سلام مامانا دلم خیلی گرفته یکی بیاد حرف بزنیم از دست مامانم خیلی دلم گرفت نشستم گریه میکنم چند ماه بچه کوچیک دارم بچم شیر نمی خورد یکسره گریه میکرد غذا نمی خورد با یک بچه ی مدرسه ایی و شوهر وسواس یعنی سرویس شدم تو این چند ماه کم واردم بیشتر شبا تا صبح بالاسر دخترم گریه میکنم ک شیر نمی خوره بعد مادر تو این چند وقت یک بارم نیومد کمک وقتی هم میرم خونش انگار طلب کاره ازم یک جوری حرف میزنه چند روز پیش رفتم خونش تا وارد خونه شدم میگه باز اومدی با بچه هات تازه خونه رو تمیز کرده بودم باز اومدی ک بچه ها بهم بریزن برام کار درست کنی من هیچی نگفتم ولی دلم شکست امروز دوباره رفتم برداشته میگه همه میگن چرا دخترت تو خونه بیکاره نمیاد کمکت کنه کارا خونه تو بکنه میگم من بچه کوچیک دارم دست تنها بچه ایی ک با سرنگ شیرش میدم بزرگش کردم تو یک بارم کمکم نیومدی الان چه توقعی داری من حتی وقت نمی کنم هفته ایی یک بار برم حموم کسی نیست بچمو نگه داره تو هنوز از من توقع کار داری میگه برو تا مادرشوهرت نگه داره چون میدونه اون برای من هیچ کاری نمیکنه هی بهم تیکه میندازه واقعا دلم شکسته حالم بده

۸ پاسخ

خب نرو خونشون هرچی دم دست باشی قدرت کمتره محلش نزار والا مادر پدرت هست که هست اولاد هم یه حق هایی داره صبوری کن تحمل کن خودتو جمع و جور کن ازخدا کمک بخواه نه از بنده خدا

وااا
بیکاری توهم میری خونش چیکار داری
بچسپ ب خونه و بچه ها و شوهرت حرص الکی هم نخور
از قدیم گفتن برا کسی بمیر ک برات تب کنه
دوست نداره بری توهم نرو هرکی میخواد باشه
وقتی دوره زمونه ای شده ک مادر ب بچش رحم نداره توهم توقعت رو کم کن
دنیا جای بدی شده🥺💔

چقدر همدردیم ولی مامان من اینجوری نیست مهربوته ولی راهمون دوره نمیتونه بیاد بخدا منم باسرنگ شیر میدم دخترم غذا نمیخوره شیرم باسرنگ میخوره خیلی داغونم

چخبرشونه مادرا 😕
منم دلم خونه چند روز پیش مامانم کادو تولد دخترمو میخواست بده با منت منم ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم همسرم گفت کسی که بخواد ناراحتت کنه رو نمیخوام باهاش حرف بزنی اخه هر سری تماس گرفتیم بین منو همسرم یه دعوای شدید شده منم دیگه زنگ نمیزنم
زاستی یادم رفت بگم اونا تهران زندگی میکنن من مشهد

حق داری بخدا واقعا این مادره . خدا جای حق نشسته انشالله بچه هات بزرگ میشن کمک دستت میشن توام خونه مادرت نرو معلومه وسواس هست بزار منتت رو بکشه برا دیدن نوه هاش

اشکالی نداره بزار دعوتت کنن بعد برو خونه مامانت اینجوری دیگه نمیگه باز با بچه هات اومدی

ای وا مامان خودت اینارو میگه 😂😂اشکال نداره عزیزم درکت میکنم بادوتا بچه ادم واس خودش وقت نمیکنه چ برسه بره ی جا دیگه کار کنه

خب عزیزم حق داری ولی چه میشه کرد به این فکر کن که این روزا میگذره غذا بیشتر بدی نمیشه شیر زیاد ندی تو خاب شیر بده

