مامانا همونجوری که تو تاپیکای قبلیم یهتون‌گقته بودم ،حدود ۳روز بود که درد داشتم اما خیلی شدید نمیشد،تا جمعه ساعت ۴ که حس کردم دردام منظم و شدید تر شد،رفتم بیمارستان نوارقلب گرفتن و معاینه کردن دهانه رحمم ۳سانت بود به ماما همراهم زنگ زدم گفت برو خونه تااخر شب احتمالا دردات منظم میشه بعد بیا بیمارستان،اومدم خونه کلی ورزش کردم رفتم زیر دوش اب گرم کمرمو ماساژ دادم،شربت زعفرون خوردم تا ساعت ۱۲ که دردام شدید و فاصلش هر ۵ دقیقه شد رفتم بیمارستان،هنوز ۳ سانت بودم ولی دردام منظم شده بود،بسترسم کردن و ماماهمراهم اومد،برام امپول زور و امپول درد زد ساعت سه ۵ سانت شدم،یکسره معاینم میکرد ،به ۵سانت که رسیدم کیسه ابم رو زد ترکوند 😂 دوباره ۲تا امپول زور زد در عرض نیم ساعت ۱۰ سانت شدم ،زور میزدم بچه اومد تو کانال ، تا ساعت ۵ زور زدم یکسره ولی بچه از یه حدی پایین تر نمیومد،سر بچه هم توکانال گیرکرده بود و خطر ناک بود،زنگ زدن برا دکترم و دکتر اومد معاینم که کرد و نیم ساعت باز زور زدم پیش دکتر دیدن که بچه پایین نمیاد و گیر‌کرده،گفتن زنگ بزنن اتاق عمل هماهنگ کنن برا سزارین اما من با ماما همراهم گفتم توروخدا تاالان که درد کشیدم این همه دیگه طاقت ندارم بعد زایمانم هم درد بکشم و اسیر بشم، ماما با دکتر صحبت کرد،برتم بالا تخت زایمان،بی حس کردن و هم به سمت ران و هم به سمت مقعد بریدن،دستگاه وکیوم گذاشتن و بچه رو کشیدن بیرون🫠

عزیزم بسلامتی ایشالله از اینجا به بعد راحت باشه برات و کلی با نینی قشنگت خوب باشه حالتون
ولی زایمانت واقعا سخت بود منم فقط از این میترسم نتونم طبیعی بیارم

دکترت معاینه نکرده بود ک میتونی طبیعی بیاری یا نه لگنت کوچیک نبود؟

اره ایقدددد لذت داره لحظه ای که بچه رو میزارن رو سینه آدم که همه دردا فراموش میشه 😍🙂😘

سلام گلم زایمانت سخت بوده خداروشکر که خودت و بچه سالم هستید.

ب سلامتی عزیزم چ زایمان سختی داشتی

خیلی بخیه خوردم و خیلی اذیت شدم،قبل اینکه به فکر دستگاه وکیوم بیوفتن میخواستن بچع طبیعی خودش بیاد ،مثل احیا قلب انجام میدن با دوتا دست قفسه سینه رو فشار میدادن،رو شکم منو اونجوری ماما همزاهم و دکتر نوبت نوبتی اندازه یک ساعت فشار میدادن و ضربه میزدن تا بچه بیاد پایین تر،ولی دریغ از اسنکه یند ناف دو دور دور گردن بچه بود بخاطر همین ازاین ور من زور میزدم بجه بیاد پایین از اونور بند ناف بچه رو میکشوند و برمیگردوند سمت رحم دوباره ،که دیگه زور زدن من انگار نه انگاار🥺اما واااقعا واقعا واقعااا تا بچه رو در آوردن گذاشتنش روی سینم همه دردایی که این ۵،۶ساعت کشیده بودم رو یادم رفت و از ته دلم شاد و خوشحال بودم،واقعا این حس شادی که بعد این همه ساعت درد به ادم دست میده رو فقط یه مادر میتونه تجربه کنه،و خدارو صد هزار مرتبه شکر که پسرم صحیح و سالم بدنیا اومد ،امیدوارم همتون بارداری و زایمان خوبی تجربه کنین🥰🥰