سلام مامانا میگم صبح زود داشتم تو اینستا میچرخیدم یه بلاگر دیدم برای پسرش جشن دندونی گرفته بود. یه لحظه به خودم و کساییکه اینجا هستن فکر کردم. نمیخوام ناشکری کنما. ولی یسریا انقدر قشنگ تو هرمرحله بچه هاشون راه میان تو عکس وفیلم نگاه میکنم ادم فکر میکنه این بچه هاشون اصلا مریض نمیشن اذیت نمیکنن؟ دردسرای مارو ندارن؟ ما اینهمه دم به دیقه باهم حرف میزنیم بچه اینحوری شد اونحوری شد.چیکار کنیم. قشنگ تو چشمای بچه ارامش حس میکنی. من خودم تو بارداریم اصلا نه عصبی شدم نه چیزی ناراحتم کرد. خیلی اروم بودم. ولی کلا پسرم برعکس شد.😅 خداروشکر حالا بچم سالمه.🤲 اما این بلاگرایوقتا واقعا حرصمو درمیارن.😒 البته هیچکدومم دنبال نمیکنم. اینم یهو تو اکسپلور دیدم ☹️

ای خواهردوای دردهمه پوله پول که داشته باشی همه چی اوکی میشه
اون که نمیادمثل منوتوکاراشوبکنه بادکنک بادکنه یاکارای دیگه مراسمش کارگردارن سالن میگیرن بدون زحمتی به بچش میرسه شادشنگول بچه عکس میگیره
حالاما مثل چی بایددنبال غذا کیک وسایلاباشیم بچه خسته میشه خو
تهش ازدماغمون اگه بچه درنیاره باباش حتما درمیاره

کمکی دارن ؛ منم اگه آدم قابل اعتماد پیدا میکردم که کنارم بود همیشه خودم و بچه ام سرحال بودیم 😀
وگرنه مطمئن باش امکان نداره تنها باشی و به جز بچه داری از پس این مراسمات بربیای

همشون کمکی دارن مطمئن باش یکی میاد خونه رو تمیز میکنه غذا درست میکنه پرستار دارن وگرنه همین عکس گرفتن کل وقتشون رو میگیره

کمکی دارن
همه کارای مهمونیشونم تبلیغاته رایگان براش انجام میدن

منم نمیدونم چه جوری میرسن آرایش معرفی لباس غذا مهمونی خونه تمیز بچه هاشونم همیشه درحال بازی یاخواب😐😐

وای منم خیلی به این چیزا فکر میکنم و حرص میخورم من یه دندونی میخاستم بگیرم هروقت تصمیم گرفتم بچم مریض شد آخر سر هم موفق نشدم بگیرم وکلی غصه خوردم خونمم کوچیکه جامم کمه غصه اینم هست از الان دارم میگم تولدش رو چکار کنم....