۱۲ پاسخ

برعکس دختر من..شوهرم دعواش هم کنه خیلی میچسبه به باباش.منتها باباش همش میگه خستم و اینا...خانه کودک هم شوهرم تنهایی نمیبره خودمم حتمن باید باشم😐

رابطه خودت با شوهرت چطوريه ؟!

برعکس پسر من تو صورتم میگه من بالارو از تو بیشتر دوست دارم حالا باباش خیلی هم براش وقت نمی‌ذاره ولی خیلی دوستش داره

حتما رابطه ی خودت با دخترت خوبه یا بیشتر وابسته ی شماست که بودن با مامانشو ترجیح میده

برعکس دخترمن عاشق باباشه شب پیش باباش میخوابه غذاشو با اون میخوره بیرون دست اونو میگیره نمیدونم دلیلش چیه که مثلا بامن معمولیه

ولی برادر شوهرم که یه مدت بی‌محلی کرد به دخترم الان دخترم خیلی دوسش داره نمیگم که کلاً بی‌محلی کنه اصلاً محبت نکنیم کمترش کنین تا قدر بدونه ه کسی که خیلی به آدم می‌چسبه آدم بدش میاد دیگه

من پدر شوهرم خیلی به دخترم می‌چسبه خیلی بهش محبت می‌کنه دخترمم خیلی ازش بدش میاد اصلاً سمتش نمیره اصلاً بهش بوس نمیده من چند بار بهشون گفتم که یکم بی‌محلی کنید تا شایدم بهتر بشه ولی گوش نمی‌کنن

من میگم شاید شوهر شما خیلی بهش اهمیت میده اینجوری شده یه مدت بی‌تفاوت باشه بهش خیلی باهاش بازی نکنه خیلی محبت نکنه تا دختر شما تشنه محبت بشه دوباره بیاد سراغش

دقيقا اين مشكل رو ديروز تو اينستا ديدم يه دكتر گفت اين از بحران هاي سه سالگي و يكي از مراحل رشده
طبيعيه كه بچه به يكي از والدين وابسته تر باشن يه مدت اينجوريه برطرف ميشه
دختر منم اينجوريه

بگو باهاش زیاد بازی کنه

عین دختر من

عین پسر من،دقیقا همینه ک شما میگید...کاری هم کارساز نیست

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ سالگی
بچه های شماهم مدام میزنن شمارو محکم؟ پسر من چه جلو خودمون چه بقیه همش گیر میده بی دلیل بهم خیلی محکم منو میزنه تو صورتم چشمم بدنم کلا نابودم کرده دستاشم اندازه آدم بزرگی زور داره ، از سرو کولم می‌ره بالا همش دنبال بازی و شیطنته . از طرفی باز گاهی بغلمم میکنه بوسم می‌کنه میگه دوستت دارم، نمی‌فهمم چرا اینقدر میزنه منو
و اینو بگم من خیلی باهاش بازی نمیکنم بیشتر میبرمش پارک یا بیرون ولی باباش بیشتر تو خونه باهاش بازی میکنه و نمی‌رسه که ببرش پارک یا بیرون چون باباش نیس تا ۹شب ظهر یکساعت فقط هست بقیش نیست تا شب
و درصورتی که همش یا منه همش باباشو میخاد و وابستس بهش نمیزارع بخابع یا غذا بخوره تو مهمانی ها هم تنها بچه ای ک اینقدر اذیت می‌کنه بچه ی ماست آخرشم با اعصاب خوردی مجبوریم ازون مهمونی بیایم بیرون البته الان بهتر شده قبلا وحشتناک بود چکاب هم دادیم مشکلی نداره
خیلی فضول و شیطونه همش دنبال بازیه اصلا دوست نداره تنها با خودش بازی کنه همش به من میگ ظرفارو نشور غذا درست نکن هیچ‌کار نکن فقط با من بازی من همش گریه بهانه باباشم اسیر داره وقتی خونس، خیلیم ما براش وقت میزاذیم همه چی براش می‌خریم حتی نمیدونم چرا اینجوری می‌کنه بیشتر اذیتمون می‌کنه راهکارش چیه بچه ها بنظرتون