۳ پاسخ

به نام خدا تجربه م اینه که اصلا با بچه کوچیک مهمونی نمی‌رم تمام

زهرمارمون نیشه باعصاب داغون برمیگردیم

پسر منم خیلی شلوغ می‌کنه اما پسر جاریم اصلا، میشینه قشنگ خودش بازی می‌کنه این منو دیوانه می‌کنه ولی پسر جاریم اصلا طرف مامانش یک بار هم نمیره من انقد پا میشم می‌دوعم دنبالش اینور اونور که چیزی نشکونه دست نزنه کاری نکنه ولی اون با هیچی کار نداره خودش در حال بازیه قشنگ

سوال های مرتبط

مامان مانا مامان مانا ۱ سالگی
شما با دخالت های از روی محبت دیگران چه کار میکنید؟ ما اومدیم شیراز خونه ی خواهر شوهرم. صبح که پاشدیم بهشون گفتم بچه ساعت ۳ تا ۵ می خوابه. اگه میخواهیم بریم بیرون ساعتشو تنظیم کنیم که به خواب بچه نخوره. دیگه نهار درست کردن و خوردیم و یه چرتیم آقایون زدن پاشدن راس سه گفتن بریم پاساژ. من گفتم شما برید من و بچه خونه میمونیم که بچه هم بخوابه شمام راحت برید بگردید. هی اصرار اصرار که بیاید بچه رو بغل میگیریم و نیاین کوفتمون میشه. گفتم اینجوری هم بچه اذیت میشه هم ما هی میخواهیم بغلش کنیم. تهران هم پاساژ زیاد داره من به دلم نیست شما برید بچه هم تخت میخوابه اصلا چیزی نمیفهمه. باز اصرار کردن گفتم اگه به خاطر من میگید من اینجوری راحت ترم. خواهر شوهرم گفت نه شما به خاطر من بیاید. آخر گفتم چرا من باید کاری بکنم که نمی خوام!؟ لطفا انقدر اصرار نکنید. آخرم با حالت ناراحتی رفتن بیرون منو پسرم موندیم خونه. بچه هم فوری خوابید
حالا امیدوارم ناراحتیشون کش پیدا نکنه. با سیاست حرف زدنم اصلا بلد نیستم