پسر من بچه تر بود اینجوری بود الان بهتره ولی من باشم مهمونی بدون خودم نمیزارم بره حالا پارکی جایی آره ولی مهمونی تنها اصلا
پسر منم همینه، هیجا نمیتونم برم، عید خونه ی مادربزرگم رفتم کوفتم شد چسپیده بود بهم جیغ و گریه دلم برلش،سوخت
عزيزم من دختر جاريم اينجوري بود كهمون كه ميوكد ميرفت تو اتاق بيرون نميومد ارتباط برقرار نميكرد ولي همش واسه يه دوره بود و و چند ماه بعدش درست شد
سلام اینا طبیعی هست غمتون نباشه ولی اینکه تنها بره شاید درست نباشه پسر منم همینجوری اگر دوبار باباش باهاش بازی کنه دیگه نگاه من نمیکنه 😄کلا نزارید وابسته یکیتون بشه هم خودش اذیت میشه هم شما
پسر منم نسبت ب غریبه ها اول برخوردش جبهه میگیره و از کنار من و باباش تکون نمیخوره ولی یکم ک زمان میگذره بهتر میشه ک کاملا طبیعیه
ولی من تنها با پدرش نمیفرستمش مهمونی بنظرم کار درستی نیست
پسر منم همینجوریه نگران نباشین
ببین ۱۸ماهگی اوج اضطراب جدایی هست.
به نظرم صبر کن این ماهش تموم بشه. اگه اوکی نشد بعد اقدام کن.
مثلا پارک ک میبرمش سوار تاب و سرسره ک میشه همش گریه میکنه و میترسه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.