نه عزیزم اینطور نگید
منم خونم به هم ریخته
پسرم شیر خودم میخوره و بشدت وابسته خودم
نه خریدی کردم نه آرایشگاه رفتم
اصلا بفکر خونه تکونی نبودم چون میدونم نمیشه واقعا 😊
سخت نگیر عزیزم
سال دیگه ایشالا بچه هامون بزرگتر شدن راااااحت به همه کارامون میرسیم 😊
فکر کنم هممون مثل همیم...
منم هیچکار نکردم تو شهر غریب تنهام هیچکسو ندارم حتی یه ساعت بچمو نگه داره حتی حموم نمیتونم برم حالم از خونه زندگیم بهم میخوره از بس که بهم ریخته و کثیفه... شوهرمم این آخر سالی کارش اینقدر سنگین شده که اصلا خونه نیست وقتی هم میاد دائم با گوشیش صحبت میکنه....
چقدر منی😪
بیاپیش من دقیقاعین خودتم امسال اولین سالیه که نه خونه تکونی کردم نه خرید ونه اشتیاقی براعید وعید دیدنی..حوصله ی هیچ کسو هیچ چیزو ندارم یه مشکل بزرگی برام پیش اومده که دلو دماغو ازم گرفته.کارم همش گریه ست دعاکن مشکلم زودتر برطرف شه
تو دقیقا عین منی
من ک فرصت آرایشگاه هم ندارم 😥😥😥😥
هر دفعه هم رفتم بخاطر پسرم خراب کرد ابرو هام رو یک ماه نرفتم
چند روزه علاوه بر دندون درد زانو درد هم شدم واقعا دیگه نمیکشم
وقتی حامله بودم هماتوم وحشتناک گرفتم وقتی تو گهواره سرچ کردم دیدم شمام هماتوم داشتین .
دنبالت کردم و ازت پرسیدم چجوری بود و چجوری رفع شد . اون موقع ماه ۷ بارداریت بود .
هی میومدی منوشتی چجوری همه میان میگن «تا جایی ک میتونی بخواب بچت ب دنیا بیاد نمیتونی بخوابی من همین الانم نمیتونم بخوابم »
منم همیشه باهات موافق بودم
بچه ی من بخاطر هماتوم ک از اول تا اخر بارداری داشتم ۷ ماهه بدنیا اومد
۱ ماه و نیم تو ان ای سی یو بود
حتی وقتی ک تو ان ای سی یو بود باز همه میگفتن تا میتونی بخواب
من میگفتم دارن چرند میگن بچم مرخص شه گریه م کرد کرد نذاشت بخوابمم اشکال نداره .
از روزی ک مرخص شد کولیک خیلی شدید داشت انقدر جیغ و داد کرد و گریه کرد ک فتقش پاره شد . اونم ۱۰ روز پیش عمل کردم .
میخوام بگم هممون درست مثل هم دیگه ایم . تمام آزادیمون و از دست دادیم و تو خونمون حبس شدیم و دل و دماغ هیچ کاری نداریم . همه ی ارزوم اینه سریع تر بزرگ شه تا حداقل بدونم گریه ش واس چیه
از دیروز ساعت یک تا خود الان ک بهت پیام میدم نخوابید امشب با خواهرم بردمش سوار ماشین شدیم باکه تو ماشین بخابه
منم خونه زندگیم همونطوره دقیقا یه مشکل بزرگ هم برامویش اومده که واقعا کبابم اما بخاطر دخترم سعی میکنم حتما فردا هفت سین بچینم که کنارش عکس بگیرم باهاش اولین عیدشه و نمیخوام بزارم غم و غصه این مشکلم که یه ادم از خدا بی خبر برام درست کرده خوشی بودن دختری که پارسال سر سفره عید از خدا خواستم رو بگیره
خسته نباشی و خدا قوت عزیزم
منم همینطورم دقیقا کار شوهر سنگین شده حوصلم سر میره خسته میشم کارای عید ک دیگه هیچی حتی ارایشگاه نرفتم ولی خب دیگ چیکار میشه کرد خداروشکر بچه ام سالمه دیگه بعد از عید انشاالله ک بتونیم ب خودمون برسیم
امروز انقد گريه كرد بهونه گرفت همش بغل بودم ي لحظع از بس گريه كردم ك خودمو زدم رواني شدم حنون بهم دست داد☹️
دقیقا مثل من 😭😭😭
همه وضعمون همینه
ماهم عسلم
ففط میتونم بگم صبور باش این نیز میگذرد
خدا بزرگه
عزيزم اشكال نداره فقط به اين فكر كن ديگه به زودي كم كم وضعيت بهتر ميشه انشالله توي عيد همسرت بتونه وقت بيشتري كنارت باشه تا توهم بتوني به خودت برسي و استراحت كني
منم دخترم مامانم میبینه دیگه بعل هیچکسی نمیره حتی من میزارم پیش مامانم میرم بیرون از بیرون میام به نگاه بهم میکنه برمیگرده بازیشو میکنه اینقدر ناراحت میشم
شاید گشنشه اگه شیرخودت میدی حتما سیرنمیشه
اره خیلی سخته ولی خب دیگه این طبیعت مادرشدنه که سختی بکشیم
ما امسال به همه گفتیم میریم مسافرت عید دیدنی نریم بیشتر بخاطر دخترم که الان مریضه و مریضی خیلی زیاده ماشالله همه ام بوس و بغل میکنن دیگه نریم بهتره تا به همه بوس نکن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.