سوال های مرتبط

مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان محمدصدرا مامان محمدصدرا ۵ ماهگی
تجربه زایمان من

من زایمان دومم بود زایمان اولم طبیعی با بی حسی بود و فوق العاده عالی و لذت بخش بود تنها مشکلش سردرد و کمردرد بعد زایمان که بخاطر بی حسی بود

زایمان دومم خودم خیلی دوست داشتم طبیعی باشه از 36 هفته کپسول گل مغربی می‌خوردم و از 37 هفته شیاف استفاده می کردم پیاده روی کم و بیش داشتم رابطه و دوش آب گرم و...
چون مسمومیت بارداری داشتم دکتر میخواست زودتر زایمان کنم بهم تایم داد که اگه تا 39 هفته زایمان نکردم خودم برم بیمارستان بستری بشم
از شانس من هفته آخر پام در رفت بخاطر همون پیاده روی نمیتونستم زیاد برم پاهامم خیلی ورم داشت
خلاصه 39 هفته شدم اما صبح نرفتم بیمارستان عصری رفتم معاینه شدم که گفت یک سانت دهانه رحم بازه برای 39 هفته و دو روز نامه بستری داد
رفتم بستری شدم دکتر گفت اول با قرص واژینال شروع کنن که دهانه رحمم نرم بشه داخل واژنم قرص گذاشتن و ماما تلاش کرد دهانه رحمم یکم بکشه پایین خیلی بالا بود این درد داشت برام
تا ظهر منتظر موندم نه دردی بود نه چیزی ساعت 12 اومدن سرم فشار رو بهم زدن همچنان درد نداشتم ساعت 3 یکم درد های کم شروع شد دیگه بهم توپ دادن و شروع کردم به ورزش با توپ همه چی اوکی بود خودمم با دردام اوکی بودم می‌گرفت ول میکرد
مامان پرواز مامان پرواز ۴ ماهگی
پارت ۳
دیگه تایم گرفتم هر ۴دقیقه یکبار انقباض داشتم تا ساعت ۱۲ صبر کردم چون اصلا فکرش هم نمی کردم این درد زایمان باشه
(آخه همه میگفتن هنوز شکمت خیلی بالایه ،بچه نیومده تو لگن ، ۴۱ هفته پر می کنی و... از این دسته حرف های نا امید کننده )
ساعت ۱ظهر بود رسیدم بیمارستان معاینه ام کردن وگفتن ۳سانت دهانه رحم ات باز شده😳
و منی که اصلا انتظار نداشتم
ازم آن اس تی هم گرفتن اما انقباضی ثبت نشد گفتند برو یه چیز شیرین بخور دوساعت دیگه بیا
دیگه رفتم نهار و آبمیوه خوردم ساعت ۴نیم برگشتم بیمارستان
دوباره معاینه و آن اس تی
این دفعه شده بودم ۵سانت اما دردم همچنان خیلی قابل تحمل بود و تغییری در دفعات انقباضم نداشتم و ماما گفت که سر بچه خیلی اومده پایین
دیگه ماما بیمارستان مهر با دکترم تماس گرفت و بستری شدم حدودا ساعت ۵نیم شده بود با ۵سانت دهانه رحم باز
یک ساعتی دراز کشیده بودم هم چنان انقباض داشتم اما شدید تر و بیشتر
چون اپیدورال می خواستم اومدن برام دوز اول تزریق کردن (ساعت ۶با دهانه رحم ۶سانت )
دیگه واقعا دردی حس نمی کردم شکمم دست می زدم موقع انقباض صفت می شد اما من دردی نداشتم
شیفت ماما عوض شد و ماما جدید اومد بالا سرم که واقعا واسه زایمان خیلی کمکم کرد
بهم ورزش داد و گفت نیم ساعت به حالت سجده ورزش کن بعد نیم ساعت معاینه کرد گفت ۷.۸سانت شدی و منی که باورم نمی شد و از زایمان برای خودم یک غول ساخته بودم به همون ورزش ادامه دادم و هی معاینه می شدم و ضربان قلب بچه چک می شد
دوباره ماما اومد بالا سرم وگفت می خوام کمکت کنم زودتر زایمان کنی و کیسه ابم پاره کرد
احساس ادرار کردن داشتم اما هرچی اصرار کردم نذاشتن برم سرویس و می گفتن این بخاطر پارگی کیسه آب اما واقعا دسشویی داشتم