۷ پاسخ

بنظرم حق با شماست. شوهرت باید تحمل کنه بالاخره بچشه و وظیفشه که تحمل کنه

بنظر من درسته سرکار میرن و خسته میشن ماهم خونه بیکار نمیگردیم ک
موقع هایی ک میان باید کمک کنن
بچه سختی‌های خودشم داره
بیشتر باید از شیرین بودنشون لذت ببریم چون دگ هیچوقت ب این سن برنمیگردن

اوه یا ابالفضل تا ساعت 2 ک چیزی نی شوهر من 1 ظهر میره تا 12 و نیم شب یا صبح فرداش فقط وقتی از ظهر میره تا فردا خستس ولی بچه تا بیدار میشه انقد نازش میده ب من غر میزنه کلا اخلاقش با غره مریض بشه ک بدتر ناز داره ولی بچه عشقشه

عزیزم کار ما سخت تر از مردا هست ولی خوب هرکسی یه سطح صبر و بردباری داره
به نظرم وقتایی ک میبینی خیلی خسته هست تو تحمل کن و شرایط استراحت رو براش فراهم کن وقتایی که حوصله داره ازش کمک بگیر

صددر صد حق بازنه بچه داری کار خونه آشپزی صبح تا شب گریه و نق نق بچه و مریضیاش مردا واقعا درک ندارن ی کار بیرون چیه مگه منم ۹سال کار کردم چرخکاره کفاشی بودم واقعا بیرون هیچ خستگی ندارن بگو بخندشون هواست میان خونه خستگی و نالشونو میاررن

حق با شما
چون هنوز بچه داری نکرده ک بفهمه چقد سخت تر از کار بیرونه و همین چند ساعت هم به قول خودتون غر میزنه چه برسه بخواد جای شما باشه

خوب ببین شوهرت دوشیفت تقریبا سرکار میره
ومن چون خودم شاغلم درک می کنم چقدر خسته کنندست
ولی درکل بعضیا می تونن مدیریت کنن خستگی شونو بعضیا نه توانایی شو ندارن
حالا شما اگه می تونی کع خوب سعی کن وقتایی که خونس بیشتر شرایط استراحتشو فراهم کنی
یا وقتایی بچرو بهش بسپاری که تعطیل باشه و خسته نباشع

سوال های مرتبط

مامان شكلات مامان شكلات ۱۲ ماهگی
مامانا میخوام بمیرم کاش بمیرم شبمپ صبح نکنم الهی خدایا من چ گناهی کردم ک این بچه نصیبم شده خدایا من طاقت این همه زجر و بدبختی ندارم کاش بچه بود!!!کاش اسمش نیمشه گذاشت بچه میشه گذاشت روانی بخد بچه من چیزی از روانی کم نداره شاید خیلیا بهشون بربخوره که با یه بچه اینجوری رفتار کرد؟اما ی بار فقط ی بار بیا خونه ما میدونی قضیه چیه و چ خبره ؟این بچه از خواب ک بیدار شد تا وقتی می‌خواد بخوابه ی بند ی تیکه داره نق میزنه و گریه میکنه و از سرکول من پ هرکی ک تو خونه باشه بالا میره تو اصلا نمیدونی دردش چیه میخوای بزنی ک بمیره
یچیزی هم بهتون بگم؟من هزار تا بچه دیدم بچه های مختلف چون بچه ها رو بشدت دوست داشتم(توجه کنید:دوست داشتماااا الان اصلا از بچه متنفرم)بچه عای زیادی میدیم همشون ساعت ها مدت ها ختی ی روز پیشم بودن.اما من هیچ بچه ای ب بدبختی و زندگی حروم کن بچه خودم ندیدم ندیدم فکر نمیکنم باشه میخوام از بدی هاش بنویسم تومار میشه نمیشه اصلا(تو میخوای سوار ماشین شی مسافت ۱۵ دقیقه ای از همون اول گریه میکنه نفسش تموم میکنه از سر کولت بالا میره تا ب مقصد رسیدی ب مقصد هم ک رسیدی تا وقتی بغلته میخوای بری داخل خونه طرف هیچی نمیگه همین ک نشستی گریه زاری و نق نق و فضولی و بدجنسی شروع میشه و میخوام بمیرم حاضرم بچمو ب یکی بدم حتی حاضرم هرکاری کنم این بچه خوب شه .دیگه خسته شدم؟مسی میدونه؟کسی نمیدونه چون هیچ بنی بشر منو درک نیکنه امیدوارم هیچ وقت درک نکنه بدترین درد دچارش شدم