میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟

۱۶ پاسخ

بچه تو اون سن نمیفهمه درو روش قفل کن اولش گریه میکنه بعد با شرایط کنار میاد که نباید بره بیرون

چرا درقفل نمیکنی من خونم طبقه چهار تازه کلید رو درباشه پسرم دربازمیکنه شوهرم صبح میره درقفل میکنه میره البته ک من کلید دارم کلید تراس هم برداشتم چون اونم بازمیکنه دراتاقمم قفل چون وسایل خیاطی اونجاست

اینو بدون تو مادرش هستی در قفل کن نزارش بره الان میتونی جلوش بگیری بابا بچه در این سن من عمرا نمیزارم بره جایی بدون من

در و قفل گن بهش یاد بده برای هر کاری ازت اجازه بگیره
بعدم وقتی در قفل باشه گریه میکنه ولی تو توجه نکن دعواش هم نکن

درو قفل کن
دخترای منم هی درو باز میکنن میرن راه پله میترسم همو هل بدن پرت شن از پله ها درو از بالا قفل میکنم نمیتونن
میگم بابا بسته رفته

نزار بره در و قفل کن کلید و بردار.صدای تی وی و اهنگم تو خونت زیاد کن اصلا صدای بیرون نیاد

یک شب ساعت یک شب تو دسشویی داشتم نوار تعویض میکردم ایستاده بودم در دسشویی نیمه باز بود از پله ها اومده بود بالا پشت در دسشوییمون ایستاده بود دید میزد تا در باز کردم چنان جیغی زدم از ترس دست پام میلرزید دیدم پسر جاریم بدو از پله ها رف پایین ب ننش تو خونه ساعت یک شب میگف زن عمو تو دسشویی بر پا نمیدونم چکار میکرد چنان عصبی بوووووودم ک میخواستم برم در خونشون باز شیطون لنت کردم بخدا جالب ک جاریممممم ن دعواش کرد ن چیزی گفتش یک بلا ها سر من در اورده اون بچش ک‌نگو اومد در خونم‌ نشست ب شاشیدن بعد جاریمم قبول دار نبود بچه اش اینکار کرده یا ادامس میخورد در میاورد میمالید ب در خونمون اینقدر از دستشون کلافم مردم ازارن

هی خواهر منم همین مشکل دارم جاریم پایین ک راه نمیده بچه هام برن تو حیاط بازی کنن با این ک حیاط مون مشترکه اما من اصلا از حیاط استفادع نمیکنم پسرم هفت سالشع پسر جاریم ده سال پسر من میره تو کوچه با دوستاش بازی میکنه بچه جاریم میاد ب دعوا میندازشون یا خرابکاری میکنه لنگ بچه من میندازع کار میکنه ک مردم میکشونه در حیاط ما دعوا راه میندازه خودش میکشع کنار یا میره سوپر رو ب رومون خوراکی میخرع تو حساب ما میزنه مغازع دار میگ تو دفتر ب نام کی بنویسم نام شوهر من مینویسه خدا ب جفتمون یک خونه ویلایی مستقل بده

در خونه قفل کن همین

عزیزم همه مادرا راست میگن درو قفل کن گریه کرد محلش نده بعدش خودش آروم میشه به همیت راحتی

اصلا خیلی بده با خانواده شوهر یه جا زندگی کرد خیلی اعصاب خوردی همش

باید درو قفل کنی اجازه ندی تنها بره

وای درکت میکنم خیلی بده کاش می‌تونستید برید به جای دیگه زندگی کنید

الان داداش تو تو مدرسه ...میفروشه یا دایی بچه های جاریت؟

درتو قفل کن اجازه نده بره بیرون ،سنش ایجاب میکنه سر خود می‌ره بیرون ، کم کم با این شرایط که پیش اومده اجازه گرفتن رو یاد میگیره ، مقاومت کن تو این قضیه که باید از پدر یا مادرت اجازه بگیری ، براش توضیح بده همسنت نیستن و ....

