سلام
مامانا یه سوالی ذهنمو درگیر کرده پسرم ۳سال و ۷ماهشه همسایمون که از بچگی دوست همسرمم بوده یه پسر و یه دختر داره یکی دوسال بزرگتر از پسر منن و تابستونا بعداز ظهر بیرون بازی میکنن صداشون میاد داخل خونه ما یه چند باری ام که از بیرون میومدم بابای بچه ها گفته بزارش بازی کنه من مراقبم ولی بازم من در باز میزارم تو راه پله میشینم و تند تند نگاه میکنم حواسم به رادمهر هست این اتفاق خیلی کم پیش میاد البته
پسرخواهرشوهرم یه سال بزرگتر از پسر منه تقریبا هر روزخو اهرشوهرم میارش خونه مامانش و میزارش جلو در تا با بچه ها بازی کنه پسرم همش میگه صدای پوریاشون میاد مامان میشنوی عذاب وجدان میگیرم که نمیزارم بره بیرون از طرفی ام اصلا نمی تونم بزارم بره و خودم تو خونه بشینم پسرمم بشدت ترسو شده حتی از دوچرخه سواری بیرون میترسه فقط تو خونه سوار میشه
بنظرتون کارم اشتباه یا درست ؟همش حس میکنم مامان خوبی نیستم و دارم درحقش کوتاهی میکنم
اینم بگم پارک میبرمش و تو خونه ام گاهی باهاش بازی میکنم ولی مطمئنم جای بازی پر هیجان و پر سر و صدای اون بچه هارو براش نمیگیره

۱۶ پاسخ

منم اصلا دوست ندارم بچه تو کوچه بازی کنه. اصلاااااا.
به نظرم خوب نیست. الان بچه‌ست، بزرگتر میشن هزارتا چیز از هم یاد میگیرن. من که بهت حق میدم.

ممنون که این متنو گزاشتی منو از تنهای در آوردی گلم منم این مشکلو دارم 💕💕🤣🤣🤣🤣

البته دختر من اصلا ترسو نیست چون خودم باهاش میرم اگه بخواد با دوستاش بازی کنه،از چیزی هم تاحالا نترسوندمش

من ب هییییچ وجه بچمو نمیفرستم تو کوچه اول اینکه دزد بشدت زیاد شده بعد اینکه امکان شیطنت تو بچه ها هست چون ما نمیشناسیمشون

خوب خودتم برو پیشش بشین گناه داره طفلک

من تنها نمیذارم بره عصرا که باباش خونس باهم میرن کوچه پسرم با بچهای همسایه دوچرخه و اسکوتر بازی میکنه باباشم پیششه

اشتباه میکنی عزیزم همین بچه هایی ک میگن تو کوچه خیلی چیزا یاد میگیرن همونا تو مهدکودکم هستن تو پارکم هستن بزا بره بازی کنه انرژیش تخلیه شه خودتم کنارش باش ک نترسه اینجوری اعتمادبنفسش بیشتر میشه زود دوست پیدا میکنه تا کی میخای نزاری بره بلاخره ک میره پس هرچی زودتر یاد بگیره بهتره

دختر من ک طفلک هر چی میگم زرنگ باش از خوذت دفاع کن در مقابل بچها باز عین ماسته من بابد وارد عمل بشم ننه هاشون سلیطه بازی در میارن

چقدر هرچی گفتی مثل من یه لحظه فک کردم خودم این متن و نوشتم😁

ما هم بچه های همسایه ها تو کوچه بازی میکنن من دخترمو نمی‌ذارم بره و متأسفانه دختر منم ترسو و بدون اعتماد به نفس شده

خوب خیالم راحت شد تنها نیستم و تقریبا همه مثل خودمن

منم دقیقا عین خودتم
میبرمش خونه مامانم بچ ها میرن در حیاط خودمم میرم میشینم اونجا حواسم بهش است ی لحظه تنهاش نمیذارم با اینکه ی ابجیم ۱۰ سالشه میگه هواسم استا اما من استرس میگیرم
بنظرم کارت درسته ک نمیذاری هر روز ببریش پارک یا خونه بازی 😍

نترس تنها نیستی منم پسرم پسر همسایه ها رو میبینه تو کوچه هستن انقذر التماس میکنه بذار منم بزم ولی من چون میدونم عادت میکنه و دیگه نمیتونم از کوچه جمعش کنم نمیذاره بعد میگه بذارم پشت پنجره میذارمش و عین بچه یتیم ها یه ساعتی نکاه میکنه و صداشون میکنه دلم براش کباب میشه ولی نمیدارم بره کوجه اینم بگم ۲ سه بار امتحانی گذاشتم بره بعد به رور و با گریه آوردمش خونه تازه اصلا هم بازی نمیکنه فقط ثانیه ب ثانیه منو صدا میکرد اینو بیار اونو بده آب بیار توپ بیار چرخ بیار و......

سلام من بهت حق میدم. ولی یکم آسونتر بگیر

بذار بره با بچه ها بازی کنه خودتم مراقبش باش کم کم یاد میگیره چطوری از خودش مواظبت کنه و شما هم کمی شل بگیر

منم حتی اجازه نمیدم تو سرویس پله خونون بره بااینکه فقط مادرشوهرم هست وجاریام ولی بازم اعتماد نمیکنم میترسم ادمای بزرگ و میدزدن وتجاوز میکنن اینا ک بچه هستن داعم در خونمون قفله

سوال های مرتبط

مامان حسام مامان حسام ۴ سالگی
سلام ماماناخوبین
یه مشورت میخام بکنم
بنظرتون این که من عذاب وجدان میگیرم درسته یانه
من تو یه محله هستم باخانواده شوهرم گاهی میریم اونجا که پسرم با پسرعموهاش ک همشون تو یه خونن بازی کنه اماهمیشه نمیرم مدتیه کلا کم‌میرم هی پسرم میگه بریم اونجا
من دوست ندارم باشون بازی کنه یکم بی تربیتن وهمش تو کوچن واکثر تمیزنیستن بس که فضولن وتوکوچه یکیشون رو حسام خیلی دوست داره ۶سالشه اما خیلی مکاره حسامو اذیت میکنه هروقت عشقش کشیدباش بازی میکنه دوست نداشته باشه محل سگ به بچم نمیده اینم هی بش میگه بیا بازی.کلا خیلی مکاره داداشش حدود دوسالشه باز هی بچه هامو میزنه وقتی هم میزنه بم میگن وا اشکال نداره بچس انتظار دارن کسی چیزی نگه
پسرم خیلی اسباب بازی داره توخونه پدرش باش بازی میکنه همه چی داره میریم بیرون خوشگذرونی بره مغازه بازار میره با پدرش....میرم خونه اقام اونجاهم بش خوش میگذره ولی وقتی میبینم توخونه تنها سرگرمه با وسایلش عذاب وجدان میگیرم که چرا نمیبرم با اونا بازی کنه اوناهمشون یه جوری انگار وحشین ن ک تو کوچن همش امابرعکس پسرم خجالتی ومثل اونا پررو نیس بعد میگن وا چشه بچت ببین بچه هارو چطور سلام میکنن چطورفلان
بخاطرهمین دوست ندارم ببرمش اونجا
بنظرتون کارم درسته یا ک‌ نه!🤕
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