیده خونرو ردیف میکنم به کارا میرسم تا میخام به خودم برسم بیدار میشه 😁با بیدار شد روز از نو روزی از نو دوباره انگار تو خونه بمب انداختن 😣😀

من اوايل سخت ميرسيدم به خودم
اما الان خيلي بهتر شده
شبا پي اس بازي ميكنم تو خلوتم چاي ميخورم و كتاب ميخونم و حالم خوبه
آمو هامو كه مرتب ميكنم و يكم صبا ورزش ميكنم
آرايش نه☺️

من هم وقت نمیکنم صبح بیدار میشم کار خونه وبچه وقت ازاد ندارم

کاش شوهر من درک میکرد بچه داری خیلی سخته و بعد زایمان خانوما خیلی خیلی بدنشون تغییر میکنه و افت میکنه
شوهر من انتظار داره هم به بچه برسم هم خونه همیشه تمیز باشه و برق بزنه همه جا و خودمم مثل یه خدمتکار سرپا باشم و همیشه بخندم و نگم که زانوهام درد میکنه سر درد دارم و دندونام درد میکنن و هیچوقت نگم که از خستگی زیاد شبا از کمر درد نمیتونم بخوابم!کاش مردا یکم درک داشته باشن!

فقط میتونم خونهرو در حد ظاهر تمیز کنم و ی وعده شامو درست کنم
دوش گرفتنمم ک قبلا یک ساعت طول میکشید الان فوقش بشه ده دقیقه
لباسامم ک نگم براتون هنوز شلوار بارداریامو میپوشم نمیتونم با بچم برم خرید
وقتی میبینم همسرم ب خودش میرسه لباس اتو میکنه ورزش میکنم واقعا بهش حسودیم میشه
تنها کاری ک برای خودم میکنم اینه ک تا یچم میخوابه منم استراحت میکنم😁برای شام درست کردنم وای میستم همسرم بیاد سوینو ببره پارک تو اون ی ساعت درستش میکنم

تقریبا هیچ چی!تازه بعد از چهار سال از به دنیا اومدن پسرم و کم کم مستقل شدنش داشتم خوشحال میشدم که دخترم بدنیا اومده،افسردگی گرفتم و شدیدا پرخاشگر و عصبی شدم

کل وقتمو

اصلا وقت پیدامیکنم مگه، خودموپیداکنم😐

من خیلی دلم میخواد به خودم برسم ولی چون دخترم رفلاکس داره اذیت میکنه خوابشم ک سبکه بزور میرسم خونمو مرتب کنم چه برسه ب خودمم برسم الان صبحونمونو ساعت ۱۲ظهر میخوریم ناهار ۴بعدازظهر شامم ک ۱یا۲شب میخوریم

من دخترم بیست روزشه خداروشکر هم به خودم میرسم هم به دخترم

منم وقت نمیکنم ب خودم برسم حتی حمومم سه چهار روز یکبار وقت میکنم برم اصلا نمیتونم همش به فکر بچه ام حتی وقت نمیشه ب شوهرم مثل قبل برسم

واااای پسر من اصلا خواب نداره. ایییینقد خوابش سبکه. وقتی میخوابه فقط یع جا میشینم و هیچ کاری نمیتونم بکنم. وقتیم بیداره اگه از جلو چشمش دور بشم گریه میکنه... خونه هامم نمیتونم مرتب کنم. خیلی اذیت میشم😫😫😫😫😫😫

من از هر فرصتی استفاده میکنم تا برای خودم و حال خوبم کاری کنم...از یه فنجون چای وقتی دخترم خوابه تا خوندن کتاب مورد علاقم حین خوابوندنش ..

هیچی والا مگه بچه میزاره حوصله بمونه

اصلا نمي رسم انقدر هست كه به دخترو پسر برسم. ديگه حوصله نمي مونه. فك كنم دارم افسرده ميشم

قبلاسربچه اولم کم اماحالافهمیدم خودمون مهمترازهمچیزهستیم اگ مامادراوزن خونه به روح وجسم خودمون برسیم حالمون خوب باشه حال کل خونه وخانواده خوب میشه

من که حالم اصلا خوب نیست جون تو بدنم نیست از بس سرپام صب تا شب

من مه تو با وجود مشکلات خیلی زیادی که توی بارداری واشتم واز وقتی هم بدنیا اومد اذیت بود تا همین حالا ولی تقریبا به خودم وزندگیم میرسم

سلام منم دوتاپسرفضول وشیطون دارم ماشاالله که حتی صورتم درست نمیشورم چه برسه……حتی موقعی که دستشویی میرم هم دنبالم میان!!

من تازه الان که پسرم ۶ ماهه شده وقت میکنم به خودم برسم‌ و زندگیم به یه آرامشی برسه

من که پسرم ۶ ماه و ۱۳ روزشه اما واقعا اصلا وقتی برای رسیدن به خودم ندارم و همش مجبورم وقتایی که خوابه کارامو بکنم تازه اینقدر خوابش سبکه که با پرنده ام پر بزنه بیدار میشه مجبورم کارای بی سر و صدا انجام بدم همیشه دغدغه تمیز کردن خونه رو دارم گاهی میگم بیخیال خونه اما آخه نمیشه که چونکه همیشه قبلا در هفته ۳ ۴ بار تمیز میکردم یا گاهی هر روز

دوستان همسر من مدام شکایت میکنه چرا خونه کثیفه چکار کنم ؟؟ هرچه میگم همه کسایی ک بچه کوچیک دارن اینطورن میگه نه فقط تو اینطوری هستی

به نام خدا تقریبا هیچی😅 ،چون شرایط بچم طوری شد که از هفته ی بیستم تحت درمانه تو شکمم ،کلا دیگه فکر و ذکرمون شد سلامت نی نی کلا از خودمون غافل شدیم یه مدته ،انشاالله صحیح و سلامت دنیا بیاد بعدش دوباره به خودمونم اهمیت میدیم 🙏🙏😍

من که اصلا به خودم نمیتونم برسم. دستام اگزما شده تا پماد میزنم باید برم بشورم جون بچه به کاری داره یا شیر درست کنم یا...مخصوصا که همسرم اصلا بچه رو نگه نمیداره تا من به کارآیی شخصی ام برسم حتی مسواک که میزنم بهش بر میخوره که چرا بچه رو ول کردی داری مسواک میزنی چرا داری الان ظرف میشوری خیلی خسته وافسرده ام انگار فقط من مسئول بچه ام. با مادر شوهرم تو یک خونه ایم همش دوس داره منت مامانش رو بکشم تا بچه رو نگه داره خیلی غصه دارم

من دلم میخواد بخوابم یه دل سیر

متاسفانه هیچی،همسرم شهرستان کار میکنه و من تنهایی دو تا بچه رو بزرگ میکنم،بعضی وقتا میشینم اونقدر گریه میکنم،خسته میشم،الان ۳ ساله یه خواب راحت نکردم😔پسر بزرگم ۳سالشه اونقدر وابستس بهم که نگو بعضی وقتا حالت تهوع میگیرم از این وضعیتم،دستشویی رفتن ۳نفره میریم دیگه جاهای دیگه جای خود

سخت هست ولی شدنیه

من بچم ۵ ماهشه اوایل که کلا بی خواب بودم خوابم نمیبرد و خواب بچم سنگین .الان خوابم میاد و خواب بچم سبک.یعنی وقتی میخوابه دوست دارم استراحت کنم منم.و کار نمیکنم .کارامو میزارم بعدظهر قبل اینکه شوهری بیاد انجام میدم.چون سخته واقعا بچه بخوابه و خودتم پاشی کار کنی☺
تا کی باید کار کنیم اخه .مگه کار خونه تمومی داره اصلا.

من ک اصلا نمیرسم حتی موهام شونه بزنم با سه تا بچه

من دستشویی نمیتونم برم یک ساله هر وقت میرم یا هرکس بره گریه میکنه😐😐😯😯

من ک واقعا خودمو گذاشتم کنار از همه لحاظ الانم از دندون درد دارم میمیرم😫😭

منم از وقتی رایان دنیا اومده اصلا نمیتونم هیچ کاری انجام بدم چه برسه به خودم برسم 🤭خیلی خسته و کم حوصله شدم چون بچم هم‌بغلیه نه خودش میخوابه کمی بازی کنه نه‌چیزی اگه تکون خوردم جیغ میزنه

من پسر اولم یک ماه زود به دنیا اومد ولی بازم به کارهای خونه شوهرم و خودم رسیدگی میکردم ورزش میکردم خیلی وزن کم کردم ولی بارداری دومم چند ماه پیش توی چهار ماهگی از دست دادم اویل خیلی داغون بودم فقط کارای خونه رو انجام میدادم اونم به زحمت حلا هم چند روز خوبم به خودم میرسم ورزش میکنم ولی وقتی زمان عادت ماهانه میشه باز همه چی میریزه به هم سختیشم اینه من بیست روز عادت ماهانه میشم هنوز با از دست دادن پسر دومم کنار نیومدم

واقعاازوقتی بچه دومم دنیا اومده هنوزنتونستم درست و حسابی استراحت کنم کارخونه وبچه داری وقت آدموب قدرکافی میگیره .

منم دوران بارداری بدی داشتم ویار بارداری و تنهایی و دوری از خانواده الکی همش گریه میکردم با اینکه شوهرم خیلی خوب بهم رسیدگی میکرد واهمیت میداد...بعد زایمان هم که دو ماه اول خونه مامانم بودم ولی باز گریه میکردم بعدش فهمیدم که افسردگی بوده

واینکه بگما بچه دار شدن بهونست بی برنامگی مشکل اصلیه

من که کلا ازخودم دست کشیدم باورتون میشه یادم نمیاد کی ارایشگاه بودم

هیچی😞😞

من اصلا برای خودم وقت نمیذارم تنها وقت خالی هم که پیدا می کنم میام اینجا در مورد مشکلات پسرم از مادرا سوال می کنم کلا بچه من نا آرام و بسیار وابستس حتی دستشویی هم با اضطراب میرم چون تا بیام بیرون از بس گریه کرده کبود شده من فرصت هیچی ندارم😭😭

افتضاح افسردگی گرفتم

به نام خدا😎😎😎 من حتی دستشویی هم دیگه نمیتونم برم😂😂😂

منم با اینکه داغون بودم موهامو کوتاه کردم و رنگ کردم یه چند باریم خرید رفتم لباسمو هر روز عوض میکنم و موهامو هم شونه میکنم ولی در کل مهم خودم و بچه مه و بعدش همسرم دیه غصه نظافت خونه و چیزای دیگه رو فعلا نمیخورم

هیچی مگه وقتیم می مونه

فعلا ک‌ باردارم بدنیا بیاد ببینم چطور میشم

یک ثانیه

بعد ۷ ماه امروز رفتم آرایشگاه🤣🤣

من همش وقتم را با دخترم می گذرانم آنقدر تو این یازده سال با خودم بودم اما بعد این یازده سال فقط با دخترم هستم خواهم ماند

دلم برای خودم تنگ شده

من دخترم کوچیک تر بود کمتر به خودم میرسیدم به خود رسیدن از نظر من فقط آرایش کردن نیست مراقبت از پوست و مو ورزن و تغذیه و ورزش و اینا کمتر بود وگرنه اکثرا آرایش دارم،ولی از وقتی یکمی بزرگ تر شده روال کاراها دستم اومده،و بیشتر همراه با دخترم به خودم میرسم،فک نکنید با بزرگ شدنش اذیتش کمتر شده ها نه فقط من رو رفتارها و حرکاتم تمرکز کردم که مادر شادی باشم و وقت به اندازه ای برای دخترم و خودم و همسرم بذارم،البته مطمئنم در آینده روزهای پر مشغله تری خواهم داشت چون هنوز ۲ ترم دارم درسم تموم شه پس از این روزا نهایت لذت و میبرم مادرهای عزیز باید اول به طرز فکرتون برسید بعد به جزئیات رفتار و نکات زندگیتون،اینا تجربه های من بودن امیدوارم روزی برسه مادران سرزمین شادتر از دیروزشون باشن

من که کلاروحیمواردس دادم افسردگی گرفتم براکم اوردن وقت کارامروزروبزاربرافرداروهم جم میشه سخت میشه مخصوصامرتب کردن خونه
الان دوماهه ک میخام برم ارایشگاه هی میگم امروزاینکارکنم فردابرم انقدگفتم گفتم ک بازالان میگم بزاریهوبراجشن دندونیه پسرم خلاصه خسته نباشم وخسته نباشید

والا

پسر من ٣/٥ سالشه.بعضي وقتا كاراش و رفتارش انقدر ميره تو مُخ كه...
از نظر تميزي و مرتب بودن خودم و خونه مشكلي ندارم.ديگه پذيرفتم اون بريزه و من جمع كنم.پذيرفتم با لجبازي هاش و خيره سري هاش كنار بيام!
بخوام خودمو خوشحال كنم يه دور بيرون ميزنم با همسرم يا خواهرم و يه چيز هر چند كوچيك ميخرم تا حال و هوام عوض شه!

من که هیچی..اصلا وقت نمیکنم..از صبح که بیدار میشم کار خونه و رسیدگی به دختر پنج ساله م...بعدش هم شوهرم...حالام که دوباره باردارم..بزور میرسم که برم حموم

اونقدر بچم ماشاالله شیطنتش زیاده اصلا برای خودم وقتی نمیمونه، تازه شوهر و مادر شوهرم هی میگن بعدی و بیار😐

هیچی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

من اصلا وقت برا خودم ندارم خیلی بده

منم به خودم میرسم

من حمام و پیاده روی و همه چیزم با دخترم انجام میدم هم او لذت میبره هم خودم ولی درکل اولویت بادخترمه. میتونم بزارمش پیش مامانم و به کارام برسم ولی مشاوره ها تاکید دارن زیردوسال مخصوصا تنهاش نذارم باهاش بازی کنم براهمین شاید کمتربه خودم برسم

من که از وفتی بچم دنیا اومده وقت هیچ کاری ندارم ..فقط بتونم غذای درست کنم خونه رو مرتب کنم

من صب که ازخواب بیدارمیشم به کارام میرسم ظهری که فندوق مون خوابید به خودم میرسم و برای هنسرجونی دلبری میکنم

😫😫

از وقتی پسرم ب دنیا اومده کمتر پیش اومده ب خودم برسم ولی بعضی موقع که ب خودم میرسم پسرم وسایل ارایشمو برمیداره میماله ب صورت، فرش 😂😂😂😂

من که وقتمو دخترم و همسرو کار خونه میگیره ولی بعضی اوقات دخترمو مامانم میبره خونشون نگه میداره هم به خودم میرسم هم کارامو انجام میدم وگرنه وقتی باشه نمیزاره به کاری برسم

اونقد ک باید ب بچها و خونه زندگی برسم وقتی برای رسیدن ب خودم نمی مونه خیلی بده😳

من کلا انگار خودمو گذاشتم کنار ابرومم هر ماه ی بار شاید برسم تمیز کنم گاهی حتی وقتم دارم اما حوصلشو ندارم وقتی این گوشتای اضافیو میبینم واقعا اذیت و ناراحت میشم خریدم ک کلا نمیرم ای کرونا هم خو دیگه به دردا اضافه شد معمولا حبسم تو خونه خلاصه فعلا وقف اقا رادوینم ایشالا ک همه چی درس بشه باهاش برم گردش خرید ورزش، کوهنوردی وای ک دلم لک زده

دیگ بابچه داری وشوهرداریو خون داری چ وقتی میمونه ک صرف خودت کنی🥴🥴🥴🤐

من از قبل هم دخترم به هم گیر میداد بیا بازی الان که پسرم دنیا اومده اصلا واسه خابم وقت کم میارهم چه برسه به خود رسیدن واااای وقتی تو بل بشو رسیدگی به پسرم و کارای خونه دخرم به هم میگه بیا بازی دلم میخاد موهای سرمو دونه دونه بکنم

من بیشتر مواقع وقت میزارم برای خودم.
از کاشت ناخن و رنگ مو و کافه رفتنم.و خداروشکر که همسرم باهام همکاری میکنه.
من عقیده دارم وقتی حال زن خونه خوب باشه همه چی خوبه.🙃🙃

منم ازوقتی دخترم دنیااومده اصلن دگه فکر خودم نیستم

من‌وقتی با همسرم بیرون میبرم اول واس خودم خرید میکنم بعدش کوروش بعدش اقامون...والا ان اول بگم کوروش‌همسرم‌منو یادش میره 😆😆😆😆😆

من خداروشکر زیاد بخودم‌ میرسم...و هرروز حمام میرم..پسرم‌کوروش نهایت همکاری با من‌میکنه و با اسباب بازیاش بازی میکنه...حتی‌گاهی میاد کنارم میشینه تو اشپزخونه تا من‌کارامو بکنم و اونم با قاشق و کاسه ک بهش میدم بازی مکینه..اره من ب دنیا اومدن کوروش رو ظاهرم تغیری نکرده و خونمم تمیزه

هیچی

من که کلا دست از خودم کشیدم😔

من ک مرتب ب خودم میرسم

من که اصلا وقت نمیکنم صبح تا ظهر سرکار عصر هم که بچه و نظافت خونه و غذای فردا ناهار و شام امشب

تنبلیتونو نندازین گردن طفلکیا ی ساعت صبحها زودتر از بچتون بیدارشید ب همه کاراتون میرسید

بیشتروقتم با بچه میگذره اصلا نمی تونم کارهامو انجام بدم

من هم به خودم میرسم هم به پسرم 😍
ولی بیشتر وقتم برای پسرمه💋

ب نظر من ادم با برنامه ریزی ب همه کارهاش میرسه

سلام وقت چندانی نداریم شانه درد هم دارم خیلی سخت میگذره بهم

هیجی😞

من اوایل خیلی در گیر بزرگ کردن بچه و خانه داری بودم ولی کم کم به خودم اومد دیدم شوهرم هر روز بیشتر به خودش میرسه بچه هم که بالاخره بزرگ میشه پس خودم چی!و این شد که تصمیم گرفتم بیشتر به خودم اهمیت بدم و یه مقداری از مسئولیت کارا به شوهرم بسپارم و همسرمم در گیر بچه داری کنم،و الان تونستم تمرکز کنم روی پوست ،مو ،زیبایی اندامم و رژیم بگیرم امیدوارم که موفق بشم،چون همه مردا از زن مرتب بیشتر خوششون میاد

سلام،من چون دوتابچه دارم خیلی خوبه که باهم سرگرم میشن وزیادپاپیچ من نمیشن ولی من بیشتردقتم روی خونه هست همیشه مرتب وغذای آماده شایدباورنکنید ولی باوجود دوتابچه هیچوقت بدون غذانموندم حتی یک وعده خودمم همیشه صورتم مرتبه ابرو وموهامم خودم رنگ میکنم زیاد اهل ارایش نیستم ولی خب آراستگی به آرایش نیست

من قبل اینکه پسرم بدنیا بیاد بخودم میرسم اما بعد زایمان چوم پسرم کولیک داره همش در حال راه بردنشم یا اروم کردنش دیگه به خودم وقت نمیکنم برسم شدم مثه ادمای افسرده دوست دارم همش گریه کنم

من همیشه سعی میکنم به خودم برسم،با وجود بچه سخته ولی ممکنه،دوست ندارم همسرم فکرکنه من مامان شلخته ای هستم همیشه سعی میکنم تا قبل اومدنش به خونه،خونه ومن وپسرم مثل گل باشه

سلام من نه خیلی ضعیف شدم بی حال میشم تو دوران پریودی هم شدید درد و عصبانی میشم نمی دونم چیکارکنم

عقیده م اینه که آدم تحت هیچ شرایطی نباید خودشو فراموش کنه. دوس ندارم مادرشدنم باعث شه زیبایی وحال خوبمو دیگه شوهرم نبینه. از هرفرصتی که کیان اجازه بده واسه خودم و زندگیم استفاده میکنم ورسیدگی میکنم

سلام
شاید باورتون نشه ازابتدای حاملگیم تا الان که خوشکل مامان سه ماهشه تمیزترومنظم ترم شدم چون قبلا درس میخوندم اصلا وقت نداشتم ولی الان مرخصی گرفتم کل وقتم و می زارم پای وظایف مادری و همسری
همیشه صب به صب لباسمو عوض میکنم از بوی شیر بدم میاد دوست ندارم بو بدم
یه روز در میان حمام میرم
خونه همیشه تمیزه
خودمم دست تنهام ولی خداراشکر تو کارای خونه فرزم
آدم شاد وسرحالی ام ولی واقعا بعضی وقتا کمردرد امونم رو می بره

من تقریبا رسیدگی به خودم ۲۰ درصد شده آخه پسرم خیلی بی‌قراره ودیکه وقتی برای خودم نمی‌مونه حتی مثل قبل نمیتونم برای همسرم وقت بزارم خیلی ام ناراحتم بابت این موضوع ولی نمیتونم کاریم کنم
مادر بودم خیلی سخت 😔
من گاهی اوقات حتی وقت غذا خوردنم ندارم

متاسفانه ما زنها همه زندگیمون معطوف به بچه ها و شوهرمونه و کلا از خودمون غافلیم

من تنها کاری ک میکنم ماهی یه بار میرم خونه مامانم دو روز میمونم. اون دو روز موهامو رنگ میکنم.
الان سه ماه پشت هم این کارو کردم با رنگای مختلف.
چون وقتی خونه ام انقد کار دارم..بچه که کل وقتمو گرفته.خسته ام.بی خوابم. آشپزی میکنم. تمیزکاری میکنم. شوهرمم دیر میاد بازم کارام بیشتره.. کمک هم نمیکنه چون بدتر از من خستست😣

منهم نمیتونم برای خودم وقت بگذارم شدیدا نیاز به خواب دارم جدیدا سعی میکنم ماهی یکبار آرایشگاه برم تنها زمانیکه برای خودم می گذارم همینه

به نظر من کاملا به آرومی یا ناآرومی بچه و اطرافیان که چقدر کمک باشن بستگی داره، و اینکه بچه داری واقعا الان با زمانی که مامانامون ما رو بزرگ کردن فرق میکنه و بچه ها هر روزشون با دیروزشون فرق میکنه و باید کلی مطالعه داشته باشی و خودت رو به روز کنی مسائل تربیتی شون، سلامتی و ... کاش واقعا یه روز بقیه بفهمن که خانه داری و بچه داری هر کدوم یه شغل تمام وقتن و یه زن فقط مادر و همسر نیست عم باید دختر باشه هم برای خودش، از مامانا میخوام که امیدشون رو از دست ندن و هر طور شده حتی یه ربع در روز واسه خودشون باشن حتی یه رژ لب زدن کلی حال ماها رو عوض میکنه و به خودتون افتخار کنین و تو همه ی نقش ها بهترین باشین❤️

من بعد زایمانم بواسیر گرفتم و اینقد درگیر رایان شدم که خودمو کلأ فراموش کردم طوری که اصلا هیچ اقدامی واسه درمانش نکردم😔

تقریبا هیچی

من که هیچ پا میشم از خواب همش به بچه برس. دیگه خسته شدم خسته

من با اینکه بچه کوچیکی دارم ولی ب خودم و خونه و شوهرم میرسم دلم نمیخواد مث این مامانا باشم بزرگونه رفتار کنم. دلم میخاد مث قبل باشم و بیشتر از قبل بخودم برسم

موهام که همش ریخته لاغرم شدم اعصابم هم قاطیه کلا با یه بچه به فنا رفتم

من ۲۴ساعت دنبالشونم دیگه وقتی برا خودم نمیمونه

منکه وقت سرخاروندن ندارم چ برسه بخوام به خودم برسم 😂

سلام وقتتون بخیر مامانا
منم متاسفانه نتونستم تا الان به خودم وقت بزارم🙄

من هیچی وقت نمیزارم یعنی بخامم نمیرسم...مگه خانوادم وقتی میرم پیششون بچه رو میگیرن ک ی ارایشگا برم البته الان خیلی خوب شده اون اولاش افتضاح بود الان یکم ب حرفام گوش میده بهتر شده ی زره وقت آزاد دارم😁

من که تنهام شوهرم تا 6 ونیم سر کاره تهرانم هیچ کسو ندارم بچه ام رو یه لحظه نگه دار بخاطر همین خودم کامل فراموش کردم

هیچی...

سعی میکنم خیلی وقت بزارم و به خودم برسم

من در طول روز بیشتر وقتم صرف پسرم میشه واقعا بچه داری سخته

آخییییی من که اصلا وقت ندارم با اینکه یه دخترشیطون دارم فقط باید وایسی حواست بهش باشه.شوهرمم انگار مجسمه.الانم زانوهام دردشدیدگرفتن و ورم کرده چون من اصلا استراحت ندارم.حدااقلش نیم ساعت شاید استراحت داشته باشم در روز دیگه تمام مادر بودن خیییلی سخته.توکلم به اون بالاسری هس.😔

من از وقت که بچم به دنیا اومد اصلا نمیتونم درسا به خودم برسم خیلی وقت کم میارم

من اگه گوشی بزاره کلی وقت دارم به همه چی برسم 😂

منم موقع خواب بچه م که میشه به کارام وخودم میرسم دیگه وقتی زمان کم داشته باشم و کاری بخوام انجام بدم پسرمم میشینه و نگاه میکنه

من قبلنا بیشتر به خودم میرسیدم ولی خب الانم بنظرم بد نیست.بالاخره بچه که میاد آدم کار و مسئولیتش بیشتر میشه.خیلی وقتا دخترمو میذارم تو روروک یا رو تخت و یه دستی به صورتم میکشم
حتی شده بعضی از کارای خونه رو گذاشتم برای بعد ولی به خودم رسیدم
گاهی نیازه

از وقتی بچه یک سال و نیم رد کرد همه چی سخت تر شد ؛خستگی بیشتر من هم هیچ وقتی برای رسیدن ب ظاهرم ندارم ؛به کارای خونه نمیرسم؛سحت ترش وقتی میشه که بخاطر نرسیدن به کارای خونه از طرف خانواده همسر حرف بشنوی الان که کرونا اومده همش تو خونه این تقریبا از بچه آرودن پشیمون میشه آدم وقتی میبینم بچه هم اذیت می‌کنه وسیله پرت می‌کنه کتک می‌زند جیغ می نه

من با وجود دو تا بچه خیلی سرم شلوغه اما سعی میکنم حداقل چند روز یکبار آرایش کنم و وقتی کوچولوم خوابه کتاب بخونم حتی 10دقیقه

سلام وزن دخترم باشیر نان نرفت بالا میشه شیر پرچرب برام معرفی کنید ممنون میشم

خیلی سخته ادم نمیتونه به خودش برسه
من واقعا کم اوردم بدنم توانایی دیگه نداره😢😢

من خیلی به خودم میرسم با اینکه لگنمم اسیب دیده باردارم هستم ی‌ماه دیگه ام زایمانمه کم برای خودم نمیزارم چون هم حسرت ب دل نمونم هم اینکه ی دوره کوتاهی کمتر شد رسیدگیم نگم چرا قبلش کارب انجام ندادم البته تعادل هست توی کارم

منم مث اکثرتون الفاااتحهههه😂

من فكر ميكنم كلن از اساس اين سوال غلطه خانومي كه شاد باشه روحيه خوبي داشته باشه ميتونه فرزند خوبي پرورش بده واين چيز كمي نيست ما داريم يه نسل رو ميسازيم پس مهمه اول اولويت بچه باشه،تا به خودرسيدن وبرا خود وقت گذاشتن منظور چي باشه؟؟مثلا ارايش كردن مو رنگ كردن اثلن به نظرم اين معني رو نميده

من بخودم میرسم خریدم رو هم حتما میکنم ولی چون لاغر شدم انگاری هیچی بهم نمیاد 😐
هفته ای یبار میرم آرایشگاه نزدیک خونه ی مامانمه میزارم پیشش ی دو ساعتی تو ارایشگاه برا خودم وقت میزارم یبار برا اصلاح یبار اپیلاسیون یبار پارافین دست و پا
اما مثل قبل خیلی قشنگ دیده نمیشم اعتماد ب نفسم ندارم

من قبل بچه دار شدن خیلی به خودم‌ و خونه میرسیدم همه بهم‌میگفتن بچه اومد نمیتونی.بچمم دنیا اومد الان ۶ ماهشه با همکاری همسرم هم خونه زندگیم مرتبه هم خودم شکر خدا

من قبل از به دنیا اومدن سامیار اگه یه روز بدون ارایش جایی میرفتم همه بهم می گفتند یه چیزیت شده ولی الان همیشه بدون ارایش می رم بیرون همه عادت کردن ولی خودم یه روزایی از خودم بدم میاد که چرا ارایش نمیکنم

هیچی از دیروز میخام برم حموم هنوز که نشده 😢😢دوتا بچه باز سختره یکی گریه میکنه و یکی دیگه خونه رو بهم میریزه

هچی من دو ماه ی بار میرم ارایشگاه

من ک از وقتی باردار شدم تا الان ک دخترم نزدیک دوسالشه اصلا ب زیاد ب خودم نرسیدم چون حوصلم نمی‌کشه از بس صبح تا شب دنبال دخترمم کاری نکنه چیزی نخوره ب زور میزاره بخوابم چه برسه ب خودم برسم کی بشه این بچه ها بزرگ بشن نفس راحتی بکشیم😭😭😭😭

منم اصلا وقت به خودم رسیدن ندارم، دلم میخواد بتونم ورزش کنم، عضلاتم خیلی ضعیف شدن وهمش کمر درد دارم😟

منکه بعد زایمان بچم خیلی کم وقت میکنم ب خودم برسم زودم بچه دارشدم اصلا نفهمیدم زندگیع دونفره یعنی چی بعداونم ک بارداریو زایمانو بچه..خیلی سخته

هيچ كاري غير از حموم نميتونم براي خودم انجام بدم😔😔فقط خوابه ميتونم به كاراي خونه برسم و غذا بپزم همين

من همه کارای خونمو مرتب انجام میدم به بچم هم مرتب میرسم اما اصلا حوصله خودمو ندارم نمیتونم به خودم برسم هر کاری میکنم وقت کم میارم تا کارام تموم میشه یه خورده استراحت میکنم دوباره همون کارا از اول انجام میشه ولی شوهرمم منو درک میکنه و انتظاری از من نداره

وایییییی من اصلا وقت نمیکنم برم دستشویی چ برسه ب خودم برسم اخ پسرم خیلی بغلی شده همش تو بغلمه واسه ی لحظه میزارمش زمین گریه میکنه فقط وقتی خوابه اونم فرصت میکنم غذا درست کنم ظرف بشورم

وقت کجا بود یه دسشویی بزور فرصت میکنم برم😂😂😂😂

واقعا مادر بودن سخته.کل روز و با دخترم سر میکنم واقعا خیلی کم برای خودم وقت میزارم .😯

من که هنوزبچه ندارم اینقدکسل وخسته ام ازهمه درداره ضرربرام میاد

من که به زور به کارا خونه میرسم چه برسه به خودم دخترم ساکته ولی خودم دلم نمیاد ولش کنم بیشتر وقتم رو باهاش پر میکنم

باید بگم اصلا برای خودم وقت ندارم

منکه دخترم باهیچکی وانمیسته از صبح تا شب باید بغلم باشه تااز کنارش پامیشم میزنه زیر گریه وجیغ کلافه شدم

من که اصلا به خودم نمیرسم..البته بیشتر تقصیر این کرونا لعنتیه س..اعصابمونو خورد کرد..من قبلنا مرتب میرفتم ایپلاسیون..ترو تمیز..اما الان....میترسم

هیچی

موقعی که یاسین خوابه خیلی سریع کارامو میکنم و به خودم میرسم درسته زمان کمیه اما سعی میکنم بتونم وقت واسه خودمم بزارم

هیچی...هفته ای یبار میرم حموم اونم با کلی دنگو فنگ...خیلی بده...هیچوقت تو عمرم انقد احساس کثیفی نکرده بودم...یجام که میخایم بریم اول لوازم سایا رو بر میدارم و فوری یه لباس میپوشم که بریم..نه ارایشی نه وضعی هیییچی

خداروشکر پسر من خوابش خیلی حوبه هم روز هم شب کارای خونمو همیشه انجام میدم و مرتبه میتونم به خودمم برسم ولی توو این وضعیت میگم بیخیال حالاآرایشگاه نرم نمیمیرم که بعدا میرم ایشالله

من بخاطر دخترم دیگه سرکار نمیرم،برا همین بیشتر به بچه و شوهرمو و خونم و خودم میرسم واز وجودش واقعا لذت میبرم😍

منکه یه پسر۵ساله دارم بایه دوقلویه۳ماهه بدبخت شدم رفت😞😞

منم همیتور

هیچی حوصله ندارم

تقریبا!هیچی

من اززمانی که پسرم به دنیااومده اززندگی سیرشدم دوست دارم بمیرم نه غذامیتونم بخورم نه درست بخورم به خاطراین موضوع شیرم خشک شده.یعنی دیگه بچه نمیارم.

من هیچ وقت نمیذارم خیلی اذیتم اصن انگار یه رباتم ۳ساله که تنهایی بازار نرفتم

خیلی سخت میشه به خودم برسم ، اتو لباس ها همیشه میمونه، کی وقت بشه تا ابروهامو مرتبت کن، تا یکم وقت بشه باید خونه رو تمیز کنیم غذا بزاریم ....

من از وقتی باردار شدم هم از نظر روحی هم از نظر تغذیه خیلی به خودم رسیدم اما وقتی پسرم به دنیا اومد سعی میکنم وقتی دارم به خودم میرسم یا ورزش میکنم برای اون شعر میخونم و ادا در میارم تا گریه نکنه و هر جای خونه دارم میرم اونو میبرم و میزارم رو زمین و به کارم میرسم و با مهرسامم هم حرف میزنم اما بعضی روزا واقعا نمیزاره هیچ کاری بکنم منم سعی میکنم بیخیال همه چی بشم و بهش برسم😍😍

ده درصد😟

هییییییییچ🤕🤕🤕🤕😑😑😑😐

بیس روزه زایمان کردم دگ نمیتونم ب خودم‌برسم تقریبا افسرده شدم حالم اصلا خوب نیس ولی دخترم‌تموم زندگیمه

سلام مادر اول باید از خودش مراقبت کنه تا بتونه زندگی سالمی داشته باشد

صفر درصد😢

مادر نمونه ویک همسرنمونه زمانی نمونه میشه درکنار رسیدن به زندگی همسر وتربیت فرزندش اول به خودش برسه یک زن تازمانی که نتونه ازخودش مراقبت کنه از سلامتی وروحیات خودش چطور میتونه به سلامتی وروحیات بقیه برسه پس بهتره اول مراقب خودمون باشیم به زیبایی و ورزش خیلی اهمیت بدیم

منم از وقتی دخترم بدنیا امده کمتر به خودم میرسم بیشتر دخترم مورد توجه قرار میدم بهش میرسم ☹️😥

منم هیچی

وای خیلی سخته بچه داری من ک اصلانمیتونم ب خودم برسم

بچه بچَست هیولا نیست که جلوی دستو پاتو بگیره یا اسلحه نداره که بگه این کارو بکن اون کارونکن، ما بزرگ ترها باید بهشون امر ونهی کنیم بچه جای خودش رسیدگی به همسرو خودمون هم جای خودش،صبح بعد از مرتب کردن خونه به غذای بچه رسیدگی میکنم شیرشو میدم یه تایم کوتاه میخوابونمش بعد خودم میرم حموم میام صبحونه میخورم واسه دخملم نهار درست میکنم بیدارمیشه یکم تلوزیون نگاه میکنه یا میبرمش خونه مادرم یکم حالوهواش عوض بشه تا برگردم عصر میشه بازم میخوابه تا باباش بیاد😐❤شام میخوریم یکم باباش بازی میکنه باهاش......

