سلام خانوما
ساعت ۹:۳٠ پسرم برای شیر بیدار شد، بهش شیر دادم، چون دیشب دیر خوابیدم انقدر خودمم خوابم میومد که ناونستم بذاارمش رو تخت خودش، با همون حالت خوابآلودگی گذاشتم روی تخت خودمون، به حالته عمودی که خودمون روی تخت میخوابیم نه، افقی گذاشتم که سرش تقریبا یه وجب با لبه ی تخت فاصلش بود، خودمم یهو بیهوش شدم
ساعت ۱٠:۳٠ چند تا نق زد برای شیر همین که چشممو باز کردم دیدم از تخت افتاد پایین
با سر از پشت افتاد بعد روی زمین یه غلت زد، انقدر ترسیدم مه جیغ کشیدم بلندش، کردم شیر بالا آورد
انقدر که دست و پامو گم کرده بودم و خودشم گریه میکرد بهش شیر دادم دوبار اونم بالا آورد
زنگ زدم اورژانس گفتن نباید حتی یه قطره هم شیر بخوره، و من از شدت استرس دستام میلرزید که چ غلطی کردم
نیرو فرستادن، دید سرش زخم نیست باهاشم حرف زد پسرم لبخند زد گفت خداروشکر علائمش طبیعیه ولی تگر میخواید ببرید بیمارستان تحت نظر باشه
موندم چیکار کنم، شما چی میگید؟

۹ پاسخ

ببربیمارستان حتمااخه بالااورده خوب نیست ببرخیالت راحت باشه هنوزسنی نداره خطرناک تره

عزیزم حتما ببر بیمارستان الان بزار‌ چک بشه خیالت راحت بشه

ببرش متخصص ببینه اصلا پشت گوش ننداز

ببر بیمارستان

ببری خاطر خودت جمع میشه. وگرنه با هرچیز کوچیکی هی میخای استرس بگیری نکنه از ضربه هستش.... عکس میگیرن یا خیلی دکتر محتاتی باشه بستری میکنه تا غروب تحت نظر باشه

ببر دکتر اطفال چکاپ بشه خیالت راحت بشه

اگه بالا اوردنش مکرر باشه خطرناکه بهتره ببری متخصص، یا بیمارستان

چون بالا اورده ببری بهتره خاطرجمع میشی

خواهر من یک ماهه بود از دست بابام افتاد بیمارستان نبر متخصص اطفال ببر چکش کنه نگران نباش چیزی نشده ولی اگه خیلی خوابالو بود حالت تهوع داش ببررش بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان ماهلین👼🌙 مامان ماهلین👼🌙 ۵ ماهگی
دیشب برای اولین بار ماهلین ساعت ۱۱خوابید ذوق کردم که زود خوابیده منم می‌خوابم یکم استراحت میکنم درد پریودی و حال روحی بد کلافم کرده بود
ازساعت ۱۲شروه کرد تند تند بیدار شدن و گریه کردن غلت میزد به روی شکم که همیشه روی شکم میخوابه اما گریه میکرد و بیدار می‌شد
بهش شیر دادم تا ساعت ۲گریه هاش بیشتر شد فهمیدم انگار شیرم کم شده و سی نمیشه براش شیرخشک درست کردم اما اصلا نخورد انگار لج کرده بود
کامل بیدار شد گذاشتمش روی پام چشماش بسته بود اما گریه میکرد
گذاشتمش زمین و شوهرمو بیدار کردم که بیا پیشش تا من یکم استراحت کنم رفتم پایین تخت و کلی گریه کردم بخاطر ضعیف بودم،بخاطر کم بودن شیرم که بچم سیر نمیشه،بخاطر بد حرف زدن با دخترم که کلافم کرده بود و نمیخوابید و شیر نمی‌خورد
چقدر من مادر بدیم
بعد یربع خوابوندمش اما باز توخواب گریه میکرد و باز می‌خوابید بازبیدارمیشد حس کردم شاید پاهاش درد می‌کنه آخه تازه ۳روزه واکسن ۴ماهگیشو زده و جای واکسنش سفت شده بهش استامینوفن دادم و ۲ساعتی خوابید و باز گریه بخاطر شیر.
بهش شیر دادم خوابید اما ساعت ۸بیدارشد و الآنم خوابیده
خیلی شب بدی بود نفهمیدم چش بود
اما خداروشکر گذشت
هنوزم عذاب وجدان دارم که چرا بد باهاش حرف زدم
چقدر پشیمون شدم از بچه دار شدنم که من بچه نمی‌خواستم و شوهرم بچه میخواست
هیییی😓😪🥴😮‍💨
چی بگم ...!؟