۱۲ پاسخ

سلام آره من 10روزه گرفتمش البته باصبرزرد فرقی نمیکنه تلخکم تلخه ولی صبرزردیه بوی چندشی هم داره بچه بدش میاد یه روزاول یکم سخته بعدش دیگه عادت می‌کنه ولی خداروشکرغذاخوردنش عالی شده هیچی نمیخوردالان خودش میاد میگه به به

اره عزیزم من یه روزه گرفتمش

من یکدفه گرفتمش
چون غذاخورنبودهمش بهم میچسبید

من با رژ لب قرمز زدم دیگه نخور خیلی هم راحت گرفته شده ربطی ب روانش هم نداشت و نداره عزیز انشاالله موفق باشی بسلامتی بگیری

من با صبرزرد گلم روز اول فق یکم اذیت داره بعدش دیگ انقد خوب غذا میخوره

بله من گرفتم چند روزی باید هواست بهش باشه شکمش سیر باشه بهانه شیرو نگیره تلخک میزنی میاد سمتت زبون بزنه دیگه نمیخوره

من از این لاک های تلخ زدم به دفعه زبان زد دیگه نزد سه شب هم موقع خواب اذیت میکرد که راهش می‌بردم آروم میشد البته شیشه خور شد زیاد بهانه نگرفت

من خیلی از پیام های مامان ها رو چک کردم خیلیا با روش تدریجی گرفتن اما آخرش گفتن نشد و یک دفعه عمل کردیم
الان اگر سرچ کنی خودت متوجه میشی
من دخترم فقط وقت خواب شیر می‌خورد و خیلی وابسته بود و خیلی استرس داشتم
یک روز قطره تلخ زدم و یکم زردچوبه زدم گفتم اوف شده دید یکم ناز کرد دیگه نخورد
اصلا هم بهونه نگرفت اذیتم نکرد
الان گاهی میاد میگه جی جی نازی نازی
یکم ناز میکنه باز میره😄

عزیزم تلخک و چسب برق و این چیزا به روان بچه آسیب میزنه
تدریجی و با صبر پیش ببرش
ان شاءالله موفق میشی

بله من پسر بزرگم رو با صبر زرد یا همون تلخکامی گرفتم عالی بود

عزیزم شما خودتون باسوادیداین روش‌ها منسوخ شده الان باید کم کم بگیری من تدریجی بدون جنگ ودرگیری گرفتم هیچی هم نزدم به سینه هام هم سینه هام درد نکردن هم بچع زیاد اذیت نشد الانم راحت کنار اومده

سه روزاول

سوال های مرتبط

مامان 🐣علیسان جون💙 مامان 🐣علیسان جون💙 ۲ سالگی
مثل تموم عالم حال منم خرابه ...🥺😢
پروسه مهم ترک تدریجی شیر؛‌ پارت ۱
مامانا شما هم موقع ترک شیر دادن انقد احساساتی شدین؟ من دیشب با هررر اشک علیسان ، ده برابرش اشک ریختم البته بی صدا ، اشکام خود به خود مثل ابر بهاری سرازیر میشد .... دیروز از ۸ صبح شیر نخورد تاااا آخر شب، از۱۰-۱۱ صبح زدیم بیرون، بعدش ناهار خونه مادرشوهر تا اول شب ساعت۷ پیش شون بود ، دو تا خواهر شوهرا و دختر عمه علیسان سرگرمش کردن.... بعدش هم رفتیم دنبالش ، اصلا سراغ شیر نگرفت ، برگشتیم خونه مون علیسان با دختر خاله اش کلی بازی کرد و داداشمم اومد خونه مون، خلاصه دور مون شلوغ بود تا اینکه موقع خواب شب علیسان رسید و کلییی بهونه شیرو می گرفت....با ماشین یک ساعتی دور زدیم و کلی براش موزیکهای آرامش بخش، پخش کردم و کلی هم بچم گریه کرد که بغل می گرفتم و تسلی می دادمش...🥹🥲 تا اینکه باباش تو ماشین رو گررررم کرد و علیسان بالاخره خوابش برد و یکم دیگه دور دادیم تا خوابش سنگین بشه ، همون‌طور خواب بردیم خونه تا یک ساعتی خوابید ، بعدش تو خواب طلب شیر کرد که حس دلسوزی مادرانه من باعث شد یکم بهش تو خواب عمیق شیر دادم تا بیدار نشه ....