من پسرم وسالشه دوماه کم.
اوایل خیلی برام سخت بود کم خوابی حوصله هیچ کاریو نداشتنم بارها به شوهرمم می توپیدم .وقتم داشتم دیگه حوصله رسیدن به خودمو نداشتم

الانکه دیگه پسرم بازیگوش شده دیگه بیشتر امشب انقد که خسته بودم شوهرم که کم متوجه اینجورچیزا میشه برگشت بهم گفت تو چقد اوراقی یعنی ژولیده ای.تودلم ناراحت شدم خب نمیدونه که بچه براادم وقت نمیذاره
انقد که خسته بودم فهمید

هیچی😢

سلام من سعی میکنم هم برای خودم وقت بزار هم برای بچهام

به خاطر کرونا هم کلا حبس شدم توی خونه.مگه با بچه این سنی که دستشو به همه جا میزنه و اینور اونور میفته زمین میشه جایی رفت؟ تا میام یه خودکار دست بگیرم که لااقل برای دل خودم بنویسم میاد خودکار و کاغذ رو ازم میگیره حتی با اینکه به اون کاغذ و خودکار جداگانه میدم. به خودم لعنت میفرستم چرا شیر خودم رو بهش دادم که اینقدر وابسته شده که رهام نمیکنه به حال خودم ولسه حتی ۳دقیقه. فقط دارم ریخت و پاش جمع میکنم.حتی با اینکه کارگر گرفتم دو روز توی هفته به هیچی نمیرسم.از پخت و پز مدام خسته م.قبلا لااقل یک دو وعده میرفتیم غذای بیرون میخوردیم الان بخاطر کرونا اونم کنسل شده.دلم خیلی پره.دلم میخواد برم آرایشگاه صورتمو اصلاح کنم‌.حتی خودم موهامو رنگ میکنم.دلم میخواد واسه دوساعت تو هفته بی دغدغه ی اون، مال خودم باشم

من اصلا وقتی برای خودم ندارم.وقتی شب یا عصر خیلی کوتاه میخوابه فقط میام توی نت یه نگاهی میندازم.همین.مادر و پدر هم ندارم که برام نگهش دارن.الان از یه نفر خواستم هفته ای دو تا دو ساعت بیاد نگهش داره تا بتونم لااقل پام رو از خونه بذارم بیرون نفس بکشم.خیلی اذیتم.خیلی افسردم.این حرفها واسه آدمی که هیچکس رو نداره و شوهرشم تا ساعت ده شب سر کار هست فقط شعاره.دارم از درون می پوسم

من دوتا بوه دارم ولی کتاب می خونم ورزش میکنم به ظاهر خودمم میرسم

همه اینا درست میشه تا دو سال اینجوره یواش یواش همه چی درست میشه خانوما روحیه تونو حفظ کنید

خیلی کم نسبت به قبل

وای نگین که دلم خونه بادوتا بچه واقعا سخته الانم که مدرسه این جور انلاین شد واقعا سخته به کار خونه رسیدن با بچه کوچک بعدشم درس دادن به پسر بزرگترم اصلا اعصاب درس حسابی ندارم 😣😣😣😣

موهای اقسا نقط بدنم رو میشه ببافم😂از خستگی زن بودنمونم یادم رفته. فقط شدم ی لباسای شیر بالا اورده، موهای کلیپس زده گره خورده. بوی شیر و لکه شیر رو سینه لباسام. 🤭ای ای خودم حالم بهم خورد برم تو اینه نگاه کنم شاید به خودم بیام بشم همون هلوی سال قبل😂

من از وقتی مادر شدم شاد تر شدم به خودمم سعی میکنم برسم خب قطعا چون شرایط عوض شده با وجود بچه دیگه اون مدلی که قبلا به خودم می رسیدم نیس اما یه جور دیگه شده ولی بیشتر حواسم به خودم هست چون مادر بودن فقط خدمات دادن نیس بلکه باید روح و روان سالمی داشته باشی برای خودت وقت بزار و به قولی حال دلت خوب باشه تا بتونی این انرژی رو به بچت هم بدی سعی میکنم با شرایط کنار بیام شاید مثل قبل نتونم هر روز آرایش کنم اما همینم که شاید فقط یه روز در ماه پیش میاد که با وجود بچه بتونم هم خونه مرتبی داشته باشم هم خودم ترگل ورگل کنم خدا رو شکر میکنم چون همه ی این نامرتبی ها می ارزه به اینکه بچه شاد و سالم داشته باشم که خیلی ها آرزوشون این شرایط من

کجای کاری🤭🤭🤭🤭😂😂😂😂فنا شدیم رفت. منکه فقط دلم به بهست زیر پام خوشه. الان خیلی خستم خسته

من دوهفته ایی میشه ششوهرم از کار فاصله گرفت یکم یکم نفس کشیدم زندگی سه نفرهو تجربه کردم

از اونجایی که من دختر آرومی خدا نصیبم کرد
به کارای خونه به خودم و ارایش و موهام میرسم
اما اشپزی هامو معمولا جلوتراز ساعت شام و ناهار اماده میکنم که وقت کم نیارم
به خودتون برسید اولویت خودتون باشید
موهاتون مرتب و رنگ شده یه ارایش ملایم
عطر بزنید لباس اراسته بپوشید
که‌ همسرتون میاد خونه شمارو ببینه خستگیش دربره
و احساس رضایت کنه
اسپند دود کنید
فیلم ببینید
درسته که نوزاد دارید و کلی کار اما لا ب لاش میشه اینکارارو هم مرد فقط کافیه اراده کنید
خانمای باردار سوره ی والعصر فوق العادس برای نی نی های تو دلیتوم بخونید تا بدنیا اومدن مثل دخمل من صبور و اروم باشن

از صد در صد سی درصد به خودم میرسم

من یسره ایلین بغلمه ب کار خونه نمیرسم چ برسه ب خودم

منم اوایل زایمانم همینجور بودم اما بعداز بین رفتن زردی بچم خیالم راحت شد و دیگه به خودم رسیدم

اصلا فکر نکن شیر نداری تا نیتونی اب مایعات بخور.دلستر هلو خوبه هندونه خوبه چون نفاخ یک کوچولو عرق نعنا بخور‌.ابگوشت ماهیجه و مرع بخور.سوپ ابکی بخور.کاهو.سوپ جو.خرما.میوه های خوش طعم که شیرت طعم خوبی بگیر.نگران نباشه میگزره.و بعد ها حسرت میخوری.خیلی سختی داره ولی شیرین هست وقتی بخنده بگه ماما😍

منکه شوهرم میگه چرا خونه کثیفه میگم وقت نمیکنم باور نمیکنه ب خودمم نمیرسم فقط یچیزی بخورم ک شیر داشته باشم

بالاخره زمانی میرسه که بتونیم ب خودمونو کارامون برسیم الان که۱۳ماه از تولد دخترم میگذره راحتتر شدم بدنم هم برنامش تنظیم شده هم به خودم میرسم هم تا دیر وقت کارامو میکنم لباس اتو میکنم اما صبح ها فقط بدو بدو دخترمه یکچا نمیشینه به گذشته که فکر میکنم میگم چقدر سختی کشیدمو اعصابمو خورد کردم

من كه شاغلم هم كار بيرون هم كار خونه هم بچه ديگه هيچي از خودم نميفمم 😞

من دوماه بعداززایمانم ازنظر تغذیه وهیکل و لباس خیلی به خودم میرسم،الانم درحال رسیدگی به دندونام وپوستم هستم🙂البته مامانم خیلی کمکم میکنه

من که چون محصلم از وقتی که ازدواج کردم خیلی کم برا خودم وقت دارم😔

باسلام منم نمیتونم زیاد به خودم برسم

سلام.من دوتا بچه دارم وشاغل هم هستم و واقعا برای خودم وقت نمی تونم بگذارم در صورتی که خیلی کارها دلم می خواد انجام بدم که نمیشه همیشه اول بچه ها وکارای خونه وبقیه برام در اولویت هستش والبته غالبا از اینکه می تونم احساس خوبی به اعضای خانواده ام بدم ،خوشحال میشم

بخداهیچی،کم خونی شدیددارم دکترگفته بودروزی۲تاقرص اهن بخورم دیگه یادم رفت😣

من تااازه دارم یکم به خودم میرسم و به خودم اهمیت میدمو وقتمو درست برای خودمو شوهرمو بچم تقسیم کنم انشالله ک رفته رفته بهتر بشم

من که ٢١ هفته ام و همچنان به خودم میرسم😂😍

به نظر من دلیل اینکه یه مادر به خودش نمیرسه نداشتن وقت نیست چون مثلا استقاده از کرم دور چشم و کرمهای پوستی و ..اونقدرها وقتی از ادم نمیگیره چیزی که باعث میشه خودت رو فراموش کنی اضطراب و افسردگی و شرایط خیلی متفاوتی ه که بعد از زایمان باهاش مواجه میشه و این روحیه ی بد و سردرگمی باعث میشه به خودش نرسه

من اصا وقت نمی کنم هنوز یه حمام درست نرفتم یه غذای با ارامش نخوردم همش درگیر شیر غذای بچه خوابش وقتی هم باشه میره برا کارای خونه

من ی سوال دارم ج بدین لطفا مادر شدن خیلی سخته من خودمم حساسم خیلی و همش دنبال کارا بچمم و اطرافیان همش بهم تیکه میندازن میگن مام بچه بزرگ کردیم به همه کارامونم میرسیدیم من نمیدونم چی ج بدم واقعا من نمیرسم چون بچمم خوابش سبکه فقط میرسم کارای خودشو انجام بدم افسردگیم دارم چیکار کنم چی بهشون بگم

👍👍👍😍

هیچی

سلام من دوتا بچه دادم یکی 3ساله یکی نه ماهه هم کارون انجام میدم هم به خودم میرسم هم بچه داری میکنم

من که کارای خونه رو سر وقتش انجام میدم نی نیم ک سروقت بیدار میشه میخوابه منم فقط کارای خونه وقتیم که بیکاربودم میخوابم

بنظرمن الویت بعدازهمکاری همسروضعیت مالی هم تاثیرداره چون تغذیه سالم مادربعداززایمان درروح وجسمش خیلی تاثیرداره

والا من قبل از بچه شبانه روز درس می خوندم فرصت خیلی به خود رسیدن نداشتم. فقط یه مدت کوتاه بعد از فارغ التحصیلی تا نی نی خوب به خودم رسیدم . بعد از نی نی هم که واقعا سخته به خود رسیدن چون لحظه ای نمیشه تنهاش گذاشت حتی وقتی خوابه 😓، فقط بخاطر شیر دادن لاغر تر از قبل بارداری شدم سعی می کنم لباس نامرتب نپوشم ولی دیگه به آرایش و اینجور کارا نمی رسم. ولی گاهی دلم برای همسرم می سوزه گیری افتاده از دست ما 🤣

من خیلی ذوق میکنم برا پسرم همه کار میکنم ولی دیگه برا خودم وقت نمیشه همیشه موهام نامرتبه لباسهام بهم تنگ شده وقت خرید حسابی رو ندارم هیکلم به هم ریخته چاق شدم وسینه هام آویزون شده خلاصه خیلی بد شدم 😔منتظرم کامل به غذا بیفته بسپرم به مامانم تا بتونم ورزش کنم خرید برم به خودم وزندگیم رسیدگی کنم

میدونی چکار کن.اول توی کاغذ تمام کارهایی که باید انجام بدی و یادداشت کن.مثلا:شستن پادری ها،تمیز کردن بوفه،تمیز کردن پنجره ها،تمیز کردن حمام،مرتب کردن کشوها و ... تمام چیزهای کوچیک و بزرگ همه رو مو به مو بنویس.بعد اونا رو یکی یکی انجام بده وقتی خونت تمیز شد کارها رو کردی دیگه به هیچ وجه نذار خونه نامرتب بشه مثلا ظرف وقتی کثیف میشه سریع بشور لباس نذار جمع شه سر اولین فرصت بشور اینطوری کار خونه نداری.بیشترم میتونی هم به خودت برسی هم به بچت.به همین راحتی.

من كه ديگه كلاً خودمو فراموش كردم فقطططططط به فكر دخترمم همين

تا هفت ماهگی سخته بعدش ادم تا حدی میتونی به خودش برسه و وباوزن کم کردن اعتماد بنفس بگیره برای من اینجوری بود الان خیلی خوبه شوهرم درک میکرد و چیزی نمیگفت ولی الان ک به خودم بیشتر میرسم متوجه تغییر رفتار اونم شدم اویل زایمان واقعا ادم از خودش و شوهرش غافل میشه و توجهش فقط به بچست و غصه خوردن برای ظاهرش

اصلا دیگه وقت سرخوارودنم ندارم چه برسه بخودم برسم ازدست غزلم🥰🥰🥰🥰

الان دیگه کم پیش میاد کسی بتونه درکت کنه چ برسه ب اینکه ب خودت برسی من ی دختر ۱۸ ماهه دارم باردارم هستم ۳ ماهمه تو ی شهر دیگه تنها زندگی میکنم شوهرمم همش سرکار دخترمم وقت زبون بازکردنشه همش جیغ و گریه خیلی خسته میشم خیلی داد میزنم وقتی تنهام همش میگم من مادر خوبی نیستم رفتارم با بچم باعث میشه عذاب وجدان بگیرم کلا له شدم ولی بازم خدارو شکر وقتی دخترم تو صورتم میخنده و بغلم میکنه اروم میشم همینکه خانوادم سالمن بسمه تنهایی خیلی بده

اصلا باقبل بچه دار شدن قابل مقایسه نیست! درسته که مدت هاست نتونستم یه ساعتم برای خود خودم باشم.. فیلم ببینم بدون نگرانی ودلهره.. ورزش برم بی دغدغه.. ونتونستم هیچ کدوم کارای اوایل ازدواجمون انجام بدم.. ولی من تشنه ی این لحظه ها بودم وخدارو‌ فقط وفقط شکر میکنم.. آخه یه لبخند رضایت پسرم،می ارزه به تموم تفریحای دنیااااا.. خودِ آرامشه نگاه معصوم دوستای کوچولوش.. الهی که همممه ی خانوما تجربش کنن😍
به این فکر میکنم که چندسااال بعد که پیرشدم وخونمون سوت وکورشده چقد دلم برای این روزام تنگ بشه.. پس بی نهایت لذت بخشه این روزام😍

من تموم فکروذکرم شده بچه قبلا هرجا میرفتم مرتب آرایش داشتم الان خیلی لاغرو داغون شدم همه بهم میگن غصه ی چیو میخوری آخه با وجود این وروجکا مگه وقتی واسه آدم میمونه

وای منکه وسواس دارم بچم تا میخوابه یسر میسابم بیدارم که باشه با یه چیزی سرگرمش میکنم و کارامو میکنم یعنی باید انجام بدم نمیتونم خفگیم میکنه نهار و شام که میزارم بعدم یه دوش شبم مثل چی میفتم از خستگی حتی حوصله با شوهرم بخوابیم ندارم شوهرم غر میزنه که اینقد کار میکنی شبا مثل چی خوابت میاد و همیشه خسته ای😑😢

من همه تلاشمو میکنم برای خودمم وقت بذارم..ماسک بذارم روی پوستم،مولتی ویتامین و آهنم رو حتما میخورم،موهاموهرروز با اینکه خیلی بلنده شونه میزنم..کرم دور چشمم رو حتما میزنم و از لحاظ تغذیه هم سعی میکنم تو فاصله ای که پسرم خوابه به خودم برسم..

فکرمیکردم مشکله منه من ژولیده حتی وقت نمیکنم موهاموبرس بزنم خواب پسرمن سبک به طوری که با صدای ترک ترک پاهام بیدارمیشه

سلام.والا با دوتا بچه شیره به شیره و ی عالمه کار خونه دیگه وقتی نمیمونه بخوام واسه خودم بذارم

من که اصلا به خودم نمیرسم اینقد لاغر شدم اینقد بدشکل شدمممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😞

هر چند که با وجود دوتا بچه خیلی سخته که به خودم برسم ولی هیجوقت کم نیاوردم ، حتی شده برای خودم اون جیزی که دوست داشتمو خریدم که حالم خوب شه و انرژی مضاعف بگیرم

مامانا من اصلا وقتی پیدا نمیکنم یکم برای خودم باشم مثلا یه دو صفحه کتابی بخونم یا حتی یه فیلمی ببینم.به نظرتون این روال تا چند سالگی بچه ادامه داره؟؟ اخه خیلی جالبه یه سری از خانوما میگن ما به همه کارامون میرسیم چجوری اخه؟؟!!! من از صبح باید دنبال بچه باشم تا شب هم که تا اون بخوابه منم از خستگی بیهوش میشم..شوهرمم میگه بچه دوم کی بیاریم بهش میگم اصلا حرفشو نزن من خود واقعیمو دیگه گم کردم و ازین موضوع خیلی ناراحتم حتی یه خلوت کوچیکم برای خودم ندارم😣😔ممنون میشم راهنماییم کنید

سعی میکنم وقتی خابه ب خودم برسم زودی ارایش ‌کنم سشوار بکشم

واقعا سخته دیگه خود قبلیم نیستم 😐😑😑😥

من سعی میکنم از کوچیکترین زمان ها هم استفاده کنم و برنامه ریزی میکنم تو تایم هایی که دخترم خواب چه کارایی انجام بدم اما هر روز ۵تا کار تو الویت میزارم شب میشه ۳تاش انجام دادم اما باز راضی ام نمیشه خودت و زندگی ول کنی همه اش بچه ....کم کم باید روال عادی از سر گرفت

اصلا برا خودم وقت ندارم فقط روزی یبار میتونم دوش پنج دیقه ای بگیرم از بس بیدارم موندم مریض شدم🥺

من ۹۰درصد وقتم برا بچه میره و تنها کاری که برا خودم میکنم اینه که روزی ۱ساعت ورزش میکنم ولی اصلا به شوهرم نمیرسم و این موضوع هردومون رو ناراحت کرده،دوست دارم ولی واقعا وقت نمیشه.

والا شانس میخواد من که خودم دست تنهام معلومه به هیچی نمیرسم... خدارو شکر یه شوهر خیلی تنبل هم گیرم افتاده که ذره ایی کمک نمیده صدای گریه بچه رو میشنوه از اون اتاق داد میزنه چیه گریه میکنی بیدارم کردی اخه اینم شد شوهر

من قبل اینک باردار بشم کلاس اسب سواری و باشگاه و دانشگاه میرفتم با ماشین میرفتم خونه مامانم یک سره بیرون بودم حتی وقتی حامله شدم بازم دانشگاه مو رفتم و پشت ماشین میشستم همه کارامو کردم و موند فقط پروژه دانشگاهم
از وقتی ک دخترم بدنیا اومده کارو زندگیم شده مرتب کردن خونه ،شستن ظرفا، شستن لباس بچه و کمبود خوابم ک دارم ب شوهر بدبختم ک اصلا نمیرسم
ولی باتو خونه و بیرون ب خودم میرسم اما ن مثل قبل
در کل اون رابطه ی از ک با شوهرم داشتم رو ندارم
و این ک صبح تا شبم خونه نشین شدم
بعضز وقتا واقعا خسته میشم خیلی😥

من در حال حاضر اولویتم پسرمه، دلم می خواد این چند وقت که کنارش هستم و‌ تا نرفتم‌سرکار ، قشنگ براش مادری کنم البته خسته و‌ بی خوابم میشم ولی از چهار ماهگیش شروع کردم به ورزش کردن ، شوهرم تو‌اون تایم بچه رو‌نگه می داره و انصافا خیلی بهم‌کمک می کنه
در ضمن به نظرم رسیدگی به خود فقط ارایشگاه رفتن و خرید نیست

خییییلی

منم اصلا نمیتونم بخودم برسم فقط مهمونی رفتنی،پسرم چهاردست وپامیره ازرومبل بالامیره همه حواسم بایدبهش باشه نمیتونم مثل سابق به کارای خونه برسم بعضی وقتا که خوابه دوسدارم منم بخوابم ولی نمیشه بایدکاراموبکنم

مگه وقتیم میمونه😂😂😂😂 منکه هیچی😂

راستش ازوقتی پسرگلم بع دنیاامده انگاری خودمو فراموش کردم.اصلا به خودم نمیرسم

هیچ رسیدگی ای به خودم ندارم
. افتخار نمیکنم ولی خب حس و حالی ندارم.... من دچار افسردگی بعد زایمان شدم 😓😓

من وقتی بچم خوابید اول ازهمه میرم سراغ ارایشم بعد بقیه کارام ماشالله فرضم توهمه کارام

من تمام مدت بارداری به خودم رسیدم، روحیه خودم هم خوب میشد. بعد از زایمان هم فقط همون ماه اول یکم از خودم غافل شدم، بعد سعی کردم کم کم خودم رو پیدا کنم، با این حال هیچ وقت بهم ریخته و نامرتب نبودم. از ۲ ماهگی دخترم هم ورزش سبک و پیاده‌روی رو شروع کردم، صبح زود بعد از شیردادن و خوابوندنش، میسپرمش به همسرم و نیم ساعت تا یک ساعت میرم پارک پیاده‌‌روی. در اصل از زمان خوابم یکم کم شده ولی همون رو هم به خودم اختصاص دادم.

برنامه ریزی میکنم کنار بچه داری حتما به خودمم برسم چون مادر خونه باید به خودش برسه و مرتب باشه تا بتونه خونه رو اداره کنه و روحیه ش همیشه خوب و شاد باشه

من تا4ماهگی پسرم خودموفراموش کرده بودم اما الان چندماهیست به خودم میرسم. البته مامانم واطرفیام کمکم میکنن وگرنه یه دختر 7ساله ام دارم که بدون کمک ازپس دوتاشون برنمیام سعی میکنم حداقل یه غذای مقوی بذارم براخانوادم وبه خودم ازهرلحاظی میرسم فقط ورزش زیادی نمیتونم انجام بدم وضعیت تمیزی خونه هم متوسطه البته زیادبرام مهم نیست. ازلحاظ غذادرس کردن وکیک وژله و....تنوع زیاددارم. اما به هرحال هیچکس نیس که باوجودبچه کوچیک مشکلات کمی داشته باشه. اما باید مسئولیت بچه هامونو با وجود سختیهاش بپذیریم.

من که اصلانمیتونم واسه خودم وقت بزارم به زورناهاروشامموآماده کنم بخورم دیگه بچه داری نمیزاره وقتی بمونه ......

سلام من دو تا بچه دارم كه اوليم ١١ سالشه البته بزرگه پسره بهمين خاطر زياد نميشه روش حساب كرد ولى باز هم خدا رو شكر تا حدود كمى كمكم ميكنه اونم خيلى كم😉😉ولى خودم خيلى ادم دقيق و با برنامه اى هستم با وجود اينكه از خانواده هامون دورم ولى هم به كارهاى خونه تا حدودى به خودم هم ميرسم جون وقتى ميبينم بچه هام از كارهايى كه ميكنم لذت ميبرن خودم خيلى ذوق ميكنم براشون كيك و دسرو حتى نون شيرمال درست ميكنم چون نميخوام از بيرون تغذيه كنن مطمن تره و در كنار اون تا حدودى هم به خودم ميرسم ولى بايد اين واقعيت رو بپذيريم كه وقتى مادر ميشى ديگه شرايط قبلاً رو نخواهى داشت با ارزوى سلامتى و دل خوشى براى همه مادران سرزمينم🥰🥰🥰🥰🥰🥰

من از وقتی بچه هام دنیا اومدن تازه 2_۳ ماهه ب خودم میرسم بعدازظهرا وقتی میخابن بیشتر وقت میکنم

من اصن وقت نمیکنم .....گاهی میزارمش خونه مامانم بعد میام خونه به خودم و شوهرم میرسم😑

من که مثل گذشته به خودم میرسم.فقط وقت گتاب خوندنم یکم کمتر شده وای درکل کامل از خودم غافل نشدم خداروشکر.امیدوارم همه مادرا همینطور باشن.چون خودت باید مادری قوی باشی که فرزند قوی رو پرورش بدی.از کمک شوهرتون غافل نشین ب هیچ عنوان.متوجهش کنید که اونم پدر شده شما فقط مادر نشدین.❤

وقت نمیشه که بتونیم به خودمونم برسیم دخترمن تازه دندون دراورده ازیه طرفم چهاردست وپامیره منم همش دنبالشم فقط وقت میکنم شوهرم وقتی خونس به نظافت شخصیم برسم البته غذا درس کردن وخونه روتمیزکردن هم که دیگه کلا خسته ام میکنه همشم خواب کم دارم هرچقدم که بخوابم ولی با همه اینا همین که دخترمو دارم کنارمه شوهرم کنارمه خداروهزار مرتبه شکر میکنم و ازهیچی گله ندارم😊😊😊

من که اصلا خودم و فراموش کردم از بس با بچه درگیرم واقعا بخواهم هم نمیشه موقعی هم که خواب باشه ترجیح میدم به کارای عقب افتادم برسم تا خودم
اخه بچه چیه که همه چیز و ازت میگیره 😢

عزیزان من که سه دارم چی تصور کنین سه تا هم کوچیک😁😁😁

دختر من یک ماه و پانزده روزشه، تو این مدت کم سعی کردم همه چیز مثل قبل باشه و همیشه به خودم میرسم،فقط واسه غذا درست کردن مشکل دارم 🤭

‌اصلا نمیتونم به خودم برسم

من از وقتی پسرم بدنیا اومده مثل قبل نیستم ولی خوب خداروشکر بچه آرومیه وقتی خوابه یکم بکارام میرسم ولی بخودم زیاد نمیتونم ولی تصمیم دارم خودمم در اولویت قرار بدم چون تا خودمون روحیه نداشته باشیم نمی‌توانیم از پس شوهرو بچه بربیایم مخصوصا مردا که باز حساسترن

منکه بچه اولم هست.همش درگیره کاراشم.وقتی خوابه هم کارای خونه رو انجام میدم.تابیام استراحت کنم بیدارمیشه.گاهی وقتا به خودم میرسم گاهی هم اصلاحوصله ندارم ازبس خستم.

وقتی پسرم کوچیک بود اصلا وقت نمیکردم به خودم برسم و یه جورایی شوهرمم داشت خسته میشد
ولی الان که بزرگتر شده خداروشکر بیشتر وقت دارم هم به خودم میرسم هم با شوهرم هستم

من نظافتمو ک رعایت میکنم بیشترم سعی میکنم ب شوهرم و پسرم برسم.براشون خریدمیکنم برارفتن بیرون یامهمونی شیک درستشون میکنم ولی ازخودم از نظر پوشاک راضی نیستم دوس دارم بیشتر براخودم وقت بزارم ولی متاسفانه دل رحم بودنم کاروخراب میکنه.توخونه هم ک هیچوقت نمیزارم نامرتب باشه یا لباس و ظرفا و خونه کثیف باشه.همیشه همه چی مرتب و سرجای خودشه.
تنهاکاریم ک همسرم میکنه پسرمو حموم میکنه بقیه چیزاش همه باخودمه هممممه چی.
کسیم نیس ک نگهش داره ک من بتونم برم گردش و خرید البته کسیم باشه شوهرم نمیزاره😊
درکل زندگیه مزخرفیه😂ولی دررابطه بااین ک چقدر ب خودم میرسم سعی میکنم همیشه لباسام مرتب باشه و حداقل ی رژ و ادکلن بزنم.موهامم برسم سشوارمیکشم اگه ن همشو جمع میکنم بالاسرم خودمو راحت میکنم😁

من که بکل خودمو فراموش کردم اصن نمیرسم تازه بیست سالمه خیلی زود پیر شدم

واقعا" بچه داری شغل سختیه واسه ما مامانا. دیگه رمقی نمی مونه به خودت و شوهرت برسی. این ور بچه داری- اون ور هم خانه داری.

خدایی زیاد وقت نمیشه بخودت برسی کم وبیش

من بیشتر وقتم با بچمه .ولی در کوچکترین فرصت به خودم میرسم .

من ازوقتی بچم به دنیا امده اصلا نمیتونم به خودم برسم همش درگیر بچو شوهر پدرومادرشوهرم هستم تازه منت هم سرم میکنن میگن تودرست بلدنیستی بچه رونگه داری بخدا زندگیم خیلی سخته ازخدا میخوام که هیچ دختری زندگیش مثل من نباشه

هیچی

خیلی کم😔

مگه وقتی میمونه برای اینکه به خودم برسم😅😅😅

هیچ وقت اصلا وقتی ندارم ک ب خودم برسم

من اصلا به خودم نمیرسم، در حال حاضر از همسرم دل خوشی هم ندارم و برام مهم نیست منو چطوری می بینه

بعد از به دنیا امدن بچم حتی فرصت ابتدایی ترین کارهارو هم ندارم چه برسه مراقبت ازخودم

من تازه باردارم تازه عروسي كرديم هرچي پياما ميخونم بيشتر استرس ميگيرم يني بچه واقعا زندگي رو مختل ميكنه؟؟تا اين حد؟؟واي خداصبر بده😂😂😂😂

هیچی

وقتی نداریم بخواییم وقت بزاریم😢😢😢😢

من بیچاره هم نوزاد رو دستمه هم دانشجو دکتری هستم دیگه وقتی میمونه به خودم برسم خدا رحمم کنه

من نمیدونم این ماماناییکه میگن به خودمون میرسیم چه جوری وقت میکنن من ازوقتی بچم دنیا اومده نمیفهمم صبحم چطور شب میشه اگه وقتی هم اضافه بیارم فقط میگم بخوابم بعضی وقتا حس بدی نسبت به خودم دارم همش میگم تو خیلی تنبلی که نمیرسی

من سعی میکنم در هفته دوساعتی بزارمش پیش مامانم و یه ذره وقت بزارم برا خودم ولی مث سابق نمیشه دیگه

من که تمام وقتم گرفته وقت نمیکن به خودم برسم وقت ننیکنم برم بیرون ازبس تو خونه مونم افسوردگی گرفتم

من که تمام وقت گذاشتم برا بچه ام هر ی هفته ی بار میرم حموم اونم باعجله از غذاهای لبنیاتی خودم محروم کردن برا بچه ام حساسیت داشته بود الان خودم مریض شدم فکر کنم پوکی استخوان گرفتمه از خدا میخام ی قدرت توان و شفای بهم بده که از بچه ام مراقبت کنم

آدم هر چیز که بخدا میتونه میتونی بعد بارداری هم به خودت برسی
..حالا شاید اون طوری نه ولی خب میتونی ...

منکه میگم شب بشه بخوابم 🥴

خب لوازم آرایشی ضرر داره
پوستم که صافه، اما رژ نمیزنم مواد شیمیاییه دیگه

من همه فکرم بچم هست اما به سلامتی خودمم میرسم فقط واسه ورزش وقت نمیکنم

من زمانی که دخترم تازه دنیا اومده بود خیلی سختی کشیدم بی خوابی و خستگی حتی حمام رفتن برام سخت شده بود و خیلی چیزای دیگه که همه مامانا تجربه اش میکنن تا دوسالگی بعدش بهتر شد اما خیلی بهم وابسته بود و باز واقعا رسیدن و وقت گذاشتن برای خودم خیلی سخت بود تا اینکه رفت مهد وابستگیش کمتر شد والان همه چیز خیلی بهتره اون مدت فکر میکردم دیگه خیلی چیزا برام دست نیافتنی بشه ولی الان دیگه همش تموم شده و من دارم برای خودمم وقت آزاد پیدا میکنم حتی گاهی دلم برای اون موقعها تنگ میشه و میگم کاش بیشتر بجای نگران بودن ازش لذت میبردم

من که حتی برای غذا خوردنو خوابو حمومم وقت ندارم داغووونم😔

با دو بچه یکی ۵ساله یکی ۴ماهه تقریبا به خود رسیدن از محالاته حداقل برا من البته بی کسی و تنهایی هم بی تاثیر نیست

مگه وقت و جونی ام میمونه😞

همه ی این نرسیدنا خودش روزی خاطره میشه 😍

هیچقدر😞😭

والا من از وقتی بچم بدنیا اومده خودمو فراموش کردم ولی بازم خداروشکر میکنم

من از وقتی باردار شدم همش دلم میخواد به خودم برسم . هی به پوستم ، موهام میرسم . همش دلم میخواد آرایش کنم .

مگه وقتی میمونه !

دختر من ۲۷ روزشه و زایمانم سزارین بود و دست تنهام و کسی پیشم نیست حتی وقت نمیکنم اشپزی کنم چه برسه به خودم برسم. از بیخوابی زیر چشمام گود افتاده. شرایط سختی رو میگذرونم ولی توکلم به خداست که شرایط بهتر بشه

من از وقتی پسرم به دنیا اومد بیشتر به خودم میرسم نمیخوام همیشه هم خودم مرتبم هم پسرم شوهرم که جای خود داره خدارو شکر بودن پسرم زندگیم بهتره کرده

من که خیلی به خودم میرسم روزانه بچمو دست مامانم میسپرم و درس های کنکورمو میخونم و اکثرا مامانمم ناهار درست میکنه بعضی وقتام خودم یا رستوران . هر ماه حتما یه چیز واسه خودم میخرم و برای پوست و موهام انواع ماسک ها رو امتحان میکنم . لباس کهنه به هیچ وجه نمیپوشم و سعی میکنم همیشه تنوع داشته باشم . پیش دوستام میرم و خیلی وقت ها رو به خودم اختصاص میدم . وقتی که خسته باشم بچمو میسپرم دست شوهرم و میگم تو بخوابونش فقط بچه من نیست که تو هم باباشی . خیلی وقتا موقع ناهار میذارمش پیش باباش تا اون بهش غذا بده . یه ساعات خاصی هم بچه کلا پیش باباشه که ببرتش بیرون و باهاش بازی کنه . من خدا رو شکر اذیت نشدم برا بزرگ کردنش . هر چند خیلی مشکلات برا بچم پیش اومد خیلی وحشدناک هم بودن ولی خدا رو شکر با کمک خونواده و شوهرم همشونو پشت سر گذاشتم و الان همه چی خوبه 🙃

من قبل از بچه دار شدنم تفریحم باشگاه بود و عاشق والیبال ولی از موقعی ک بچه دار شدم رنگ باشگاه و ندیدم صدای توپ والیبال و میشنوم دلم لک میزنه ولی بااین حال شکر میکنم خدا س تا بچه سالم داده ب خودم میگم انشاءالله بچه هام از آب و گل دربیاند ب وقتش ب خودم میرسم

هیییییچی...وقتی مادر شدم هییییییچ وقتی برای خودم نتونستم‌بذارم.

