بچه ها خیلی دلم گرفته
همش تو خونه با بچه تنهام. درسته عزیز و شیرینه برام، ولی انگار کم آوردم.
جایی هم که زندگی میکنم خیابوناش شیب داره، هم پله داره، نمیتونم برم کالسکه سواری.
ولی شوهرم میره سرکار. خب روحیه ش عوض میشه، میاد خونه هم خسته ست، باز تا اخر شب من با بچه سروکله میزنم.
منم قبلا سرکار میرفتم، دوست دارم بیرون خونه باشم، ولی نمیشه.
مسافرت زیاد میریم، تازه ۲ هفته ست برگشتیم، این هفته هم میخایم بریم باز. ولی!!!! خب تو مسافرت هم من بچه دارم!!!!! فرقی به حال من نداره! درسته حس و حالم عوض میشه ولی سخت تره. چون تو خونه هرچند یکنواخت، ولی یه روتینی برای خودم دارم. مسافرت سخت تر هم هست! تازه برمیگردی خونه خاک داره باید همه جارو مرتب هم بکنی…
بخدا که سرکار آدم خسته نمیشه، تو خونه سخت تره.
شوهرمم خیلی مهربونه ولی متوجه توضیحات من نمیشه که تو خونه با بچه چقد بیشتر خسته میشم.
درکنار این خستگی ها فشرده زبان هم میخونم، شب که بچه میخابه با خستگی زیاد تازه میشبنم سر درس. اونم چون خودم دارم خوداموز میخونم برام استرس میاره.
خلاصه خیلی دپسرده شدم😞

۷ پاسخ

عینننننن منییییی
با این تفاوت که ما مسافرت نمی‌رسم
منم نزدیک 9سال سرکار رفتم
الان یکساله که خونه نشین شدم
خیلی برام سخته
کسی رو هم نداریم رفت و آمد کنیم حال و هوای آدم عوض بشه
من که روزا رو می‌شمارم دو سالش بشه بتونم بزارم مهدکودک برم سر کار
کارای خونه طاقت فرساست
کار بیرون خیلی خیلی بهتر از کار خونه س
درکت میکنم عزیزم
تو تنها نیستی

همتون خوبین من مسافرت نمیرم مادر پدرم ندارن

منم از خانواده خودمو، شوهرم دوریم، هیشکی تواین شهر ندارم از صبح تا شب که شوهرم بیاد. با دوتا بچه تو خونه تنهایم ولی با ماشین یه وقتای پارک میریم الان که گرمه همش تو خونه. کارای خونه تمومی ندارن با اینکه هیشکی هم خونمون نمیاد ولی هر روز باید تمیزش کنم وگرنه نمیشه پا گذاشت

عزیزم الهی شکر بازم با مسافرت و رفت و آمد یکم حال و هوات عوض میشه .. من چی بگم جانم ؟
شهر غریب
شهر کوچیکه همه همدیگرو میشناسن هیچ جا نمیتونم برم چون همش دنبال نقطه ضعفن ... هییییچ آشنایی نداریم که رفت و آمد کنم .. بازار کوچیک داره که ۲تا قدم میری تموم شده ‌. صبح تا شب با پسرم تو خونه ام . فوقش میرم خونه مادرشوهرم که اونجا نگم برات!
مسافرت هم سالی یکبار

منم مثل توام با این تفاوت که مادرم شهر دیگس. خانواده شوهرمم زیاد درک ندارن بیان میریزن میپاشن میرن. مادرشوهرمم اصلا اهل کمک کردن نیست و کاری نیست کلا... درسمم اخراش بود که پسرمو حامله شدم و دفاعم موند و نمیتونم وقت بذارم مقالمو تکمیل کنم اما پیامتو دیدم گفتم ای ول به این اراده. الان بهترین فرصته تو زبانتو تقویت کنی و بعدا بگی تو اون دوران این کارو کردم. منم باید صبحا زود پاشم مقالمو هر روز یه ذره حلو ببرم تا تموم شه. تنها کاری که مفیده همینه. این دوران خیلی سربع میگذره و فقط باید ازش لذت برد. بعدا سرکارم میریم. تمام حرفاتم قبول دارم ادم با بچه جایی جز خونه خسته تر میشه چون ببشتر باید مراقبش باشی. ولی اینو بدون خیلی سریعرقراره بگذره و بعدا دلت تنگ شه برا بچت. عصرا با شوهرت با ماشین برین دور بزنین و بچه رو پارک ببرین که خسته بشه یکم. شب راحت بخوابه

منم همینم تنهام روز تا شب فقط با بچه سروکله میزنیم
گاهی اوقات میرم خونه بابا مامانم
الانم هوا گرمه خیلی نمیشه رفت بیرون تازه بیرون هم بری ممکنه بچه اذیت کنه

منم همینم ک میگی ولی عصرا میرم خونه مامانم اکثرا

سوال های مرتبط