مامانا لطفا بیاید نظر بدید که حق با من هست یا نه میخوام بدونم. دخترم مشکل معده داره که برطرف شده بود یه مدت الان دوباره برگشته دوباره بردیم دکتر و کلی آزمایش و دوباره دوا و درمون(بمیرم برا دخترم بماند که چی میکشه و چقد آسیب دیده😭😭) و دکترش، کلا هر چیز شیرینی و هرچی هله هوله و فست‌فودها رو براش قدغن کرده. دخترم بخاطر معدش اصلا هیچی نمیخوره گاهی شده از صب تاشب فقط آب با دو لقمه اگه بخوره. ولی عاشق کیک ایناس منم با اجازه دکتر در هفته فقط یک بار کیک خونگی درست میکنم میدم بهش. چون دکتر گفته گرسنه بمونه بهتر از اینه. اینارو بخوره بخاطر معدش. و من امروز دخترم با باباش رفته بیرون حالا آقای بابا رفته لی هله هوله برا بچه خریده بماند که تو راه یه سریاشو دخترم خورده اومد خونم کلی تو دستش بود. حالا دخترم بدونه اینا تو خونس تا همه رو نخوره بیخیال نمیشه. منم دیدم ینی دیوونه شدم آخه زود جوش میارم کلا دست و پاهام از عصبانیت میلرزید خیلی با شوهرم بد برخورد کردم اونم چیزی نگفت رفت بیرون. بعد بهم پیام داده من این همه دوست دارم اصلا دلم نمیاد تو اوج عصبانیتم دلتو بشکنم. اونوقت تو راحت امروز دلمو شکستی. منم الان خیلی ناراحتم. نمیدونم رفتارم درست بود یا نه. راستش با خودم میگم دخترم از صب چیزی نخورده بود خب با باباش رفته بیرون وقتی یه چیزی خواسته دلش نیومده نگیره آخه عاشق دخترمه. الان من با این عذاب وجدان چیکار کنم 😪😔

۱۷ پاسخ

عزیزم همونقدر که بچه برای شما عزیزه برای پدرشم عزیزه و مطمئنا دلش نیومده به بچه نه بچه از دلش در بیار و عصبانیتو بزار کنار انشاالله بچه هم هیچیش نمیشه

مشکل معده دخترت مگه چیه؟؟
احسنت ب این مرد ک تو اوج عصبانیت شما بازم بهتون بی احترامی نمیکنه... قدرش و بدون

درکت میکنم گلم واقعا شرایط سختی هستش
همه ما مادرها بخاطر بچه هامون،دل همسرمون رو میشکنیم
چون در طول روز کل کار بچه ها و رسیدگیشون به عهده ما هستش
پدر ها نمیدونن ما بخاطر هر مشکلی از بچه دچار تنش و استرس میشیم
حالا تمام این دل نگرانی هاتو با همسرت درمیون بذار
بهش بگو چقدر تحت فشار هستی و در کنار دخترت هم داری درد میکشی
پس تمام دل نگرانی هاتو به همسرت بگو گلم

کاری نکن ک شوهرت از بچت سرد بشه و بی تفاوت

مردها کلا بی ملاحظن دختره منم مشکل رفلاکس داره دکترش خیلی چیزارو منع کرده خدا نکنه نیم ساعت مطب دکتر کارم طول بکشه میام میبینم چیپس سیب زمینی سرخ شده بیرون ساندویج یا هرچی ک فکرشم نمیکنم برا دخترم میخره اونوقته ک عصبی میشم نمیتونم جلومو بگیرم اصلا یادم میره جلو دخترم نباید دعواش کنم دخترمم گریه میکنه اخه میگم منکه ک انقد مراعات حال بچه میکنم الان کوچیک باید خوب شه تو چرا انقد نفهمی باز روز از نو و روزی از نو 😐

