۴ پاسخ

افسردگی بعداز زایمان گرفتی . هورمون های بدنت ریخته به هم سعی کن تنها نباشی برو پیاده روی با مادرت و خواهرت حرف بزن .و این حالت گذرا هست میگذره نگران نباش‌ همیشه به قدرت بزرگی و بخشندگی خدا فکر کن ب نعمت سلامتی به بچه هات و خدا رو شکر کن.

اینا حالتای افسردگی اا منم همینجوری هستم ولی میگم خدا هست تا خدا نخواد هیچی نمیشه .همه چی دست خدا اینا افکار شیطونه که میخواد مارو همیشه ناراحت ببینه

وایی دقیقا منم 😅😅 منم بچه سوممه داداشم حتی زنگ میزنه مسخرم میکنه میگه تو دوتا بزرگ مردی سنتم بالاست حالا مث این سوسولها رفتار میکنی با هامین
میگم نکنه سر خودکار بندازن اونجا هامین برداره دهنش کنه من همش به دخترها میگم باید اتاقتون مرتب باشه 😅

عزیزم به چیزای خوب و مثبت فکر کن تا اتفاقای خوب و مثبت برات بیفته تو کار خودتو بکن و بقیش رو بسپر به خدا انشالله تنشون تا ۱۲۰سال سالم وسلامت میمونه

سوال های مرتبط

مامان نور قلبم مامان نور قلبم ۱۲ ماهگی
بعد از دنیا اومدن بچم افسردگی گرفتم و همینجوری احساس ناکافی بودن میکنم تا پنج شیش ماهگیش اینقدر داغون بودم که خونم همیشه شلوغ بود سینک پر از ظرف همه جا بهم ریخته بچمو دوس نداشتم فقط از روی مسئولیت بهش رسیدگی میکردم
خانواده خودم و همسرم باعث بیشتر شدن افسردگیم میشدن
خیلی تلاش کردم روی خودم کار کردم یکم بهتر شدم و هربار تا کمی حس خوب ساختم برای خودم یکی پیداش شد تر زد توش
تازه چند وقته سعی میکنم روتین داشته باشم برای خونه زندگیم برای بچم
امروز با یه نفر تلفنی حرف زدم و اون شخص چهل دقیقه تمام بهم انرژی منفی منتقل کرد
الان آشپزخونه ترکیده و دام نمیخواد حتی نگاهش کنم از وقتی شوهرم از سرکار اومده سه بار گریه کردم یه شام سرسری براش حاضر کردم بنده خدا همش سعی میکنه آرومم کنه فکر میکنه بخاطر اینکه حس میکنم مادر خوبی نیستم گریه میکنم حتی به ذهنش هم نمی‌رسه کسی که باهاش حرف زدم منو به این روز انداخته حرفاش همش داره توی سرم میچرخه هی با خودم فکر میکنم آیا همیشه اخلاقش این جوری بوده و درباره من اینطوری فکر میکرده


فقط دعا میکنم ای کاش هیچ مادری زودتر از بچش از دنیا نره