اصلا وقت نمیکنم اگه یه دقیقه بچه بخوابه منم بیهوش میشم کنارش

من باوجود اینکه بچه سومه اصلا فرصت متفرقه ندارم فقط مشغول رسیدن به بچه ها هستم وفرصتی برای خودم ندارم ولی با این وجود با عشق کار انجام میدم به امید روزی که زحماتم به ثمر بشینن وشاهد موفقیتاشون باشم.

خداروشکر دخترم خیلی آرومه .من هم میتونم به خودم برسم هم کارای خونه ام😍🥰

جانم بفرما؟؟

هیچی😣😣😣

پسرم الان 7 ماهشه هر کاری میکنم تا یک خانوم مرتب شیک پوش باشم نمیتونم همیشه شلختم چند روزی یک بار حمام میرم وقتی بیداره درگیرم تا آرومش کنم وقتی میخوابه یکم استراحت میکنم ب کارای خونه میرسم اعتماد ب نفسم خیلی پایین امده .بعضی وقتا خیلی احساس خستگی پریشونی دارم .مارد شدن خیلی حس عجیب قشنگیه و بی نهایت مسولیت سخت .

من وقت میزارم نمیتونم بگم چقد چون تایمش زیاد نیست ولی یه کمی واسه خودم وقت میزارم چون پسر من خداروشکر لج باز نیست همیشه خندونه زیاد اذیتم نمیکنه

پسر من خیلی وقتمو پر کرده اما بازم سعی میکنم به همه کارام برسم فقط خیلی خیلی خسته میشم چون اصلا وقت خالی ندارم و انرژیم کم میشه اما بازم خوشحالم چون این روزا میگذره و فقط دلتنگیش واسم میمونه 🥰

من کلا همیشه با دخترام ونظافت خونه وقت ندارم ب خودم برسم فقط دوست دارم خونه تمیز و مرتب باشه ...دوست دارم دخترام تمیز باشن هر خریدی هم باشه فقط بخاطر این دوتا فسقلی هاس...این روزا تکرار نشدنی هستن دوست دارم بیشتر از این موقعها لذت ببرم ...رسیدن برای خودم زیاد وقت هست

من هیچی پیر شدمهههههه😭😭😭😭😭😭

والا از بعد عید یبار تونستم اصلاح و ابرو کنم به خودم اصلا نمیرسم

واقعا هیچی با اینکه یه بچه دارم😢😢😢😢

من که کلا فقط به بچه میرسم خودم هیچی

من

خیلی دلم میخواد به خودم برسم، اما کم پیش میاد، بعضی اوقات هم که اصلا حوصله نیس واسه اینکارا

من هیچی اصلا وقت نمیکنم موهامو شونه کنم حموم دوروز یه بار کوتاه کوتاه میرم دوتا پسر دارم که تمام وقتمو میگیرن

بچه ها از شیر که میگیری راحت میشی تقریبا بین شش و هفت اینا خیلی زحمت دارند

من برنامه ریزی کردم هم به خودم تقریبا مرسم هم به خونه و بچه ها البته شوهرمن ارایش دوست نداره

من دخترم تاچهارماه کولیک داشت،توی شهرغریب خییییلی سخت بود،الانم همش درحال غرزدن هست،خیلی خستم خیلی حتی یک ثانیه هم برتی خودم وقت ندارم

من سعی میکنم زمانی که همسرم به از سر کار میاد دخترمم رو بهش بسپارم و یه سری کارا برا خودمم انجام بدم.اما خداییش گاهی از اینکه برای خودم زمان ندارم کلافه میشم.

ب خودم برسم😳 قبلا خیلی آرایشی بودم الان آرایش بلد نیستم😂😂

من سعی میکنم خودم رو رها نکنم چون مادر قوی و محبوب برای بچه یه مامان سرحال و قویه ، ولی برای اینکار مجبورم از وفت خوابم بزنم و اینکه خیلی انرژی ازم میگیره

میشه بگین چطوری وقت کنیم ب خودمون برسیم.بابا من برشم یه دستشویی برم خیلیه...اتفاقا همین امروز با شوهرم بحثم شد سر اینکه کمکم نمیکنه

هیچی

من خیلی زود بچه دار شدم فقط میتونم بگم حالم از ازدواج بهم میخوره تا این حد همه وقتم واسه بچه شده
بارداری و زایمان خیلی بدی داشتم
شوهرم به جای محبت کردن بهم میگه شق القمر نکردی با بچه داری
ازدواج نکنید اگر کردین بچه نیارین فقط همین

من که واقعا دوران قبل بچه داری و بعداز بچه داریم خیلی فرق کرد الان با دخترم اصلا نمیتونم کارای خونه رو انجام بدم بزور شام میپزم چه برسه بخودم برسم شاید دوهفته یکبار ی کرم صورت بزنم.ولی از اومدن دخترم ب زندگیم خیلی خوشحالم.ووقتی خونه رو میریزه وکثیف کاری می‌کنه ناراحت نمیشم

وقتم فقط برای بچه ها میزارم بزور خونه ردطف میکنم نمیزارن با دوتا بچه کوچیک داشتن

از بارداری و بعداز به دنیا امدن نمیشه به خودم برسم ولی کم کم که داره بزرگ میشه بهتر هست یکم وقت به خود رسیدن دارم

هیچی همش وقتم صرف شایان میشه چون زور میگه😀مثلا دیشب 3خابید 4ونیم بیدارشد تاصیحساعت11خابید چاره ای دارم؟؟؟اصلا نمیزارن هیچ کاری بکنی واسه خودت حای موهام شونه نمیزنم دپرس شدم

سلام من اول خیلی ب خودم میرسیدم خونه زندگیمم مثل یه دسته گل بود الانم کامل خودمو رها نکردم در حد ۵۰ در صد کمتر شده بازم زندگیم رو رواله و شاغلم هسم خیاطیمم میکنم یه کم کارم رو کمتر کردم تا بتونم ب خودم و خونه زندگیم و بچمم برسم

من بعد از چندين سال موهاى بلندمو كوتاه كردم، البته راضيم چون همش گره بود و بهم ريخته و زمانى براى رسيدگى به موهام نداشتم

اوایل که بچم کوچیک تربود خیلی واسه خودم وقت نداشتم ولی الان هرچی بزرگتر میشه راحت ترمیشم.الان بیشتر به خودم میرسم گاهی وقتا بچمو میدم ب مامانمو میرم دور دور.سختی کم میشه🙂

من تقریبا هیچی تنها وقتی که میخوام برم بیرون مهمونی اینا یکم به خودم میرسم آدم که مادر میشه ازهمه چیش باید بگذره استراحت راحتی بیخود نیست که میگن بهشت زیر پای مادران است

منم همینم

خیلی نمیشه به خودم برسم، نه به خودم نه به خونه نه به هیچی اون جور که دلم میخواد، تیکه تیکه و کج و کوله به کارام میرسم بچه کاملا وقت آدمو میگیره و نمیشه م بیخیال بشی، ولی در کل با تمام سختی هاش شیرینه بچه،

بنظر من باید یه زن حتما به خودش برسه تا خودش وقتی خودش رو تو آینه میبینه کیف کنه و روحیه بگیره و حالش خوب باشه ک بتونه به خودش بباله و براحتی روزش رو شب کنه اول صبح ک بیدار میشین قبل اینکه بچه تون بیدارشه یا اولی ک بچه تون بیداره زود موهاتون رو شونه کنین و یه رژ ملیح هم به لباتون بزنین و خانوم خونه تون باشین تو آینه به خودتون لبخند بزنین و روزتون رو پر انرژی آغاز کنین

من وقت ندارم بخوابم حتی زیر چشام گود رفته همش

سلام خیلی اذیتم با بچه بااینکه بچم آرومه پیش مادرم هستم از وقتی زایمان کردم اما بچم شیر نمیخوره وزنش کمه اعصابم بهم میریزه افسرده شدم

سلام منم زیاد وقت نمیزارم برای خودم فقط بچه هام شوهرم

منکه صبح ها سرکار میرم عصر هم درگیر جمع و جور کردن و غذا آماده کردن بچه هم درگیر شیطونی کردن تا خسته هم بشه میاد سراغم که منم مجبور م کار رو بذارم بیام بهش شیر بدم

من از وقتی پسرم به دنیا اومده خیلی کمتر به خودم میرسم پسر منم خیلی لج بازه دندوناشم زود در اومده از سه ماهگی درد دندون داشت شکم پیچش داشت یه سره گریه میکرد روزایی بود که از صبح تا غروب حتی یه لقمه غذا نمیتونستم بخورم چه برسه به رسیدن خودم من ادمی بودم که همیشه ارایش میکردم و موهام همیشه اتو کشیده و صاف کمتر کسی منو بدون ارایش دیده بود اما الان بچه رو باید رو پام خواب کنم همین جور که رو پامه یه ارایش ساده بکنم مادرمم توبارداریم فوت کرد خواهری کسی هم ندارم برای یه ساعت حداقل بچه داشته باشه من واسه خودم یه ساعت وقت بزارم شوهرمم که سر کاره شبا میاد خونه بیچاره انقد خسته که بازم در حد بیست دقیقه بچه داره که من شام بخورم

من اولاکامل ب بچم میرسم وقتی خوابیدنوبت خودمه.البته ازدست این پدرودخترمگه آدم وقتی براخودش می مونه

من همیشه مرتبم چه خودم چه بچه ولی خریداصلانتونستم برم تازه بعدازمدتهامانتوخریدم وشال و‌..آرایشم همیشه داشتم به غدا وبچه میرسم ولی افسرده ام امیدوارم خوب بشم

من که از وقتی نیکا به دنیا اومده نمی تونم به خودم که هیچ به کارای خونه هم نمیرسم...شوهرم خیلی کمک میکنه توی کارای خونه!!...اخه نیکا خیلی بغلی شده!!روی زمین بند نمیشه بچم!!😐...مادر بودن حس خیلی خوبیه ولی وقتی میبینم حتی دستشویی رفتنم هم باید برنامه ریزی شده باشه واقعا ناراحت میشم

من که اصلا واسه خودم وقتی نمیزارم فقط و فقط پسرم موهام بلند بود الان پسرونه زدم که وقتی از خواب پا میشم وقت بیشتری داشته باشه گاهی اوقات ظرف ک میشورم همزمان چایی هم میخورم🤣اخه همسری هم غذا های خوشمزه ازم میخاد و گل پسری هم فقط میخاد بغلم باشه😣

هیچی
مگه با یک بچه شیطون دیگه وقت و انرژی میمونه که بشه به خودم برسم

چطوری به تغذیم برسم که بچم هم رشدش خوب باشه هم هرچی کع براش لازمه

سلام خدایی این همه ناله میکن بجا این ب جنبه های مثبت فکر کن خیلی این سختی ها خوبی داره که دیگه قابل برگشت نیست

من که شکم دراوردم اصلا ازخودم خوشم نمیاد منتظرم پسرم بدنیا بیاد بعدش ببینم میتونم به خودم برسم یانه

صفر ساعت هیچی . جز حمام اونم یک روز در میان البته لاید زود بیام بیرون که مامانم اذیت نشه

واقعا اصلا وقت نمیکردم به خودم برسم اما الان که پسرم ازشیر گرفتم تصمیم گرفتم یکم بیشتر به خودم توجه کنم البته اگه بی خوابیام درست بشه وخواب پسرم تنظیم بشه

من ک اصن صفرم.حوصله خودمو ندارم.همش حالت تهوع و بفکرغذا درس کردنم 😊😊😊

مادرای عزیز منن اوایل همین‌بودم حتی وقت حمام کردن رو نداشتم حداقل باسد بچه دوسالش بشه بعدش راحت میشین خودش بازی میکنه و شما هم وقت کمتری براش میذارین من ک میخوام پسرمو بذارم مهد شبیه قبل به خودم میرسم

من ک ارایش کردن یادم رفته😂 بخام بکنمم ب بعدش ک فک میکنم باید برا نماز بپاکم منصرف میشم از انجام دادن،جوجم کلی وقت میگیرع ازم،اما خودمم تنبلیم میشه،ی خستگی بی انتها تو وجودمه همش،،ارتباطم با همسر اوایل ب دنیا اومدنه نی نی خیلی خوووب بود اما بمرور میلم رفت و احساس صمیمیتمون کم شد😑 لطفن هرکی راهکاری برا تقویت میل میدونه بگه خیلی حس بدیه

من که وقته حموم کردن هم ندارم همین که وارد حموم میشم گریه میکنه از خواب بلند میشه خودمو گربه شور میکنم وقت غذا درست کردن هم ندارم تا بیداره سرگرمشم خوابشم که نگم روپام باید بخوابه هیچی و قبول نداره بازم خدارو شکر که تنش سالمه انشالله به امید خدا بزرگتر میشه به خودمم میرسم

از پسر بزرگم نظر خواستم میگه بنویس وقتی بچه هام خوابن خودمم مشغول پخت وپز وکارام قربونش برم

هیچ به خدا به کارای خونه هم به زور میرسم انجام بدم

من که با داشتن دو تا بچه اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم دور غذا دادن بهشون و دو مدل غذا درست کردن بشور و بساب خونه هر روز هم که کارای خونه رو انجام بدی باز کار داری دیگه اعصابی هم نمیمونه که ادم به خودش برسه

منبه خودم خیلی نمیتونم برسم.هر وقت پسرم بخوابه از خستگی منم خوابم میگیره میفتم یه گوشه

زیر صفر ،منفی

من که انقد سرگرم بچه دومم شدم که بچه اولم یادم رفته چه برسد شوهرو خودم😔دیگه خسته ام بی حوصله پوست استخوان شدم انقد لاغر شدم ازخودم بدم میاد 😔😔

من خیلی کم برا خودم وقت میزارم چون وقتی ندارم برا خودم.از وقتی دخترم بدنیا اومد بیشتر وقتم مال دخترمه

من الان که تو مرخصی زایمان هستم وقت میکنم هم به خودم هم بچه هم شوهر هم کارهای نظافت خونه برسم حتما استراحت هم میکنم ولی اگه برم سرکار اون موقع دیگه شرایط برام سخت خواهد شد خدا خودش رحم کنه

من خودمو فراموش نکردم ولی واقعا وقتی نیست، من حتی برای سرویس بهداشتی چثدر صبر میکنم تا همسرم از سرکار بیاد تا من برم😑

انقد وقت ندارم ک نزدیک بود سنگ کلیه بگیرم😂😂

افرین

من تمام وقتم صرف رسیدگی به مانلی شده خوابشم انقد کمه که وقتی خوابید له لهم و نمیتونم به خودم برسم حس میکنم دیگه حال و حوصله اس نمونده مخصوصا تو این دوران کرونایی

من هیچی....به معنای واقعی هیچی...کسی ام قدر نمیدونه...دست تنهای تنها...شوهرم اصلا نمیدونه بچه داره

واقعا افسرده شدم از صبح تا شب کارهای خونه و بچه داری وشب تا صبح هم متأسفانه نخوابیدن بچه، دیگه حتی وقت برا نگاه کردن تو آینه هم ندارم واقعا خسته خسته شدم، کاش پسرم شبها می‌خوابید، شبها پسرم تا صبح بیداره، از صبح هم اون پسرم بیداره باید به اون برسم ونهار و شام ونظافت و.....، داغون شدم 😭😭😭

من دخترم انقدر اذیت میکنه که همه بهم میگن پیر شدی.حتی موقع خواب باید پیشش باشم وگرنه بیدار میشه گریه میکنه دیگه وقتی بیدارت به کنار
تروخدا شیر که میدین یا سرزایمانتون برام دعا کنین بچه ام آروم و خوب بشه واقعا خسته ام کارم شده گریه و نق.التماس دعاااااااااا

منکه از وقتی دخترم به دنیا اومده به معنای واقعی دیگه هیچ وقتی برای خودم و رسیدگی به خودم نزاشتم متاسفانه

ای وای دست رو دل مادرا نذارید😢تاوقتی بدنیانیومدن بچه ها،،همچی خوبه،،بنظرم مادرایی ک میتونن بچه رو جایی نگه دارن اینا باز شرایطشون بهتره ولی کسایی مث من یاامثال من ک خانوادمون دور هستن واقعا رسیدگی سخته،بااینکه دخترم دوساله ونیمه هست ولی بازم تمام وقتم دراختیارشه،،همش بازی میخواد

۵۰ ۵۰ هست بعضی وقتا می تونم بعضی وقتها نه

خب با وجود یه پسر بچه 2.5ساله شر و شیطون یه کم سخته. ولی سعی میکنم در طول روز بخودم برسم. البته پسرمم همیشه خوشش میاد و میگه «خوجل» شدی. 😊

واقعانمیتونم.اصلا وقتی برام نمیمونه

با بچه خ سخته نه میتونی کلاس بری نه هیچی

وقت نمیمونه که بخوایم وقتی بزاریم

شوشو پیشم نیست بچه همش به خودم وصله، تازه وقتی هم که هست سرش تو گوشی موبایلشه ،بارداریم به تنهایی گذروندم ،الان بچم دوماهشه بازم شوشو نیست خودم تماما مسئولیت نگهداریش رو دوشمه ،دیگه مشخصه چقد وقت میکنم به خودم برسم حمام که میرم 5 دقه ای باید بیام بیرون بچه بیدارنشه کارای خونه رو وقتی خوابه انجام میدم اونم آهسته آهسته که بیدارنشه از بس خوابش سبکه، نهایت بتونم یه لاک بزنم موهام شیو کنم همین.
شوشو هم که پیشم نیست انگیزه زیادی ندارم ...

وااای منم اصلا واسه خودم وقت نمیکنم کارای خونه از یه طرف کثیف کاری بچه یه طرف رسیدگیش هم که کلی وقت آدم رو میگیره من نمیدونم قدیما چطور چندتا بچه میاوردن وبهش میرسیدن

ازبی خوابی دارم میمیرم چطور به خودم برسم😫😫😫

من کلا خودمو فراموش کردم

من بچه هام دوقلوهستن خودمم تنهاازشون مراقبت میکنم تازه یه بچه ۵ساله خیلی شیطون هم دارم خونم همشه تمیزه غذامم سروقت امادس بچه که رودست پاش راه بره نگهداریش خیلی سخته بخصوص وقتی دوقلوباشن 😁😁😁

من از وقتی دختر به دنیا اومده خیلی کم وقت می کردم به خود برسم الان هم که شروع کرده به راه رفتن اصلا نمی توانم آخه من یه پسر سه ساله هم دارم هر دو شون شلوغن شوهرم زیاد کمکی در بزرگ کردنشون نمی کنه دست تنها یی سخته به نظر من کار اشتباهی فاصله سنی کمی بین بچه‌ها باشه به نظرم ظلم اول به مادر سپس به بچه‌ها میشه نمی توان بچه گی کنن

من ک از وقتی ابوالفضل بدنیا اومده اصلا وقت نمیکنم‌به خونه وپخت‌و پز غذا برسم و همچنین‌به خودمم نمیتونم برسم‌و این کار باعث میشه خیلی ناراحت باشم😭

یکی دو ساعتی در روز.اونم نه کامل هی نیم ساعت نیم ساعت.
شوهرم خونه باشه خیلی خوبه راحتم دیگه استراحت

هیچ مراقبتی.بچم انقد وابستم شده تا یک‌متر ازش فاصله میگیرم جیغ و داد و گریه.
غذا نمیتونم بزارم چه برسه بخودم برسم،،⁦.·´¯`(>▂<)´¯`·.⁩

منم پسرم ٢٨ ماهشه، بسيار بى رويه به من وابسته هست و از اونجاييكه يكم بدقلقه و رابطش تقريبا با هيچكس خوب نيس ( باوجوديكه من با همه رفت و امد دارم كه تنها نباشه) نميتونم پيش كسى بذارمش... اينه كه من يه مادر خسته و افسرده شدم كه هيچ وقتى برا خودم ندارم ! فقط خواب كافى دارم

خب ما بحث روز رو جواب دادیم راهکار مشاور گهواره چیه لابد میا بگه بچه رو در طی روز دوسه ساعت بسپارید به کسی و به خودتون برسید باید پیشاپیش جواب بدم مثلا به کی بسپاریم گهواره کسی نیست نگهش داره شبها هم که باباش نگه میداره باید سریع کار پخت و پز و در خلالش رسیدگی به بچه رو انجام بدیم

تقریبا هیچی همه وقتم واسه بچه شده

این به خود نرسیدن ها طبیعیست
حالا بعضیا بچشون آرومتر هست بهتر به زندکی و خودشون میرستن
بعضیا هم مثل من بچشون پرجنبوجوشه و چاره ای نیست جز تحمل و صبوری
دخترم۲سالو نیمش هست تازه یکم برای خودش شده و کمتر ب من نیاز داره

سلام به همگی
من که همسرم راه دور کار می‌کنه
خیلی اذیت میشم داغون شدم دست تنها ، ولی چاره ای ندارم
قبل از زایمان موهام همیشه لایت و... بود، همیشه اتو مو، هر روز حمام
ولی الان.... دیگه خودتون دستتون داخل کاره، نمیتونم موهامم روزی یکبار شونه بزنم
تا که می‌خوابه میپرم میخوابم که فقط نمیرم
از بس روزها انرژی میگیره ازم
شبها هم بیدارم می‌کنه مداوم، پسر بچه دوساله ست

من خیلی کم میتونم وقت بزارم متاسفانه

من الان دختربزرگم ۸سالشه ودخترکوچیکم یه سال وسه ماهشه یادشون دادم باهم بازی کنن وشباقبل ازاینکه شوهرم بیادبه خودم میرسم واحساس خستگی دیگه ندارم سعی میکنم ظاهرم باتمام مشغله روزانه وکارای خونه وبچه هاتمیزنگه دارم که روحیه ای برای خودم وشوهرم وبچه هام بشه

من بچه اولمه و وقت نمیکنم ب خودم برسم حالا خوبه باز همسرم کمکم میکنه در کارها😅

منکه دوقلوووووم 👫🤗🤗🤗🤗

من که دو تا کوچولو دارم اصلا نمیشه وقتی خوابن من بیهوشم

خیلی سخته شبها بیدار میشه اخه با کوجکترین چیز از خواب بپرم سردرد میشم

اتفاقا خيلي دوست داشتم راجع به اين موضوع صحبت كنم ... مادربودن ، ني ني دارى كردن ، اينقدر لذت بخشه كه باور كنيد برام فرقي نميكنه لاك زده باشم و پوشك بچمو عوض كنم يا نزده باشم ، موهام صاف باشه و شير بدم يا پريشون باشه ، لباسام شيك باشه و بچه خواب كنم يا بي ريخت ... ولمون كنيد بذاريد فارق از فكرِ سرو وضع ظاهريمون ، لذت ني ني داري رو ببريم . دوسال ني ني داريم ، اين دوسال لاك نزديم و مو شونه نكرديم و لباس عوض نكرديم طوريمون نميشه ، بذاريد نخايم هي به فكرش باشيم

تقریبا هیچی🙄😐

اوایلش که بجه کوچیکه سخته و نیاز به توجه بیشتر داره
کم کم برای خودمون باید وقت مطالعه و پیاده روی یا باشگاه بزاریم با همکاری اطرافیا البته.
کتابای مفید تربیت کودک بخونیم که عالیه در زمینه رشد بچه و کارگاه های تربیتی مجازی که هر کسی خواست بگه معرفی کنم در زمان خواب بچه ها وقت بزارن استفاده کنن👌

منم ک ازوقتی بچه م ب دنیااومده نمیتونم ب خودم برسم

من خیلی خسته میشدم قبلا تازه که دوسالش شده کمی دارم استراحت میکنم و به خودم میرسم . البته قبلش هم میرسیدم خیلی کم .الان هم فقط برا ساعتی که آقام هست شبهای جمعه آرایش و لباس لاکچری میپوشم .

اصلا وقت نمیشه به خودم برسم😢😢

راسش تا قبل 5ماهگی دخترم سعی میکردم همه چی خوب انجام بدم چ کارای خونه چ خودم
ولی یک ماهیه خیلی خابش سبک شده و تنهایی غر میزنه
مجبورم همش پیشش باشم
اصلا وقت نمیکنم هیچ کاری کنم حتی خونه جم کردن
ولی واسه اینک روحیمو نبازم هر چن روز ی بار میرم پیش مامانم اینا ک روحیم باز بشه

اوایل خیلی سخت بود چون پسرم تا دوسال و نیمگی ساعت 5:30_6 صبح بیدار میشد و من واقعا خسته شده بودم،الان خیلی بهتر شده ولی همش میلاد به نفر باهاش بازی کنه

وای خدا من کل وقتمو بچه پر میکنه از صبح بیدار میشم باید چهار چشمی حواسم بهش باشه که مبادا بلایی سرش بیاد از ترس هم هیچ جا نمیرم که مبادا گرما زده بشه افتاب سوخته بشه دریا یا خدای نکرده تو این اوضاع مریضی چیزیش بشه کل وقتم همش خونه ام یا خونه مادرم میرم بر میگردم اونم ماهی یکی دوبار چون تو یه استان دیگه زندگی میکنم

هیچی

من دوتا بچه دارم هم به بچه هام میرسم هم کارهای خونه وهم خودمم کل خیلی وس واس دارم نمیتونم نامرتب باشم

من اصلا فقط ب خونه و بچه واقعا خستم دیگه ارایشگابزور میرم😣😣همش غذا و شیرو غذای بچه ودسشویی بچه و.....

منم خیلی کم وقت میکنم به خودم برسم وقت هایی هم که پسرم خوابه یا کار خونه میکنم یا یکم استراحت

خیلی سخته
چقد زود ۴ ماهش شد
اصن نمیدونم چجوری شبم روز میشه و روزم شب...
بعد مرخصیام نمیدونم چیکار کنم

من بی خوابی دارم میمیرم.جون ندارم راه برم،حتی غذا وقت نمیکنم بخورم😢

من پسرم بیدار باشه نمیزاره از کنارش تکون بخورم مدام بغلمه یا به پاهام میچسبه وقتی هم که خوابه منم میخوابم یا کارای خونه رو انجام میدم وقت سرخاروندن نیست بخدا

از قدیم گفتن بچه بیار تا جای پات سفت بشه،اما حقیقتش واسه من یکی برعکس شد، چهار ماه بعد عروسی حامله شدم والان بچم پنج ماهشه از روزی زایمان کردم هرروز رابطه منو شوهرم سرد تر شده تا جایی پیش رفتیم ک همش دعوامون میشه اونم همش سرکارای خونه ک درست نمیرسم انجام بدم باهام بحث میکنه یا میگه میرم زن میگیرم،پس کی این روزا تموم میشه دیگه واقعا خسته شدم

واقعااااااا وقت ندارم، هیچی

من پسرم کولیک رفلاکس معده داره به شدت اذیت میکنه شوهرمم سرکار از صبح تا شب
تا دستشویی نمیتونم برم میرم میام میبینم انقد جیغ زده انوقت وقت کنم به خودم برسم عمراا

چقد همه مون شبیه همیم نظرات رو میخوندم واقعا بهشت باید زیر پای مادران باشه😅

از موقعی که دوقلو هام بدنیا اومدن دیگه وقت نمیکنم به خودم برسم همش بفکر غذا خوردن و مواظبت اونام خودمو کلا فراموش کردم...ما فراموش شدگان یک😅

خیلی کم وقت میکنم به خودم برسم؛ با توجه به کارهای خونه و مراقبت و نگهداری از دختر کوچولو و استراحت خودم وقت کمی برای رسیدگی میمونه😑😥

هیچیییی

بچه من 8 ماهشه به خودم نمیرسم ک هیچ پیشکش عصبی هم شدم دمار از روزگارم در اورده خیلی جیغ میزنه اونم بی دلیل اعصابمو خراب کرده حالا یا من باید برم متخصص مغز اعصاب یا اونو ببرم پوووف

خدایاااااا منکه دیگ بریدم 😭😭😭مچ دستم داره از درد میترکه ای خداا

به نظرم نباید خودمون رو ول کنیم چون اگر مادر خونه روحیه و حوصله نداشته باشه روی بقیه اعضا هم تاثیر میزاره من بارداری سوم رو دارم تجربه میکنم امیدوارم از این به بعد هم همین جور با انرژی بمونم من کلاس موسیقیم خیلی آرامش بهم میده

من به کل خودمو فراموش کردم انگاری نیاز به خواب شدید دارم حسابی داغونم

دخترم خیلی کمکم میکنه ولی کم میارم وقت نمیکنم جلوی آینه برم خودمو نگاه کنم پسرم8ماهش فقط میخواد توجه کنیم،

تاحدودی بله خب نمیشه که مثل قبل باشه

من ک کلا اسایش و ارامش و استراحت خودمو فراموش کردم، بخصوص ی شوهر همیشه خسته هم دارم ک ۵ دقه بچه رو نگه نمیداره

منم سعی میکنم بهتر از زمانی باشم که بچه نداشتم.دارم برای کنکور ارشد آماده میشم و گاهی هم خیاطی میکنم و برای خودم لباس میدوزم..😍💞

من انقد دست تنهام یادم میره غذا بخورم حتی الان ک دو سالش هست خستم

من اصلا ب خودم نمیرسم دخترم میگ یسره بریم بیرون یاتوبغلم باشه.تای ظرف بشورم از گریه سیاه و کوبد میشه

من که قبلا خیلی به خودم ميرسیدم الان با وجود پسرم خیلی کمتر شده ولی کلا الان پسرم یک سال و پنج ماه داره راحت تر شدم

دو بچه دارم و همیشه ب تنهایی دورشونم؛کارایه خونه پخت و پز و....باز ب عهده خودم و خیلی خسته کنندس ؛وقت کمی دارم ک بخوام ب خودم برسم

من فقط میدونم که میشه با برنامه ریزی بخودم برسم اما مشکل اینجاست که تنبلیم میشه😬😬

هیچ وقتی واسه خودم.نمیزارم تا از سر کار میام باید به روژان وکار خونه رسیدگی کنم

خب من الان که حامله ام ویارامم تموم شده میتونم به خودم برسم و واسه خودم وقت بزارم الان ماه ۶ هستم ۶ ماهه که آرایش نکردم اما موهامو مرتب میکنم و لباس های بارداری فانتزی خردیم و میپوشم از عطر هم بدم اومده به جاش هر روز دوش میگیرم

من که از همون روزی که زایمان کردم خودمو فراموش نکردمو و در کنار رسیدگی به دخترم و همسرم و زندگیم به خودمم میرسم خیلی وقتا حموم رفتنم به تاخیر میفته ولی لباس عوض کردن و آرایش و شونه کردن موهام اصلا یه روزم به تاخیر نیفتاده چون اگه اینکارارو نکنم کل روز حالم گرفتس

من اصلا وقت ندارم خیلی درگیرم از این وضعم راضی نیستم

من از قتی بچه دارشدم کل وقتام پرشدن اماباروحیه وحوصله زیادبه دوتاپسرام رسیدگی میکنم آرایشم کمترشده بچه انرژیم روخیلی میگیره امابایدمحکم باشم👌

اصلا.نمیرسم.

تقریبا هیچی اصلا نمیتونم به خودم برسم اصلا هنوز میگن بچه من خوبه

خوبه وقت کنم برم حموم😄

من از وقتی دخترم به دنیا اومده خیلی خودمو گم کردم و دخترم که الان نه ماهشه از این نه ماه شاید یه ماه رو سر جمع خونه ی خودم بودم همش خونه ی مادرم موندم وبه کمک مادرم و پدرم بوده.چون به تنهایی از عهده اش بر نمیومدم. الانم خونه ی مادرم هستم
آیشن نوزادی بوده که شیر خودم رو نخورد اصلا با وجود اینکه سینه ام زخم بود ولی خیلی تلاش کردم و نشد که مجبور میشدم با شیر دوش بکشم بدم به خوردش.موقعی که آیشن میخوابید زمانی بود که من باید به خودم برسم مینشستم و براش شیر میدوشیدم.و تو خواب فقط شیر میخورد.یگه دیدم نمیرسونم شیر خشک استفاده کردم.حالا اینا کنار خواب شبانه اصلا نداشت و...از هر لحاظ نوزاد سختی بوده و زیاد اذیت کرده و میکنه.از پنج ماهگی هم شیر خشک رو هم به زور با هزار جور ادا بازی بهش میدم دهنش رو اصلا باز نمکنه الان که باید غذا بخوره اصلا طعم هیچی رو نچشیده دهن قفل قفل میشه تا میبینه قاشق و خوردنی هست.باز خدا رو شکر همه ی اینا میگذره مهم سلامتی هست.خدا تن همه ی مادرها و پدرها رو سالم کنه و سایشون رو از سرمون و سر بچه هامون کم نکنه.ما میگذریم مهم نی نی هامونه که به ما نیاز دارن.انشاالله روزهای سخت میگذره انقد وقت میکنیم که به خودمون برسیم.توکل به خدا

من ورم مفده عصبی دارم هیشکی هم مراعات شیر ده بودنمو نمیکنه چ برسه ورم معده ی عصبیمو ...ولی بشدت خودم مراعات کنندم بشدت بیخوابم چشمام سرخه خودمو توآینه میبینم وحشت میکنم الان چند ماهه که ابرو هام پره پر شدن یعنی تواین ۶ماه فقط یه بار ابرو برداشتم دست تنها هم هستم روزی هزار بار ظرف میشورم برای سه وعده غذای بچم کلی هربار وقت میذارم برای فرنی و مخلوطش با پوره های دیگه بچمم یبوست شده اصلا هروقت رهاش میکنم برم غذا بیارم انقدر استرس میگیرم که الان چیزیش نشه که معدم عود کرده همه ی اطرافیانمم دست به دست هم دادن و ورم معده ی تازه خوب شدمو دوباره برگردوندن و باز حالم بده اما حس میکنم بمیرم هیشکی نمیتونه برای بچم مادری کنه چون هیشکی منو بچمو دوس نداره 😢

فک میکردم فقط من این مشکلو دارم😂 ولی همسرمم اصلا درکم نمیکنه واقعا از لحاط روحی و جسمی خسته ام دیشب که مامانم اینجا بود میگفت رنگ به چهره نداری انگار مریضی داری

خودم ک از زایمانم هنوز نرفتم لباس بخرم بزور وقت میشه برم آرایشگاه فقط! چند روزه لباس گذاشتم اتو کنم مونده گوشه اتاق.😭 قطره مولتی ریخته تو ساک دخترم وقت نشده بشورم.😢فقط خداروشکر دخترم حموم دوس داره یکی دوروز یبار دوتایی میریم حموم 😄

فعلا ک ماه دوممه و خیلی به خودم میرسم..ایشالا بعدشم همینجوری بمونم..

