سلام مامانا من یع مشکل دارم اونم اینکه همه میخوان بهم بچه داری یاد بدن و از بچه داریم ایراد میگیرن مثلا الان چند روزه خانواده همسرم همش میان و. میرن اینجا و گاهی هم ایمجا میخوابن پسرمم خیلی لجباز شده همش گریه میکنه بزار برم بیرون اینجا هم هوا خیلی گرمه من روزا نمیزارم زیاد بره بیرون یه بوی عرق بدی میگیره مگه
اینکه با خودم ولی اینا میگن بزار بره بیرون وقتی اینجوری میگن پسرم میفهمه بدتر گریه میکنه اصلا مراعات ندارن یا زنگ میزنه به اون یکی خواهرش که بچه را نمیذاره بره بیرون باز اون میگه بیارش خونه بابا ولش کن بچه را اسیر کردن من نمیخوام کسی برام ایمطوری تصمیم بگیره هرچی هم بهشون میگم فایده نداره موندم بخدا از همه کاراهام ایراد میگیرن

خواهر همه ایراد میگیرن.اینا ک چیزی نیست مثلا بمن میگن اصلا خواب عصر برا بچه خوب نیس عادتش دادی.یا اینکه چرا زیاد می‌بری حموم.یا اینکه بچه فلانی سریع از پوشک گرفته شد خخ.تو نتونستی

خیلی مستقیم بگو بهشون که خودم صلاحش بهتر میدونم دخالت نکنید که بچه دو تربیته نشه بگو من با مشاور مشورت میکنم واس تربیت بچم

بچه تو این سن بو عرق نباید بگیره

خوب خودت اجازه میدی باید قاطع باشی هیچ کس بیشتر از مادر صلاح بچشو نمیدونه

پس تو مشهد که بهتره نمیان دخالت کنن

روک حرفت بزن بگو بچه خودم هستش خودم میدونم چه طوری تربیتش کنم چه طوری باهاش برخورد کنم کی ببرمش بیرون کی نبرم چی بدم بخوره چی ندم بخوره بگو مگه من تو زندگی شماها دخالت میکنم که شماها دخالت میکنید حرفت بزن بهش من الان تو اقدام هستم واسه دومی شوهرم میخواد مادر شوهرم دعوا میکنه که ن همین ی دونه بسه دیگه بچه نیار گفتم من میخوام زایمان کنم من میخوام خرجش بدم من میخوام شب تا صبح بیدار باشم نه خونتون هستم ن چیزی دیگه در این مورد با من حرفی نزد به شوهرم گفت ولش کن بچه نیار اینا شوهرم اهمیت نداد خیلی

عزیزم خیلی راحت بدون حرص بگو من خودم صلاح کار خودم و میدونم،حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم
منم خانواده شوهرم خیلی حساسن مخصوصا مادر شوهرم زیاد دخالت میکرد، ولی چند بار گفتم خودم بهتر صلاح میدونم،یا یجوری به شوخی میفهمونم دخالت نکنن، الان دیگه میدونن حرفاشون بمن اثری نمیده