۵ پاسخ

من مثل شما بودم این بین حرفای خاله خان باجیای فامیلم اضافه کنید😂😂دمشون گرم یه کاری کردن هیچوقت به دومی فکر‌نکنم😅😂

وااای خیلیی سخت بود
من ک روز دوم زایمانم اومدم خونه روز سوم بخاطر زردی پسرم رفتم بیمارستان بعد فهمیدم عفونت داره دو هفته تو بیمارستان بودم بخیه ها خودم بکنار بچمو سوراخ سوراخ کردن
بعد ک اومدیم خونه گریه ها شبونه اش شروع شد تا دو ماهگی هر شب کارش همین بود
خداااروشکررر الان خوب شده و خداروشکرررر ک هرچقدم سخت ولی‌گذشت

من.
تجربه نداشتم
با اینکه کمکی داشتم
اما خیلی سخت گذشت بهم تا عادت کردم
الان خیلی بهتر شدم و عادت کردم و حتی لذت هم میبرم
قبلا اصلا میترسیدم تنها بشم با بچم
وای خیلی سخت و بد بود

منم هی روز عمل گفتم این آخرشه و بارداری تموم میشه و راحت ولی بعد از عمل دچار حساسیت دارویی شدم و خیلی اذیت شدم و بچم۱۰روزNicuبود و من بابخیه هام خیلی اذیت شدم بعد از مرخص شدنم دست تنها بودم با۳تا بچه

واقعا سخت گذشت
افسردگی بعد زایمان 😮‍💨
ولی هر چی پیش می‌ره راحت تر میشه
انگار به شرایط عادت میکنیم

سوال های مرتبط