۸ پاسخ

بچه اول ارامشو از شما میگیره بعد از باباش هیچی و هیچکس برات مهم نباشه حداقل تا یمدت فقط بچه رو ببین بازی محبت صبوری کوتاه اومدن نادیده گرفتن کارای بد،آغوش به موقع
اینارو پیش ببر خوب میشه
پیش هیچکس ازش بدگویی نکن هرکی هم چیزی گفت بگو بچس عقل مارو ک نداره
خداییش ببین چندسالشه خودت چندسالته چه توقعی داری ازش انقدر ادم عصبی بشه از بچه ای ک ن دنیا رو دیده ن تجربه ای داره چیزی جز محبت و بازی نمیخواد

همین حرف دیگران حالتو بدترمیکنه
من پسرم یمدت واقعا کلافه شده بودم همشم میشستم میگفتم اینطوری میکنع اونطوری میکنه همه مخصوصا مامانم هی میگفت پیش فعاله فلانه من حالم بدترمیشد دعواش میکردم اونم بدتر میشد باز
این چرخه هی ادامه داشت از وقتی فهمید حرفارو مخمه رابطمم با مامانم قطع کردم حالم کلا خوب شد و خیلی هم تاثیرداشت روی پسرم چون حرفای اون نسبت به اذیتای پسرم منو عصبی تر میکرد من فکرمیکردم واقعا ایراد از بچس بعد الان فهمیدم بخاطر اینکه خودمم کلافه و عصبی بودم از دستش این بدتر و بدتر میشد
یادت باشه حال تو روی اون اثرمیزاره و اونو بیقرار تر میکنه

خب نخوابه مگه چي ميشه؟
بچه وقتي همه ي اوقات بهانه گيره
يعني داري وقت با كيفيت براش كم ميذاري
وقتي كه فقط بازي اي كه اون انتخاب ميكنه انجام بشه و بازي اي باشه كه عاشقش باشه و در حين بازي بهش خوش بگذره
روزي ١ ساعت تا يكماه هر روز بدون وقفه انجام بده تا تاثيرش ببينه
در حين بازي نبايد هيچ آموزشي بدي و حواست جاي ديگه باشه
مثلا حتي حواست به غذاي روي اجاقت هم نباشه
فقط و فقط بچه بشو و يكساعت با بچت در روز خوش باش و بخندين
پارك هم ببرش هر روز يا يه روز در ميون يا هر وقت ميتوني

این روزا رو گذروندم خیلی سخته😞

ببین یه توصیه🤣🤣عصبی میشی حداقل بزنش ولی پرتش نکن رو جایی مغزش تکون میخوره

علت بهانه رو پیدا کن شاید دندون درد داره یا سرماخوردگی داره پسر من موقع مریض شدن یا بی حوصلگی بهانه میگیره منم سعی میکنم فقط بازی کنم تازگی باهم کاردستی درست میکنیم خوشش میاد وقت بزار

منم دیروزچندتازدم درباسنش انقدردادزدم صدام گرفت تنگ ماهیم 500پولش بودشکست تخم مرغ شکست مهمون داشتی هی گریه اذیت اخرشب باقرص اعصاب خابیدم

ای بابا میتونه حرف بزنه

سوال های مرتبط

مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
واقعا نمیدونم از دست پسرم چیکار کنم همش با گریه و جیغ میخواد ب خواسته ش برسه مثلا امروز تازه از خونه بازی اومده نمیذاره لباساشو دربیارم هرچی گولش میزنم جیغ ک من میخوام برم درو باز کردم میگم بابا نیس رفت، لباس منو کشید طرف در بیرون بیا بریم هی گفتم لباس بیرون تنم نیس بابا هم که نیست دوباره برا دفعه سوم‌و چهارمش در طول روز. اینقدر گریه کرد منم هی تحمل کردم اخرش دیگ جیغ و دادم بلند شد یعنی مثل دیوونه ها شده بودم کردم.خودمو بچه همه رو سرزنش کردم. نیم ساعت گریه کردم از دستش اخر ازش معذرت خواهی کردم ک دعواش کردم.فقط یکساعت رفتم حموم ظهری،صدای جیغ جیغ هاش میومد یعنی نیم ساعتم استراحت و ارامش ندارم یعنی هر روز همینه ها به بهانه های مختلف
نمیدونم چ غلطی بکنم با این بچه ی شیطون و لجباز با اعصاب داغون خودم که ذره ذره دارم نابود میشم.
احساس میکنم نمیتونم تربیتش کنم ن ازم حرف شنوی داره همش باهام لجبازی داره ی دمپایی پام میکنم جیغ میزنه چرا پات کردی شروع میکنه جیغ و داد گریه چرا صندلی رو جابجا کردی گریه های شدیدا..
حتی نمیتونم از پوشک بگیرمش
نمیدونم واقعا همه ی مادرا اینجورین یا فقط منم