کاش اینجوری برخورد نمیکردی باهاش حرمت ها رو از بین نبر‌.از دلش بیار.هرچقدرم حق با تو باشه بازم تهش شما دوتایید ک براهم می مونید‌.بچه ها بزرگ میشن میرن دنبال زندگیشون.وظیفمونه بزرگشون کنیم.ولی این وسط یه چیزایی رو نباید از بین برد.متمان بابای من عاشق هم بودن.یعنی بابام مامانمو میپرسید با اینکه نسل قدیمن ولی بابام داعم گل کادو قربون صدقه میرفت‌.سرازدواج من و ازدواح برادرام خیلی ماددم خودشو خراب کرد.طرف منو شوهرمو گرفت طرف بچه ها رو گرفت تو روی بابام وایستاد ما حالا سر زندگیمونیم سر هرچیز کوچیکی با مامانم قهرمیکنیم. رابطه ی مامان و بابام خراب شده حتی جاشونو جدا کردن.شاید ۱۰ ساله‌ دیگه ام درست نمیشه. با همن زندگی میکنن ولی بابام دیگه اون عشق رو نداره.حالا شما خیلی راه داری تا بزرگی بچه ات.ضمن اینکه حق داشتی ناراحت بشی‌.ولی حالا از دلش دربیار و سعی کن حتما بهش بگی قبول داری ک واکنشت بیش از حد بوده و از این رفتارت ناراحتی.نمیشه ک تا یه چیزی شد و یه کار اشتباهی کرد دادو بیداد کنی سرش عزیزم.امیدوارم دخترت زود خوب بشه‌.توام دیگه بتونی عصبانیتت رو کنترل کنی.محکم باش و ناراحتیت رو نشون بده.ولی هرچی منطقی تر باشی ببشتر حرفت رو میشنون.با دادو بیداد فقط لجبازی میکنن باهات

اشکال نداره زیادسخت نگیر

اگه دوست داشت چیزهای مضر نمی گرفت دوست خاله خرسه از شیره انگور توی کیک استفاده کن بجای روغن از ارده کنجد استفاده کن

سلام عزیزم از کجا فهمیدی میکروب معده داره؟

سلام .اره مامان آسنا و آرتین اتو دزانی زغال اخته چه و به کردی دبه ته چی😕

میکروب معده داره بالا هم میارع؟؟؟

باز خوبه که انقدر دوستت داره که تو اوج عصبانیتم حواسش بوده که دلتو نشکنه قدرشو بدون هر چند مردا هم عادتشونه زیاد توجه به سلامتی بچه ندارن بیشتر دوست دارن راضی نگهشون دارن

منم اینجوریم بخاطر دخترم سریع به‌ شوهرم میپرم سرش داد میزنم 😶یعنی دست خودم نیست بعدا پشیمون میشم اونم هیچی نمیگه سکوت میکنه😕بعدا معذرت خواهی میکنم 🥴

مردا کلن همینن میتونست فقط یچیز کوچک بگیره براش چون چشمش دیده بود بدبختیش مال مادر بیچاره س

پی گناح بو ایشتیای چوته بوی کریوه دلی نهاتوه بوی نکره

عزیزم کاملا حق با شماست. شما اینهمه برا خورد و خوراکش تلاش میکنی تا درمان بشه. اونوقت آقای پدر با محبت کردنشون هرچی رشته کردی پنبه میکنن. همسر منم از سرکار میاد گوشی میده به دخترم. با محبت دعوا دلخوری گفتم با گوشی چشم و مغز بچه رو نابود میکنی ولی چه فایده

اووووووه ول کن بابا خب حق داشتی
غریبه که نبوده باباش بوده وضعیت بچه رو میدونسته نباید اون کارو میکرده