بعد زایمانم موهام به شدت خشک و وز و شکننده شده...وقت هم نمیریم بهشون برسم..کسی راهکاری داره؟پوستمم پوسته پوسته شده زیاااد....طوری که داخل ابروهام حالت شوره و سفیدک داره.

وااای منکه تو حسرت اینم یه روز مال خودم باشم فقط..به خودم برسم به خونه برسم بخوابم گردش برم...دلم خیلی تنگ شده واسه قبل بچه دار شدن..البته که هر چیزی یه بهایی داره خب لذت بچه دار شدن هم این سختیارو داره دیگه

رسیدگی از چه لحاظ من فقط موقع بیرون رفتن ب خودم میرسم اونم خیلی کم مگه حوصله داشته باشم حموم ک ب زور میرم ارایشگام ک نگو کلا مثل قبل نیستم

منم کلا خودمو فراموش کردم 😭اصلا حتی به زور میرسم برم حموم گاهی اوقات ببخشیدا دسشویی رفتنمم فراموش میکنم😂

از وقتی که فرشته ی کوچولوم دنیا اومده اصلا وقت ندارم برا خودم اصلا

هیچی من اصلا وقت واسه خودم ندارم😭😭

واقعا خیلی کم دلم خرید و ارایشگاه میخواد و پسرم پیش کسی نمیمونه
ولی این روزاهم میگذره ایشالا خوشی در راهه😍😍😍

منم کلا خودم و ول کردم به هیچ کاری نمیرسم چه برسه به خودم بچه بزرگم یکسال یازدماهش دومی ۷ماهش

سلام. متاسفانه منم تقریبا خودمو فراموش کردم و ب خودم نمیرسم .😥😭😁😉 پسرم ک منو خیلی خسته میکنه ب کارای خونه نمیرسم چ برسه خودم .😞😞😥

خب یکم‌سخته مخصوصا برای مادرایی ک شاغل هم هستن.شخصا از فروردین که استعفا دادم میتونم برای خودم وقت بزارم.ب خودم برسم کارای مورد علاقمو انجام بدم

احساس میکنم که چقدر پیر شدمه حتی از چشم خودمم میوفتم
اگه کسی باشه که بچه بتونه حداقلش چن ساعت بدون نق زدن پیشش بمونه تا منم بتونم کمی به خودم برسم
بنظرم فقط وقتی خوابه که اونم بچه ی من با کوچکترین صدا بیدار میشه و من حسابی کلافه میشم

واقعا با وجود بچه وقت پرمیشه اما باز وقتی خواب هستش به یه سری کارام میرسم سعی میکنم حواسم باشه اما خوب میدونم خیلی چیزا الویتش رو داده به زمان گذاشتن واسه بچه ،عیبی ام نداره همسرم کاملا درک میکنه و سعی میکنم از این لحظه های شیرین استفاده کنم به هرحال میگذره

من از وقتی دخترم دنیا اومده اصلا وقت ندارم به خودم برسم میتونم رسما بگم پلشت شدم😭😂ولی خب بااین حال بازم وقت کم میارم

من الان که بچم ده ماهش شده وقت برا خودم میذارم ولی تو بارداری و بعد تولد خیلی بد بود نمیشد خیلی به خودم برسم

نظرهارو ک خوندم خیلی استرس گرفتم
من همش منتظرم پسر به دنیابیاد و بتونم همه کاری انجام بدم مثلا پیاده روی کنم یا کارهای خونه رو انجام بدم چون درحال حاظر استراحتم...
یعنی وقتی بچه ب دنیابیاد انقدر سر آدم گرم میشه ک حتی نمیتونه به خودش برسه؟؟؟😢

والا صبح چشامو باز میکنم میبینم عه شب شد😐

اصلا وقت نمیکنم😭😭😭

من اوایل بدنیا امدن پسرم چون سنمم کم بود وبی تجربه ودست تنها واقعا سخت بود همه ی وقتم برای بچه بود وقتی می خوابید منم بی هوش میشدم به زور به کارای خونه میرسیدم حتی ازشوهرمم دورشده بودم اما ازیکسالگی به بعدش بهترشد کم کم پسرم بزرگترشد بهتربه کارام میرسیدم ازاون حالت پژمردگی دراومدم خوابش سنگین ترشده بود منم زمان داشتم به خودم برسم الانم که ماشالله بزرگ ترشده باهم بیرون میریم وامیدزندگیمونه

من اصلا وقت نمیکنم تمام وقنم رو پسرام گرفتم و کاراشون و کارای خونه وقت خواب ندارم اصلا تا اینو غذا میدم میرم سراغ اون یکی پسرم اصلا وحشتناک وقت نمیکنم

هيچچچچچچ🥴🥴🥴🥴🥴🥴

من اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم ...خونه هم مرتب ریخت و پاش میشه ...کارای اولویت دارم دخترم هست ...این روزا هیچ وقت تکرار نمیشه ...یک عمر وقت دارم برای کارای دیگه ولی دخترم فقط یک بار بزرگ میشه ...وقتی تنهاش میزاشتم حالا مثلا یه کار کوچولو انجام بدم با چشمای پر از اشک جوری نگام کرد که خونه رو سرم خراب شد ....از اون روز تمام وقتم برای دخترم شد ...وقتایی که خوابه به خونه میرسم یکم و سعی میکنم خودمم استراحت کنم تا سرحالتر به اون برسم

من صبح تا شب تنهام.شب هم همسرم میاد شام میخوره میخابه!!
کارمو نصفه نیمه ول کردم.حتی کسیو ندارم بچه رو پیشش بذارم برم برا خودم لباس بخرم.همه لباسام تنگ شده.تیشرتای شوهری رو می‌پوشم.کاش یکم خانواده شوهر و همسر ادمو درک کنن، کمک کنن بهمون

من ک اصلا وقتی برای خودم ندارم پسرم خیلی بچه بی قراریه و مدام همش گریه میکنه و اصلا اروم و قرار نداره وقتی ک ب زور خوابش میبره ناچارم از کمبود خواب منم بخوابم 😭

من یه ماه اول زایمان سردرگم بودم دائم به نی نی میرسیدم و خودم و شوهرم رو فراموش کرده بودم ولی بعدش سعی کردم اولین وقتی که توی روز پیداکردم به خودم برسم اینجوری تا اخر شب مرتبم سرعتم رو بیشتر کردم پسرم تا نه صبح میخوابه منم تا قبل بیدار شدنش هم به خودم هم کارای خونه میرسم حتی شامم هم درست میکنم صبح زود🤣🤣😂😂

من مامان دوتا پسر شیطون اما مهربون هستم بااینکه شوهرم توکارای خونه اصلا کمکم نمیکنه وحتی اونجور که باید بهم توجه نمیکنه سعی میکنم یه زمان کوتاهی توروز روبه خودم اختصاص بدم و سرحال باشم تا بچه هام بادیدنم بی حوصله نشن مثلا حالا که نمیتونم برم باشگاه آهنگ میزارم ومیرقصم خیلی بهم روحیه میده همونطور که نماز ودعا بهم انرژی مثبت میده

واس تفریح و اینا خیلی کم یعنی خیلی واقعا وقت نمیکنن

من از وقتی که بچه دومم به دنیا اومده الان دو ماهه اصلا نه بیرون رفتم . نه به خودم میرسم اصلا نمیرسم

من ک از وقتی بچم ب دنیا اومده اقلا وقت نکردم ب خودم برسم یا اصلا بزن بیرون

من از وقتی دخترم بدنیا اومد خیلی نا آروم بود الانم همینجور هس شش ماهشه همش خونه پدرم هستم،،حتی وقت اینکه بتونم با شوهرم یه استکان چای بخورم ندارم چه برسه بخوام بخودم برسم ،خودمو کلا فراموش کردم،،بیخوابی میکشم،خیلی مواقع دخترم نمیذاره غذا درست کنم،انشاالله ک همیشه سالم باشه این روزا میگذره

من درکنار اینکه حسابی با گل پسرم سرگرم هستم سعی میکنم خودم رو هم فراموش نکنم تاحدودی موفق هستم

منکه از لحاظ روحی داغون و خسته هستم نه به خودم نه به خونم نه بچم به هیچکدوم نمیتونم کامل برسم و این ناتوانی کلافم کرده همش دلم مبخواد از این شرایط فرار کنم یا بشینم یه دل سیر گریه کنم 😐

من بیشتر وقتم برا شوهرم و دخترمه وقتی اونا خوای باشن به خودم رسیدگی میکنم

وای تو رو خدا ی راهکار به من بدین حداقل بتونم بخوابم یا خواب از سرم بپره رسیدگی به خودم پیشکش.دخترم با اینکه ۹ ماهه شده هنوزم شبا نمیخوابه .فکر میکنم از بی خوابی میمیرم آخرش

منم از وقتی بچم بدنیا اومده اصلا وقت هیچکاریو ندارم ینی نمیرسم فقط فکرم شدن با بچه باشم مراقبش باشم.پدر‌‌مادر نعمتی هستند اگه کنارت باشه متاسفانه برا من نیسن.همسرمم اصلا ی لحظه بچرو نگه نمیداره .اگه نگه دار اخرش با گریه بچه تموم میشه.انقد دست تنهام ک بعضی اوقات جوصله خودمم ندارم.انقد دوست دارم برم خرید کنم.اما اصلا با بچه نمیشه .اینهم از بچهای هست ک ی لحظه ازم جدا نمیشه.

منم از وقتی بچه دومم بدنیا اومده اصلا وقتی برا خودم ندارم تازه به خیلی کارا خونه نمیتونم برسم

منم اصلا نمیتونم به خودم برسم نه لباس میخرم نه میتونم بهدخدا 1ساعت به خودم برسم نه آرایشگاه باباشم که مثل خودش از سرکار میاد جوراب یه طرف لباس یه طرف اصلا به فکرم نیست انگار تو زنگیش نیستم

منم دقیقا استراحت مطلقم کلا ماهی یکبار شاید ارایش کنم... اصلا به خودم نمیرسم

خیلی سخته بچه داری همسرداری خانه داری ولی خداروشکرکه بچم سالمه همسری مهربون پشت وپناهمه سختیاشوبجون میخرم البته الان سختی نداره زیاد چون زندگیا راحته و بی دردسر..وقتی همسرم میان خونه همه وقتشونو باپسرم هستن من میتونم به خونه برسم.البته قبل ازاومدن ایشون هرروز دوش مختصر میگیریم وبه خودمم میرسم

فعلا واقعا کمر درد بابت بغل کردن بچه و کم خوابی و خستگی داره از پا درمیاره منو، تو دوران کرونا هم ادم کمک نداره، بعد بقیه موندم چطوری میگن وقتی بچه خوابه تو هم بخواب!! تا بچه میخوابه سریع مشغول کارای خونه میشم یه دقیقه همـاستراحت ندارم

من از مامانم دورم و دست تنها ،اصلا نمیتونم به خودم برسم ،مخصوصا از نظر روحی ،خستگی زیاد دارم ،کمبود خواب شدید دارم .....😔😔😔😔

من اصلا برا خودم وقت ندارم با دوتا بچه خیلی سخته هردو کوچیک نه آرایشی هیچی موقعی که میخوام برم بیرون فقط لباس می پوشم ومیرم حوصله آرایش کردن دیگه ندارم

منم فقط وقتي دخترم ميخوابه پاب پاش ميخوابم و زماني ك بيداره اصلا وقت نميكنم ك بخودم برسم ،معضل خواب ندارم

عزیزم شمامیتونید بخوابیدیک دونه بچه دارین بچتون هم نسبت به بچه های من بزرگه تازه یک دختر9ساله هم دارم بیشتروقتابه هم میریزه شوهرمم همینجوریه فکر نکنم کسی دوست داشته باشه به خودش وزندگیش نرسه

خيلي كمتر ميتونم به خودم برسم و همينطور خونه ولي سعي ام رو ميكنم..شبهاكه اريا خوابه ميرم دوش ميگيرم..و خانوادم ازش نگهداري ميكنن تا بتونم ارايشگاهي جايي برم

من پسرم چهار ماهشه. قبلنا خیلی به خودم میرسیدم ولی الان بیشتر وقتمو برا بچم میزارم. حوصله آرایش و اینام کم شده. بیرونم میرم عجله ایه یه ارایش ملایم میکنم

خب خیلی کمترشده ولی بازم سعی میکنم خودم وفراموش نکنم.بچه ها به یه مادرشادوپرانرژی نیاز دارن. ما بارسیدن به خودمون حال کل خونه رو خوب میکنیم. من از مادرم زیاد کمک میگیرم. گاهی میسپارم بهش وبه خودم وخونه م میرسم

صبح ک بیدار میشیم شیر پسرم و میدم جاشو عوض میکنم میذارمش پایین چون مشکلی نداره گریه نمیکنه میرم مسواک میزنم موهامو شونه میکنم و صبحانه میخورم اگ لباس کثیف باشه لباسشویی رو روشن میکنم
وقتی هم خوابید قبل ظهر به ناهارم و شام میرسم و لباس ها رو پهن میکنم
بعد از ظهر ک خوابید حدود ساعت دو ناهارمو میخورم و لاک میزنم و گاهی پیشش نیم ساعت میخوابم
بعد شوهرم میاد و شام رو آماده میکنم
و عصرونه میخوریم و یکم تنها میمونم میرم حمام یا خیاطی میکنم یا تمیزکاری
حدود ده هم شام میخوریم و شوهرم بچه رو میخوابونه و من به کارهای عقب افتاده میرسم
به لطف کرونا ازوقتی پسرم به دنیا اومده دور آرایشگاه خط کشیده شده و راحتم فعلا خودم ابرو برمیدارم
پسرم هم پنج ماه و نیمه است

واقعا وقت کم میارم با داشتن یه پسر ۵ ساله و یه پسر ۱ ماه و نیمه
هر چقدر وقت بیارم به کارای خونه میرسم
تمام به وقتم برای خودم دوش روزانه است

من که اصلأبرای خودم وقت ندارم😰😰😰😰

مسلما مثل قبل نمیتونم وقت بذارم اصلا. اما تلاشمو میکنم که گاهی هم تفریح کنم. اگه نکنیم داغون میشیم

من وقتی کارهای لعیارو کردم.به کارای خونه میرسم لعیارو میشونم پابازی یاکارتون.عصرهام بارعایت نکات بهداشتی میریم پیاده روی.چون قبل لعیا هم پیاده روی میرفتم.گاهی وقتام به هیچ کاری نمیرسم.فقط لعیا وتاشب هیچیم نمیمونه

من که اصلا نمیرسم برای خودم وقت بزارم ' موندم چیکار کنم

من بچه ام چهار ماهشه اوایل کمتر وفت داشتم الان که چهارماهه شده خیلی بهترشده چون شبا میخوابه منم روزا سرحال ترم چون میتونم بخوابم خوابشو توری تنظیم کردم که ظهر هم بخوابه که خودمم بتونم بخوابم بهشم خیلی میرسم و درکنارش خیلی هم به خودم میرسم چون اگر به خودم نرسم نمیتونم پرانرژی باشم که به بچه هم برسم البته یه چیزی بگم از دیگران هم کمک میگیرم مثلا دو روزش درهفته مادرم برامون غذا مبفرسته و دو تا بعدازظهر هم به مادرم میگم بیا بچه رو بگیر تا من برم ارایشگاه یا خرید .و اینکه هرماه هم به یک خانومی هست میگم برای نظافت خونه بیاد خونمون به نظرم خانوما باید به خودشون خیلی برسن تا همیشه پرانرژی وشاد باشن و بچه هم درکنارشون شاد باشه

من اصلا وقت نمیکنم😔😔😔
پسر من ده ماهشهه،از نوزادی همش نق نقوو بوده،پدرمو درآورده،تو شهر غریبمم وهیچسکو ندارمم،به شدت عصبی شدمم از بیخوابی😔😔😔روزا خیلی برا پسرم وقت میذارم،شعر بخونم،بازی کنم باهاش،برقصم باهاش،ببرمش بیرون،اما شبا وقتی نتونم بخوابمم حالمم خیلی بد میشه😭😭😭

من ب تازگی شروع کردم و ب خودم میرسم از همه نظر

من اصلا وقت ندارم اصلا اصلا

والا فقط همینه که به کارا خونه وا پخت و پزا بچه رسید ،

منم هیچی همه وقتم واسه بچه هاس و خونه

من ب این نتیجه رسیدم آدم هرچی بخوادمیتونه انجام بده،بااینک بابونه سخته ونمیشه عالی بود ولی بخوابیم تاحدودی میشه ب خودمون برسیم وبایدبخواییم،یکم ازوقتی ک براشبک های اجتماعی میداریم کم کنیم ب خودمون برسیم

برا من تا یک سال ونیم خیلی سخت بود,تا یک سال ک دخترم سر خوابش واقعا اذیتم کرد بعد اذان صبح میخوابید بعدش انقدر ماشالله شلوع بود فقط حواسم بود راه رفتنی اینور اونور نخوره,,الن ی ذره تازه ذهنم داره باز میشه براخودم برنامه بچینم😁

من از وقتیکه دخترم اومده بیشتر به خودم میرسم
هر روز ارایش میکنم
لباس رنگی رنگی و متنوع میپوشم
موهامو رنگ میکنم ماهی یه بار
هر وعوه غذاهای جدید و به روز
هروعده سالاد درست میکنم
خیلی سرحال شدم
باشگام ترک نمیشه



بر گرفته از کتاب شار در خواب بیند پنبه انه

بله خیلی سخته وقت پیدا کنی که به خودت برسی تو این همه مشغله. اما بچه ها مامان مرتب و خوشگل رو ببشتر میخوان تا ب مادر نامرتب. همسر ها هم دیگه معلومه. شاید نشهدمثل قبل از بچه ب خودمون برسیم اما میشه نامرتب هم نبود. اگه بخواییم میشه. کمی ساده تر

یه نکته
فکر میکنم گوشی و فضای مجازی خیلی بیشتر از کوچولوهامون وقتمون رو‌ پر میکنه...😓😓
موافقین؟؟؟

برای من تا 4 ماه اول سخت بود.ولی الان موهامو رنگ میکنم به خودم میرسم خونه را هرروز مرتب میکنم غذا و مهمونی و ...پابرجاست.خدارو شکر مشکلی ندارم.تازه دخترم خیلی بغلیه ها.ولی خب بخاطر عشق زندگیمم ک شده و اوضاع هایی ک الان میشنوم ....حس میکنم اول باید به خودم برسم بعد بچه و بعد خونه.
مادر شدن به این معنی نیس ک اولویتت فقط همه باشن الی خودت.
خانوما تورو خدا گوش کنید .به خودتون اهمیت بدید .این ی جمله اشتباهیه ک میگن مادرا فرشته هستن.اینجوری فقط سختیو به دوش خودتون میکشید .بلکه پدر و بچه لذت ببرن ولی مادر نه!
اولویت خودتونو ثرار بدید همیشه لطفل

من قبلا بیشتر ب فکر خودم بودم الان آب هم بخام بخورم اول دخترم ...کلا با شرایط اقتصادی فقط دخترم

من انقدر حالت تهوع و سرگیجه و خستگی دارم که روزی نیم ساعت فقط فورا یه غذا سر هم میکنم و ظرف میشورم. اصلا حوصله آرایش کردن و خونه تمیز کردن ندارم. به شدتم افسرده و عصبیم.

من خیلی به خودم نمیرسم ولی برنامه ریزی برای کارهای شخصی ام دارم
اول ها نمی‌رسیدم کارهای خونه رو خوب انجام برم ،ولی الان بهتر شده
از طرفی چون درس میخونم،کلاس هام وقت پر کن بود،الانم که فصل امتحاناته!!
بالاخره یه جوری میگذرونیم....

هیچی

والا من از وقتی دخترم به دنیا اومده کلا فکر و ذکرم دخترمه و خیلی به من وابسته است حتی بغل باباشم نمیمونه حتی یه دستشویی و حموم زوری میرم و کلا وقت رسیدن به خودمو ندارم تا ایشاا.. بزرگ بشه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم ولی وقتی بهم میخنده همه چی یادم میره

والا رسپینا کم مونده یه سالش بشه،ولی هرچی جلوتر می ریم من بیشتر خسته میشم و اصلا وقتی واسه خودم پیدا نمیکنم تازه کلی وقت هم کم میارم واقعا بچه داری خیلی خیلی سخته،خسته شدم😅☹

من خداروشکر به همه کارام وقت میکنم برسم درسته سخته ولی شدنیه ..چه جوری میگین نمیشه موقع ظرف شستن یکم اذیت میشم که چن تیکه ظرف پلاستیکی میزارم جلوش اون بازی میکنه منم ظرف میشورم ..حمام هم در بازه اون جلو در بازی میکنه ..😂😂

من خیلی سعی میکنم همه چی با هم خوب باشه ولی چهل روز اول اصلا خودمو تو ایینه درست نمیدیدم ولی تصمیم گرفتم مامان شلخته ای نباشم
الانم تقریبا همه چی خوبه یه وقتا فقط یکم کمتر به خودم ممکنه برسم اگه بچم حالش خوب نباشه و غر غر کنه

تاجای که بتونم به خودم میرسم...

من ازوقتی بچه دارشدم اصلاواسه خودم وقتی ندارم که وقت بزارم

من دوران بارداریم خیلی خوب بود به خودمم میرسیدم اما پسرم وقتی بدنیا اومد زایمان خییلی سختی داشتم تا یکماه خونه پدرم بودم بچمم کولیک و رفلاکس داشت شبا اصلا خواب نداشتم اما خداروشکر همه چیر به مرور خوب شد هرچند الانم دردسرای خودشو داره ولی یکم وقت بیشتری دارم هم به خونه میرسم هم بچم و هم خودمو شوهرم ،اما اصلا ازادی قبل بچه رو ندارم این روزام میگذره و بچه هامون بزرگ میشن 😍

من فقط تنها كاري كه ميتونم براي خودم بكنم در هفته دو سه ساعت ورزس كردنه، شوهرم فقط زماني كه ميخام برم حمام اونم اگه كيان رو نخام ببرم ميگيره، ديگه همش با خودمه، خيلي خسته و داغونم، چون از زماني كه دنيا اومد خواب خوبي نداشت تا الان كه ١٦ ماهشه، همش بيخابي دارم

بچه من الان یکسال و یک ماهش هرچی بزرگتر میشه خواسته هاشم بیشتر میشه خیلی کم میشه به خودم برسم از طرفی شیر خودمم میدم کلا نصف شدم😂

من هم به کارای خونه هم پسرم و هم به خودم میرسم.فقط یه برنامه چیدم و طبق اون به کارام میرسم.پیاده روی هر روز هم دارم با پسرم🤗

منم يه پسر فوق العاده شيطون دارم ك بجاي دو تا چشم چار چشمي مواطبشم خوابش هم كمه ديگه تواني برام نمونده فقط دلم ميخواد روزا يكم وقت خالي بود براي خودم

من که اصلا حوصله ندارم فقط نشستم پیش دخترم مواظبشم یه مدت دیگه خم باید برم سرکار وای خدا چکار کنم

😅😅

دختر من خیلی اروم ماشالله عروسکاشو جلوش میزارم بازی میکنه
تا موقعی ک بخودم برسم
تازه محصلم هستم😍😉

من که اصلا وقتی برام نمیمونه. این کرونا هم غوز بالاغوز شده بیرون نمیرم همش توی خونه و بچه داری هستم

من اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم همه وقتم واسه دخترمه، انقدر کم خوابه وخوابش سبکه که وقتی هم میخوابه نمیشه هیچ کاری کرد،ولی در کل با این که من آدمی بودم که خیلی به خودم میرسیدم الان نمیتونم بازم خیلی حس بدی ندارم قفط بعضی وقتا کلافه میشم اونم به خاطر شوهرم هست چون سعی میکنم لذت ببرم از این دوران

من روزای اولی ک بچم بدنیا اومده بود بخاطر زردیش و درد شدیدی ک خودم داشتم فقط گریه میکردم
ولی دردم و زردی بچه ک بهتر شد با ارایش کردن و اهنگ گوش دادن حال خودمو بهتر کردم
و اینکه کنار شیر خودم شیر خشکم ب نوزادم میدم که این باعث میشه راحت تر بخوابه و من ب کارای شخصی خودم برسم

هروقت بتونم به خودمم میرسم ولی اولویت بچمه

کل روز و مراقبشم .مراقب رفتارش حرکاتش خورد و خوراکش خوابش یادگیری و.....😊😊

تقریبا هیچی

من واقعا هیچی همش دنبال پسرمم خموم ببرمش عذاشو بدم میان وعده غدای خودمونو درست کنم دلم ی خرزد حسابی میخواد برای خودم ک فعلا وقت نمیشه

من ازوقتی دخترم به دنیا اومده تا الان که ۲ سالشه نمیگم اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم اما اونجوری که دوست داشتم نشده چون واقعا نگه داشتن بچه اونم دختر سخته نه خونه پدرم نزدیکه بهم نه خونه پدرشوهرم واقعا تنهایی سخته ،،البته من خودمو خیلی درگیر بچه وزندگی کردم بعضیا خانما هستن اصلا اهمیت نمیدن فقط به خودشون میرسن ،،من تا بچم خواب میره میرم به کارای خونه میرسم خیلی حساس و وسواس هستم زیاد به خودم نمیتونم برسم ..

من نظافت خونه وغذا و رسیدگی به بچم رو انجام میدم ولی شوهر طفلکیم نه .به خودم نمیتونم برسم اعتماد به نفسم اومد ه پایین از لحاظ خواهرو برادر تنهام دارم ولی انگار ندارم کاش مادرمنم یکم به من اهمیت میداد .مامانم روز اول اومد دیگه رفت .تنها همه کار میکنم البته با کمک اقام

من ک اصلا😥

منم مثل بقیه تمام مامانا ای شرایط سخت وباکمک مامانم گذروندم خیلی سخت بود حموم کردنم در حد گربه شوری بود وبقیه چیزا که بماند من بجای دوتا سه تا داشتم شوهرم بجای اینکه کمک حال باشه بدتر بود اعصابم بقدری ضعیف شد که هیچ ولی ایکاش همسرا هم تو این زمینه کمک کنن که بدونن اوناهم وظایفی دارن همی الانم بخوام برم خرید باهامن با استرس ونصف ونیمه خرید میکنم چون شوهرم تو اون موقعیت اعصابمو بهم میریزه ولی بازم شکر باخوب بدش میگذره ایکاش کمی درک کنن ولی بازم طلبکاره وانگار هیچی نکردم😐😬

والا وقتی برای رسیدن بخودم ندارم

سلاااام منمم اوایل اصلا به خودم نمی تونستم برسم ن به خودم از لحاظ لباس و آرایش ن به خونه شده بودم خانم شلخته ولی الان ک دخترم بزرگتر شده دوسال و نه ماهشه شکر خدا بهتر میتونم ب خودم برسم

من الان که پسرم دوسالش شده یکم به خودم و کارای خونه میرسم تا قبلش هر مرحله ای از رشدش یجور وقت می گرفت. اولش که کولیک و بی خوابی های شبانه و شیر دهیه بعدش که دندون در آوردن بعد راه افتادنشون که از همه سختتره چون همش باید دنبالش باشی تا نخوره زمین یا سرش جایی نخوره که بازم میخورد با همه مراقبتها و اینکه کلا تا دو سالگی خیلی خیلی سخته بعد از اونم یه سختیهایی هست که باز یکم بهتر میشه و فرصت بیشتری ادم پیدا می کنه. البته من مامانم خیلی کمکم بود ولی بازم خودم دلم طاقت نمیاورد

من اصلاااااا فک خودم نیستم دنبال مشورت کسی هستم که بهم کمک کنه واقعا باید عوض بشم

سلام منم اصلا به خودم که نمیتونم برسم به کارهای خونه ام هم نمیرسم.

من که بچه اولم دوقولو بودن. و الان این کوچولو بچه سومم میشه. کلا خودمو و شوهرمو فراموش کردم. خودمم کلافه شدم و دلم برای سبک زندگی گذشته تنگ شده. واقعا کنترل کردن بچه ها تو این شرایط سخته

کلا بچه همه ی وقتمو گرفته،حتی نمیتونم به خودم برسم،جوری که شبا همسرم میاد بچه رو میدم بهش فقط تو آشپزخونه در حال آشپزی و شستشو و بعدشم جمع و جور کردن خونه و انقد وقت کم میارم که نصف شب اونم تایم کمی میرم دوش میگیرم،اما به نظرم میشه یه جورایی اونایی که خونواده هاشون نزدیک بهشون هستم یه وقتی واسه خودشون بذارن و بچه بسپرن به اونا... امیدوارم همه مامانا با صبر و حوصله و شاد و سلامت در کنار نی نیا باشن

دختر من متاسفانه بغل هیچکس جز خودم نمیمونه،خیلی دوس دارم ورزش کنم ،برم باشگاه،برای چند ساعتم که شده با شوهرم دوتایی باشیم،اما خببب بچم به شدددت بغلیه و غیر از خودم جای هیچکسه دیگه وانمیسته

من که عشق میکنم با بچه داری درسته که سرم شلوغ تر شده وکمتر میتونم استراحت کنم ولی سعی میکنم قدر این لحظه ها رو بدونم چون به سرعت بچه ها بزرگ میشن ودلم برای بچگیشون تنگ میشه .دخترمن وقتی تنهاش میزاری گریه میکنه برای همین من هرکار میخوام بکنم میبرمش پیش خود م مثلا وقتی تو اشپزخونه کار دارم میزارمش یه جایی که منو ببینه وباهاش حرف میزنم وکارهامو انجام میدم

من از وقتی بچه دنیا اومده کاملا در اختیار اونم تا میخابه بدو بدو میرم دور کار خونه حس افسرگی شلختگی دارم 😞😞

من دو تافسقل دارم خیلی وقت کم میارم ک هم به خونه و غذا درست کردن برسم هم به بچه هام،تنها زمانی که شوهرم و بچه هام خوابن وقت میکنم یکم آهنگ گوش کنم یا کتاب بخونم بیشتر به آرامش روحم برسم،حالا اگه شبا وقت اومدن شوهرم وقت کنم یکم به خودم برسم هم اینکارو میکنم معمولا در هفته سه چهار بار این اتفاق میفته

هیچی😢😩

با سلام.
من ک دوران بعداز زایمانم به قول همه شما دوستان خودموووو فراموش کرده بودم.
تازه تازه دارم به خودم میام.
وقتایی ک پسرم خوابه ورزش میکنم انوواع ماسک های خونگی میذارم صورتو و بدنم.
جدیدنا هم پسرم میخوابه همه جامو اپیلاسیون میکنم.😅پیشنهاد میکنم شماهم امتحان کنید.
خیلی حس خوبی به ادم دست میده بعدش..
دیگه نیازی به ژیلت هرروز نیس😍😋

من که سر کار هم میرم خیلی سخت شده .شیر خشک نمیخوره و کلا اذیت میکنه دندونشم که داره در میاد خیلی سخته .به خونه و زندگی هم اصلا نمیتونم برسم

من ازوقتی دخترم بدنیا اومده از هر زمانی استفاده میکنم که به خودم برسم،نسبت به قبلم بیشتر میرسم،تا دختر یه مادر مرتب و تمیز ببینه😍تا الان به کم موفق بودم خداروشکر

من هم به خودم میرسم وقت کنم هم به خونه وغذا پختن گاهی اوقات میدم مادرشوهرم برام نگه میداره میرم حموم یا شب ک شوهرم هست میدم بهش میرم الانم بچه دومم باردارم تازه خدابخواد باهم بتونم بزرگشون کنم

با این کرونا تو شهر غریب تنها بچه نمیذاره آدم تکون بخوره. درس و دانشگاهم هست. یادم نمیاد کی بود رفتم آرایشگاه

منکه هزچ وقتی ندارم‌حتی خواب درست تدارم شوهرم هم خیلی وقتاباهام جنگ داره که مگه چیکار میکنی همش مریض میشی دیگه فکرنمیکنه کارخونه بچه داری ازکاراوناسختره😔

آدم اگر بخواد میتونه برای خودشم باشه
یکم از خوابش بزنه به خودش برسه
من دخترم میخوابونم پیش باباش میرو بیرون میگردم
یک ساعت بعدم برمیگردم تواین یک ساعت هم موسیقی گوش میدم هم به مغازه ها نگاه میکنم هم حال و هوام عوض شده
بنظرم سختیه بچه سه ماهه اوله بعدش دیگه آدما خودشون دوست دارن به خودشون سخت بگیرن
مامانای باردار نترسین انقدرا هم که بعضی مامانا میگن سخت نیست من دوتا دارم و کلی ازشون لذت میبرم❤️

اینقد برام ارزشمنده داشتنش که خیلی چیزا برام بی معنی میشه وقتی بلند میشه و با دستای کثیف و چربش به شیشه ویترین و گاز میزنه خدارو شکر میکنم که دخترم سالمه و میتونه بلند بشه و شیطنت بکنه وقتی همه وقتم برای اونه و همسرم خوشحالم خونه رو نه مثل گذشته اما همیشه تمیز نگه میدارم آرایشگاه میرم و تمیز و مرتبم همیشه اما نه مثل گذشته ک همه وقتم و پر میکرد با خودم میگم یه روزی میرسه که پریا خودش راه میره بدون اینکه به جایی بخوره یه روز غذا میخوره بدون کمک من یه روز دسشویی میره بدون کمک بزرگ میشه پس چرا لذت این روزا رو نبرم و بخاطر یکم شلختگی خونه و ظهر گله کنم

اصلاااا حس خوبی ندارم

من از وقتایی که پسرم خوابه استفاده میکنم و به خودم میرسم حواسم به تغذیه خودمم هست تو کارهای خونه هم شوهرم خیلی کمکم میکنه کلا راضیم خداروشکر

والا من وقت نميكنم غذا بخورم و حموم كنم چه برسه به بقيه كارا

چه بحث شیرینی😂 من یکساله درست حموم نرفتم.وجود پسرم واقعا برای من یه نعمته ولی ماشالا اینقدر خوش فعالیته که فقط ثانیه شماری میکنم بخوابه تا یذره نفس بکشم.کاش بچه داری مثل شغلای دیگه مرخصی داشت.

