بعضی وقتا همه چیز باهم یهویی اتفاق میفته
تازه یک هفتس سرماخوردگی خودم و ایرمان خوب شده اونم از نوع شدید با تب و...خیلی ضعیف شده و منم سه روزه که کمکی رو با سرلاک شروع کردم اخه پوره سیب و موز و فرنی هیچکدوم دوس نداشت
بیقراری و گریه دندون کم بود حالا به سرلاک حساسیت داده اسهالم گرفته پاش سوخته نمیزاره حتی پماد بزنم گریه میکنه
وقتی گریه میکنه نمیدونم دندونشه یا پاش یا چی🥺
یه وقتایی توی نقش مادری واااقعا کم میارم... فقط دلم میخواست درددل کنم😭 نمیدونم چیکار کنم الانم خوابه پاشو باز گزاشتم فقط حوله نرم انداختم رو پاش
فک کنم فقط بچه منه که به هیچ غذایی تمایل نشون نمیده😪

هوف خیلی سخته واقعا آدم میخواد گاهی لفت بده از مسئولیت

وای منم نولان یه ماهش بود اینجوری شدم
اول که تب کرده مریض شد بیمارستان بستری شد ۵ روز خودمم مریض با اون حال بدم موندم اونجا بعدشم تا مرخص شد پریود شدم و کلی چیز دیگه پدرم دراومد اون دوهفته

ما هم دقیقا این دو هفته خودم و شوهرم و بچه با هم مریض شدیم، هرچقدر تلاش کردم دیدم دیگه نمی‌تونم. زنگ زدم مامانم تو رو خدا بیا اینجا فقط غذا بپز. هر سه‌ تامون تب و سرفه و ضعف. الان تازه یه کم داریم بهتر میشیم