سوال های مرتبط

مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۹ ماهگی
ببینید حق دارم دخترم شب ها با جیغ بیدار میشه تا ۴ ساعت بیداره،همش گریه راه میبرم نمیخوابه،حالا شوهرم هر شب نیم ساعت بغل میکرد بعد میگفت کمرم درد میکنه میخوابید ،هم دندون درمیاره هم سرما خورده،روز ها هم نق نمیتونم غذا درست کنم استراحت کنم یا خونه تمییز کنم حالا مامانم دختر اولم چند روز پیش برو گفت دخترت سرما خورده بهانه تو رو میگیره،گفتم باشه میام میبرم،بعد یک دفعه فکر کردم دو تا بچه چه جوری نگه دارم با شرایط اولی ،گفتم من میام اون جا مامانم گفت شام درست میکنم شب بخواب بچه هات یکم سالم بشن بعد برو،حالا شوهرم تو ماشین همش جروبحث چرا میری،من خودم کمکم ،گفتم تو در حد نیم ساعت بغل هست دو تا بچه کارهای خونه ناهار و شام برام خیلی سخته گفت تا کی مامانت میخواد بچه ببره خونشون با اون بیاد این جا شب بمونه کمکت کنه خودت انجام بده گفتم ناراحتی نداره به مامانت بگو یک ساعت کوچیکه هر روز نگه داره من به کارهام برسم،چه طور بچه خواهرت نگه میداره، گفت دیگه چی مگه حمال تو هستن،اخه خانواده شوهرم دوست ندارن مادرم کمکم کنه هم خودشون کمک نمیدن هم شوهرم یاد میدن نزاره،شوهرم یه عالمه فحش رکیک داد اشکم درآورد به پدرومادرم فحش داد گفتم یکم تحمل کن چی میشه من دارم داغون میشم این بچه همیشه دندون درنمیاره،اولی همیشه نق نمیزنه تموم میشه،چند تا مشت زد تو کتفم،با گریه اومدم خونه بابام خودش هم نیومد تو مامان و بابام گفتن دیگه نرو اعصابشون خورد شد حالا میخوام دیگه چند وقت زنگ نزنم این جا بمونم دارم پیر میشم تموم بدنم درد میکنه دختر مو انقدر راه بردم ولی باز درک نداره هم میخواد ناهار و شام باشه هم میخواد به خودم برسم هم بچه ها برسم،دختر اولیم بیشفعاله تحت درمانه
مامان دخترکم مامان دخترکم ۱۲ ماهگی
خانوما یه سوال
به بچه دوم فکر میکنید؟؟؟؟
من فکر میکنم تا ۱۰ سال دیگه هم دومی و نیارم
خیلی اذیت شدم سر دخترم !!!
از خانواده ام دورم همه چیز بچه گردن خودمه ب هیچ وجه کمکی ندارم تا حموم بخام برم با بدبختی میرم دخترمم خیلی وابسته مه ..از همه چیز زندگی عقب موندم قبلاً میرفتم کلاس های مختلف الان دیگه هیچی
از وقتی دخترم دنیا اومده آرایشگاه فقط دو بار رفتم مجبورم خودم صورتمو اصلاح کنم دوست دارم موهامو رنگ بزارم ولی نمیتونم دخترم پیش کسی نمی‌مونه حتی باباش💔💔
چند وقته میخام برم لباس بخرم نتونستم میخام برم بگردم لباسی ک دوست دارم و پیدا کنم با بچه نمیشه یکم بیشتر طول می‌کشه شروع می‌کنه نق زدن
الان چند وقته میخایم بریم گردش و تفریح نمی‌تونیم کلا خونه نشین شدم 🥲🥲
یه اخلاق مزخرفی هم دارم ک خیلی حساسم رو بچه میگم اصلا نباید گریه کنه و اذیت کنه
ولی خب خدایی دخترم اذیت کاره هنوزم ک ۱۰ ماهشه دیگه شب ها تا صبح ۲۰ بار بیدار میشه و گریه می‌کنه 💔
واقعا نمیتونم ب بچه دوم فکر کنم همسرمم میگه تا چند ساللل دیگه بچه نمیخام
ولی باز دلم واسه تنهایی دخترم میسوزه واااای من چه غلطی کنم واقعاااااا
مامان شيطونك مامان شيطونك ۱۴ ماهگی
بچه ها خیلی دلم گرفته
همش تو خونه با بچه تنهام. درسته عزیز و شیرینه برام، ولی انگار کم آوردم.
جایی هم که زندگی میکنم خیابوناش شیب داره، هم پله داره، نمیتونم برم کالسکه سواری.
ولی شوهرم میره سرکار. خب روحیه ش عوض میشه، میاد خونه هم خسته ست، باز تا اخر شب من با بچه سروکله میزنم.
منم قبلا سرکار میرفتم، دوست دارم بیرون خونه باشم، ولی نمیشه.
مسافرت زیاد میریم، تازه ۲ هفته ست برگشتیم، این هفته هم میخایم بریم باز. ولی!!!! خب تو مسافرت هم من بچه دارم!!!!! فرقی به حال من نداره! درسته حس و حالم عوض میشه ولی سخت تره. چون تو خونه هرچند یکنواخت، ولی یه روتینی برای خودم دارم. مسافرت سخت تر هم هست! تازه برمیگردی خونه خاک داره باید همه جارو مرتب هم بکنی…
بخدا که سرکار آدم خسته نمیشه، تو خونه سخت تره.
شوهرمم خیلی مهربونه ولی متوجه توضیحات من نمیشه که تو خونه با بچه چقد بیشتر خسته میشم.
درکنار این خستگی ها فشرده زبان هم میخونم، شب که بچه میخابه با خستگی زیاد تازه میشبنم سر درس. اونم چون خودم دارم خوداموز میخونم برام استرس میاره.
خلاصه خیلی دپسرده شدم😞
مامان آرتین ودوقلو ها مامان آرتین ودوقلو ها ۱۵ ماهگی
خانوما کمک من چیکار کنم آرتین یه مدته میگه برم بیرون اینجا بچه هاشون میان تو کوچه بازی میکنن حرف های زشت میزنم و کارای زشت انجام میدن مثلاً یکیش به آرتین گفته بود شلوارتو دربیار تا سوزنت بزنم
آرتین خیلی بهونه میگیره و گریه می‌کنه که برم بیرون هر اسباب بازی هم ک فکر کنید آرتین داره انواع دوچرخه سه چرخه چهار چرخه ترامبولین
کل خونه رو من کردم برا آرتین شهر بازی ک سرگرم باشه و بیرون نره
ولی ول کن نیست امروز آنقدر گریه کرده جیغ زده کدخدا میدونع هزار حرف به همسایه و بچه هاشو زدم ک نیاین صدای آرتین نزنید همین امروز رفت ماشین نزدیک بود بزنه بهش😭😭من کم آوردم
برا بچه ها پرستار گرفتم بیشتر گیر ارتینه بازی می‌کنه باهاش ولی آرتین کوتاه نمیاد میگه برم بیرون
از اون مادرا هم نیستم ک کلا حبسش کنم تو خونه پارک میبریمش بیرون میبریمش
روزی هم یک ساعت خودم میبرم بیرون دوچرخه بازی کنه با دوتا بچه کوچیک ولی میگه از صبح برم تا شب تو کوچه😭توروخدا بگین من چیکار کنم دیگه