من از وقتی مادر شدم ب تغذیم و آرامشم بیشتر اهمیت میدم اونم شایدباز بخاطر دخترمه.
درکنار تموم مشغلهام یوقتایی هم ب ظاهرم میرسم.یجورایی باالویت رو بذاریم براخودمون دلیلی نداره وقتی مادر شدی همیشه پریشون وژولیده باشی

من هییییچ شدمم مثل افسرده ها

من اوایل برام خیلی سخت بود بیخوابی تاصبح کارای خونه نگم براتون اما به خودم دارم میام یک ماه شبا قبل خواب تناب میزنم500تاشب قبل خواب

هیچی هیچی فقط به بچها و خونه

منم بچه اولمه الان دو ماهشه اصلن وقت نمیکنم موهام شونه کنم خیلی دوس دارم ب خودم برسم😣

خانوما ی سوال من بعد زایمانم ۲ ماه سروقت پریود شدم الان ۳ ماهه ک سروقت نیست اگه هم ک هست مثه پریودی نیست الان هم دوهفته ازاخرین پریودیم گذشته باز الان لکه میبینم ب نظرتون طبیعیه

خیلی کم 😔😔

من بعد ۱۱ سال خدا بهم یه دختر داده به معنای واقعی نفس، بعضی مواقع خسته میشم اما به خودم میگم تو نباید خسته شی، باید تمام عمر و جونتو بزاری برای این بچه، بچه ای که خدا با هزار مشکل و سختی بهم داد، در نا امیدی کامل، هیچوقت فکرش رو نمیکردم مادر شم، همه اش میگفتم من لیاقت مادر شدن ندارم،بابت اینه که خدا بهم بچه نمیده، اما الان که داده و بهم ثابت کرد که لیاقتش رو دارم،میخوام تمام ثانیه به ثانیه ی زندگیم متعلق به بچه ام باشه و با همسرم سه نفری با عشق زندگی کنیم،ولی من یطوری برای همه چیز برنامه ریزی کردم که به همه ی کارام میرسم خدا رو شکر، البته دم همسرم هم گرم خدا رو شکر خیییلی خییلی دست کمکم هست، خدا خیرش بده😊

من که از وقتی کوچولوم اومده که دیگه وقت نمیکنم هیچ کاری بکنم دیگه چه برسه به خودم برسم. وقتی که مهراد ارومه میرم سروقت نظافت خونه وآشپزی دیگه وقتی برام نمیمونه این روز ها هم میگذره .😊

من پسرم زود به دنیااومده بود ومشکل تنفسی داشت اصلا وقتی خواب بودم نمیخوابیدم چون توخواب نفسش میگرفت...خیلی سخت بود حتی شده بود سه هفته حموم نرم وموهاموهمینجوری بدون شون گوجه ای ببندم...شیرم سیرش نمی کرد وگریه میکرد...خونمون بمب منفجرشده بود ..ولی الان بعدچهارماه ونیم تقریبابرگشتم به حالت عادی خونه مرتب غذامرتب درسمم میخونم..باپسرم بازی میکنم براخودم خرید میکنم موهامورنگ میکنم خداروشکر خوبه ولی مانبایدناامیدشیم بهترم میشه

وقت اونم بابچه داری غیرممکنه

هیچییییی

یه بچه گریه ئو نق نقو گیرم اومده که ۶دنگ باید در اختیارش باشم.
به خودم نمیرسم هیچ باید صبر کنم شوهرم بیاد بدم دستش خانوم و تازه بتونم غذا درست کنم
و دست تنهام بیشتر اذیت‌میشم
این کرونا هم باعث شده که میترسی بچه رو پیش کسی بزاری
نظافت شخصیم و رعایت میکنم اونم تازه به سختی. اگه خانوم غش نکنه .۳ دقیقه ای
نمیدونم کی آروم میشه که بتونم یه وقتیم به خودم اختصاص بدم

اوایل ھمہ تواین شرایط قرارمیگیرن من وقتی پسرم تازہ ب دنیااومدہ بود ازھرفرصتی استفادہ میکردم مٹلا وقتی ھمسری یامادرشوھرم بچہ دستش بود اول کارای خونہ رومیکردم بعدبہ خودم میرسیدم ھمیشہ ھم توھرشرایطی ھم بودم ب خودم میرسیدم درست مٹلہ قبل نمیشد ولی سعی میکردم تاحدی ھمہ چی خوب باشہ

من نمی‌دونم چمه همش بی حالم ولی آخرش یه جورایی خیلی کم به خودم میرسم

من که هیچی بخدا دلم میخواد از ای وضعم یه کرونا منو بگیره راحت بشم

من ک اصلا شرایطم فرقی نکرده. هم بخودم میرسم هم ب پسرم هم ب شوهرمو خونه.. با ی برنامه ریزی ساده میشه ب همه ی کارات رسید... از شوهرمم خیلی کمک میگیرم... من اگ سرحال باشم ی خونه و خونواده ی شادوسرحالم دارم. همیشه سعی میکنم با آرایش و لباس خوبو خونه ی تمیز آهنگ شاد محیط خونرو شاد نگه دارم

هیچی بچه های الان تو خونه های آپارتمانی مگه میذارن

بعده بدنیا اومدن پسرم بلافاصله بستری شد،و من بکوب بیمارستان بودم،بعدشم که اومدیم خونه مدام دکتر،الان که خداروشکر خوبه،دنبال غذا و چیزای دیگه،منم مثل بیشتر مادرا نمیتونم برای خودم خرید کنم،وقتی برای کتاب خوندن، زبان خوندن، درست کردن کیک و شیرینی و غذای جدید ندارم، حتی حموم رو نصفو نیمه میرم،یه روزایی یادم‌میره خودم‌نهار بخورم،با همه سره پا بودنم باز میبینم خونه بهم ریخته اس،،ولی بااین همه عاشق پسرمو شوهرمم!خوشحالم که دارمشون

بیشتر وقتم برا دخترمه

من که همه وقتم صرف پسرم شده

تو شهر غریب و دور از خانواده...بالاسرتم مادرشوهر باشه که تو خوردن و ریدن بچه دخالت میکنن...شوهری که دس به سیاه سفید نمیزنه...بچه ای که تمام کابینتای خونه رو از خاب که بیدار میشه میریزه وسط خونه...واقعا مادربودن خیلی سخته...رسیدگی به خودمون معنایی نداره...اصلا برای کسی اهمیتی نداره که ما تو چ وضعیتی هستیم...نه فعالیتی نه تفریحی تازه اگه خدایی نکرده بچه اسهال بشه یا گریه کنه باید به همه پاسخگو باشی...فقط نمیدونم دیگه بچه دومی رو کجای دلم بزارم...

من اوایل وقت کم میاوردم ولی الان دخترم بازی میکنه منم به کارام میرسم صبح تا ظهر برای کارام بعد از ظهر با دخترم فیلم میبینم و بازی میکنم 🤗😍

من کلا خودمو فراموش کردم

مگه اطرافیان میذارن تا میای به خودت برسی میگن بچت مهم تره دیگه مادرشدی واقعا خسته کنندست

کل روز

منکه دیگه نه آرایش میکنم نه وقت نیکنم برم بازار لباس بخرم لباسام برام تنگ شدن نه وقت میکنم یکم با شوهرم باشم حس میکنم داریم از هم دور میشیم امتحان هم که دارم تا آخر تیر وقت سر خاروندن ندارم

از وقتی کوچولوم بدنیااومده خیلی نمیتونم ولی سعی میکنم کم کم بابرنامه ریزی به همه کارام زجمله بخودم برسم

دخترم سه ماهشه تازه ديروز رفتم واسه خودم لباس خريدم.چاق شدم حسابي فقط يه وقت واسه ورزش ميخوام همين و بس

منم واقعا خسته میشم میرم سرکار ،شوهرمم زیاد باهام هم کاری نمیکنه واقعا خسته میشم پسرمم یک سالشه هموپلژی شده یک طرفه بدنش ضعف دارع دستش همش مشته اینم بخاطر بیفکری دکترم بوجود اومد که همش اصرار به زایمان طبیعی داشتن پسرمم که اینجوری میبینم یک طرفه میخزه جگرم میسوزه هر روز گریه میکنم داغونم بخدا ،کاش همه چی فقط خستگی بود این مریضی پسرم نبود

بسیار بسیار به خودمون میرسیم😊
من این و میدونم در درجه اول یه انسانم و توانم حدی داره. پس بیشتر از اون که به دخترم یا شوهرم برسم، به خودم، ظاهرم و تغذیه‌م میرسم که چند ماه دیگه مادر یا همسر ژولیده و مریضی به نظ نیام

من ازوقتی دخترم دنیا اومده و باشروع کرونا اصلا نمیتونم به خودم برسم فقط به کارهای خونه و دخترم میرسم براخودم هنوزوقت نزاشتم

وای من هنوز یک ماه نشده دارم دیوونه میشم از بی خوابی.. زندگیم خیلی بهم ریخته است خودمو که اصلا نگم. 😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫

من چون بچه اولمه خیلی حساسم خیلی کم تر از قبل برای خودم وقت میزارم البته الان بهتر شدم اوایل ک ب دنیا اومده بود که اصلا وقت نمیزاشتم یعنی ایقد درگیر بودم ک وقتی برای خودم نمیموند

منم خیلی وقت نمیکنم به خودم برسم. همه وقتم برای بچه و شوهر و خونه اس.
خودم که هیچ😐

من بکل خودمو شوهرمو فراموش کردم شوهرم خیلی شاکیه.فقط به خوردن و خابیدن پسرم میرسم.

من الان سیبیلام از شوهرم و بابام بیشتره

خدا به تمام مامان ها صبر و تحمل زیاد عطا کرده و میکنه.☺☺☺

ببین قنداقش کن با ی پتوی نرم بپیچ دورش ک دست و پاش تکون نخوره من پسر دومم اینجوری بود قنداقش کردم خیلی خوب شد

من پسرم سه ماه و نیمشه تمام روز رو گریه میکنه از صبح که بیدار میشه تاشب .تو خواب شبم دوساعت یه بار گریه میکنه خیلی سخته .حتی یادم نمیاد آخرین بار کی پشت لبمو تمیز کردم😔😔😔

خیلی بده منکه نه ب خودم ن به شوهرم نه به کارای خونه ونه به خوردو خوراکیم نمیرسم وقتم حسابی پره پرشده خیلی ازاین وضعیت عصابم بهم ریخته شده همش درگیربچه شدم

بعضی وقتابدجور خسته میشم دوست دارم بخوابم به خودم برسم ولی بچه نمیزاره

من تا وقت کنم به خودم میرسم و از خودم مراقبت میکنم .برا خودم جداگانه خوراکی خوشمزه و مقوی تهیه میکنم و بخودم میرسم چون باید حالم خوب باشه تا بتونم خونواده رو شاد و خوشحال نگه دارم

واای چقدر حالم خوب شد نظراتا خوندم همه مثله خودمن😂

من شوهرم بقدری رومنو هیکلم حساسه ک نگو هرطوری هس روری نیم ساعت ورزشمومیکنم بخودمم میرسم تاشاکی نشه هرچقدم بچداری سخت باشه باز مردادرک نمیکنن وبازانتظاردارن اونم تو همچین زمونه ای ک مردا همه خیانت کارشدن😠منکه خیلی سعی میکنم مث قبل براش باشم هرچقدم سر دخترم خسته و کوفته بشم بخاطرشوهرم تو رابطمون کم نمیزارم همیشه باکلی ذوق وشوق ازش استقبال میکنم ک نکنه بینمون فاصله بیفته هفته یبار واسه رابطمون برنامه ریزی میکنیم شب تاصب وباهم خوش میگذرونیم وعشق وحال میکنیم❤😍

من که دیگه خودم فراموش کردم واقعا آدم کم میاره

منم اوایل بعد زایمان اصلا به خودم نمیرسیدم افسردگی گرفته بود. نه کار خونه نه صبحونه ناهار شام هیچی نمیخوردم حتی حموم نمیکردم یعنی حوصله نداشتم. وقتی دخترم 2 ماهش شد کم کم به خودم اومدم آرایشگاه میرم کارای خونه رو انجام میدم. حموم دو روز در میون میرم. خداروشکر حالم خوبه. دخترمم کم کم داره بزرگ میشه .این روزا هم میگذره به این فکر کنیم بچه بزرگ میشه راحت میشیم همه مادرا این دوران رو گذروندن

خیلی کم همش به فکر بچه ام. ولی باید سازگاری پیدا کنم حد تعادل ایجاد کنم.

من که هیچ اشتهاندارم نمیدونم چرایهوبه خودم اومدم دیدم سه روزه ناهارشام نخوردم هیچ حس گرسنگی ندارم 😮ولی به خودم قیافه ای میرسم 😂

هیچی فعلا

اصلا وقت نمیکنی تو آینه نگاه کنی 😂😂

😉😉😉

من که اصلا وقت نمیکنم صورتموبشورم اصلابه خودم نمیرسم همیشه خانه کثیف فقط به دخترم میرسم...خیلی سخته بچداری خیلی

خیلی کم

وای مگه وقتی هم میمونه من همه زمان برای پسرم و شوهرم رفته دیگه وقتی برا خودم‌دنمونده باز شوهرم گله داره که بهش کم توجه هستم الانم با این کرونا بدتر شده یه بیرون نمیشه رفت سر آدم هوا بخوره

من که هیچی

هیچی دیگه خودم به گا یادم رفته

من دیروز خواستم خیر سرم ارایش کنم وسیله ارایشامو اوردم فراموش کردم بردارمشون دخترم هر چی مداد بود مالیده بود صورت و دست و پا و فرشو ...کرما رو باز کرده بود رژا رو خراب کرده بود کلا دیگه توبه کردم ارایش کنم😂

من دخترم ۸ ماهشه حدودا،به دندونم هست اونم چند تا باهم خیلیم بهونه میگیره همش باید بغلم باشه ،به هیچ عنوان سعی میکنم جایی نرم چون جایی میرم بیشتر اذیت میکنه هردو اذیت میشیم،صبح ها راس ساعت ۷ بیداره ، توطول روز باهم بازی میکنیم کارا خونم انجام میدم حتی تو بغلم باهاش غذامم درست میکنم ،خیلی وقتام ب غذا خوردن خودم نمیرسم ولی غذای دخترم همیشه سر وقت درست میکنم،تا عصر باهمیم تا همسرم زنگ میزنه ک داره میاد خونه هر روز دخترم یا میخابونم یا تو روروئک میرم دوشمم میگیرم بخودمم میرسم تا همسرم میاد هیچ کاری ندارم غیر آماده کدن شام ک همسرم خداروشکر خیلی همکاری میکنه ،وقتی ام هست بدون اینک بگم دخترمو ساعتها نگه میداره،حتی شده من با دختزم اون آشپزی میکنه

من تو دوران بارداری اصلا حس و حال به خود رسیدن نداشتم اما ازوقتی ستیلا بدنیا اومده هرروز صبح اول موهامو مرتب میکنم بدون ارایش جایی نمیرم تو خونه همش لباسای مدل به مدل میپوشم خودمو واسه شوهری خوشگل میکنم قشنگ اشپزی میکنم بجاشم به ستیلا میرسم و غذاشو میدم و نظافتش میکنم کلا همه چی سرجای خودش وقتی به زندگی نظم بدی با همه جور مشغله بازم به همشون میرسی 😊😊😊

منم ازروزی حامله شدم الان سه ماهش تموم شده نتونستم آرایشگاه برم باشگاه برم خداپدربی کسی روبسوزه

من از وقتی حسین اومده نتونستم برم آرایشگاه!! مجبور شدم به خاطر ریزش مو موهامو از ته قیچی کنم😢 اونم خودم به خاطر کرونا که نه وقت نشد برم آرایشگاه، ناخونای نازنیم همشون از ته کنده شدن😫 من شاغلم نصف روز که با پسرمم و چن ساعت وقتی میخابه مجبورم با شوهرم باشم و برا سرو سامان دادن امور روز بعدی از خواب شب میزنم .هیچ وقتی برا ورزش کردن ندارم اضافه وزنم بر نمیگرده😕 سایز لباسام ریخته به هم وقت خرید ندارم!!! دلم یه تعطیلات طولانی میخاد....
آقای پدر کمک می کنن ولی کافی نیست. وقتاییم که بشه رف بیرون برا خرید لباس و نیازهای نی‌نی هس برا خودم نمیرسونم.
نباید به یه مادر از دور نگاه کنی و قضاوت کنی هر مادری تمام سعیشو میکنه که خود مراقبتیم بکنه. ولی اگه کمه ینی دیگه جا نداره.

😂😂😂

سلام
پسر من الان ۲سال و ۸ ماهشه
اوائل که کوچیکتر بود واقعا سخت بود ولی الان خیلی بهتره
من مربی یوگا هستم و سعی میکنم هفته ای حداقل ۲ بار یوگام رو انجام بدم حتی اگه خونه نامرتب باشه
پسرم رو به همسرم میدم توی اون زمان
این کار، حس خوبی بهم میده هم سلامتی جسمه و هم خوب شارژ میشم

من تاجایی بتونم به خودم میرسم بعداز۲سالگی بچه مادرراحترمیشه وتاحدودی یه وقتی برای خودشم میمونه که برسه به خودش

هیچی همش وقتمو صرف باران خانوم و باباییش و کارای خونه میکنم اصلا نمیرسم به خودم

من وقتی نمییتونم ب خودم برسم حس پوچی میکنم ازخودم متنفرم میشم
سعی میکنم وقتی دخترم خوابه کارای شخصیم انجام بدم

بنظرم آقایون باید برای مراقب از ما وقت بزارن، چون فداکاری و از خودگذشتن تو خون هر مادریه، پس حالا که یه مادر برای فرزندش از خودش میگذره، یه مرد فهمیده و باشعور میدونه باید حواسش به خانمش باشه و به نحوی مراقبش باشه

من بیشتر حواسم به شوهمرم‌و پسرمه و کارای خونه خیلی سخته اما گهگاهی به خودمم میرسم

من بارداری خییییلی سخت و زایمانی سختتر داشتم😢بعد زایمان درگیر افسرگی شدید شدم،دخترم کولیک داشت،خیلی اذیت شدم...کلا بچه ی ناآرامی بود،خیلی کم میشد بیرون برم،الانم خیییلی بدغذاست و وزن نمیگیره و نگرانشم،دوباره افسردگی ب سراغم اومده و تحت درمانم از دیروز...

دوران بارداریم به خاطر ویار واستراحت نتونستم بعداز زایمان هم همینطور تمام وقت واسه کوچولوم میزاشتم.الان بعداز ۵سال به خودم ودخترمو شوهرم میرسم😍

اصلا وقت نمیکنم و مدتی دیگه حوصله خودمم ندارم 😬😬😬

من اوایل بعد زایمانم دایم مشغول دخترم بودم ولی بعد دو سه ماه زندگیم به روال قبل برگشت
علاوه براینکه هواسم به دخترم هست سعی میکنم واسه خودم وقت بزارم و به خودم برسم
میرم خرید، آرایش میکنم
آهنگ گوش میدم
واسه دخترم خیاطی میکنم
فیلم میبینم و...
با برنامه ریزی میشه هواسمون به غیر از بچه به خودمون و شوهرمون هم باشه
من نمیخوام احساس کنم که با اومدن بچه یه مادر افسرده و بی حال بشم
تازه اگه شرایط کرونا بزاره باشگاه میرم ،مهمونی میرم و کلی میگردم
به نظرم یه مادر اگه حال دلش خوب باشه اون موقع بهتر و بیشتر به بچش رسیدگی میکنه و لذت میبره 😊

مگه میشه وقت گذاشت با بچه کولیکی؟؟؟؟ والا پدرمو در اورده دستشویی نمیتونم برم حتی

من تو شهر غریبم. شوهرم 5 صبح میره تا 8 شب.. وقت ندارم موهامم صاف کنم.. وزنم رفته بالا.. اصلن نمیتونم به خودم برسم.. نه خواب درست دارم. نه خوراک درست. اعصابمم ب هم ریخته

هیچی اصن

من دخترم تازه ۲سال و ۹ ماهشه ....پیش خودم میگفتم خوبه بزرگ شده ریگ جیشو خودش میره بیرون ...شیر نمیخوره ...بیرون رفتنی با لباس تنش میشه رفت دیگ ساک و اینا احتیاج نداره ...باهم میرفتیم ارایشگاه ...باشگاه ...خرید ....و پارک ....ولی ناخواسته باردار شدم تا ۱ هفته تمام گریه کردم ....ولی چ میشه کرد اینم میگزره ....

ازموقعی که پسرم به دنیا اومده دیگه خیلی به خودم نمیتونم برسم.ولی الان که یکم بزرگتر شده به خودم یکمی میرسم .😊

منکه دارم از خستگی و سردرد میمیرم اصلا نمیزاره به کاری برسم همش میگه بغلم کن یا کنارم بشین باهام بازی کن

من که اصلا نمیرسم نمیشه دوست دارم بخودم برسم اما نه 😐وقت سر شانه کردن هم ندارم

من الان که بچم نه ماهشه و خیلیم به من وابستگی داره وقتی رو پام می خوابونمش کتاب میخونم (کتابم رو همیشه کنار رخت خواب آریا می ذارم )، و وقتی خوابش برد به کارای مورد علاقم میرسم .

من سر بچه اولم دست تنها بودم خیلی برام سخت بود برا همین تک فرزندی رو ترجیح میدادم ولی با بزرگ شدن فرزندم از مون درخواست خواهر یا برادر کرد صاحب فرزند دوم شدم با فاصله ۱۴ سال.
خدارو شکر این یکی رو کمک دارم فرزند بزرگترم خیلی بهش میرسه برا همین وقت میکنم یه کم به خودمو زندگیم برسم،الحمدالله

هیییی

همین چن ساعت پیش داشتم توی بغل همسرم گریه میکردم
از خستگی های مادرانه و وابستگی بیش از حد دخترم به خودم و عدم موفقیت در کاهش وزنم و ...خلاصه اینکه فقط تونستم شغل پاره وقتم رو به لطف دوستم که از دخترم پرستاری میکنه نگه دارم
کلا نمیذاره به کاری برسم از بس که گریه میکنه و دنبال سرم راه میوفته!تا کوچیکترربود کولیک داشت و‌ رسفلاکس طفلکی
الانم اضظراب جدایی داره
و پناهی هم جز مامانش نداره
از خدا میخوام به تمام مادران یه آرامش عمیق و صبوری زیاد بده تا بتونن به خوبی هم خودشون رو و هم خانواده اشون رو‌مدیریت کنن

برای من سواله بابچه ی نوزادی ک از24شبانه روز23ساعتشوخوابه ی سریا چجوری نمیتونن ب خودشون برسن:/

منکه بیکار میشم از فرصت استفاده میکنم میخابم

من وقتشو دارم بیشتروقتم آزاده چون شوهرم شهر دور کار میکنه . نظافت شخصی هر روز انجام میدم ولی نمیدونم چرا مثل زنای دیگه به ارایش مدل مو و لباس این چیزا نمیرسم

سلام منم همینطورم.انقدر درطول روز خسته میشم ازکارای خونه وبچه ک واقعانیازدارم یه تایمی ودرروز حدقابرای خودم باشم.متاسفانه زن توفرهنگ ما بد معنی شده.همه چیزگردن زنه ومردا هیچ کاری نمیکنن....درسته اقایون بیرون کارمیکنن ولی بخدا کارای خونه خیلی سخت تره....چی‌بگم.ماهم‌محبوریم خیلی وقته سکوت کنیم وفقط تحمل کنیم.خیلی هامون فقط داریم عین عروسک کوکی ازصبح تاشب کارمیکنیم وشب هم ایا بخوابیم یانخوابیم.حواسمون بایدبه همه باشه ولی نمیدونم چرا کسی حواسش به مانیست...

من خیلی خستم

من دیگه هیچ‌ وقتی برا خودم ندارم نمیتونم به هیچی‌ برسم نی نی نا بیداره گریه میکنه و بغل میخاد نمیدونم کی‌ قراره بهتر بشه خسته شدم

منم اصلا ب خودم نميرسم بي دل و دماغ شدم انگار فقط ميتونم به پسرم برسم و خونه رو تميز كنم

وقت مثل سابق نه
ولی یه مقداری استراحت و حمام زمانی که پسرم خوابه

منم اصلا نمیتونم برسم ینی وقتش نیس . ساعتایی ک جوجه خوابه من خستم

مگه وقتی هم برای خودمون میمونهههههه، من هلاک ام که یه حموم درست و اساسی برم، یه نهار به وقت بخورم، یه چایی گرم بخورم

من دوتا بچه دارم سه ساله وهشت ماه به نظرتون وقت میشه به خودم برسم ،خودم ازاین وضعیت ناراضیم ،حتی خواب درست وحسابی ندارم😩😔

من با وجود دو بچه کوچیک و‌شیطون همیییشه خونم مرتبه با اینکه خونمون خیلی بزرگه چون اگه بهم ریخته باشه خودم عصبی میشم لباسامم هر روز عوض میکنم حموم تقریبا هر روز میرم یا یک روز درمیون بخامم به خودم برسم موهامو میبافم و یه رژ میزنم و یه لاک.همیشه سر وقت غذام حاظره کار عقب افتاده ندارم چون از وقتی از خاب بیدار میشم تا ساعت سه نصف شب ک میخابم همش در حال کار کردنم یه لحظه ک میشینم میگم چرا من بیکارم احساس گناه میکنم چنان عادت کردم به کار کردن الانم ک گوشی دست گرفتم پسرم رو پامه داره میخابه.قبلا اینطوری نبودم ولی شرایط مجبورم کرده تنبلیو بزارم کنار🙃

اصلا نمیتونم و وقت نمیکنم که به خودم برسم. گندم همش بغلمه. خانواده م نزدیکم نیستن که گاهی به اونا بسپارم.پیش شوهرمم نمیمونه. خسته شدم بخدا.ولی این روزا که دیگه تکرار نمیشن.کلی باهاش بازی میکنم و اونم میخنده و جیغ میزنه

من هنوز نمیدونم چجوری به خودم برسم

مثل قبل که فرصت نمیشه ولی خب من اولویتم اول بچه اس بعد غذا درست کردن و تمیزی خونم بعدش خودم و شوهرم، خخخخ ولی خب بنظرم این روزا دیگه تکرار نمیشه باید بیشتر وقت واسه بچه گذاشت

من اصلا نمی تونم بخودم برسم احساس میکنم مادر کافی نیستم افسردگی گرفتم

آخخخخخخخ...😂😂😂
منم اصلا نمیتونم به خودم برسم حتی از خواب وخوراکمم میزنم که حداقل بتونم به کارای خونه برسم حالا چه برسه به اینکه به خودمم برسم🙄🙄🙄

یک کلام.هیچی 😔

من دخترم شش ماهشه و خوابش هم زیاده تا خوابه در عرض یکساعت خونم رو مرتب و ترو تمیز میکنم آخه وقتی آدم به زندگیش نرسه روحیش هم داغونه ،من و شوهرم دو تامون از اوایل ازدواجمون رو مرتب بودن زندگی حساس بودیم الانن همینطور
با وجود بچه شش ماهه و باز هم چهار ماهمه باردارم ولی هر روز خونه رو مرتب میکنم و غذا میپزم و بعد بچم رو میشورم و لباساش رو عوض میکنم بعدبه خودم میرسم
تازه اینقدر وقت اضاف میارم که تلوزیون هم نگاه میکنم

من کل روز شب تو خونم همیشه همه چیز خوب پیش رفته بچ اولیم شلوغ ولی توخونم تمیزه جاهای دیگ بهم میریزه وهمیشه هم افسردم

واقعا تا چندماه اول اصلا وقت واسه خود ادم نمیمونه از یه طرف بچه از طرف شوهر داری و پخت وپز و نظافت

وای منم از وقتی که سومین کوچولوم رو باردار شده حتی هنوز رژ هم نزدم

اوایل که نه وقت میکردم نه حالشو داشتم اما حالا هر روز یه رنگ لاک میزنم تا جایی که بشه هر روز دوش میگیرم وقتی بچم خوابه ارایش میکنم و خونه مرتب میکنم وقتی هم ک بیداره بغلش میکنم جلو اینه ارایش میکنم اونم با یه حالت خاصی نگام میکنه. عاشق نگاهشم و از وقتی به خودم میرسم حالم خیلی بهتره و شوهرم خیلی خوشحاله

ازوقتی مادرشدم وقتی بچم میخابه میرم کارامومیکنم خودم نمیخابم.وقتی بیدارشد دیگه کاری نمیکنم باهاش بازی میکنم.ولی زیاد وقت نمیکنم ب خودم برسم😎

من که تمام وقتم به پسرم زسیدگی می کنم غذا درست کردن بشور وبساب وای زیگه وقت واسه خودم ندارم راستی امروز چن شنبه بود

مادربودن حس شیرینیه از قتی پسرم دنیا اومده زندگیمون خیلی بهترشده اگه قبلا بی سروصدا کارامو میکردم الان یه هم خونه آی دائمی دارم که میتونم باهم کامو انجام بدیم تازشم بااینکه بچه اولمه اما زندگیمون خیلی منظمه به‌ همه کارام میرسم این روزا میگذره پس ازشون لذت ببریم

از وقتی بچه دوم دنیا اومده که دیگه کلا خودمو فراموش کردم یه پسر شش ساله و یه دختر شش ماهه شوهرم یا سرکاره یا درگیر باشگاه و بیرون رفتن خودش من واقعا حتی برای کار خونه هم وقت کم میارم حتی بعضی روزا موهامو نمیتونم شونه کنم

به نظرمن اولین الویت کارهای ضروری بچه ست ومرحله ی بعد این که به خودم برسم حتی اگر زندگیم ریخت وپاش باشه چند وقت یکبار برای خونه کمک میگیرم زیاد به خودم سخت نمیگیرم خونه دسته گل باشه ولیحتی اگه آرایش هم نکنم دوش میگیرم ولباس عوض میکنم

من اول به پسرم می رسم بعدم به خودم موقع که پسرم خوابه از فرصت استفاده میکنم

والا من یه شوهری دارم به خودم برسم نرسم فرقی نمیکنه هیچی متوجه نمیشه منم وقت نمیزارم

من هیچی همش بچه هام

وای من که از وقتی پسرم داره تلاش میکنه راه بره با کمک من اصلا نمیزاره بشینم تا میزارم بشینه جیغ و گریه سر همه جا هم میخاد بره دیگه بریدم روزی نیست از خستگی گریه نکنم شوهرمم تا دیروقت نیست خونه

من که دوتابچه شیربه شیردارم .
خیلی سخته برام دوتایی باهم گشنه میشم دوتایی باهم بایدپوشک شون عوض بشه دوتایی باهم میخوابن .ایناخوابن هم بایدغذادرست کنم خونه رومرتب کنم اصلاوقت برای خودم نمیمونه شوهرم میگه پس برای من کی وقت داری😯😯😯اماسعی میکنم به شوهرمم برسم.امابلاخره این روزاتموم میشه امایه روزی دلمون تنگ میشه واسه این روزا.بازبااینکه انقدرخسته میشم یانگاه به بچه هام میکنم خنده هاشونومیبینم .همه ی سختیایادم میره .به افتخارهمه مادرای زخمت کش روی زمین 👏👏👏👏👏

اره حتما میشه به خودت برسی.😞😞منکه بایه بچه و کار خونه و...پایان نامه و مقاله هم دارم مینویسم😊😊😊خیلی سخته واقعا

من اصلابشدت ازخودم دست شستم قبلاکلی بخودم میرسیدم مریض میشدم سریع دکترمیرفتم الان ن ازوقتی بچه ب دنیااومداینجوری شدم

ازوقتی بچه دارشدم یمدتی کمتر بخودم رسیدم واقعا وقت نمیشد ولی بعد دوباره بخودم اومدم و ورزش شروع کردم و درطول روز بخودم میرسم برنامه ریزی خیلی خوبه ادم وقت کم نمیاره

من که کلا یادم رفته چکار کنم همه وقتم بچه ام وخانه داری

من دوسندارم بخاطربچه شلخته باشم ب خودم نرسم...من با مادرشوهرم پایینما میشینن... هروقت بخوام ب خودم خونم شوهرم برسم دخترمو یا میخوابونم یامیدم ب مادرشوهرم نگه داره

من بچه ام اینقدر اذیت میکنه وقت هیچ کاری ندارم فقط بخوابه تندتندکارام انجام بدم والا ازموقع ک بچه اومد دیگه به زور خودمون توآینه میبینم

هیچی

خیلی کم

دختر من۸تیر ۴ماهش تموم میشه و تا الان من وقت نکردم به خودم توجه کنم...موقع هایی که میخوابه منم میخوابم یا به کارای خونه میرسم..اصلا دوس ندارم خونه رو شلخته ببینم چون اعصابم بهم میریزه به خودم وقت نمیکنم برسم هیچ!!!

من خودمو نمیشناسم هرچی پول داسته باشم خرج لباس و عروسک اروین میکنم خودمم هیچی

من ک خیلی خستم شوهرم هم درک نمیکنه دوتا دختر دارم یکی دوسال و ۴ ماهشه اون یکی هم ۱۰ ماهشه دوتا هم شیر میخورن از خواب بیدار میشم هزارتا کار میاد جلو چشم شوهرم هم تا چشامو باز کنم چرا برا بابام غذا درست نکردی چرا ب بچه ها غذا ندادی الان ساعت چنده با هزارتا چیز دیگه اصلا هم کمکم نمیکنه

دختر من ۵ ماهشه و از سه ماهگی نق زدن های دندون دراوردنش شروع شد و تا حالا که سومیش داره درمیاد وضع همینه. تازه دو سه هفته بود یه کم خوابش بهتر شده بود. خلاصه که از وقتی بدنیا اومده کل وقتم مال اونه. امروز بعد از ۵ ماه رفتم آرایشگا نیم ساعته. همین..
بازم خداروشکر میکنم سالمه و هیچ مشکل بزرگ یا مریضی نداره الحمدلله.

