۸ پاسخ

ماشاالله خوشبحالت

من ک سزارین کردم وحشتناک بود خوشبحالت چه راحت بود

🥺عزیزم ،خداروشکر راحت زایمان کردی،خوشحال شدم از این پیامتون😍برای منم دعا کنید🌹🤗

مبارک باشه گلم

خدایا همه ایم مدلی زایمان کنن

خداروشکر زایمان راحتى داشتى انشاالله براى همه راحت باشه منم طبيعى هستم خداكنه زايمان راحتى داشته باشم

عزیزم خداحفظش کنه نی نی نازتو منم اگه خدا بخواد طبیعی میکنم فقط یه چیزی ذهنمو درگیر کرده اینکه میگن بعدش واژنت گشاد میشه و دیگه تنگ نمیشی مثل اولش راسته بنظرت یا نه🥲

میتونم بپرسم تهران زندگی میکنی؟یانه

سوال های مرتبط

مامان یوتاب مامان یوتاب ۱ ماهگی
مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ ماهگی
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان تارا مامان تارا هفته سی‌ونهم بارداری
خانمها عزیز بذارید منم نظرم رو درباره ی زایمان طبیعی بگم، من 14 سال پیش پسرم رو با زایمان طبیعی به دنیا آوردم. ساعت 12 شب با یه درد مختصر رفتم بستریم کردن، البته بستری که چه عرض کنم یه سالن بزرگ شبیه سلاخخونه پر از تخت، من تنها بودم، اومدن معاینه کردن سرم زدن لباس دادن، یکی هم اومد کیسه ی آبم رو پاره کرد، تا صبح موندم توی آب از سر تا پام آب بود، کسی توجه نمیکرد، دردام بیشتر شده بود، ناله میکردم، بهم فحش میدادن، توی شهر ما دانشجوی مامایی نمونده بود که من رو معاینه نکنه، تا نزدیکای صبح تنه بودم، بهد یکی اومد یه ساعت رفت طبیعی زایمان کرد رفت بخش، یکی دیگه اومد نیم ساعته زایمان کرد رفت، من هنوز درد میکشیدم، چرا ماله اونا زود میشد نمی دونم، از گرسنگی می مردم از درد به خودم می پیچیدم، همش توی راه دسشویی مونده بودم، هی فکر میکردم مدفوع دارم، تا اینکه عصر ساعت 5 شد یه فامیل خیلی دور اومد اون قسمت خدا رسوند اون مامانم رو آورد پیشم، قبلش نمیزاشتن، برام کیک و آبمیوه آورد، جون که گرفتم ساعت 6 پسرم به دنیا اومد، ولی تا زایمان من 10 نفر اومدن راحت زایمان کردن و رفتن، فقط من بیچاره....
مامان یسنا مامان یسنا ۳ ماهگی
سلام خانوما
دلم خواست از تجربه زایمان سزارین شدم با شما خواهرای گلم به اشتراک بذارم
من تو هفته های اخر آبان ماه رفتم پیش دکترم برای معاینه که دکترم دید گفت 1سانت دهانه رحمم بازه و تا هفته آینده که آذر میشه زایمان میکنم بهم گفت طبیعی زایمان میکنم وباید منتظر باشم تا کیسه آبم پاره بشه هفته آینده شد من دردام شروع شده بود شبا از درد شکم لگن نمتونستم بخوابم پهلوهام درد میکردن واژنم همش تیر میکشید چهارشنبه ظهر ساعت 1نیم 7اذر بود ک میخواستم دوش بگیرم وقتی میخواستم برم زیره دوش که کیسه ابم پاره شد اصلان درد نداشتم خیلی تعجب کردم سری زنگ زدم به شوهرم اونم سری از سرکار اومد و منم رفتم بیمارستان بدون هیچ دردی زایشگاه که رفتم بستریم کردن گفتن بخاطره اینکه درد نداری باید بستری بشی خلاصه اون شب رو با کلی امپول فشار دردام شروع شدن اما دهانه رحمم فقط 5سانت باز شده بود سره بچه تو واژنم نبود دکتر گفت لگنم برای طبیعی کوچیکه باید سزارین بشم صبح پنجشنبه 8اذر ساعت 8صبح من اماده شدم تا برم اتاق عمل بهم امپول زدن درد نداشتم وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون ساعت 9نیم بود بعد از تموم شدن امپول بی حسی درد داشتم اما قابل تحمل بود میومدن شکمم فشار میدادن دکترا واقعا درد داشت جیغ میزدم خلاصه با گذشت همه اینا من 12روزه جای بخیم خوب شد رفتم بخیمو در اوردم راحت شدم الان به همه کارام میرسم