دوستان سلام. امروز صبح بدترین استرس دوران عمرم رو گذروندم. صبح ساعت نه که دخترم از خواب بیدار شد پی پی کرده بود رفتم شستمش وقتی روی دستم بود که میخواستم بزارم سرجاش تا خشکش کنم و مجدد پمپرس کنم یهو دیدم سلینا بی حاله چشاش داره میبنده، لباش سفید دست و پاش سخ رنگ صورتش همچون برف و یخی و رنگ پریده، هر چی صداش میکردم توجه نداشت اصلا گیج بود.... هزار بار خدا رو صدا کردم نمیدونستم باید چیکار کنم تا اینکه خوابوندمش و دست و پاش مالش دادم و یکم شیر بهش دادم توی همون بی حالی.. دیدم بهتر شد، از استرس باباش رو نمیدونم چجوری از سرکار کشوندم خونه.... 🥺😔😔😔😔خدا برا هیچکس این مدلی نخواد ولی من واقعا مرگ رو یه لحظه تحربه کردم از استرس.... الان با خوذم میگم یعنی بچم قندخونش افتاده یود.. چی شده بود که اینجور شد😔😔😔😔خدا نصیب هیچ کس نکنع این چیزا... صدقه دادم تا رفع بلا شه... 😔

عکس دخترت وضعیت نذار اصلا یا عکس خودت

حالا تو اینو میگی منم دیشب دخترم خواب بود یه دفه تو خواب گریه شدید کرد منم همراش اشک می‌ریختم از اون گریه ها که کبود و قرمز میشن غش میکنن
بعدش که آروم شد سفید مث گچ شده بود خیلیییییی ترسیدم قرآن بالا سرش گذاشتم
اسفند باید دود کنم یکی دو تا که حسود نیس دور برم والله ما کاری به مردم نداریم اونا کار دارن

خدا رو شکر که چیزی نشده.احتمالا قندش افت کرده بوده.منم یک بار دخترم اینجوری شد بردم شستمش بعد که آوردم دیدم نفسش بند اومده نگو رو دستم که نگه داشتم تو روشویی سرویس بشورمش زیادی به شکمش فشار آورده بودم.کم مونده بود هوار بکشم.اه...چند بار تکونش دادم نفس کشید بعد گریه کرد.😓😓

شاید شستی دستت و بد گرفتی راه نفسش بسته شده

کار خوبی کردی اسفندم کن