من تاشیش ماهگی دخترم اصلا اصلا وقت نداشتم نه براخودم نه برا جمع و جور کردن نه برا شوهرم ولی خداروشکر الان خیلی بهترم

بچه من غذا نمیخوره شیر تو خواب میخوره.افسرده شدم .خودمو فراموش کردم.یادم رفته کی بودم

والا منکه بعضی وقتا از خواب و استراحت و... میزنم بازم نمیشه

من که بخدا با 3 تا بچه اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم و اولویت بچه هامو میدونم

والا من خیلی خسته میشم درطول روز سروکله زدن بااونیکی دخترم خیلی خونه رو هم میریزه وبعدبیقراری وگریه ایسان جون دستم دیگه بی حس میشن

من که اصلن وقت نمیزارم نمیرسم موهامو جمع کنم چن وقتیه خودمو تو ایینه ندیدم😐

گهواره کتاب صوتی نداره برای کودکان؟؟

والله من بچه اولم ۳ سالشه دومی یکماهه اصلا وقت رفتن به سرویس بهداشتی را ندارم چه برسه خرید و تفریح و یا ... در کل بیشتر دومی و کمتر اولی کلا وقت و اعصابم درگیرشونه

خب همشونو به اندازه برنامه ریزی کردم و وقت میزارم همیشه هم خودم هم خونم هم بچم هم همسرم مرتبه و عالیه

من تازه بعد چند ماه از زايمان پادرد بدي اومده سراغم كه امانمو بريده. پسرمو اكثرا مادرم نگه ميداره و من شاغلم فقط شبها شيفت منه اما با اين حال هيچ حال و حوصله و رمقي براي رسيدن به خودم ندارم و حال خوبي هم ندارم. مامانم كوچولومو نگه ميداره اما بعضي وقتا تيكه مياد بهم كه من چون شير خودمو ندادم و سركار ميرم مامان حساب نميشم 😓😓 و اين خيلي منو ميرنجونه. به اميد روزي كه پسزم كمي بزرك بسع و من شروع كنم ببرمش كلاس و پارك 🥰🥰

من وقتی بچم به دنیا اومده دومی همه کارهارمومیکنم تاجایی که وقت کنم سعی میکنم ظارمم مرتب کنم بافتن موهام رژلب زدن سرمه کشیدن وقتی شوهرم از سرکارمیاد یه موقع هم بهش میگم که نشد کارخونه رو انجام بدم

یعنی من داغونما. بعضی وقتا دلم بحال شوهرم میسوزه میگم واقعا چطو میتونه این همه شلختگی منو تحمل کنه.

واقعا داغونم

من سه ماه موهامو شونه نکردم 😁😁😁

رفتم کلاس شیرینی پزی و بیشتر در حال کیک و شیرینی درست کردن. البته بعد از اومدن از سرکار

من اصلا وقت نمیکنم

من گاهی همسرم دخترمو میبره باغ کنار خونمون هواخوری در حد نیم ساعت زود دوش می گیرم و یکم به خودم میرسم... مامان تمیز و خوشگل بودن خیلی حس خوبی داره و بهتر از مامان شلخته و هپلی میتونه به بچه اش برسه... البته دروغه اگه بگم همیشه همه چی مرتبه اما اگه واقعا بخوایم یه وقتایی پیدا میشه برا خودمون. ایده آلم اون لحظه هاییه که محیا آروم خوابیده منم مرتب و عطر زده و لباس خوب پوشیده با خونه ی مرتب و غذای خوشمزه منتظر همسرجانم در هفته تقریبا یکی دو روز اینجوری میشه

از وقتی بچه ی دومم به دنیا اومده کلا وقتم کم شده وقتی بیداره نمیتونم هیچ کاری کنم همش میخواد بغل باشه

من برای بهتر شدن حالم با بچه هام بازی میکنم و سعی میکنم با کمک هم کیک درست کنیم گاهی وقتا یه ماسک رو صورتم می‌زارم قبلا از کرونا با پسرم میرفتیم پارک یه هوایی میخوردیم ولی الان دیگه نمیریم😞

دخترم۵ماهشه من فقط ی بار تونستم برم ارایشگاه،تولد همسرم بود همه عالی بودن من حتا نتونستم موهامو سشوار بکشم
خیلی داغون شدم میخام بخودم برسم ولی نمیشه بخاطرهمین خیلی افسرده شدم😔😔

شاید بخاطر اینکه مثل قبل نمیتونیم به خودمون زندگیمون برسیم .بخدا من هرروز یه مدل لاک اصلا نمیزاشتم زیر ابروم دربیاد هرروز موهامو یافرمیکردم یا اتو میکشیدم خلاصه کلی به خودم میرسیدم .الان هردوسه روز یه شونه میزنم .انقدم که میریزه بدم میاد شدنه کنم .

کل زندگیم شده پسرم خواب خوراکم انقدرزمان ازدستم دررفته یه دفعه به خودم میام میبینم شوهرم ۱۰دقیقه دیگه خونس نهاردرست نکردم اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم پسرم۴ماهشه نه خواب داره نه خوراک همش بایدبشینم پیشش

من اصلا برا خودم وقت نمیکنم خیلی سخته

من از وقتی پسرم اومده اوایل اصن نمیتونستم به خودم برسم الانم تا خوابه که خودمم خستم تا بیداره هم مشغول بازیش میکنم خونه رو جم میکنم والا ابروهام و فک کنم ۳ماه برنداشتم😃خداراشکر شوهرم پیشم نیست ولی خوب راحتی که دارم خونم پیش مامانمه بخام کاری کنم میتونم بدم دستشون

من نيم ساعت اخر شب وقتي خوابيده پسرم و همه جا سكوته به خودم اختصاص داره براي نرمش ! ديگه تايم خالي ندارم

من پسرم خیلی بهم‌وابسته اس واسه همین نمیتونم‌خیلی واسه خودم وقت بذارم ولی با این خال وقتی خوابه کتاب میخونم، یا هر دو سه ماه یکبار با دوستان ۲-۳ ساعتی رو نیرم بیرون یا حتما واسه ناخن و‌مو آرایشگاه میرم با اینکه پسرم وقتی نیستم بهونه میگیره ولی خب خواهرام و‌مامانم یه حوری سرس رو‌گرم‌میکنن تا من به خودم برسم یا هفته از یکی دوبار مامان و‌بابام میبرنس بیرون تا من چندساعت تنها باشم ولی در کل پیدا کردن وقت واسه خود آدم خیای سخته و‌نیاز به اطرافیانی داره که حامیت باشن و مواسشون بهت باشه

من اولویتم بچه هست. همسرم صبح زود تا آخر وقت سرکاره. ما دوتا هم تنهاییم. سعی میکنم گاهی کتاب بخونم، آشپزی کنم. حتی اگه وقت نمیشه، دستور پختهای غذاهای جدید رو پیدا میکنم. توی نت میچرخم. گاهی اگه بشه قرآن میخونم. با پسرم صحبت میکنم و باهاش بازی میکنم.
از نظر ظاهر هم قبل از بارداری و توی بارداری کلا آدمی نبودم که مدام آرایش کرده باشم. برای همین الان شلوغ و بهم ریخته به نظر نمیام. سعی میکنم آراسته باشم. اضافه وزن بارداریمو کم کردم، شدم مثل قبل. فقط تایم برای با همسر بودنم کمه، که امیدوارم بیشتر بشه. ☺️

تقریبا هیچی فقط با گوشی مشغول میشم هرازگاهی

پسرم کولیک داره همش میچرخونمش .شدیدا احساس خستگی و افسردگی میکنم .اصلا وقت رسیدن به خودمو ندارم .😥😥😥

سلام من که بگین نگین ولی نه هر روز هر وقت کارم کم باشه با دخترم ارام باشه اگه دخترم ناارام باشه کار که نمیتونم بکم هیچ اصلا همه چیز یادم میره

قبلا خیلی ولی اصلا الان وقت نمیکنم تا ب پسرم برسم و کارای خونه شب شده و کلی خستگی ولی تمام تلاشمو میکنم ک خوب باشم

خب با اینکه بچه داری و کارهای خونه وقتی نمیزاره بمونه اما سعی میکنم از زمان کمم سواستفاده کنم برای مرتب بودن خونه و کتاب خوندن و رسیدگی ب پوستم و یه وقتاییم میرقصم یا زنگ میزنم ب دوستم کلی غر میزنم تا دلم خالی بشه اونم همش دلداریم میده
من از این روزها واقعا لذت میبرم بچگی پسرم و جوونی من برگشت ناپذیره و من نهایت استفاده رو میکنم از زمانم.

من اونقدی وقت ندارم به خودم برسم، تازه بعضی وقتها دارم غذا میخورم بهم میگن حالا خوردن ول کن بچه رو بگیر

من روزای اول زایمانم از بی خوابی دخترم نمیتونستم به خودم برسم احساس افسردگی میکردم اما الان یه هفتس تا دخترم خوابه به خودم میرسم وورزش میکنم وحالم خیلی بهتر قبل شده

الان که پسرم ۴ماه و ۱۴روز قدم رو چشمامون گذاشته وقت کم میارم برای خودم

از وقتی دخترم ب دنیا اومده کلا خودمو فراموش کردم گاهی واقعا حس پوچی میکنم گاهی حس میکنم افسرده شدم کلا مامان شدن سخته گاهی فقط از خدا میخوام دخترم زودتر بزرگ بشه تا منم بتونم ی کم استراحت کنم ی کم ب خودم برسم

من قبل مادر شدن خیلی به خودم میرسیدم خیلی بعدش افسردگی بعد از زایمان گرفتم و متاسفانه دیگه حوصله هیچی و نداشتم حتی خودم اما وقتی فهمیدم اینا همه علائم افسردگی و هست تصمیم گرفتم رو خودم کار کنم و الان خیلی خیلی خوشحالم، با دخترم ورزش میکنم کار و شروع کردم در طول روز حتما برای خودم وقت میزارم و روزهایی که حالم خوب نیست از مادرم یا همسرم میخوام دخترم و نگه دارن و من با دوستام یکی دو ساعت وقت میگذرونم گاهی اوقاتم با همسرم بدون بچه میریم بیرون تا به خستگیمون در بره ❤

من بچه ای اولمه اصلا نمیتونم به خودم برسم از این موضوع هم خیلی ناراحتم

اوایل که دخترم کوچیک بود ب خودم نمیرسیدم اماالان ماسکی میزارم لباس خوب میپوشم یه قهوه میخورم وقتی خوابه ارامش میگیرم وقتایی خوابه‌نمیخابم ب روحیم میرسم مثلا وقتی خونم برق بزنه شادم لباسم عوض میکنم موهام خوبدمیبندم‌و‌یه رژ ملایم میزنم تو‌روابطم باهمسرم کم نمیزارم بیرونم حتی ساده نمیرم

وقتی میمونه مگه با دوتا بچه😂😂

واقعا سخت هست بچه بزرگ کردن من دیوانه شدم برای هرچیزی دادمیزنم بادخترم چون اصلاً ن به حرف ام نمیکنه چون زیاد بهونه میگره

من کارمندم‌ کسی رو ندارم بچه ام رو نگه داره حتی نیم ساعت شوهرم اصلا تو کار خونه و بچه داری بهم کمک نمیکنه من وقتی خسته میرسم خونه تازه باید شام درست کنم ناهار فردا رو درست کنم کارهای خونه رو انجام بدم شوهرم حتی چای برا خودش نمیریزه همه رو من باید آماده کنم تا ساعت دو شب بیدارم کار خونه انجام میدم شبها همش گریه ام میگیره افسرده شدم رفتم ناخنمو کاورکردم که مثلا به خودم برسم انقدر کار خونه درگیرم همش ناخونم خراب شد از حرص با چاقو کندم شوهرم خیلی بی رحمم

موهای بلندمو که عاشقش بودم پسرونه زدم بخاطر اینکه نمیتونم زمان زیادی رو صرف حموم کنم .ناخونام همیشه از ته میگیرم تا بدن نیل خراش نندازم. آرایشگاه چند ماه نرفتم و خودم وقتی نیل خوابه انجام میدم ..نیل بخاطر تنهایی مون وابستگی شدید داره و حتی وقتی خوابه باید تو اتاق باشم وگرنه حس می‌کنه انگار و بیدار میشه گریه می‌کنه! این مسئله باعث شده حتی برای کارای خونه،شستشو خلاصه همچی یا بغلم باشه یا کنارم...برای همسرم خیلی کم وقت می‌زارم و خودشم میبینه وضعیت نیلو کمتر غر میزنه ولی بازم ازم ناراحته

هیچی اصلاوقت نمیکنم 😞

منکه دخترم خیلی اذیت میکنم گاهی وقتا دلم میخادیروز کامل بخابم ..

یک روزگاری دارم ک روزی صدبار باخودم میگم بچه دومی رو دیگه عمرا نمیارم مگه خرم مگه دیوانه ام اونوقت آخر شب ک دراز میکشم تو جام میگم نه باید بیارم تنها نمیشه ک لیانا غصه میخوره
خدایاااا چل شدم رفت چرا اینقد سخته؟

منم دیگه هیچ کاری نمیتونم برای خودم انجام بدم تمام وقت در خدمت لیانا هستم ن آرایشگاه نه اصلاح ن حتی مو شونه کردن ناخن گرفتن باید کلی فکر کنمو زرنگ بازی دربیارم تا یه دونه شو انجام بدم وقتی ام ک خابه جرات نفس کشیدن ندارم چون خابش سبکه فرتی بیدار میشه اینقد پیش پیش میکنم نفسم بند میره هی میگم توروقران بیدار نشو جان من بیدار نشو.تازه بعدش باید پشه کیش کنم نیشش نزنن بی ناموسا.فقط زرنگ باشم نزارم خونه بپاشه بهم نمیدونم من چلمنگم یا داستان همه اینقدر غم انگیزه .کلا ک هلاک خوابم تازه یادش بخیر هروقت جیش داشتم میرفتم دسشویی ولی الان از صب میبینی باید دنبال شکار وقت باشم بپرم تو دسشویی با دلهره ک الان بیدار میشه اضطراب جدایی سریع بچه رو میگیره بدبخت میشیم

من دخترم خوابش تو روز زیاد نیس منم همش بدو بدو دارم غذا تمیزکاری و... ولی همیشه صبح ک بیدار میشم ۲ دقیقه ای میپرم زیر دوش فقط بدنم میشورم چون بخاطر اینکه شیر میدم گاهی شیر میریزه و ... بدو بدو دارم دوس ندارم بوی بد بدم قبل خوابم سعی میکنم روغنی چیزی بزنم ب صورتم ولی اصلا وقت نمیکنم شیو کنم چون دستگاهم صدا میده و بچم گریه میکنه روزای تعطیل هم همسرم ۲ ساعت نگهش میداره من حموم اساسی میرم و ب خودم میرسم

هیچی مگه بچه میزاره که به خودت برسی 😔

خیلی دوست دارم ولی واقعا نمی رسم،با دوتا بچه خیلی سخته،

ای باباااا.من که بچم یه ساله شده واقعا زندگیم عوض شده.نمیشه ورزش کرد.تمام توانمو برای بچه گذاشتم.مثل قبل دیگه آرایش نمیکنم.البته رفتم یه خط چشم تتو زدم تموم.یکمم لباسهای متنوع خریدم.با مامان و خواهرم می ریم دور دور.الان میگین خوبه وقت نمیذاری برای خودت😂😂😂😂😂

بعد زایمانم افسردگی گرفتم قرص خوردم الان که نمیخورم دوباده داره برمیگرده

هیچی تمام دنونام خراب شده معده ام داغون شده و مشکلات گوارشی شدید گرفتم اصلاونمیرسم برا خودم وقت بذارم نهایتا ۱۰ درصد

مادرا من اینجا نظر دادم بعدش ارسال کردم الان گمش کردم نمیدونم کجا رفت؟

من که اصلاوقت نمیکنم به خودم برسم بادوتابچه تایکی میخوابه اون یکی بیدارمیشه میخوابن انقدرخوابشون سبک که نمیتونم کاری بکنم فقط میتونم خونه تمیزکنم غذابپزم تابخوام حموم کنم بیدارشدن بایدبهشون برسم بچم بغلی نمیتونم تکون بخورم واقعامادربودن صبرمیخوادمن که کم اوردم انشاالله خدابه همه مادراصبربده🙏🙏🙏

من یه دختر ۲ساله ویه پسرسه ماهو نیمه دارم .امروز دیگه واقعا کم آوردم احساس میکنم حال روحی خوبی ندارم .من دیگه خودمو یادم رفته ...برام دعاکنین

خیلی کم اصلا مگه میشه یکسره بشور بساب بچه داری تا به خودت میای شب شده خسته کوفته میخوابی.وقتیم میخوای بخودت برسی یا خسته ای یا بچه بهت چسبیده نق میزنه یا خراب کاری کرده

من که کلن شلخته بودم والان با وجود سه تا بچه شلخته تر شدم هیییییی یه نفس عمیق خلاصه تو زندگی تا به خودت وقت نزاری همینجور کار وبچه داری وشوهرداری وووووو میایی وبه خودت یه نگاه میندازی میبینی چقدر پیر شدی .....آدم خودش رو گم میکنه تو زندگی من همیشه میگم اول کار بعد خودم اول بچه بعد خودم اول شوهر بعد خودم این درست نیست باید به خودمونم احترام بزاریم بیاییم فک کنیم اگه خودمون نباشیم این زندگی مگه چرخش میچرخه؟؟؟؟؟؟من از خودم راضی نیستم وقتی خودم از خودم راضی نباشم زندگی زیبا نیست

هر از گاهی به خودم میرسم
اونم ۱۵ دقیقه همش درگیر خونه و غذا عین پاندا هم یکی بهم چسبیده همه جا با گریه میگه ما ما ما
خب همش در حال بازیم و اشپزیو ....

دوستای گلم ماهای اول خیلی سخته اصلا ناراحت نباشین تا ۶ماه شاید حتی نتونین راحت ی لیوان آب بخورین چه برسه به رسیدگی به خودتون اما بعد اون هر ماه گه میگذره اوضاع بهتر میشه به حرف بهضیا هم که میگن بچه بزرگتر میشه دردسرش بیشتره گوش نکنید البته من فقط ده ماه تجربه دارم.خخخخ. ولی باور کنید سختیش سیر نزولی داره. اوایل منم افسردگیه سختی گرفته بودم۲۳ کیلو کم کردم ولی الان به برنامه اصلی خودم که سنتور هست میرسم. کلی کتاب و زبان و کارای هنری میکنم خلاصه اوضاع بهتر میشه و لذتتون از مادر شدن بیشتر .... خواستم تجربه شخصیمو بگم تا کسایی که ماهای اولن و اوضاع روحی و جسمی خوبی ندارن امیدشون از دست ندن. روزای خوب میرسه و همه سختیا فراموش میشن🌹🌹

من اوایل خیلی ب خودم میرسیدم هیلکلمم مناسب بود ولی بعد زایمانم خییییییلی کم وقت میکنم ب خودم برسم تموم ذهنم در گیر خورد و خوراک و رسیدگی ب بچه اس و شوهرم و از یه طرفم کارا خونه گاهی وقت نمیکنم وعده ها غذایی خودما سر وقت بخورم و لاغر شدم چ برسه بآرایش ..آرایشمم در حدیه ک یه رژ لب بزنم شوهرم شاخ در میاره 😂😂😂

من هم توبارداریم هم بعداز زایمانم به خودم میرسم..دخترم الهی شکر بیشتروقتا آرومه..اگه مواقعی هم که گریه کنه شوهرم خونه باشه میسپارم بهش چون شوهرمم درکم میکنه میدونه دیگه الان وقت گرفتن دخترمون هست..هم خونه مرتب میکنم هم اینکه کارای خودمو انجام میدم..الهی شکر به همه ی کارام میرسم

من فعلا کمکی دارم تجربه اش نکردم

این کارمون اشتباهه که وقتی مادر میشیم وقتی برای خودمون نمیذاریم.بایددرحین مادر بودن،به همسر بودن خودمون فکر کنیم.

اصلا وقت نمیشه ک ادم ب خودش برسه،مخصوصا وقتیم ک دست تنها باشی

وقتی خوابه به خودم میرسم.از ساعت ۱۰ شب به بعد.در غیر این صورت همش در خدمت شوهر و بچه و خونه هستم

از موقعی ک بچم بدنیا اومد اوایل حتی نمیتونستم غذا بخورم،ب مرور ک بزرگ تر شد کم کم زمان هایی رو ک ازم گرفته بود ،بهم میداد،مثلا قبلا اصلا نمیخوابیدم چون اون نمیخوابید ولی الان خیلی بهتر میخوابم،قبلا اشپزی نمیتونستم بکنم ولی الان یا ب کمک همسرم یا وقتایی ک بچم خوابه غذامو‌میپزم،قبلا دوش نمیتونستم بگیرم ولی الان میتونم و خیلی کارای دیگه،اما اینکه بتونم ب طور کامل بخودم برسم متاسفانه نه هنوز بعلت اینکه راه نیفتاده و‌چار دست و پا‌میره و همش ب من و باباش چسبیده و‌میخواد ب همه‌جا سرک بکشه زمان زیادی رو از من میگیره،

من اینقدر وضعیتم نابهنجارشده چاق شدم😔ده کیلو اضافه وزن،پسرمم که اجازه نمیده برم ی لباس لخرم واسه خودم😕

اصلا فقط دلم برا خودم میسوزه

منم اصلا وقت ندارم

من تنهاوقتی ک میتونم برای خودم بزارم خوابه😆😆اونم گاهی ازبیخوابی گیج میزنم

از وقتی که پسرم اومده اولیتم پسرمه اما بعد از امیرعلی توجهم بیشتر به خودمه چون معتقدم همین که من به خودم برسم یعنی برای شوهرم هم ارزش قائل شدم.
خداروشکر پسرم خیلی آرومه ماشالا و من به همه ی کارهام میرسم

من از وقتی مادر شدم حتی نمیرسم یه کرم به صورت بزنم اه ازخودم بدم اومده😢😢😢

من اصلا فرصت هیچی ندارم بچم خیلی اذیت میکنه شبا تا سرم ب بالشت میرسه بیهوش میشم

والا من با دوتا بچه ک جفتشون شیر خوار هستن هیچ تایمی واسه خودم ندارم و خیلی اوقات حتی از خودمم بدم میاد و افسرده میشم ولی سعی میکنم با رنگ کردن ابرو یا مو یا گذرندن وقت باهمسرم یکم ب خودم بیام.البته همه ی این کارا درعرض نیم ساعت یا آخرشب ک بچه ها میخوابن باشه و این خیلی سخته ک آدم نتونه مثه قبل زندگی کنه و باهمسرش وقت بگذرونه

سلام من که اصلاوقت سرخاروندن ندارم دخترم راکه شش ماهش است صبح که بیدارمیشه برااون ی چیزی اماده کنم بعدم پسرم بیدارمیشه برااون صبحانه درست کنم وبعدنهار خلاصه تا شب گرفتارم بیچاره شوهرم برااونکه وقت دیگه ندارم اگه وقت کنم به خودم میرسم بعضی وقتهام که حوصله هیچی راندارم

همش خودمو سرزنش میکردم که از وقتی دخترم اومده نتونستم خودمو جمع کنم. خونه نا منظم و قیافه شلخته و کم توجه شدن به همسرم. کامنتا رو که خوندم فهمیدم مشکل از من نیست. واقعا بچه داری کردن سخته

از وقتی بچه هام دنیا اومدن مطلقا وقت واسه خودم ندارم

من میتونم ب خودم برسم ولی تا شوهرم میبینه من آرایش کردم میگه امروز کارت زیاد نبود... و ب من اصلا دیگه کمک نمیکنه، منم فعلا ب خودم نمیرسم ک بدونه چقدر خونه کار هستش

من توی دوران بارداری اصلا به خودم نمیرسیدم حوصلشو نداشتم ولی بعداز زایمانم خیلی به خودم میرسم 😄😊وقتی به خودم میرسم حس خوبی دارم و باعث میشه به پسرم و همسرمم بیشتر توجه کنم و کلا زندگی قشنگ تر میشه ما اصلا نباید خودمونو فراموش کنیم بالاخره وقتش پیدا میشه اگر به خودم نرسم بعدا بچمم روش نمیشه بگه این مامانمه و همسرمم ازم دور میشه

کو وقت عزیز جان

از وقتی آراددنیااومده به خودم نمی رسم کارخونه غذای همسرم بی خوابی خیلی ضعیفم کرده ولی مادرشوهرودختراش هی میان اذیت میشم فقط به هوای بچه میان یه لیوان برام برنمیدارن😪قبل نوه من بودموندیدن الان فقط پسرسونوش من بدترخسته تر میشم ازوجودشون خودمم کم غذاشدموشیرم کم ولی بخاطروجوداین فرشته کوچولواین هدیه خداوندنفس دارم زندگی کنم😏❤❤

و اینکه بچه ۶ماه اولش سخته بعد بزرگ شده خواب روز و شب طولانی میشه و سنگین و وقت تنهایی بازی کردن رو یاد گرفته خودش تنها بازی می‌کنه خب مادر کلی وقت آزاد داره می‌تونه تقسیم کنه نصفش خونه تمییز کنه نصف وقتش رو به خودش برسه درسته ماه های اول سخته اما بعد راحت میشه ... درصورتی که الان دخترم وابسته شدید به منه این باعث نمیشه خرید نرم یا آرایشگاه نرم و... فقط فعلا وقت باشگاه ندارم برم و بخاطر کرونا دخترم رو نمی‌خوام توی این مکان ها ببرم و تا میشه تو خونه نرمش می‌کنه و تردمیل میرم و می‌رقصم الان دخترم تا موزیک می‌شنوه می‌رقصه😁 از طرفی خرید میرم واسه دخترم حتما واسه خودمم خرید میکنم از خودم نمی‌زنم واسه خودم ارزش قائلم تا من از نیاز هام و خودم بگذرم واسه بقیه... من وقت کم بیارم خوابم رو کم میکنم مثلا ۵ ساعت توی ۲۴ ساعت می‌خوابم ولی زندگی شاد و مرتب و خودم آراسته و زیبا و دختری شاد و همسری راضی دارم و به تفریحاتمون هم میرسیم😊.. در کل می‌خوام بگم از وقتتون بهترین استفاده رو بکنید ندارید واسه بعد واسه بزرگ شدن بچه تون چون ممکنه بچه بعدی بیاد یا سنتون رفته بالا و جوونی رو از دست دادین پس الان به خودت برس خانوم

ای بابا حالا تمیز کردن خونه و حموم رفتن و شونه زدن و یک کاریش میکنی ولی شیو گردن نمیشه کاریش کرد دیگه این یکی کجای دلم بزارم کاش با زایمان موهای زائدم از بین میرفت😁😁😁

هیجی از وقتی بچم بدنیا اومده نه میتونم کاری کنم یا به خودم برسه چندماه یه بار ارایشکاه میرم هنش شلخته. میکردم واقعا وقت نمیشه به خودمون برسیم همش درگیر یا بچه یا پخت پز اونم با بچه فضول وقت هیچی نمیکنی

من به همه چی میرسم جزخودم

فکر میکردم بچه دوم که بدنیا بیاد کارم ۲ برابر میشه ولی اشتباه کردم ۱۰ برابر شده ، اصلا به خودم و کارای خونه نمیتونم برسم

من از زمان خوابم میزنم و کمتر می‌خوابم ولی بجاش به خودم میرسم و راضی ام از خودم چون تا بچه بخواد بزرگ بشه من پیر میشم و جوونیم رفته حتی شده خونه نامرتب باشه ولی من خودم رو مرتب میکنم به ظاهرم میرسم و شادم ظاهراً هرچند از بچه داری کم خوابی و مریضی حالی نمی‌مونه ولی نمی‌خوام دخترم و شوهرم انرژی منفی از من بگیرند

من که دخترم تا ۹ماهگی شبا نمیخوابید خیلی ضعیف شدم ۲ سال دیگه هم به روال عادی برنمی گردم الان که تقریبا هانا بهتر شده یه خورده به خودم میرسم

خیلی کمتر از قبل...خیلی کم..کار خونه نگهداری از بچه... دیگه زیاد به خودم نمیتونم برسم ولی وسط این کارها علایقم و دنبال میکنم چیزای هنری درست میکنم بهم آرامش میده...الان برای دخترم جعبه جدا کننده کشو درست کردم..وسط کارهای خونه آرایش میکنم یا میرقصم روحیه ام شاد شه..لبخند و شادی دخترم و میبینم خستگیم میره..ولی دوست دارم بیشتر واسه خودم وقت بذارم

عملا هیچی وااقعا هیچی من قشنگ علائم افسردگیو میبینم در خودم
چون کاملا خودمو وقف نور کردم

واییی منکه خیلی سختمه نمیتونم به خودم برسم وقتی جوجه میخوابه یه چیزی میخورم و به خونه میرسم اگر وقت کنم به خودم میرسم که خیلی کم پیش اومدع. خیلی تو رابطه منو شوهرم تاثیر گذاشته به امید اینم که بزرگ شه

خداروشکرمن دخترم اصلاازیت نکرد.من خودم کلن کم حوصلم..ولی الان رواین یکی ک استراحت مطلقم بنده خدانمیتونم بش برسم.انشااالله تابدنیابیادبراهمشون جبران میکنم

من الان که حامله ام و تنها مشقله ام خونه تمیز کردنه گاهیی احساس میکنم شبیه پیرزا شدم برا همین دیگه شوهرمم عادتامو فهمیده وقتایی که یکم بی حوصله میشم میرم یه دوش میگیرم میام لباس خوشگل میپوشم و بعدش ماسک میزارم و ارایش میکنم روحیم درست میشه الان از اول امسال که کرونا بود بعدش پدر بزرگم مرد .بعدش عموی همسرم نتونستم به خودم برسم ارایشگاه برم و ایتا روحیم خراب شده میخوام یه روز برا خودم وقت بزارمو خوشگل کنم خرید کنم روحیه م خوب بشه با خودم قرار گذاشتم وقتی پسرم اومد گاهیی بدمش پدرش نگه داره به خووم برسم وگرنه من دیوونه میشم

درسته بچه وقت ادمو پر میکنه ولی دلیل نمیشه ادم به خودش نرسه .من زمانی که رایان خوابه به همه کارام میرسم برای خودم وقت میزارم .

اصلا هیچی وقت ندارم حتی درست نمیخوابم

من با اینکه دختر شیطونی دارم ولی از بعد عید تازه به خودم اومدم. رژیم گرفتم هیکلم خوب شده. به شوهرمم گفتم که هر جا هستی روزی یساعت باید بچه رو نگه داری من میرم پیاده روی. تا جایی که بتونم ارایش میکنم و هیچوقتم حتی از اول لباسام نامرتبو شلخته نبود. بچه یه دوره از زندگیه که میگذره نباید خودمونو فراموش کنیم. و مهمتر از همه باید بیشتر به خودمون برسیم که با وجود این جامعه شوهرامون به بیرون کشیده نشن.

خدا روشکر تا جایی که میتونم به خودمم میرسم به بچه هام میرسم

من هم تو خونه شاغل هستم هم بیرون از سرکار که میام یه استراحتی بکنم باید به کارای خونه برسم دخترم که سه سالشه رسیدگی های خودشو داره چشم بهم میزنی شب شده و دوباره روز ازنو دیگه وقتی نمی مونه برام🤔🤔🤔

اولااصلابه خودم نمیرسیدم الان بهترشده به خودم وبچه خیلی میرسم،خداروشکر

اگه همسرمون کمک حال باشه حداقل در هفته 2.3ساعت بچه رو نگه داره می تونیم به خودمون،تفریح مون که می تونه دور همی دوستانه یا یه کتاب خوندن ساده یا حتی یه تماس تلفنی با دوست قدیمی باشه برسیم

هیچی

مگه وقتم میشه گذاشت؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔🤔
بخدا فرصت ندارم وقت بذارم کل وقتم پره تازه برا کارای خونه و رسیدگی به دخترمم وقت کم میارم

وای زندگی من شده کار خونه اسباب بازی جمع کنم یه حمام برم میام میبینم خونه بهم ریخته از اول و نی نی کوچلوکه گریه واقعا دوران سختیه

منم همش گیره نینی وقتی هم خوابه انقد خوابش سبکه کاری بخوام کنم بیدار میشه بعده خونه داریو بچه داری هم خسته یه گوشه میوفتم کلا ما زنا مظلوم واقع شدیم ولی خدا رو هزاربارشکر میکنم که مهرسانا رو بهم داده

اگه وقت كنم ميرسم
بشور بصاب
بچه داري
خانه داري
همسرداري
خدا ب دادم برسه😂😂😂

سلام من اوایل خیلی برام سخت بود. اصلا نمیتونستم کاری کنم. ولی خداروشکر همسرم خیلی هوامو داره و کمکم میکنه که کارایی که دوست دارم رو نه سریع ولی هب با کمی تاخیر انجام بدم.
مثلا آرایشگاه رفتن. دیدن دوستم‌. حتی خوابیدن کامل تد طول شب که شاید به چشم نیاد اما باعث میشه روز بعد کلی سرحال و پر انرژی باشم.
حتی خیلی از کارایی که حتی قبلا نمیتونستم انجام بدم الان انجام دادم. با پسرم میرم خرید. سعی کردم خودم رو محدود نکنم. البته کمک اطرافیان هم بی تاثیر نیست. اونا هم باید درک کنن مارو.حتی شده بچه رو بذارین داخل کالسکه و یک پیاده روی کوچیک داشته باشین. حالتون رو خوب میکنه.
ولی همسر هم باید خیلی درک کنه. درسته من مادر و زن هستم و کارها و مدیریت خونه و بچه با منه ولی گاهی اوقات کارها مشترک انجام بشه. چه خونه و چه بچه‌. من همسرم تو بچه داری خیلی کمکم میکنه و تو این مواقع من به خودم و خونه میرسم. درک متقابل و همکاری خیلی مهمه و اینکه دلیل این نباشه که چون ما مادریم پس همه کارها به عهده ماست 😊

من تنهاوقتی که براخودم میزارم دوش روزانه ۵ دقیقه ای وکرم ضدافتابی بزنم دیکه اصلاوقت نمیکنم به کارای خودم برسم

من تمام حواسم به کیان و کارای خونه وشوهرمه الان یه مدته نه ماسک زدم نه به خودم رسیدم😕

من از وقتی پسرم ۶ ماهش بود بخودم کم‌کم میرسیدم تا الانکه بیشتر حتی از قبل بخودم میرسم مثلاً بعدظهر پسرم میخابه شوهرمم از سرکار میاد تا اون بیاد آرایش میکنم و بخودم میرسم قبلاً هفته یبار میرفتم حموم الان دو روز یکبار میرم قطحاً هر مامانای بچش بزرگتر بشه وقت بیشتری داره و بیشتر میتونه بخودش برسه چون بچه عین قبل کوچیک نیست که همش گریه کنه و نتونه منکه اینجوریم انشالله همیشه شاد باشین😙😚😍

منکه کلا خودمو یادم رفته.فقط درگیر این رفلاس لعنتی هستیم.وفقط ارزو خواب دارم.چ بخام ،به خودم برسم.

