سلام مامانا غزیز
وقتتون بخیرو خوشی.
اقا شما ب همسایه فضوول چطور برخورد میکنید ؟؟؟؟ماجرا ای جوری بود ک پدرو پسر باهام رفتن پارکینگ موتور و ی نگا بندازن ببینن چرا روشن نمیشه .. بعد پسرم بعد ی رب بهونه میگیره ک منو ببر خونه پیش مامان اونم آوردش پیش من بعد دوباره خودش رفته پایین .. ای پسره ی ریززززز گریه جیق زاری اصلا ی وضعی ک منم ببر پایین .؟؟؟ ای خدا خودت اومدی بعد دوباره میخوای بری .... الاو بلا باید ببری .... بردمش باز گریه با هیچی هیچی آروم نمیگرفت؟! آوردم دوباره داخل خونه ی نیم ساعتی گریه کرد مداام
بعد آقای طبقه بالا زنگیدن ب همسر من ک پسرت گریه میکنه بیا ببرش فکر کنم ممانش داره میزنتش
اون ی زره پوستو چهارتا استخونه گرفته زیر لگد ...؟؟؟
یاخدا یاخدا شوهرم اومده میبینه ک پسر تو بغل منه و منم دارم آرومش میکنم
حالا میگم من چی جواب طبقه بالا رو بدم چیزی نگم میترکم
بخدا ک دست رو بچم بلند نکردم اصلا تو بد تر از این وضیتم دس بش نزدم
چکار کنم دارم خفه میشم

۱۱ پاسخ

من بودم همون لحظه میرفتم سراغش میگفتم اول که من مادرم به تو مربوط نیست با بچه م چه رفتاری دازم تو دایه دلسوز تر از مادر نشو. دوما که تو زندکی کسی دخالت نکن. سوما که بازم من مادرم و از گل نازم تر به بچه م نمیگم پس بازم به تو مربوط نیست🤣

دیدیش بهش بگو من نارلحت شدم
کدوم مادری بچشو اینجوری که برای همسرم تعریف کردی میزنه بگو انقدر اذیتم کرد این حرف که نتونستم هضمش کنم اومدم گفتم بهتون

به نظر من اصلا خودتو ناراحت نکن اصلا بهش محل نده اون به هدفش نرسیده همسر شما حرف اونو باور نکرده با شمام دعوا نکرده اگه برعکس بود شما نباید صبر میکردی باید میزدی دهنش

بهش بگو اولا ب کسی مربوط نیست من با پسرم چطور رفتار کنم
دوم اینکه بگو آقای فضول خان مگه توی خونه دوربین داری
در ضمن بگو پینوکیو بپا دماغت نره توی چشم زنت

ببین من اینجور مواقع میذارم به وقتش ک ی اتفاق مشابه پیش بیاد و جوابشونو مثل خودشون بدم تا حالام اینکار رو کردم و دلم خنک شده

چ ادم بی ملاحظه🙄

بگو اگه همسرم باور میکرد میومد دعوا راه مینداخت تو میخواستی جواب بدی

شاید صدایی گل پسر یجوری بوده ک آگار داره کتک میخوره الان ما ی همسایه داریم نوزادی شبا ک بیدار میشه یجوری زجههه میزنه انگار زیر مشت و لگد ه بنظرم چیزی نگو فدات

چه ادم پررويي بوده

به نظرم شوهرت باید جوابشو بده

وااا چ بیمار بوده مرده لابد صدایی بچت اذیتش کرده گفته بزنگم اینو بگم ...والا چیزی ب ذهنم نمیرسه ...

سوال های مرتبط

مامان فربد و فرهام👶🏻👶🏻
دوقلوهای همسان مامان فربد و فرهام👶🏻👶🏻 دوقلوهای همسان ۲ سالگی
سلام مامانای گل خدا قوت
ی سوالی داشتم ازتون
اون مامانایی ک بچه همسن پسرای من دارن ممنون میشم جواب بدن
خانوما
قل دومم اقا فرهام
جدا از اینکه وحشتناااااک وابسته منه به حدی که من دارم تو آشپزخونه کار میکنم چون ی دره نیمه گذاشتیم که نیان اینور
وایمیسته دم در انقد منو صدا میکنه تا برم پیشش.خوابشم که بیاد وایمیسته سرشو میذاره رو در تا من برم.جدا از اون وحشتناک بهانه گیره.سر هر مساله ای نق میزنه.یعنی روانیم کرده.فربد اینجور نیست.ولی فرهام وای خدا دلم میخواد سرمو بکوبونم تو دیوار از دست بهانه گیریاش.مثلا ی نمونش دارم کانال عوض میکنم اصلا تی وی و نگاه نمیکنه گریه میکنه ک عوض نکنم.کولر خاموش میکنم میگه نگن روشن میکنم میگه نکن.دیوونم کرده.من میکم ما آدم بزرگا کمبود ویتامین ب باعث میشه اعصابمون ضعیف باشه.ممکنه فرهامم کمبود ویتامین داشته باشه ک انقد بی حوصله و بهانه گیره
مثلا الان داشت ی فیلم نشون میداد تم‌م شده داره گریه میکنه ک چرا تموم شده😭😭
خستم خیلی خستممممممم
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
باردار ک بودم شوهرم میگفت چون میترسم تو خواب بخورم ب شکمت ی تشک دیگ کنارم پهن کرد و رو اون میخابید البته با گوشی خوبی هاشم میگم تو حاملگی خیلی هوامو داشت کارای خونه و میکرد. بچه ک دنیا اومد دائم میگفت تو دوستش نداری تو نمیخایش چون سزارین بودم و نمیتونستم بابچه روزای اول ارتباط بگیرم از درد نمیتونستم قوربون صدقش بشم خودش خیلی خوشحال بود فک میکرد من بچه و نمیخام .رفتیم خونمون بچه و میزاشت وسط من کنارش خودش ی تشک کنار بچه میزاشت و اونجا میخابید تا ۷ ماه کنارم نخوابید ک چقدر اون اوایل ب حصورش احتیاج داشتم .بعد ۷ ماه با کلی بحث اومد کنارم خوابید تو اون ۷ ماه اصلا رابطه نداشتیم اگ یکی یا دوبار .الان ۲ سال و چند ماه میگذره بچم ب دنیا اومده ما هیچ وقتی برا هم نمیزاریم همه زندگیش شده بچش .از هم‌متنفر شدیم و ب زبون میاریم .میگه بچه نباید گریه کنه تحت هیچ شرایطی ب حرفش کن هرچی میگه موهامو میکشه میگ بزار بکشه ولی گریه نکنه .من اوایل افسردگی گرفته بودم چند باری بچم شیر می‌خورد گریم می‌گرفت میومد بچه و از سینم جدا میکرد میگفت نمیخام شیر تو رو بخوره مثل تو دیونه بشه .وقتی بچه گریه میکنه ب درو دیوار مشت محکم میکوبه و فحش میده .ی بار باسن بچم سوخت بردم بشورمش گریه میکرد اینقد اومد تو حموم مشت زد ب صندلی حمام بچم ک شکست.دائم میگ انشاالله بمیری صبح از خواب بیدار نشی .میگ بچمو روانی کردی .منو پیر کردی میگ ب قبر پدرو مادرت ریدم .من قبلا کار میکردم حالا همه وقتمو برا این دوتا میزارم دارم خفه میشم از حرفاش ی مدت میومد خونه حالت تهوع میگرفتم .دائم گوشی جلو دست بچم داره ک از گریه کردن بهتر بچم بچه آرومی ی وقتایی گریه میکنه ک خصلت همه بچه هاس .