پسر منم یه پسر عموی ۱۲ ساله و یه دختر عموی ۷ ساله داره . ما شا الله خیلی شر و شیطون هستن . ولی پسرم خیلی دوستشون داره و دائم دوست داره باهاشون بازی کنه .
منم اجازه میدم کنار خودم با هم بازی کنن . هم اینطوری کنترلشون می کنم که کار خطرناک نکنن هم پسرم باهاشون بازی می کنه .
شما چون تو یه خونه اید محاله بتونید ارتباطشون رو قطع کنید . باید مدیریت اش کنید .

سوال های مرتبط

مامان دوتا فسقلی🩵🩵 مامان دوتا فسقلی🩵🩵 ۳ سالگی
سلام خانما خوبین؟ ی سوال دارم لطفا راهنماییم کنین
ما تازه خونه رو عوض کردیم همسایه طبقه بالاییمون ی پسر داره از پسر من چندماهی کوچیکتره الان ک دوشبه اسباب کشی کردیم میاد اینجا با جیغ و داد و گریه ام نمیره خونه شون.پسر من ب بابام میگه باباجون،رابطه بابای منم با بچه ها فوق العاده خوبه تو همین دوروز این بچه چندبار بابامو دیده عاشق بابام شده و اونم بابامو باباجون صدا میکنه😂😂😂 امروز مامانش اومده دنبالش جیغ میزنه میگه اینجا خونه باباجونه😂 نمیزاشت پسرم و بابام برن دم در
منم ی بچه ۴۰ روزه دارم واقعا اعصابم نمیکشه بچه مردم بخواد بیاد خونه م و شلوغ کاری کنه نمیدونم باید چ رفتاری کنم.از ی طرفم نمیخوام پای پسرم ب خونه اونا باز بشه و یکسره بیان برن و اخلاقاش رو پسرم تاثیر بزاره چون پسر من خیلی بچه فهمیده ایه و میدونه کجا چجوری رفتار کنه میترسم با این رفت و امدا مثل اون لجباز و جیغجیغو بشه
موقع بازی بچه خوبیه قشنگ بازی میکنه ولی وقتی میان دنبالش واویلا میشه ی جوری گریه میکنه من دلم واسه ش میسوخت. دوتامونم صاحبخونه ایم مستاجر نیستیم ک بگم یکساله اونا میرن یا ما میریم😩
مامان رادمهر مامان رادمهر ۴ سالگی
سلام
مامانا یه سوالی ذهنمو درگیر کرده پسرم ۳سال و ۷ماهشه همسایمون که از بچگی دوست همسرمم بوده یه پسر و یه دختر داره یکی دوسال بزرگتر از پسر منن و تابستونا بعداز ظهر بیرون بازی میکنن صداشون میاد داخل خونه ما یه چند باری ام که از بیرون میومدم بابای بچه ها گفته بزارش بازی کنه من مراقبم ولی بازم من در باز میزارم تو راه پله میشینم و تند تند نگاه میکنم حواسم به رادمهر هست این اتفاق خیلی کم پیش میاد البته
پسرخواهرشوهرم یه سال بزرگتر از پسر منه تقریبا هر روزخو اهرشوهرم میارش خونه مامانش و میزارش جلو در تا با بچه ها بازی کنه پسرم همش میگه صدای پوریاشون میاد مامان میشنوی عذاب وجدان میگیرم که نمیزارم بره بیرون از طرفی ام اصلا نمی تونم بزارم بره و خودم تو خونه بشینم پسرمم بشدت ترسو شده حتی از دوچرخه سواری بیرون میترسه فقط تو خونه سوار میشه
بنظرتون کارم اشتباه یا درست ؟همش حس میکنم مامان خوبی نیستم و دارم درحقش کوتاهی میکنم
اینم بگم پارک میبرمش و تو خونه ام گاهی باهاش بازی میکنم ولی مطمئنم جای بازی پر هیجان و پر سر و صدای اون بچه هارو براش نمیگیره