از وقتي دخترم ب دنيا اومده چون بچه ي اولمه تقريبا هيچی

هیچی...

نه میشه وقت گذاشت با این بچه ها

تاظهر به پسرم میرسم کاری اون که تموم شد به خودم میرسم .اگه به خودم نرسم روحیم از بین میره نمی تونم به پسرم وهمسر بهتر رسیدگی کنم باید به خودمون ارزش بدیم وقت بزاریم

اوایل زایمان سخت بود برام تقریبا..اما الان اگه پسرم نباشه از تنهایی دق میکنم...وقت زیاد دارم اما شدم شبیه آدمای افسرده ..جایی نمیتونم برم کاری ک خودم دوس دارم نمیتونم انجام بدم هیچ دوست یا فامیلی هم ندارم😔

سلام من باوجودی که بچه دومم هست اصلاوقت نمی کنم به خودم برسم اون روزنصف موهام رنگ کردم بیدارشدزنگ زدم خواهرزادم اومده اونوگرفته 2روزبعدخونه مادرم موهام نگاه کردم که چ رنگی شده مادربودن هم شیرینه هم خسته کننده تابیدارن داغونت میکنن یه کم هم که میخوابن بایدسریع کارت انجام بدی کووقت واسه خودمون.....

من که اصلا فرصت ندارم و دیگه حوصلشم ندارم متاسفانه

من برای خودم وقت میزارم.مثلا وقتی خوابه سریع خونه رو مرتب میکنم و به خودم میرسم نمیخوام بچه داری باعث شه خونم ریخت وپاش باشه و خودمم هپلی

من بارداری خوب به خودم رسیدم اما بعدش تا الان اصلا نمیتونم به خودم برسم دست تنهام شوهرمم دیگه کمک نمیده خودم مجبورم بچه بخوابونم برم یه دوش بگیرم موهامم یه شونه نمیتونم بزنم چه برسه به رسیدگی و اینکه دیروز روانی شده بودم ماشین ریش تراش برداشته بودم از ته موهامو بزنم

خوبه که عزیزم لاغر شدی من که 2تابچه هم شیرمیدم لاغر نشدم

من که اصلا وقت نمیکنم یوقتایی تواینه به خودم نگاه میکنم تازه متوجه میشم چقدربهم ریخته ام

تا ۴ ماهگی پسرم صفر مطلق بود رسیدگی به خودم، بعد از اونم ماه رمضون شد و در کنار پسر عزیزم باید افطاری و سحری شوهرم رو فراهم میکرد چون واقعا بدون توجه من ضعیف میشد، اما الان کم کم دارم سعی میکنم برای خودمم وقت بذارم به امید خدای بزرگ و مهربون 🥰🥰

هیچی من باهزارتاترفندحتی حمومم میرم میرم نزدیک ۵۰روزه زایمان کردم آرایشگاه نرفتم هنوز

منم اوایل اصلا نمیونستم به خودم برسم ولی الان که پسرم چهار ماهه شده یه خورده میتونم به خودم برسم

سلام.واقعابچه داری سخته.الکی نیست که میگن بهشت زیرپای مادرانه.من واسه بچه درشدن خیلییییی آرمانی بودم.اززایمان بااینکه سخت بود خیلی بازم برام شیرین بود ولی شب اول که اومدم خونه تا ۶۰ روزگی علی جونم واقعااااا از مادرشدن وبچه آوردن بیزارشدم واقعا سخت بود حتی اززایمان طبیعی سخت تر.چون شرایطم خیلی خاص بود من مامانم رو دربارداری ازدست دادم.یه جورایی کسی نبود واسه زاچیم دوروبرم.مخصوصا کرونا هم که بو هرکسی نمیتونست بیادکمک.ولی از۶۰روزگی تاالان خداروشکرخیلیییی راضیم و چون قلق کار اومده تودستم.الان با پسرم خیلییی حال میکنیم و خوبه.و وقتام تنظیم شده...پس مادرخوب میتونه هم به خودش برسه هم به بچه...

منکه نابود شدم انقدر همسرم و خانواده اش اذیتم میکنن که دارم به قهقرا میرم‌😞😞 زندگیم داره میپاشه در مرز طلاقم

من از وقتی مامان شدم اصلا نتونستم به خودم برسم واسه همان چاق تر شدم خخخخخ

متاسفانه هیچی من دخترم تو مرحله اضطراب جدایی از مادر حتی وقت به کار خونه رسیدن ندارم چه برسه به خودم

من که مادر و خواهرم کمکمن و خداروشکر سعی میکنن ک من بتونم استراحت کنمو به خودم برسم

من که فرصت موشونه کردنم راهم ندارم هربارکه بلندمیشه کوتاه ش میکنم😆حالاباخانواده شوهرم زندگی میکنم هیچ که فرصت خودم راندارم فرصت بچه بیچارم هم ندارم کلادارم افسردگی ودیونگی روتوخودم میبینم😔😔😔

جدیدا بیشتر

هیچی

من ک کلا هیچی. خودم و فراموش کردم یعنی وقت نمیکنم

منکه‌از زندگی‌افتادم‌،دلم لک زده برای ی بازار گردی،از وقتی پسرم به دنیا اومده یا اینترنتی خرید میکنم یا شوهرم میره برام لباس میخره،خونه ام دوهفته یبار وقت میکنم تمیز کنم،به خودمم میخوام برسم بخدا هم وقت ندارم هم انگار حوصله ندارم،بیچاره شوهرم بعضی وقتا که اعتراض میکنه میگم‌بخاطر بچه داریه،یوقتا میگه‌ یعنی ریش و سبیلاتم‌ به خاطر بچه داریه😅😅😅😅

من از اول هم به خودم ميرسيدم باردار هم شدم هميشه مرتب و ارايش داشتم روز زايمانمم خوشگل و خوشتيپ رفتم دكتر و پرستارها كيف كرده بودن مرخص هم شدم تو خونه ارايش معمولم رو داشتم الانم باوجود مسئوليت بيشتر بازم تو خونه و مهموني مرتبم حتي ماسك هاي صورتمو ميذارم اما ددر رفتنم حذف شده گاهي دپرس ميشم اما بازم نميذارم مادر شدنم باعث بشه زن بودنمو فراموش كنمو به خودم نرسم

کم،خیلی کم

من اول صبح ک بیدار میشم با پسرم بازی میکنم چون زود بیدار میشه ساعت ۸دوباره میخابونمش اول ک بلند میشم جلو اینه حسابی ب خودم میرسم و ارایش میکنم بعد ب کارای خونه میرسم و ناهار درست میکنم پسرمم ک بیدار میشه دیگه حمامش میدم و بهش میرسم شوهرمم ک کارش دوره ماهی دوبار فقط میتونه بیاد خونه مامانمم باهام زندگی میکنه حسابی وقت ب خودم برسم دارم خداروشکر

از وقتی بچه بدنیا اومده هیچی. حتا یه وقتایی، وقت نمیشه غذا بخورم

به بدبختی آره شونه شد وقتی تازه عروس بودم خواهرشوهرام رو مسخره میکردم میگفتم چقدر ژولیده پولیده ان خدا به سر خودم آورد 😂😂

من حتی اگه به خودم نرسم همسرم میگه پاشو من بچه ها رو نگه میدارم برو ارایشگا😁حتی ماساژ هم میرم یه وقتایی

من ب خودم میرسم کارامم میکنم حتی ب شوهرمم میرسم فقط با نظم و برنامه ریزی میشه ب همه چی رسید

من ی حس بی حالی کرختی کلافه بودن دارم..فقط بچه ام اولویت داره خودم اخر همه چی..اگ تایم خالی گیر بیارم اونم ی کم بخوابم یا کار خونه انجام یا برم حمام اونم تندتند عجله ای..غذا ک اصلا نمیفهمم چی میخورم..😑😔من یک مادر هستم.

هیچی فعلا نمی‌ذاره ای سو

منم سعی میکنم به بچم برسم به خودمم برسم و خونه هم همیشه مرتب باشه در حد متعادل و ایده آل وزنمم که خدا رو شکر خیلی زود برگشت به حالت قبل با اینکه سزارین کردم شکمم ندارم غذا رو هم همیشه شوهرم درست میکنه

نمیتونی

من زمان بارداریم خیلی به خودم میرسیدم...ولی از وقتی سام به دنیا اومده یه وقتا یادم میره حتی برم دستشویی چه برسه به اینکه به خودم برسم☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹ولی همیشه دوست داشتم ازاین مامان ژیگولا باشم....

دوران بارداريم بهترين دوران بود، از هر لحاظ به خودم ميرسيدم ، چه از نظر تغذيه، چه روحي و بقيه چيزا، با اومدن داتيس روزاي اول كه هنوز توان داشتم همه چيز عالي بود. به همه چيز ميرسيدم، ولي كم كم بي خوابي ها زياد شد، ديگه حوصله ي خودمو ندارم چه برسه ديگران، سعي ميكنم مامان خوبي باشم، يا خانم خوبي باشم، ولي بعضي موقعها نميشه. مطمئنم اين روزا هم ميگذره

هیچچچچچچچچچچچچچچچچ وقت😐😐😐😐😐😣😣😣😣😣😣😣

من تازه پسرم ۵۱ روزشه به هیچ کارم نمیرسم دلم میخواد یکم به خودم برسه ولی کولیک و دل دردش و گریه هاش نمیزاره

پسر من ب شدت لجوج و وابسته شوهرم 24 24 شیفته .وقتی خونس بچه داری با همسرمه من وقت رسیدن ب خونه و خودمو دارم البته آقا تو لباس شستن و ظرف شستن و دستمال کشیدن خونه خیلی کمکم میکنه .دوس دارم تواین گرما هرروز دوش بگیرم و مرتب باشم ولی نمیشع و نمیتونم😥😥😥

منکه تو این دوماهی که بچم دنیا اومده اصلا وقت هیچ کاری ندارم نه میتونم به خودم برسم نه کار خونه نه شوهرم،خیلی بی اعصاب و کلافه شدم،همش به شوهرم میپرم😓

به خدا دو هفته اس موهامو نتونستم شونه کنم البته موهام فره و معلوم نمیشه😁

اصلا نمیشه ادم به خودش رسید مگه بچه میذاره بچه داری خونه داری قبل بچه دار شدنم همش ارایش میکردم الان همه چی تموم شد نه ارایش میکنم نه حتی حوصله دارم برم برا خرید لباسم خودمو بکشم یه روز در میون برم حموم

سلام منم دخترم 9ماه وبیست وشش روزشه یه پسرخیلی شیطون دارم 7ساله اصلا وقت نمیکنم برای خودم وقت بزارم به خودم برسم شوهرم همش سرکار بعددوهفته میادخونه راننده سنگینه. وای انقدربی حوصله شدم که نگو ونپرس🙄🙄🙄🙄🙄☹️🤔🤔🤔🤔🤔

در حال حاضر تمام وقتم برا دخترمه 😐

من سعی میکنم به خودم برسم نمیخوام پسرم مامان ژولیده و پریشون ببینه.میخوام روحیه ی شادمُ از چهرم تشخیص بده.همینطور برا همسرمم همینطور.ولی واقعا مدیریتش سخته از یه طرف بچه داری و و کلی دنگ و فنگش از یه طرفیم خونه داری و همسرداری.ولی خب این روزام میگذره

فکرکردم من تنها نمیتونم هیچکاری بکنم😊😊😊

بيشتر وقتم براي رسيدگي به ايهان هست بعد غذا درست كردن اين گوشه كنارا بخودم ميرسم اگه حال داشته باشم

منکه هیچی داغون شدم کلا...

من اگه غذا پختن نبود باز وقت می کردم ولی لامصب هم غذای خودمونه هم نی نی بعدشم شستن ظرفا در حینش باید حواسم باشه سینه خیز میره یا دسشا میزاره جایی بلندشه سرشا نزنه زمین

هیچی

جدای از بچه ها باید حواسم ب خودم باشه چون یک مادرم و بچه هام نیاز ب من دارند پس دراولویت باید خودم سلامت باشم تا بتونم ب بچه هام ب بهترین نحو رسیدگی کنم و همسرم و زندگیم

ناراحت شدم غم اخرت باشه گلم

من که از وقتی بچه دومم دنیا اومده وقت نمیکنم یه غذایی درست کنم با دو تا بچه شدم مثل معتادا

مگه وقتی می مونه؟ بچه وقتی همش نیاز به مراقبت داره، می شه بذاری به خودت برسی؟ بخدا نصف این حرفا که به خودت برس و وقت بذار، الکی و تلخه .. فقط حال آدم رو بدتر میکنه ..
من برا بهتر شدن حال خودم فقط میگم ان شاءالله هروقت بچم بزرگ تر شد البته اگه دیگه انرژی ای مونده باشه

من اول ازهرلحاضی مث تغذیه نظافت خواب به بچم میرسم بعدشم به خودم میرسم هیچ وقت خودموبیحال کسل نمیگیرم همیشه شادوسرحالم خودموخیلی دوست دارم😊

من دیگه واقعا بریدم هیچ کس به من توجه نمیکنه ، احساس میکنم دو تا بچه تو خونه دارم، یه دختر هفت ماه وابسته و یه شوهر نق نقو لجباز،وضعیت قرنطینه هم که شده مزید بر علت هر روز دارم بیشتر دارم عصبی و خسته میشم ،شدم شبیه یه لولوی چاق و ژولیده و عصبی .....کاش حداقل شوهرم تو این وضعیت بال بود نه بار

من که هیچی انقدر خسته میشم وقتی از سرکار برمیگردم

بچه ام تو هفت ماه رفته و من اصلا فرصت نمیکنم به خودم فکر کنم🤕🤕

خیلی دوست دارم بخودم برسم ولی وقتشو ندارم کارای روزمره همه میمونن چه برسه بخودم برسم😐

هیچی😢😪

من از وقتی پسرم اومده واقعن خواب ندارم و مسئله اینجاست که موقع خواب پسرم من نمیتونم بخابم چون فقط رو پای من طولانی مدت می‌خوابه و گرنه هی بیدار میشه

چندماه اول چون بلدنبودم بچه داری استرس داشتم حتی ازاینکه توخونه بابچه تنهاباشم که مباداچیزی بشه و...انگارموجودفضایی بودبرام اماالان کم کم دارم یادمیگیرم باکسب اطلاعات عمومی وتجربی وبزرگترم شده سعی میکنم کم کم برگردم به روحیه ورفتارای سابقم اما باورژن جدیدمادری(تو خونه میرقصم مهمونی کموبیش میرم گاهی لباس عوض میکنم وارایش خونگی کمی غذاهای متنوع که دوس دارم خرید لباس جدیدداشتم و ورزش و تفریحات بیشتروکلاس رقصم گذاشتم انشالله بعدکرونا که کمی بزرگترشه بفرستم مهد😊😁😊😁😊😅😂🤣

منم خودمو یادم رفته
دلم واسه خودم تنگ شده
میرسم به کارای خونه و حمام و ارایش خودم
اما اصلا حوصله ندارم‌و دوس دارم‌تنهای تنها باشم‌یه ساعت
حس میکنم هیشکی درکم‌نمیکنه و همه توقع دارن همش حالم خوب باشه و نیشم تا بنا گوش باز باشه و به فکر بقیه باشم😔

تقریبا هیچی...
چون کارمندم واقعا سخته...

من خیلی دوران بارداری سختی داشتم و مدام حالم بد بود و نمیتونستم به خودم برسم چون مدام درخال استراحت بودم ب خاطر درد معده و حالت تهوعم. بعدش ک بچه ب دنیا اومد یکمی بهتر شد چون حداقل تایم خوابش ی مقدار فرصت میکردم کارایی ک دوست داشتم رو انجام بدم ولی الان ک بزرگتر شده و ۴ دست و پا میره مدام دوست داره باهاش باشم و بازی کنم منم فقط فرصت میکنم ک غذا درست کنم و خونم تمیز کنم ولی واسه خودم وقتی ندارم تنها امیدم ب آخر هفته هاس ک همسرم خونس.

من دقیقا یک ماه مونده ب زایمانم ان شاالله
کاملا با بچه داری اشنام و میدونم ک بچه داری چقققققدر درکنار شیرین بودنش سخته ...
اما
ارزوم اینه ک بتونم بعد از رسیدگی ب بچه ب خودم و همسرم برسم و همینطور غذا و دسر و کیک و ... چیزاییک حالمونو خوب کنه
خصوصا تواین اوضاع کرونا ک نمیشه زیاد رفت بیرون دوس دارم سرگرم و شاد کنم خودمو و همسرمو

من بچم سه سالشع و دومیه هم باردارم هم وقت میکنم خونرو مرتب کنم هم ب خودم برسم

منم 😭نمیرسم حتی بخوابم

اصلا به خودم نمی تونم برسم افتضاح 😖😣😭😭😭😭😭😭

اصلا وقت نمیکنم بخودم برسم و خیلی از بچه داری خستم و حس خوبی ندارم

مگه شماچندتابچه دارین؟؟من3تادارم

هیچی

من ۲ماه اول ک‌پسرم‌بدنیا اومده بود نظم زندگیمون بهم خورده بود وقتی الان خیلی خوبه‌هم ب پسرم و شوهرم میرسم هم ب خودم کارهای خونه همیشگیه ادم با ی برنامه ریزی درست میتونه ب همه چیزش برسه خداروشکر ک من اینجوریم تو اولویت اول پسرمه بعد خودم و بقیه چیزا😊

من که دخترم نمی ذاره از بس خوابش سبکه وقتی خوابه منم مجبورم تکون نخورم 😭وقتی بیداره از بغل نمیاد بیرون

من ک اصلا 🥺🥺🥺 بعضی وقتا نمیرسم حتی خونه رو هم مرتب کنم 🥺

والا فقط درحد یه نرمکننده بزنم به دستو پام شدم اونم گاهی . مگهوقت میشه و مگه میزارن

هیچی واقعا از محراب و کار خونه حتی یک دقیقه وقت اضافه نمیارم

اصلا وقت نمیکنم. همش باید مواظبش باشم که نیفته یا چیزی تو دهنش نزاره 😔😔😔

دوره بارداری با اینکه سرکار میرفتم ولی حسابی به خودم می‌رسیدم ولی از وقتی بچه به دنیا اومد وقت پیدا نمیکنم که روزانه موهامو برس بکشم گفتم یکم بچه بزرگتر بشه راحت میرم خرید، میگردم برای خودم ولی هم کرونا پیش اومد و هم ما کوچ کردیم به یک استان دیگه، الان اینجا غریبم و کسی نیست برای چند ساعت دخترمو نگه داره و من با خیال راحت به کارها و خریدهای بیرونم برسم هرزگاهی اینترنتی خرید میکنم ولی بعضی چیزها رو باید حضوری انتخاب و خرید کرد. مادر شوهرم سه هفته است که اومده پیش مون و من تازه فرصت پیدا کردم کرم و سرم های روز و شب مو بزنم، جلسه های لیزرمو ادامه بدم اینیستا گردی کنم و خریدامو انجام بدم این سه هفته روحیه م خیلی بهتر شد کاشکی همیشه وقت داشتم به خودم برسم. الان که دخترم چهاردست و پا میره همش باید چهار چشمی مراقبش باشم از لحاظ جسمانی خیلی منو خسته میکنه، همش به خودم میگم این روزها سریع میگذره و دیگه برنمیگرده پس با دخترت حسابی خوش باش.

من که دوتا کوچلو دارم هیچ وقتی برام نمیمونه کاشکی بتونم خونمو تمیز کنم خسته کنندس واقعا خدا کنه زودتر بزرگ شن😐😐😥

دختر من به شدت کم‌خوابه و‌ من مدام کمبود خواب دارم شبها ۱۰بار بیدارمیشه و روزا هم خوب‌نمیخوابه،کلا رسیدن به خودم رو یادم رفته ولی اگه یه وقت بتونم یه حمام با خیال راحت برم یا یه کم آرایش کنم کلی توی روحیه ام تاثیر میذاره

من حتی دیگه نمیزاره درست و حسابی غذا بخورم چه برسه به اینکه بخوام به خودم برسم یا به خونه 😢😢😢😢😭😭😭😭

من حواسم به بچه هست همیشه ولی از تمیز کردن خونه و درست کردن غذاهای خوشمزه هم غافل نمیشم. همسر از کار میاد آب میوس و چاییش آمادست. به دخترم خیلی میرسم‌ به سر و وضع خودمم میرسم مثل قبل. انروز دخترم خوابید موهامم رنگ گذاشتم😊

مگه بچه هامیذارن اخه هم چاق شدم هم کم حوصله هم کم خواب😂

من ازوقتی مادرشدم اصلاً به خودم نمیتونم برسم

من خیلی نیاز دارم دام میخواد با فراغت برای خودم باشم حتی کم بقیه فقط نصیحت میکنند .
من همه تلاشمو میکنم تا مامان خوبی باشم و تا جایی که بتونم سعی میکنم کارهای خونه رو انجام بدم ولی بازم یک عالمه کار انجام نشده تو خونه است. چند بار برنامه ریختم ولی نشد انجام بدم. همسرم هم روی تمیزی خونه حساسه و از این وضعیت ناراحت نمی‌دونم باید چکار کنم

منکه دخترم ایقد اذیتم میکنه و خوابش سبکه که حتی گاهی اوقات نمیتونم به کارای خونه و شام وناهار درست کردن برسم درحال حاضر خیلی خستم و حس خوبی ندارم فقط ازخدا میخام هرچی زودتر این روزا بگذرن دخترم بزرگ بشه واقعا افسرده شدم

با اومدن بچه آدم خودشو فراموش میکنه ولی من تو خونه ورزش میکنم، کتاب میخونم، برای خودم خرید حسابی کردم.

من بشدت افسردگی گرفتم الان حتی بزور وقت میکنم ظرفامو بشورم با سختی زیاد غذا درست میکنم و حمومم ک شده سه یا ۴ روز یبار.خیلی ام گریه میکنم چون من حتی نمیتونم کارمو دوباره شروع کنم.امیدوارم این شرایط زودتر بگذره 🤕 از یه مهمون ک بخواد بیاد وحشت دارم چون اصلا نمیرسم اونطور ک باید به خونم برسم😭

من گاهی واقعا ازاینکه حتی وقت نمیکنم موهام رو شونه بزنم ناراحت میشم ولی درعوض چهره ی دخترمو ک میبینم میگم بیخیال یروزی دخترم بزرگ میشه و اونروز من اونقدر وقت واسه شونه زدن موهام دارم ک خدا میدونه...تنها کاری ک میتونم بکنم اینه ک حداقل موقع بیرون رفتن از همسرم بخوام بچه رو یساعت بگیره تا بتونم حاضر بشم...یا نهایت دخترم یساعت بخوابه بتونم به ناخون هام لاک بزنم،همین🙄😬😬😬

من از وقت وجود مامان بدنیا اومده نه میتونم چیزی بخورم نه حموم برم و به هودم برسم همه چیزم شده دخترم

اووووف دیگ مگ اون مرتب بودن قبلی برمیگرده😒الان همه چی شلختس،اما برای مادر تمیزبودن وقت بسیاراست،اما این لحظه ها هیچوقت تکرارنمیشه☺️🤗😘😍🥰❤

تا قبل از بدنیا اومدنش وقتم زیاد بود برا این کارا ولی از شانسم وقتی بدنیا اومد تا چند ماه ک بخاطر کولیک ن شب خواب داشتیم ن روز بعدم ک دندون دراوردن وهردندونی شاید ۲۰ روز دهنم رو سرویس کرد الانم ک ماشالله خواب سبک خیلی محبت کنه یک ساعت ونیم اونم در سکوت مطلق بیدارم باشه یا رو مبل هست یا رو در گاز یا تو کابینت شبم ک بابدبختی میخابه خودم نمیفهمم کی بیهوش میشم درهفته براخودم وقت میزارم ولی نه مثل قبل چاره ایی نیست انشالله زودتر بزرگ میشه واین روزا میشه برام خاطره بعدا وقت اضافه هم میارم

خواب خوشم ارزوست..به خودم رسيدن بماند🍃

اصلا وقتی نمی مونه برا خودمون من که جدیدا میتونم حمامم برم درست.ده دقه میزارمش پیش باباش برم لباساش بشورم صدبار صدام میزنه بیا دخترت بگیر.برا پسرم که هفت سالشه هم خیلی خیلی کم میتونم وقت بزارم که واقعا خودمم ناراحتم دراین مورد.واقعا تقسیم کار و محبت وتوجه سخته وقتی از یکی بیشتر بچه داشته باشی

من ازوقتی پسرم به دنیا اومد اصلا نتونستم به خودم برسم

من که از دوتا پسرام زنگیم بیشتر نمیشم وقتی برا خودم نمیمونه

سلام من باسه تابچه اثلانمیتونم برای خودم وقت بذارم

بله من همه چیوبه خودم ترجیح دادم وکلانمیتونم به خودم برسم ازوقتی فندوقم به دنیااومده حاملگیم بهتربودم

از وقتی دخترم اومده تقریبا مراقبت خودم صفر شده تمام😑😑😑

من دارم دیوونه میشم اعصابم خورده
خودتو بکشی تو خونه م آخر هیچکاری نکردی
الان یه سره خونمو سعی میکنم تمیز نگه دارما بازم الان دوروزه دخترم واکسن زده اذیت میکنه الانم باز سرما خورده نمیرسم کاری کنم شوهرم میگه همیشه همینجوریه همیشه خونه بهم ریخته یه خسته شدم دیگه هرچی تمیز کن بشور بساب جم کن بچه داری کن خودت هیچی
آخرم میگن کاری نمیکنی که همیشه همینجوری😑

منم اصلا وقتی برا خودم ندارم. حتی برا نظافت خونه

برای خودم خیلی کم وقت میزارم و خیلی وقته تو روز نخوابیدم حتی برای دستشویی رفتن هم باید سریع باشم چون بچه اصلا ازم جدا نمیشه

تازه زایمان کرده بودم تا4ماهگی پسرم اصلا بخودم نمیرسیدم ینی اصن وقتشو نداشتم ولی بعد5ماهگیش کم کم خودمو تو اینه دیدم....البته این روزا کمتر وقت میکنم ارایش کنم یا لباس خوب بپوشم.....چون بیشتر از گرونیا کلافم حوصلم نمیکشه بخودم برسم همش تو فکر اینده هستم بااین وضع مملکت....پرسنل گهواره خدا خیرتون بده اینجا مادرارو دور هم جمع کردید تا تجربیاتشونو بهم انتقال بدن...حداقلش اینه ک ی وقتایی الکی پول ویزیت دکتر نمیدیم....

من که اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم

منکه والا هنوز وقت نکردم کاری کنم

از نظر جسمی که هر روز یکساعت پیاده روی دارم
بعد زایمان هرشش ماه میرم دکتر زنان چکاب میشم یکبار هم آزمایش چکاب کلی دادم
شب ها زینک روی آهن حتما میخورم
هفته آیی یکبار هم ب۶ تزریق میکنم
در مورد سلامت روح و روانم با همسرم و دخترم دو تایی میرقصیم 😅
دخترم خوابه پادکست گوش میدم و کتاب میخونم یه موقع های یوگا میکنم مو رنگ میکنم ناخن لاک میزنم آرایش میکنم تغییر دکوراسیون میدم حالم خووب می‌کنه
با دوستامون یه موقع های شب نشینی داریم ... خلاصه که هرچی باشه حالمون خوب کنه باهاش سر میکنیم خداروشکر هم همسرم پایه ست 😉

من اکثر اوقاتم با بچه داری و شوهر داری و خونه داری میگذره ریگه زمانی نمیمونه که بخوام به خودم زیاد برسم فقط جایی که میرم سعی میکنم به خودم برسم نه تو خونه

تقریبا هیچی😑

من که اصلا وقت نمیکنم....
چند وقت پیش شوهرم بهم میگه سیبیلات در اومده نمیخوای بری اصلاح؟؟؟!!!!!
بهش میگم باورت میشه اصلا وقت نمیکنم خودم رو توی آیینه نگاه کنم.
یک سر در حال شیر دادن و آروغ گرفتن و پوشک عوض کردن و شام و ناهار بختن و جمع و جور کردنم😓😓😓😓
بعضی وقتا از شدت خستگی نشسته خوابم میبره😂😂😂🤣🤣🤣❤️

همه چی جای خود رسیدن به خودم به بچه به فرزند اول به همسر به خانه و.......وگرنه میشیم خانم شلخته😂

منکه از وقتی دخترم بدنیا اومد خودمو فراموش کردم هیچی بخودم نمیرسم فقط فکر وذکرم دخترم کل روز درگیرشم غذا دادن وشیر دادن خوابوندن . فقط یکم واسه کارای خونه وقت میزارم اشپزی میکنم خونه رو مرتب میکنم هراز گاهی میرم ارایشگاه

من دوسه روز ی بار نیم ساعت ب ظاهر خودم میرسم لباسای مرتب ارایش اینجوری مرد احساس قدیمی بودن زنش نمیکنه زن باید همیشه تر تمیز باشه

سلام هیچی🤣

خوب طبیعیه که آدم زیاد نمیتونه دیگه واسه خودش وقت بزاره ولی من تا جایی که بشه واسه خودم وقت می زارم

اصلاً نمیتونم ب خودم برسم بیخوابی کم حوصله و‌بی حالم کرده

امان از وقتی ک تو ی شهر غریب دست تنهای تنها باشی، من دوس دارم بخودم برسم ولی نمیشه، واقعا نمیشه چون هیچکس نیس بچهامو برا یک ساعت هم شده نگه داراه

والا ما یه بچه داریم نمیرسیم زیاد، نمیدونم چه جوری مادران میگن دومی بیاریم دیگه اوضاع بدتر میشه به نظرم

به خودم میرسم در زمانی که ایریانا بزاره و مشغول بازی باشه. ورزش میکنم نیم ساعتی. شب آرایش میکنم همسر میاد، ولی خب مثل قبل نمیشه وقت گذاشت. بیشتر وقتا رو برای ایریانام میزارم

عزیزم گفتم که همیشه نمیرم خونه مامانم منم تو یه شهر دیگه هستم عشقم،همسر منم همش سر کاره ولی خوب بهدجای افسردگی و اضطراب میگردم یه کاری که حالمو خوب کنه انجام میدم البته بعد از کلی گریه کردن زود غصه زندگی دیگران رو نخور عزیز جون

منکه اصن وقت ندارم ب خودم برسم حتی بضی اوقات نمیرسم ب موهام شونه بزنم😞

وای کم وبیش به خودم میرسم ولی بعضی وقتاشبیه ادمای جنگلی میشم🥴😂😂😂

من که ماهی یه بار زیر سرمم به همسرمم نمیتونم برسم🙁

هیچی

سلام خوب تا وقتی بچه بیدار که هیچی ولی خوابه به خودم و کار های خونه می رسم😊😊😊😊😊

من از وقتی دوقلوهام دنیا اومدن وقت آب خوردنم ندارم به امید خدا یه کم بزرگتر شن بتونم یه وقتی برای خودم بزارم😶

درسته این روزها میگذره ودوباره وضع عادی میشه ولی در حال حاضر خیلی خستم خیلی فقط میتونم به بچم برسم وکمی خونه وزندگی خودمو کلا فراموش کردم

من نه تو بارداریم به خودم رسیدم نه الان وفکر نکنم در اینده هم بتونم

من که اصصصصصلا نتونستم ب خودم برسم
حتی یه کرم مرطوب کننده هم نمیرسم ب دستم بزنم😔

قبل اینکه پسرم بدنیا بیاد همش تو باشگاه عشق و حال بودم الان حتی نمیتونم تا سر خیابون برم البته از زمانی که راه افتاده خیلی بهتر شده بهانه گیریاش کمتر شده ولی بازم وقت کم میارم ..قبل بارداریم خیلی لاغر بودم تو دوران بارداری و بعد زایمان شکمم خیلی بزرگ شد واقعا افسردگی گرفته بودم ۴ ماهه پیش ی پرستار برای بچم به مدت ۱ ماهه گرفتم بدون اینکه به کسی بگم یا با کسی مشورت کنم البته شوهرم در جریان بود😃 رفتم دکتر زیبایی پیکر تراشی کردم سختیای خودشو داشت تا ۲ ماه ولی کلی خوشحالم حالم بهتر شده اعتماد به نفسم رفته بالا

هیییچیییی به معنای واقعی هیچچچی وقت کنم به زور غذا بخورم

ازوقتی دخترم دنیا اومده مثل قبل توخونه واسه شوهرم ارایش میکنم و موهامو مدل میدم و لباس قشنگ میپوشم ولی بعضی شبا که دخترم بیدارباشه روزا اصلا حال ندارم😂😂😂

ازوقتی علی به دنیا اومده زمانی که خوابه فقط میرسم کارای خونه رو انجام بدم،حتی وقت دستشویی رفتن هم ندارم،شب یادم میوفته من چندین ساعته نرفتم

باوجوددوتا بچه کوچیک منی ازم نمونده ک بخام بهش برسم خودمو فراموش کردم

این مراقبت ازخودتون اصلا چی هست؟؟؟؟؟؟من ک دستشویی نصفه نیمه میرم..😂😂

دوقلو داشته باشی کلااااااااا مال خودت نیستی همین ک بتونی ی چی بخوری زنده بمونی کافیه ب خودت رسیدنی نمیمونه 😂😂😂😂

منکه همه چیم شده دخترم

خیییییلی تلاش کنیم ی حموم کنیم ک بوی گند ندیم😂😂اونم پسری رو ببریم وگرنه پشت در انقد گریه میکنه باید بی خیال همینم شد

من از دوماهگی پسرم شروع کردم به خودم زسیدن درسته اعصاب درست حسابی ندارم اما ژولیدگی بدتر میکنه ادمو.🥰

😒والله چی بگم تاحدامکان سعی میکنم همه کاراموردیف کنم حتی اگه خستم همیشه غذام سروقت امادس به بچم کاملامیرسم شوهرم خیلی کمک میکنه بخداازوقتی بچم به دنیاامدتاالان یه روزم لباس براش نشستم بچم هم ازاون بچه هاس کا دایم بهونه میگیره وگریه میکنه دلم هم بگیره نمیتونم جای برم چون پسرم ازشلوغی بدش میادوگریه مبکنه تاحدی موهاموشونه میکنم هرروزارایشم میکنم ولی مثل قبل نیستم تومسال زناشوی هم همیشه خستم چون تموم انرژیم تموم میشه

منکه همه وقتم بچس خونس و کار وکم ب خودم میتونم برسم کم مونده افسرده شمممم😔😔😔

هیچی ☹☹☹☹☹

تا جایی ک بشه سعی میکنم ب خودم خیلی برسم..معمولا وقتی ارمان خوابه ب خودم میرسم و کارهای خونه مث غذا درست کردنو اینارو میزارم وقتی شوهرم اومد انجام میدم ک اونم دخیل باشه تو کارها😅

من از دو ماهگی بچه ها روزی یه ساعت ورزش رو شروع کردم و همچنان ادامه میدم

خخخخ . من بعضی موقع وقت نمیکنم موهامو شونه کنم .شده تا یک هفته خودمو تو آینه نگاه نکردم موهامو شونه نکردم . بااین سن کمم پیر شدم

خوشبحالت 😭😭😭😭من هرجا برو دوتا بچه گردنم بزور یه آرایشگاه برم. قبلا شدید بخودم می‌رسیدم

هییییچ.وقت هم گیر بیاد فقد برا ی دوش سرپاییه.ازوقتی بچم بدنیا اومد تموم وقتم برااونه اصلا دلم نمیاد تنهاش بذارم یاازخودم دورش کنم

من اصلا حوصله ندارم ک به خودم برسم فقط دوست دارم بخوابم

خیلیییی کم

وای خیلی سخته من که کلا دوران سختیه وقت نمیکنی به خودت برسی میخوای غذا درست کنی بچه بیدار میشه دیگه نمیتونی تا بیداره دست به سیاه و سفید بزنی من که دچار افسردگی شدم از بس که نمیتونم به خودم برسم ولی تازگیا بهتر شدم خدارو شکر همسرم خیلی کمک حالم بوده و هست

خداخیره مامانم بده همیشه میگه من وقتی بچه هام دنیااومدن به خودم نرسیدم توبرس بخاطرهمین معمولا مامانم میگیردتش ک من به خودم برسم ومن ازخستگی همونجا بیهوش میشم....

