۶ پاسخ

آرادم وابسته ب باباشه ی مستر تو اتاق خوابه درش شیشه ای هست و قفلی نداره ما از اون استفاده میکنیم
شوهرم همش نق میزنه میگه تو دستشویی هم آسایش ندارم
پشت سرش می‌ره
اصلا ب من توجه نمیکنه
ولی خوب مردا چون زمان کمی تو خونه هستن بچه ها بیشتر به اونا میچسبن

منم مشکل شما رو دارم از سرکار که میام دخترم اصلا بهم توجهی نمیکنه ولی باباشو دیدنی زود بغلش میره!

دخترمنم چسبیده بهم حتی آبم ازبالاش نمیگیره
کاش مال منم یکم بره طرف باباش😫

شوهر من شبکاری داره. از کار که برمیگرده میخواد بخوابه. دخترم نمیزاره. منم برمیدارم بچمو میبرم بیرون چند ساعت
بچه ها عاشق باباها هستن.

ای بابا
شوهر من صداش دراومده چرا همش چسبیده تو چرا وابسته من نیست
شوهرا همه جوره مشکل دارن

سوال منم هست ..🥴

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۲ سالگی
براتون پیش اومده بچتون رو دعوا کنید؟ بچه من خیلی اذیتم میکنه گاهی دعواش میکنم بعدش عذاب وجدان میگیرم، از یه طرفی تز این رفتارش ناراحتم ک خیلی به باباش وابسته اس اصلا منو دوس نداره انگار ازم متنفره با اینکه باباش هم گاهی دعواش میکنه،باباش خونه بودنی من بیشتر اذیت میشم هی میچسبه بهش باباشم هی سر من غر میزنه،مثلا از خواب بیدار میشه نمیاد سمت من با گریه میره پشت در گریه میکنه باباشو میخواد بهش میگم شب میاد همینجوری بهونه میگیره،باباش بره بیرون چنان گریه میکنه ولی من صدبارم جلو چشمش برم مهم نیست براش،باباش از بیرون میاد میدوعه بغلش ولی من برم بیام اصلا نگاهم نمیکنه میدونم بچه اس ولی واقعا دلم از این کارش میگیره چرا نباید بچم منو دوس داشته باشه😔حتی نوزاد هم بود بغلش باباش آروم میشد بغل من نه😒نصف شبم تو خواب گریه میکنه با انگشت باباشو نشون میده ک بره بغلش،این همه زحمتشو میکشم قربون صدقه اش میرم ولی انگار نه انگار،حتی میگم بیا بازی کنیم دوس نداره😒اگه باباش سرکار نمیرفت این اصلا سمت من نمیومد، بهم حق بدین حق دارم ناراحت باشم،از الان این همه وابسته اس فردا روز ک بزرگ بشه باباش با خودش ببره فوتبال دیگه کلا منو یادش میره😔آخه باباش مربیه هی میگه بزرگ بشه هر روز با خودم میبرمش،از طرفی دوس ندارم مدام پیش باباش باشه چون اصلا دوس ندارم اخلاقش مثل اون بشه
مامان امیر مامان امیر ۲ سالگی
بچم خیلی اذیتم میکنه از خیلی اونورتر اصلا هر روز قرص سردرد میخورم خیلییییی جیغ میزنه خیلی گریه میکنه سر هرچیزی باورتون میشه غروب شده من ناشتام هنوز نمیزاره هیچکاری بکنم😔پدرمو درآورده روزی صدبار اشکمو درمیاره غذا ک نمیخوره خودشم مدام گریه و بهونه میگیره،یکسره ام بهونه باباش رو میگیره یهو میبینی خوابیم با جیغ بیدار میشه میره پشت در ۷ صبح دنبال باباش میگرده چشمش رو ک باز میکنه گوله گوله اشک میریزه میگه بابا،باباش اومد خونه ولی همینطوری پدر دراورد بدتر اذیت میشم وقتی میاد،پسرمو برده بودم حموم باباش برد حیاط آب بازی کرد کل لباسش سرتا پا خیس شد هرچقد گفتم آب نده انگار به دیوار میگم حالا میترسم مریض بشه چون از حموم آورده بودم شوهرمم خیلی بی فکره بچه مریض میشه عین خیالش نیست میره حیاط میخوابه پدر من درمیاد هر چقد میگم اینکارو نکن بدتر دعوا راه میندازه،حالا بچم خیس شده میخوام بیارم لباس عوض کنم مگه بچم میاد همینجوری گریه میکرد نذاشت تا یک ساعت لباس عوض کنم، باباش کارهای ممنوع میده بازی کنه اینم باباشو دوس داره از من متنفره