۹ پاسخ

منم دقیقا مثل تو فقط من برعکس اینجا ک پسرم از خوای بیدار نمیشه

منکه از روز ۹ روزی تنهام و هیچی بلد نبودم و با کلی استرس تنها شدم ولی خداروشکر از پسش بر اومدم

من بعد ۲ماه اومدم خونم چون پسرم رفلاکس و کولیک شدید داشت خیلی سخت بود تنهایی نگهداریش همش گریه میکرد اما وقتی رفتم دو س روز سخت بود اما دیگ دستم اومد چکار باید بکنم

من از ۱۴ روزگی تنهام .یه دختر دوسال و نیمه هم دارم .داداشم و شوهرمم میرن سرکارباید غذا درست کنم ببرن ‌.خداروشکر کن تومیتونی .من سره بچه اولمم بعد ۱۰ روز خودم تنها بودم .سزارینی هم هستم

من سر 10روز دگه مامانم رفت انقدر گریه کردم میترسیدم به بچم ناخودآگاه اسیبی بزنم شیرمیدادم میپرید گلوش میترسیدم. و......واین چهار ماه من با استرس گذشت این حال تورو من بعد چهار ماه هنوزم دارم دوست دارم تا بچم بزرگ بشه یکی کنارم باشه همسرم یا مامانم

عزیزم باید خودت شروع کنی به بزرگ کردن بچه ملوست همه تونستن تو هم میتونی قبول دارم سخته ولی لذت بخش هم هست .باید به شوهرت برسی اونم کمکت میکنه .شک نکن تو میتونی 😊

من بعد ۳۰ روز اومدم خونه خودم همینجور بودم همش فکر میکردم نمیتونم ولی خداروشکر قلقش اومد دستم و تنهایی از پسش براومدم تا دو روز اول طبیعیه بعد دیگع به همه چی عادت میکنی

خوش ب حالت یکی هست مراقبت باشه
بغض کردم با پیامت
با بخیم از روز اول دولا راس شدم همه کار کردم....هعی

من چی از ۵ روزگی تنهام

سوال های مرتبط