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۳ سالگی
سلام خانما. از دیشب همش بغض دارم .
قبلا از دست دخترم عصبی میشدم فقط داد میزدم ولی الان یک ماهی میشه خیلی بد شده .همه کارهای برادر زادمو یاد گرفته کلا هفته ای یکی دو بار میرم خونه بابام ولی برادر زادمو همیشه اونجاست و دخترم خیلی بهش وابستس. جدا از اون هرجا بریم بچه ای ببینه سریع باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و هرکاری بچه انجام بده دختر منم انجام میده و اصلا حرف گوش نمی‌ده.دو شب پیش تو هیئت بچه ها رفته بودن خاک بازی اینم گریه رفت پیششون هرچی میگفتم بیا پیش مامانی نمیومد. بعد واسه شام رفته پیش مامان بچه هه نشسته .مامان بچه هه یه جوری با عصبانیت نگاش میکرد.خیلی اعصابم خراب شد رفتم بغلش کنم گریه نشست نیمد. منم آخرشب دستشو کشیدم بغلش کردم و یه نیشگون به بغل پاش گرفتم گریه کرد.دیشب میگه آب رفتم براش دو سه مدل آب آوردم مثلاً تو بطری خودش،تو لیوان و... میگه باز آب و بطری ها رو پرت می‌کنه و گریه می‌کنه نزدیک بود بخوره تو تلویزیون شوهرم دخترمو گرفت پرت کرد اونور گفت لوس احمق .دخترم خیلی گریه کرد بعد اومد بغل من چون تو هیئت اعصابم خرد کرد و خودم هم پریود شده بودم خیلی داغون بودم پرتش کردم اونور.بعد دوباره میخواست غذاها و بریزه و پرت کنه و داشت جورابش رو پاره میکرد منم محکم دستشو گرفتم و فشااار دادم خیلی دردش اومد خیلی گریه کرد .آخر سر بغلش کردم و بوسش کردم .کارهای بد برادر زادمو یاد گرفته اصلا چیز پرت نمی‌کرد با بزنه تو سرش خودش و جیغ بزنه و دیوونه بازی در بیاره همش یاد گرفته .منم دوس ندارم بچه لوس بزرگ بشه هم داد میزنم سرش ولی تا حالا اینجوری که بدرفتاری کنم نکرده بود با دخترم 😔تا حالا روش دست بلند نکرده بودم .خیلی ناراحتم .بچم اینقدر گریه کرده الان اصلا صداش در نمیاد 🤕.فقط من اینجوریم ؟
مامان آیهان مامان آیهان ۳ سالگی
مامانا یه چیزی بگم
من مامانم اینا بیشتر وقتا شهرستان وقتی میان تهران من همیشه به شب پسرمو از عصر میدارم خونه مامانم و با شوهرم دوتایی میریم بیرون شام میگردیم احیانا میایم خونه با خیال راحت حرکت می‌زنیم بعد میریم برش میداریم اولش یکم عذاب وجدان میگیرم ولی بعدش یادم نیفته درآرامش مثل آدم غذا میخورم و با شوهرم راه میرم بدون استرس میگم خب منم آدمم اصلا بخاطر پسرم اینکارو میکنم وقتی رابطه منو شوهرم خوب باشه اونم خوشحال تر میشه😬😜حالا بنظرتون دیدگاهم خوبه؟شماهام از اینکارا میکنید یا همه جا میبرید بچتون؟اینم بگم پسرم فوق العاده شیطونه همین رستوران که امشب رفتیم قبلاً هم رفته بودیم با بچه بعد پسرم رفته بود یه قسمت که سنگ تزیینی داشتن بعد سنگارو پرت میکرد رو شیشه میزاشون یکیش خط افتاد ده مرتبه هم خاک گلدوناشون ریخت که نظافتچی با چشم آره تمیز میکرد و از اول تا آخر میدوید اصلا نفهمیدم چه غلطی کردم کجا رفتم ولی امشب عین آدم رفتیم نشستیم حرف زدیم و اومدیم
مامان ترنم مامان ترنم ۳ سالگی
سلام خوبین میخوام راجبه مهد دخترم تایپیک بذارم چون خیلیا ازم پرسیدن من ب اندازه یک ماه پیش دخترم موندم دو سه روز داخل کلاس رفتم ولی بعدش گفتم فقط مخصوص بچه هاست اصلن صندلیش کوچیکه من نمیتونم بعدش رفتم سالن تا چندوز بعدش گفتم تو سالن گرمه میخوام برم تو اتاق مدیر خلاصه هرزگاهی بهم سرمیزد بغلش میگرفتم من هستم خلاصه خونه هم براش غصه میگفتم یا پیش پدرش بهش میگفتم خیلی قویه خیلی معلمشو دوست داره دخترم در کلاس نمیبست گریه میکرد منو نمیدید یا تو جمع بچه ها نمیرفت یه معلم فقط با سدنا بود یه روز یعنی بعد یک ماه خلاصه بیست دقیقه آخر رفتم تو حیاط کلاس تموم شد گفتن مامانت اومد دم در سریع اومد دم در بهش گفتم تو حواست نبود گاز روشن بود رفتم خاموش کنم تو حواست نبود من بهت گفتم بعدش تو راه برات آدامس خریدم کلی خوشحال منم کلی بهش اب وتاب دادم تو چقد قوی آفرین مثلن داشت بازی میکرد با گوشی حرف میزدم ب همه میگفتم من رفتم گاز خاموش کنم تنها بود تو مهد گریه نکرد کلی اعتماد بنفس کلی تشویق همین روند ادامه دادم الان خودش میره تو. کلاسش بدون من میمونه ب زور هم باید بیارمش اگ تعطیلات باشه گریه مهد داره بریم مهد واقعن صبوری کردم