۳ پاسخ

آخ چقدر خوبه
دو قلو پسر😍😍
انشالله به سلامتی بغلشون کنی..
دخترمنم می پانیذ شماس
اگه یکی تو کوچه وسیلشو بگیره دیگه روش نمیشه بره بگیره ازش
همش من باید باشم به جایش حرف بزنم
ممکن میگم اذیتشون نکنیم بزرگتر که شدن خوب میشن

سعی کن حتما بذاری مهد هم برای دوتاتون خوبه

سلام عزیزم چندوقت بارداری؟ بچه ت چیه؟

سوال های مرتبط

مامان حسام مامان حسام ۴ سالگی
سلام ماماناخوبین
یه مشورت میخام بکنم
بنظرتون این که من عذاب وجدان میگیرم درسته یانه
من تو یه محله هستم باخانواده شوهرم گاهی میریم اونجا که پسرم با پسرعموهاش ک همشون تو یه خونن بازی کنه اماهمیشه نمیرم مدتیه کلا کم‌میرم هی پسرم میگه بریم اونجا
من دوست ندارم باشون بازی کنه یکم بی تربیتن وهمش تو کوچن واکثر تمیزنیستن بس که فضولن وتوکوچه یکیشون رو حسام خیلی دوست داره ۶سالشه اما خیلی مکاره حسامو اذیت میکنه هروقت عشقش کشیدباش بازی میکنه دوست نداشته باشه محل سگ به بچم نمیده اینم هی بش میگه بیا بازی.کلا خیلی مکاره داداشش حدود دوسالشه باز هی بچه هامو میزنه وقتی هم میزنه بم میگن وا اشکال نداره بچس انتظار دارن کسی چیزی نگه
پسرم خیلی اسباب بازی داره توخونه پدرش باش بازی میکنه همه چی داره میریم بیرون خوشگذرونی بره مغازه بازار میره با پدرش....میرم خونه اقام اونجاهم بش خوش میگذره ولی وقتی میبینم توخونه تنها سرگرمه با وسایلش عذاب وجدان میگیرم که چرا نمیبرم با اونا بازی کنه اوناهمشون یه جوری انگار وحشین ن ک تو کوچن همش امابرعکس پسرم خجالتی ومثل اونا پررو نیس بعد میگن وا چشه بچت ببین بچه هارو چطور سلام میکنن چطورفلان
بخاطرهمین دوست ندارم ببرمش اونجا
بنظرتون کارم درسته یا ک‌ نه!🤕
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