ایلیا از بچگیش نقاط پیشرفتش خیلیییی واضح بود.یه اسم روانشناسی داره یادم نیس.مثلا چندوقت یه بار کاملاااا مشخص بود ک این بچه بزرگتر شده از نظر عقلی.از رفتاراش و بعدش از رفتار و گفتار.باز الان پسرم اوایل اسفند یه عمل داشت.حس میکنم بعد از عمل عاقلتر شده.خیلیییی همزبونم شده.خیلی زودتر از قبل میفهمه.یه چیزایی میگه من میمونم.یه چیزی ک از بچگیش دوس داشت ینی بگم از وقتی 7.8ماهش بود میدید منو باباش پیش هم میشینیم یا چایی میخوریم یا فیلم میبینیم یا حرف میزنیم بشدتتت خوشحال میشد و مارو نگا میکرد و ذوق میکرد.کم کم از تو تلویزیون یاد گرفت و میگه ما خانواده ایم.امشب گفت مامان شماها خانواده ی منین.من شما رو گیدی گیدی(خیلی خیلی)دوس دارم.و دوتا دستاشو ب نشانه یه عالمههههه نشون داد.دلم گرمه به بودنش.باهاش میرم بیرون خوش میگذره بهم.عاقله.خیلییی بیشتر از سنشه.باهم میشینیم در مورد چیزای خیلی ساده حرف میزنیم.مث خودمم تا قانع نشه ول نمیکنه!!نقشه میکشیم واسه باباش ک اذیتش کنیم.برنامه میچینیم بریم کجا چیکار کنیم.دارم فک میکنم ک تو این همه تنهایی من ایلیا کشتی نجات من بود.وگرنه من به دست سگ سیاه افسردگی کشته میشدم...❤❤

۸ پاسخ

خدارو هزار بار شکر پسر منم توی این زمینه ها خیلی عاقل لجبازی های خاص خودشم داره ولی بیشتر میشه گفت لجبازی نیست.احساس استقلال دوست داره داشته باشه و منم تا حد امکان اجازه اشو میدم شخصیتشو شکل بده به طرز صحیح و مستقل.

خداحفظش کنه
دخترمنم خیلی خوب میفهمه و حرف میزنه شیطنتم ک داره ولی نه زیاد
بعضی شبا ک میخواد بخوابه میگه مامان ببخشیداگه امروز دختر خوبی نبودم البته نمیدونم چرا با بغض میگه و اشکش میاد
و اینکه برعکس پسر شما وقتی منو شوهرم پیش هم میشینیم یا میخوابیم میاد وسطمون و نمیزاره باهم باشیم شباهم وسطمون میخوابه اگه بیدار شه و ببینه منو باباش کنار همیم گریه میکنه ک چرا پیش هم هستید
بنظرت علتش چیه ؟؟
اینم بگم یکم با باباش احساس میکنم حسودی میکنه مثلا من ب همسرم عزیزم بگم یا چیزی بدم بخوره میگه ب منم بگو یا ب منم بده

نمیدونم تربیت تون به چه شکل بود ولی اگه بچه تو محیط آروم و بدون تشنج بار بیاد و اینطور عاقلانه رفتار کنه خب میگم عالیه ولی به قول خودتون قهر خودکشی پرخاشگری می تونه نتیجش این باشه
اون می ترسه مخالفت کنه لجبازی کنه اذیت کنه چون تو ضمیر ناخودآگاه از شما می ترسه
من تو بچگی دعواهای
شدید پدر و مادرم رو دیدم از طرف چون مادرم کتک می‌خورد و گریه میکرد دوس نداشتم اذیتش کنم هر چی میگفت چشم میگفتم چون هم دلم می سوخت هم می ترسیدم به خاطر عصبانیت از بابام منو بزنه من خوب نبودم چون می ترسیدم بد باشم

خداروشکر خدا حفظش کنه براتون
برای ماهم دعا کن من واقعا دیوووووانه شدم اصلا حرف گوش نمیده فوق العاده لجباز .....
البته میگن رفتار بچه ها به خاطر اشتباهات رفتاری مادر و پدر ...در واقع نتیجه تربیت غلطه ...
شما مامان خوبی بودی که بچه خوبی داری کاش میتونستم از نزدیک ببینم یاد بگیرم

بمونید برا هم

مامان ایلیا جان هستی .تو موس رو سفارش دادم از همونجایی که گفتی حالا رسید دستم میخاستم بپرسم شما چطور میزدید برا پسرت میشه مراحل رو بهم بگی بعدش دهنش رو میشستی؟یا اب میدادی؟یا میزاشتیش تو یخچال

من خیلی تلاش می کنم اما بی دقت و کم تمرکزه هی

من پسرم اینطور نیست توروخدا عید برای پسرم دعا کنید حرف زدن و تمرکزش خوب بشه

خدا حفظش کنه عین دختر منههههه منم دخترم خیلی فهمش بالاس بعضی وقتا که ناراحاتم میگه مامان نبینم ناراحت بشی اخه ها زود زنگ میزنه بابا مامان ناراحته یا مریض میشم میگه مامان میخوای صدای تلویزیون ببندم سرت درد نگیره یهو تو شهر غریب همه چیه منه 🥺

سوال های مرتبط

مامان رادمهر مامان رادمهر ۴ سالگی
سلام
مامانا یه سوالی ذهنمو درگیر کرده پسرم ۳سال و ۷ماهشه همسایمون که از بچگی دوست همسرمم بوده یه پسر و یه دختر داره یکی دوسال بزرگتر از پسر منن و تابستونا بعداز ظهر بیرون بازی میکنن صداشون میاد داخل خونه ما یه چند باری ام که از بیرون میومدم بابای بچه ها گفته بزارش بازی کنه من مراقبم ولی بازم من در باز میزارم تو راه پله میشینم و تند تند نگاه میکنم حواسم به رادمهر هست این اتفاق خیلی کم پیش میاد البته
پسرخواهرشوهرم یه سال بزرگتر از پسر منه تقریبا هر روزخو اهرشوهرم میارش خونه مامانش و میزارش جلو در تا با بچه ها بازی کنه پسرم همش میگه صدای پوریاشون میاد مامان میشنوی عذاب وجدان میگیرم که نمیزارم بره بیرون از طرفی ام اصلا نمی تونم بزارم بره و خودم تو خونه بشینم پسرمم بشدت ترسو شده حتی از دوچرخه سواری بیرون میترسه فقط تو خونه سوار میشه
بنظرتون کارم اشتباه یا درست ؟همش حس میکنم مامان خوبی نیستم و دارم درحقش کوتاهی میکنم
اینم بگم پارک میبرمش و تو خونه ام گاهی باهاش بازی میکنم ولی مطمئنم جای بازی پر هیجان و پر سر و صدای اون بچه هارو براش نمیگیره