۷ پاسخ

این شوهرت عجب گاوی چقد ازدستش حرص خوردم نفهم بیشعور
خدا به کی میاد زن و بچه میده 🫥🫥🫥

وای شوهرتو خفه کن اه چجور تحمل میکنی این قوم‌رو

حیف بچه بود برای این شوهرتو اه

فقط دنن هن سن دوز دیسن و تمام 😕

سعی کن این وسط مسطا برای خودت یکم پس انداز کنی برلی همچین وقتایی چرا باید منتظر بجونی ببرنت یا شوهرت اجازه بده بحث بچس هیچکسو ادم حساب نکن خودت قشنگ پاشو ماشین بگیر بچتو ببر درمانگاه

سلام عزیزم خوبی دخترت خوب شد خداروشکر ؟

چقد حرص میخورم از کارای شوهرت. البته هنسرمنم تقریبا همینه همش پیش خونوادشه میره خونشون که طبقه پایینه. ولی نه دیگه در این حد😀

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۹ ماهگی
برگشتن با مترو اومدیم خونه من خیلی دردم زیاد شده بود حالت انقباض نداشت دل دردی که شبیه دل درد پریودی بود همسرم گفت بریم بیمارستان گفتم نه بریم خونه استراحت کنم خوب میشم چون تو مطب هم زیاد نشسته بودم
خلاصه اومدیم خونه من استراحت کردم و دردم کمتر شد
همچنان درد داشتم ولی زیاد نبود تا اینکه سه شنبه اول اسفندصبح بیدار شدم که همسرم بره سرکار دیدم یکم دل دردم بیشتره هیچی دیگه همسرم رفت سر کار منم بیدار بودم تا حدودای ۹ دیدم درده کم نمیشه یکم نگران شدم گفتم نزدیک یه بیمارستان هست برم اونجا ببینم چجوریه فرداش پیش دکتر خودم نوبت داشتم براnst ولی تصمیم گرفتم برم بیمارستان
به شوهرم پیام دادم که من میرم دکتر اسنپ گرفتم و رفتم
رسیدم بیمارستان رفتم پیش منشی دکتر زنان که گفت دکتر فعلا نیومده تا ۱۱ میاد برو پیش ماما تا شرح حال بگیره و اگه اورژانسی بود بفرستت بلوک زایمان
رفتم اتاق ماما ضربان قلب جنین و قد و وزن و فشار خودمو چک کرد و گفت با توجه به دردی که داری برو بلوک زایمان
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت بلوک زایمان وارد که شدم گفتم درد دارم اومدم nst بدم یه نسخه داشتم از دکتر پریناتولوژیست که میخواستم فرداش مطب براnst بدم که دادم به ماما اونجا و وارد سیستم کرد و منو فرستاد صندوق
رفتم پرداخت کردم و nst رو گرفتن ماما گفت جواب خوبه منم دیدم اره هیچ انقباضی ثبت نشده ولی ماما گفت اگه میخوای به دکتر هم نشون بده اولش دو دل بودم گفتم وقتی انقباض ندارم دیگه پیش دکتر برم چیکار
بعدش پشیمون شدم گفتم حالا که تا اینجا اومدم برم یه دکتر هم بگم شاید برت دردم مسکن بده
رفتم مجدد پیش منشی که نوبت بده گفت خیلی شلوغه و علاف میشی گفتم اشکال نداره نوبت داد و نفر ۴۱ بودم
مامان آسد محمد جواد مامان آسد محمد جواد ۹ ماهگی
اولین بار تنها بردمش حموم😍😍
خیلی حال کردم که دارم میشورمش و یکم هم آب بازی کرد😍
آخر سر که میخواستیم بیایم بیرون خیلییی گریه کرد از گریه نفسش داشت میرفت و حسابی هول کرده بودم ولی سریع اومدم بیرون‌ و لباس تنش‌ کردم و از گریه زیاد خوابش برد😭😢

شوهرم که همون اول گفت خودت میبریش حموم من هیچ کمکی نمیکنم و ازت بچه رو نمیگیرم،‌منم گفتم‌ باشه‌ خودم و بچه باهم میایم بیرون و‌خودم‌ لباس تنش میکنم و همین کار رو هم کردم، ولی آدمیزاد که نیست میدید بچه‌ داره گریه میکنه حتی نیومد یه‌ پستونک یا شیشه دهنش کنه تا من بتونم راحت تر لباس تنش کنم،فقط خسته نباشه یک‌ دقیقه اومد باهام دعوا کرد که چکارش کردی تو حموم و بچه رو تو حموم اذیتش کردی که گریه کنه فقط گفتم الان داد نزن بچه بیشتر گریه میکنه😑
بچه آب بازی خیلی دوس داره و از آب خوشش میاد و مامانم هم هرسری میبردش حموم داخل حموم ساکت بود ولی وقتی حوله تنش میکرد و میخواست بیاد، بیرون شروع میکرد به گریه کردن و شوهرم هم دیده بود و هم مامانم بهش گفته بود،واقعا نمیدونم با همچنین مردی باید چجوری رفتار کنم؟
فقط دفعه آخرم بود میبرمش حموم یا وقتی رفتیم مشهد پیش مامانم اونوقت میبرمش که حدقا مامانم کمکم کنه
مامان حسین مامان حسین ۱۵ ماهگی
من اومدم از حال حسینم خبر بدم
بیچاره بچم رو به خاطر انژوکت که وصل کنن تمام تنش سوراخ سوراخ شده😭
فعلا که علائم سرما خوردگیش ادامه داره و حالش اوکی نیست
ما بعد از ظهر رفتیم تو بخش بستری شدیم و معلوم نیست تا کی اینجا هستیم
فردا که جمعه هست و هیچ کاری نمیتونن بکنن
دیگه شنبه نوار مغز و... بگیرن که معلوم بشه
من فقط دعام اینه که من توهم زده باشم و بچه هیچیش نیست
حال روحی خودم همچنان داغونه ولی ی مقدار سعی کردم به خودم مسلط باشم
چون اینجا تنهام و باید به حسینم برسم، باز تو اورژانس کمک داشتم
انشاالله خدا خودش شفا همه مریض ها رو بده شفا بچه منم بده
انشاالله هیچ مادری مریضی بچش رو نبینه
انشاالله هیچ مادری با بچش امتحان نشه
آدم تا سرش نیاد نمی‌فهمه که چقدر سخته
هر کی من و شوهرم رو میبینه میگه چون بچه اولتون هست این جوری میکنید
ولی به نظر من بچه اول و هزارم نداره
حسین که با گریه هاش گریه همه ما رو در اورد
من ندیده بودم شوهرم و داداشم جلوی کسی گریه کنن
ولی به خاطر حسین گریه کردن...
خدا سر کسی نیاره...