منکه اصلا وقت ندارم اصلا...چون پسرم فقط توراه پله میدووعه وماشاالله خیلی شیطونه..اماهمیشه خونه ام تمیزه وخودم آرایش دارم

منم از وقتی دخترم به دنیا اومده همش مشغول مارای دخترم هستم،وقتی ام که وقت پیدا میکنم سریع میرم حموم و یه کم دراز میکشم،شوهرمم که تا الان خیلی مردونگی کرده و صبر صبر صبر،بیچاره رو کشتم از بس بهش نرسیدم،واقعا مادر بودن خیلی انرژی میطلبه

من ازوقتی ک دخترم به دنیااومد تاالان خیلی سختی کشیدم یاهمش گریه می کرد یه مدتم ک شیر نمیخورد تااواصاصلاوقت نمی کردم به خودم برسم تااومد 5ماهش بشه شوهرم فوت کرد 😳بعد اونم که ازقبل بدتر دیگه حوصله هیچی روندارم چه برسه به خودم رسیدن😐

من ک قبل بارداری خیلی خیلی ب خودم میرسیدم موهاموروزی دوبارشونه میزدم ولی ازوقتی فرشته اومده توزندگیم زیاد نمیتونم ب خودم برسم موهاموحتی چندروز میشه شونه نمیکنم فقط سریع میبندمشون وتامام😂موهامم زیادی بلنده اخه😒

چون دستو پا واقعا بستس...

من پسرم تازه رفته توی پنج ماهگی ،جدیدا یه بار تونستم برای ناخن هام برم ارایشگاه یک بارم رفتم دکتر پوست ،پسرم و پیش مامانم میزارم ،راستش اصلا نمیشه به خودم برسم تمام روز درگیر کارای پسرم هستم و وقت خالی پیدا کنم اینفد خسته و بی حوصلم که دیگه هیچی ،فقط امیدوارم بزرگتر بشه بتونم یه کم به خودم بیام واقعا سخته بچه داری

خیییلی کم متاسفانه...

هیچ وقتی برام نمیمونه ک برا خودم بزارم😐

من چهارماهه میخام موهامو رنگ کنم نمیشه

هیچی دیشب رفتم حموم هنوز که تقریبا ۲۰ ساعت میگذره هنوز موهامو شونه نکردم.باردار هم هستم حتی از غذا خوردنم لذت نمیبرم

منم خیلی دوست دارم بتونم واسه خودم وقت بذارم و به خودم برسم ولی از اون مهم تر اینکه حس میکنم دیگه من و شوهرم وجود نداره همه چی شده بچه حتی در مورد خودمونم دیگه به این راحتیا حرف نمیزنیم
قبلا هرروقت حوصلم سرمیرفت کالسکه رو برمیداشتم با مامانم میرفتم بیرون حالا با این کرونا همین تفریحم ازم گرفته شد

من قبل بارداریم خیلی به خودم میرسیدم الان که باردارم همین طور .شوهرم راضی انشاالله بعد زایمانم بتونم مثل قبل باشم منظم تر تمیز هم خودم هم خونه زندگیم.

اصلا نمیرسم برا خودم ناراحتم به شدت .وقت نمیشه انقدم خسته میکنه بچه دیگه دل و دماغ نمیمونه

من خداروشکر خوش شانس بودم زیاد بچه م بیقرار نبود اولا.
الان ولی دندون باعث شده بهانه میگیره و یه کم خستم میکنه.ولی حس میکنم هر چی بزرگتر میشه بیشتر خودشو میتونه سرگرم کنه تا من به خودم و خونه برسم

خیلی کم وقتی خوابه زیاد نمیرسم

منکه کلا با اینکه دخترم ۱سالشه ی شبو راحت تا صبح نخوابیدم مدامم سردرد دارم از بی خوابی گاهی حموم ب حموم میرسم موهامو شونه کنم

تواین ۸ماه فقط یک باررفتم اصلاح صورت حتی نتونستم مانتوبخرم مانتوزمستونم رامیپوشم حتی وقت نکردم برم دندانپزشکی که دربارداریم ۵تادندونهام خراب شدن

منکه دست تنهام. ‌پنج ماه ارایشگاه نرفتم. موهام بلند و بد فرم شده. دوست ندارم خودم رو تو ایینه ببینم. نمی تونم برم ارابشگاه. یکی باید جوجه رو نگه داره. کسی نیست

من که اصلا وقت نمیکنم پسرم ازبس بازیگوش هس خونه بچه شوهروقتی تموم شد بعد وقت خودم میرسه

من سعی میکنم هم به بچم بزسم هم شوهرم هم خونه ولی این خونه نشینی حسابی چاقم کرده نارلحتتتووم

من از وقتی کیان به دنیا اومد خودمو فراموش کردم اصلا به خودم نمیرسیدم ولی الان مدتیه واسه خودم وقت میذارم.لباس های قشنگ میخرم واسه خودم.فیلم های قشنگ نگاه میکنم.کارهایی که حالمو خوب میکنه رو انجام میدم.

منک انقد خواب پسرم سبکه جرات ندارم به کارامم برسم تمام وقتم شده شیردادن بازی کردن با نینی و خوابوندنش

من خیلی دوست دارم ب خودم برسم ولی با وجود بچه اص نمیشه آخه خانه داری و بچه داری باهم واقعا وقتگیره دیگی زمان و حال و حوصله ای برا آدم نمی‌مونه اونم دست تنها

نمیشه اصلن ب خودم برسم یا کارخونه یا بچه لج میگیره من ک دیگه افسرده شدم😔😕

وقتی که بچه به دنیا میاد دیگه آدم خودشو فراموش میکنه. من که کلی لاغر شدم. خیلی خسته شدم

من دوتا بچه پشت سرهم دارم
که خیلی وقتمومیگیرن
ولی بخاطرهمسرم که خیلی حساسه به خودم میرسم

من دوتابچه دارم یه پسرسه ساله ویه دختر۹ماهه باوجوددوتاشون هر روزحموم میرم بیشتروقتابابچه هام باهم میریم اب بازی ارایشمم میکنم موهامودرس میکنم بچه هامم بهم نگاه میکنن گاهی اوقات فضولی میکنن ولی باوجودهمه ی شیطونیاشون بازم اگه بخوام وقت میکنم به خودم برسم به شوهرم برسم😄

اصلا وقت نمکنم به خودم برسم یه حمام هول هولکی میرم یه شام بدوبدو اونم یا بی نمک یا میسوزه 😆😆

صفر

من به خاطر همسرم هم به خودم میرسم خیلی زیاد هم به همسرم و بیبی

کلا ادمی بودم که خیلی به خودم میرسیدم به شوهرم به زندگیم تو بارداری هم همینطور...الان بیست و پنج روزه دخترم بدنیا اومده خودمو فراموش کردم روحیه ندارم اصلا کلی کمبود خواب دارم شیر ندارم زیاد فقط منتظرم زمان بگذره دخترم یکم بزرگ تر شه دوباره بشم همونی که بودم

من از وقتی بچم به دنیا اومده اصلا وقت ندارم به خودم برسم فقط به بچه و کارایه خونه میرسم اونم به زور

با یه بچه هنوز می تونی برا خودت وقت بزاری و از زندگی لذت ببری ولی وقتی تعداد بچه ها زیاد بشه دیگه اصلا خودت معنا نداری .

وقت گزاشتن براخودمون😳😳😳😳مگه گندکاری بچه میزاره سرخودمونوبخارونیم بخداخودموفراموش کردم شدم مث ادمای غارنشین بس دنبال گندکاریای بچع میدوم تمیزمیکنن بعضی وختادوروزموهامونمیتونم شونه بزنم😭😭😭😭

من که کلا خودمو بوسیدم گذاشتم کنار

سلام.من که افتضاح هستم اصلا به خودم نمیرسم نه تو خوردن،نه پوشیدن،....هیچی

بزابدنیا بیاد میفهمی یاباید پوشک عوض کنی یاغدابدی یا دوساعت تلاش کنی بخابونی یاشیر بدی یالباس بشوری یا هزار تا ترفند روش انجام بدی ک گریه ش بند بیاد دیگ وقتی نمینونه

ای بابا من فک کنم خودمو فراموش کردم البتهنمیتونمم بهخودم برسم غریبم و دور از خانواده شوهرمم از صب میره سر کار تاشب با بچه دست تنهام وقتی برای خودم پیدا نمیکنم

من از وقتی دخترم دنیا اومده خیلی بی خوابم و مرتب مراقبشم وقتیم خواب میره سریع خونه رو جمع و جور میکنم و ظرفارو میشورم و غذا میپزم خیلی وقتم کمه برای رسیدن به خودم نهایتن وقت کنم موهامو شونه بزنم و یه رژ بزنم.دوس دارم دخترم زودتر بزرگ بشه وقت کنم به خودم برسم

من از وقت بچه دار شدن همش با خونه و بچه و شوهر جون میرسن وقتی به خودم ندارم😥😥😥😥

من اولویت دخترمه اروم باشه شیرشو خورده باشه و وقتی خوابه اونوقت میرم ب کارای خونه میرسم بعدشم دوش میگیرمو ب خودم میرسم ولی حسابی هلاک میشم.

تو دوره بارداری ک در حد مرتب بودن بخودم میرسیدم بخاطر شرایط بارداری..اوایل ک ایلی من بدنیا اومد تا دوماه شبا بیدار و روزا میخوابیدم..الانم ک چون میخواد راه بیوفته و درد دندون حتی وقت نمیکنم غذا درست کنم،چ برسه بخودم..همش ب اینده فکر میکنم ک پسرم بزرگتر بشه اینکارو میکنم،اونکارو..

والا الان اگ فرصت هیچیو نداشته باشی بدنیا بیاد حتی فرصتم نمیکنی بری حموم الان باید حالشو ببری 😅😅😅

منک از موقعیک بچم ب دنیا اومده اصن نمیتونم ب خودم برسم ن تنها ب خودم بلک خونه ها رو نمیتونم جم و جور کنم باز خوبه شوهرم هست و کمکم میکنه.

من به خودم میرسم تا واسه خودم خرید نکنم واسه بچه هام چیزی ننیخرم.اول واسه خودم خرید میکنم و شیک میپوشم.ماهی یک بار موهامو رنگ میزارم.مرتب صورتمو اصلاح میکنم.بیرونم بخوام برم بچه هامومیزارم پیشه شوهرم یا مادرشوهرم ومیرم بازار وگردش واینا.از لحاظ تغذیه هم همین به خودم میرسم وهمه چی میخورم

منکه وقت هیچکاری نمیکنم بچم کولیک داره و فقط تو بغلمه و راه میرم دست تنهام😑

دوران بارداری که سخت و به تنهایی گذشت بعد از زایمان هم تمام وقت مشغول نگهداری از کودکم هستم و واقعا بیشتر ازینکه لذت دخترمو ببرم حس فرسودگی و تنهایی زیادی دارم با یک مشاور وارد گفتگو شدم تا بتونم ازین شرایط سخت عبور کنم که ضعف روحی من تاثیری بدی روی کودکم نداشته باشه البته بی تاثیر خم نیست چون خواه نا خواه تمام احساسات مادر به نوزاد منتقل میشه و این منو بشدت نگران میکنه

من خسته ام وقت کم میارم ..خواب خوبی ندارم با دوتا بچه دیگه نمیشه به خودت برسی با کار خونه ..🥴

آره بعضی اوقات فراموش میکنم من خانوم این خونه ام خیلی احساس بدی پیدا می کنم باز به خودم میام .هیچ چالش برنامه تی ندارم

من بعد از سه هفته تازه دیشب موهامو شونه کردم شیو کردن که دیگه هیچی نگم برات

از وقتي پسرم به دنيا اومده حس مسئوليت مادرانه باعث شده زمان كمتري داشته باشم واسه خودم چون وقتي ميخوابه ترجيح ميدم بخوابم كه جون داشته باشم

منکه از وقتی دخترم به دنیا اومده خیلی کم به خودم میرسم دیگه بعضی وقتا خیلی احساس خستگی و درموندگی میکنم اصلا دیگه اعتمادبنفس ندارم .فکرمیکنم خیلی زشت شدم 😔

دوران بارداری و بعد زایمان ک اصلااا نمیشه ولی بعدش کم کم هم وقت پیدا میکنی هم حوصله بیشتر میشه و به خود میای میبینی باید به خودت برسی و واسه خودت وقت بزاری

من از وقتی شکمم درومده دیگه حوصلم نمیکشه ب خودم برسم

من تا جایی بتونم سعی می کنم به خودم برسم و تا حد ممکن اگه لازم باشه زهرا به باباش می‌سپارم و به خودم میرسم اما خب اصلا مثل قبل بچه نمیشه

من از اول زندگیم اولویت خودمم اول ب خودم میرسم بعد شوهرم تا وقتی بچه اومده اول باز ب خودم میرسم بعد ب کوچولوم ب بعد آخر سر طفلک شوهرم خخخ🤣
من همیشه تو همه کارا اول خودمو در اولیویت قرار میدم تحت هر شرایطی🤗

سخته به خودت برسی اوایل زایمان ولی میشه ....

من که واقعا نمتونم برسم به خودم تاحدی هسش که میگن حالا یدونه هسش کوچیک هم هسش داری پیر میشی🙁🙁🙁🙁

چاق شدم موهامو که بلند بلند بودم پسرونه کردم دیگه وقت نمیکنم حتی ارایش کنم لباسام همیشه نامرتبه 😐

من قبلا به شدت ب خودم میرسیدم اما الان خیلی کم پیش میاد و همه بهم میگن ک خودتو خیلی درگیر بچه کردی.اوایل روزی دوبار حموم میرفتم الان بزور یروز درمیون میرم.چی بشه وقت کنم ارایش کنم.موهامو قبلا هزار جور مدل میکردم الان میبندم از بالا گوجه ایی میکنم.خیلی دوست دارم ب خودم وقت بزارم اما بچه هام نمیزارن.همسرمم مدام بهم میگه خودتو فراموش کردی

من از وقتی پسرم چهار دست و پا میره بیشتر واسه خودم وقت میزارم نمی‌دونم چطور بعضی مامانا وقت نمیکنن

من که کلا دیگه خودمو فراموش کردم فکر و ذکرم شده غذا خوردن و شیر خوردن و خوابیدن بچم

من که الان بچم ۶ ماه و نیمش هست اصلا نمیتونم به خودم برسم به کارای خونه هم همینطور انقدر خواب بچم سبکه جرات نمیکنم وقتی خوابه هم کاری بکنم.در حال حاضر اصلا حس خوبی ندارم.

انقد... که بچه وقت آدمو پر میکنه.. وقتی نمیمونه 😅😂😂 اما خب درطول هفته ی چند ساعتی بچه رو می‌سپارم به شوهرمو به خودم میرسم ومیرم هواخوری . ولی درکل خیلی خستم وکم حوصله 😌

رسیدن بی معنی شد مخصوصا اوایل بدنیا امدن همش بی خوابی .الانم با توجه به سایر مشکلات مثل تغذیه و دندان دراوردت کل وقتمون گرفته میشه.فقط میرسم نظافت شخصی کنم خانه رو مرتب کنم و هرزگاهی ارایشگاه برم.تو این مدت برا خودم نرسیدم برم خرید.وقت خریدم باشه برا کوچولو انجام میشه.ولی این روزا به یاد موندنی.شاید دیگه تکرار نشه.من راضیم.به امید روزی که با پسر کوچولو بریم این ور انور گشت و گزار و خرید.🤩🤩

از وقتی باردار شدم بیشتر به خودم از لحاظ تغذیه و از لحاظ روحی میرسم امیدوارم بعدا زایمان هم بتونم اینجوری باشم

من که بچه اولم هست و استراحت مطلق هستم
هیچ کاری نمیتونم انجام بدم چه برسه به این که بخوام به خودم برسم!!

من بیشتر توجحم ب دایان و شوهرمه . اما وقتی زمان خاب دایان میرسه واسه خودمه دیگه دوس ندارم مامان رنگ پریده ژولیده یا هپلی باشم دوس دارم شوهرم از رفتارم بفهمه ک واسه مادر شدنم تغییر کردم نه از شلوغی خونه و ب هم ریختگی ظاهر من بخاد حس مادر بودن رو از ظاهر من ببینه

من که از وقتی بچه هام به دنیااومدن اصلانمیتونم به خودم برسم

سوال های مرتبط

گهواره گهواره ۵ سالگی
مامان‌ها معمولا نیازهای همه‌ی اعضای خانواده رو به نیاز خودشون ترجیح می‌دن، بعضی اوقات احساس می‌کنن که خودشون رو توی نقش مادر بودنشون گم کردن، روزهایی هست که اون‌قدر غرق در وظایف مادر بودن می‌شن که حسابی کم میارن و حس فرسودگی می‌کنن...
خودمراقبتی یعنی بدونیم: درسته که ما به عنوان مامان مسئولیت سنگینی برای مراقبت از فرزندمون داریم، اما خودمون هم مهمیم و به مراقبت نیاز داریم. خودمراقبتی یعنی مطمئن باشیم نیازهای بدنی و احساسی و اجتماعی‌مون برآورده می‌شن و زمانی هم برای خودمون اختصاص بدیم . درسته که زمان گذاشتن برای سلامت و مراقبت از خودمون مهم و حیاتیه، اما به همون اندازه پیدا کردن زمانی برای خودمون بین این همه مسئولیت؛ سخت و دشوار هم هست.
توی بحث روز می‌خوایم شما برامون بگین که:
🔹 چه احساسی دارین وقتی یه مدت طولانی برای خودتون زمان نمی‌ذارین؟
🔹 چه چالش‌هایی دارین برای مراقبت کردن و پیدا کردن یه زمانی برای خودتون؟
🔹 چطوری به عنوان یه مامان حال خودتون رو خوب می‌کنین و به خودتون توجه می‌کنین؟ با جزئیات در موردش برامون بنویسین.

ما اینجاییم تا شما رو بشنویم، درک کنیم و برای رسیدن شما به حال خوب تلاش کنیم❤️
آواتار مامان هلیا و ایلیا مامان هلیا و ایلیا هلیا و ایلیا ۵ سالگی
همیشه به خودم افتخار کردم که با وجود سن کمم به دخت ... ادامه پاسخ
آواتار مامان جوجه مامان جوجه جوجه هفته سی‌وهشتم بارداری
احساس طرف مقابلم خوبه از رابطمون و رو به رشدیم جفت ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
✅ مراقبت‌های زیبایی مناسب مامان‌های پر مشغله چیا هستن؟
مشغله‌های مادر بودن گاهی اونقدر زیاد می‌شه که پیدا کردن زمانی برای رسیدگی به خودمون سخت میشه...
اما این رسیدگی برای احساس خوبی داشتن نسبت به خودمون و سلامت‌مون ضروریه. رسیدگی به زیبایی و سلامت پوست و مو یکی از اون قسمت‌هاییه که به ما خانم‌ها حس خوبی میده؛ ولی با توجه به مشغله‌های مادر شدن لازمه توی روندش یه سری تغییراتی ایجاد کنیم.

❇️ توی یک کلام مراقبت‌های زیبایی و رسیدگی به پوست و مو بعد از مادر شدن لازمه ساده‌تر، آسون‌تر و در دسترس‌تر باشه تا بشه بهش پایبند موند و در هر صورت انجامش داد!
در واقع نیاز داریم به یه روتین مراقبت پوست و مو به سبک مادرانه و مناسب مامان‌های پر مشغله!

🔹 توی بحث امروز شما بهمون بگین که برای سلامت و مراقبت‌های زیبایی معمولا چه کارهایی انجام میدین؟
🔹 آیا روتین خاصی برای مراقبت از پوست و موتون دارین؟ انجام دادنش چقدر زمان میبره؟
🔹 چه راه‌های ساده‌ای برای مراقبت‌های زیبایی به سبک مادرانه پیشنهاد میدین؟
آواتار مامان نهال مامان نهال نهال ۵ سالگی
هرشب ماست روبمالیدروپوست صورتتون ۱۵دقیقه بمونه بعد ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
برای مامان‌ها و مخصوصا تازه مامان‌ها، گاهی 24 ساعت در روز برای انجام دادن وظایف مختلف مادری و همسری و رسیدگی به خود کم میاد و تازه بعضی دیگه از مامان‌ها وظایف شغلی و تحصیلی و ... هم دارن! یه روز حداقل باید 50 ساعت داشته باشه که بشه به همه‌ی این کارها رسیدگی کرد!!

بله! رسیدگی به وظایف جدید و مختلف نیازمند برنامه ریزیه و برنامه‌ریزی کردن برای مامان‌ها گاهی تبدیل به یه معضل اساسی می‌شه. دلمون می‌خواد که به همه‌ی وظایفمون رسیدگی کنیم، اما گاهی زمان کم میاریم ، گاهی بعضی کارها اولویت بیشتری دارن و گاهی هم واقعا درست برنامه ریزی نمی‌کنیم!

توی بحث امروز می‌خوایم که شما بهمون بگین :
🔹 معمولا به تمام کارهای روتینی که لازمه در یک روز انجام بدین می‌رسین یا نه؟
🔹 برای انجام دادن وظایف مختلفتون برنامه‌ریزی خاصی دارین؟ برامون بگین چطوری برنامه ریزی می‌کنین؟
🔹 وقتی که نمی‌رسین وظایف مختلفتون رو انجام بدین چه حسی دارین؟
🔹 برای برنامه ریزی کردن و رسیدگی به وظایف مختلف، توجه به چه نکته‌هایی مهمه؟

مطمئنا نکته‌ها و راهنمایی‌های شما می‌تونه به خیلی از مامان‌ها و مخصوصا تازه مامان‌ها کمک کنه.😊
آواتار مامان امیر مامان امیر امیر ۴ سالگی
خدا شوهرم رو خیر بده تازه این منم که همش سرش غر می ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
خونه‌ای که قراره مهمون یه بچه‌ی کوچیک باشه، با خونه‌ای که همه‌ی اعضاش بزرگسالن فرق داره...
فرق اساسی‌اش هم توی فراهم کردن امنیت بیشتر و ملاحظاتیه که لازمه پدر و مادر و اعضای خانواده برای راه افتادن، غلتیدن و کنجکاوی‌های یه کوچولو داشته باشن.
معمولا والدین قبل از به دنیا اومدن فرزندشون به فکر ایمن کردن اتاق بچه و محیط خونه می‌افتن و هر چی بچه‌ها بزرگتر می‌شن، نوع ایمن کردن خونه متفاوت می‌شه و معمولا هر چقدر هم خونه رو ایمن کنیم باز هم باید حواسمون به کوچولوی کنجکاو در حال رشدمون باشه!

توی بحث امروز شما بهمون بگین که :
🔹 در مورد ایمن کردن خونه چه چالش‌هایی دارین؟
🔹 تا حالا شده حادثه‌ای توی خونه برای کودکتون پیش بیاد؟ (مثل به دهان بردن اشیای خطرناک یا ...) به نظرتون چطور می‌شد از اون اتفاق جلوگیری کرد؟
🔹 شما برای ایمن کردن خونه و محیط اطراف کودکتون چه کارهایی انجام می‌دین؟
🔹 چه توصیه‌ای برای مامان‌های دیگه دارین؟ و به نظرتون برای ایمن کردن خونه و محیط اطراف کودک باید به چه نکاتی توجه کرد؟
آواتار مامان 🍬Awat Khan🍭 مامان 🍬Awat Khan🍭 🍬Awat Khan🍭 ۵ سالگی
هیچی جلو دستش نمیزارم کل وسیلاو برداشتم
برا بخاریم ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
ما به عنوان والدین در مورد تربیت فرزندمون استانداردها و باورهای مختلفی داریم.
بعضی هامون طرفدار اهمیت نظم و ترتیب توی بزرگ کردن بچه ها هستیم و بعضی هامون طرفدار آزاد گذاشتن ...
بعضی هامون فکر می‌کنیم امنیت داشتن بچه توی اولویته و بعضی هامون طرفدار آزمون و خطا کردن بچه هستیم و خلاصه یه سری چهارچوب ها برامون توی تربیت کردن فرزندمون مهمه.

همیشه وقتی سوالی در مورد تربیت فرزندمون به ذهنمون میاد دنبال آدم‌هایی می‌گردیم که استانداردهایی مشابه به مارو داشته باشن تا بتونیم باهاشون حرف بزنیم، به اصطلاح دنبال آدمایی هستیم که حرفمونو بفهمن!

توی بحث امروز شما بهمون بگین که :
🔹 آیا برای شما هم مهمه که آدم‌های هم عقیده خودتون رو پیدا کنید و طرف دوستی و مشورت باشید؟
🔹 آیا فرد یا افرادی رو می‌شناسین که استانداردهایی مشابه شما برای تربیت بچشون داشته باشن و راحت بتونید باهاشون در مورد مسایلتون صحبت کنید؟
🔹 اگر چنین گروهی از افرادی مشابه خودتون دارین، معمولا چه فعالیت‌هایی باهاشون ترتیب می‌دین؟ حضوری همدیگرو می‌بینین یا تلفنی صحبت می‌کنین یا دورهمی دارین یا ...؟
آواتار مامان آسمان مامان آسمان آسمان ۵ سالگی
والا الان تو این اوضاع هرکی درگیر خودشه اگر باهمین ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
✅شما چقدر و چه جوری خودتون رو دوست دارید؟ اگر بخواید یه تعریفی از خودتون بدین از چه جور کلماتی استفاده می‌کنین؟

حسی که هر آدمی به خودش داره فقط دنیای خودشو تعریف نمی‌کنه، بلکه اثر مستقیمی روی تعاملش با دنیای اطراف داره.
وقتی یه مادر/ پدری حس دوست داشتنی بودن نسبت به وجود خودش نداشته باشه، کار رو هم برای خودش و هم برای همسر و فرزندانش سخت و پیچیده می‌کنه.
دلیلش روشنه. نگاه ما به دنیا بازتابی از نگاه ما به خودمونه. اگر ما حس مثبتی به خودمون و چیزهای خوبی که داریم نداشته باشیم، نمی‌تونیم به خوبیهای اطرافمون اعتماد و اتکا کنیم.

عدم دوست داشتن خود باعث میشه:
🔹محبت و مراقبت دیگری رو پس بزنیم و اونو تو مسیری هدایت کنیم که بیشتر و بیشتر از ما دور و دلزده بشه.
🔹کمتر از دیگران کمک بخوایم، چون امیدی به گشایش و راه حل پیدا کردن نداریم. در نتیجه برای انجام کارهامون هم دست تنها‌تر می‌شیم چون مدام این پیام رو داریم منتقل می‌کنیم که «هر چی تلاش کنی فایده نداره، و نگهداری و مراقبتت رو نمی‌خوام.»
🔹متوقع، سخت و غیر قابل نفوذ به نظر برسیم.
🔹دایره دوستی‌هامون کوچیک و کوچیک‌تر میشه و حس تنهایی‌مون بیشتر تقویت میشه.

اگر می‌خوایم رابطه صمیمانه، امن و مراقبتی با فرزندان‌مون داشته باشیم، اول باید احساس مثبتی نسبت به خودمون داشته باشیم و بدونیم نوع بودن ما و احساس ما به خودمون در شکل دادن شخصیت و احساس فرزندمون می‌تونه تاثیرات عمیق و بادوامی داشته باشه.

✅ توی بحث امروز قراره در این مورد صحبت کنیم، بهمون بگین که :
به نظرتون چقدر خودتون رو دوست دارین؟چه عواملی روی این دوست داشتن تاثیر می‌ذاره؟
آواتار مامان مهرسام ومهرسانا مامان مهرسام ومهرسانا مهرسام ومهرسانا ۱ سالگی
بیشتر ازجووووونم 😂😂😂😂😂😂😂
گهواره گهواره ۵ سالگی
چه‌ راهکارهایی برای صرفه‌جویی و اولویت‌بندی هزینه‌هاتون به کار می‌برین؟

✅ هر مرحله‌ی جدیدی از زندگی هزینه‌های مخصوص به خودش رو داره و زمان می‌بره تا یاد بگیریم که چطوری این هزینه‌ها رو مدیریت کنیم.
وقتی مجردیم معمولا‌ هزینه‌های شخصیمون برامون دغدغه است، وقتی وارد زندگی مشترک می‌شیم دغدغه‌های مالیمون تغییر می‌کنن به هزینه‌های روزمره‌ی زندگی و خرید برای خونه و پس انداز و ...

❇️ با اومدن بچه یه سری هزینه‌های جدیدی اضافه می‌شه که شگفت زدمون می‌کنه! ممکنه اولش براشون آماده نباشیم و توی مدیریت کردن هزینه‌ها به مشکل بخوریم، اما کم کم دستمون میاد و یاد می‌گیریم که به چه چیزهایی باید اولویت بدیم و چطوری بعضی از هزینه‌های دیگرمون رو کمتر کنیم.

هیچ کس مدیر مالی به دنیا نمیاد و معمولا ما توی مسیر زندگیمون کم کم مدیریت کردن هزینه‌ها رو یاد می‌گیریم!

توی بحث امروز می‌خوایم که شما در مورد تجاربتون بگین:
🔹 معمولا توی برنامه‌ریزی مالی مشارکت می‌کنین؟
🔹 چطوری برای هزینه‌هاتون برنامه‌ریزی می‌کنین؟
🔹 چه راه‌هایی رو پیشنهاد می‌کنین برای اینکه با صرف هزینه‌های کمتر به نیازهاتون پاسخ بدین؟
🔹 اولویت شما برای هزینه کردن چطوریه؟
آواتار مامان سپنتا مامان سپنتا سپنتا ۵ سالگی
بنظر شما با حقوق ۳٫۵ ملیون و اجاره ۱٫۵ ملیونی و بس ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
✅ تا حالا شده در مورد ارتباط فرزندتون با پدربزرگ یا مادربزرگش نگران بشین؟

مادر و پدر شدن یه اتفاق جدید تو زندگی هر شخصیه و آدم‌ها کم کم یاد می‌گیرن که چطوری پدر و مادر بهتری باشن.
تو این مسیر، پدر و مادر خودمون نقش مهمی دارن برای آموزش و کمک کردن به ما تازه والد شده‌ها.
مامان بزرگ‌ها و بابا بزرگ‌ها بیشتر اوقات نوه‌شون رو از بچه‌ی خودشون بیشتر دوست دارن و پر از عشق و محبتن برای کمک کردن و خوشحال کردن نوه‌شون! اما گاهی این علاقه‌ی زیاد دردسرساز میشه...

🔹 تا حالا شده یه عالمه زمان بذارین تا به فرزندتون یه رفتار درستی رو آموزش بدین اما وقتی مامان بزرگ و بابا بزرگش میان، هر چی بهش یاد دادین رو فراموش کنه؟
🔹 یا اینکه سعی کردین یه عادت بدی رو از سر بچتون بندازین ولی وقتی مادر بزرگ و پدربزرگ میان دوباره اون عادت قدیمی رو تقویت کنن؟
🔹 یا حتی گاهی حس کنین انگار یه رقابتی برای تربیت فرزند بین خودتون و مادر و پدرتون شکل گرفته؟
🔹 گاهی هم روشی که ما تصمیم گرفتیم فرزندمون رو بزرگ کنیم با رویه‌ی پدر،مادرمون متفاوته و ممکن نگران این باشیم که مادربزرگ و پدربزرگ چه چیزی رو به بچمون آموزش میدن و یا چطوری آموزش میدن؟

توی این موقعیت ها ممکنه حس بدی پیدا کنیم، از یک طرف لطف و مهربونی پدربزرگ و مادربزرگ رو می‌بینیم و می‌دونیم خوبی مارو می‌خوان ولی از یک طرف باهاشون اختلاف نظر داریم و لازمه مراقب ارتباط فرزندمون با پدر و مادر خودمون یا پدر مادر همسرمون باشیم.

توی بحث امروز می‌خوایم در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم:
✅ شما تجربه‌ی مشابهی داشتین؟ برامون دقیقا بگین که چه اتفاقی افتاده؟
✅ فک می‌کنین این تعارض رو چطوری میشه مدیریت کرد؟
✅ اگر شما در این موقعیت قرار بگیرین چی‌کار می‌کنین؟
آواتار مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ابوالفضل ۶ سالگی
برای اولین با اوووووول😄😄😄
آواتار مامان ریحون مامان ریحون ریحون ۴ سالگی
اگه واقعا میتونیم بهش محبت کنیم و مثل بچه خودمون ب ... ادامه پاسخ