۱۲ پاسخ

و اینکه 38هفتع 1روز بودم

میشه بگین زایمان اولی با دومی چه فرقی داشت

🥰🥰مبارکه عزیزم

به سلامتی انشاالله. ااگر بچه تکون نخوره یعنی وقت زایمانه؟

سلام مبارک باشه قدمش..کدوم بیمارستان بودین و راضی بودین از پرسنل اونجا

مبارك باشه به سلامتي و دل خوش

مبارک باشه عزیزم .
مرسی تجربتو ب اشتراک گذاشتید برامون 😍

زایمان چندم ؟!

خداروشکر انشاالله که خوش قدم باشه و سالم و سلامت زیر سایه مامان و باباش بزرگ بشه 😇

سلام مبارکت باشه❤

بسلامتی عزیزم

سلام
هیچ بی حسی نگرفتید.اپیدورال؟

سوال های مرتبط

مامان نازم مامان نازم ۱۰ ماهگی
مامان لیانا مامان لیانا ۹ ماهگی
۱۰ ب خاطر حال بدی ک داشتم اسهال و استفراغ داشتم بچه تکون نمی‌خورد رفتم بیمارستان گفتن قلبش خیلی ضعیفه معاینه کردن گفتن برو خونه فردا بیا
فرداش از صبح دل درد گرفتم هعی می‌گرفت ول می‌کرد تا افطار،ک دیگه رفتم بیمارستان ولی بستری نمیکردن نوار قلب از بچه گرفتن گفتن خیلی تکون میخوره نوشابه بخور راه برو و بیا تا دوباره نوار قلب بگیریم و ۱ سانت باز شدی
رفتم پله و راه رفتم و دوباره رفتم معاینه ک کرد گفت کیسه آبت پاره شده الان باید بستری شی ۲ سانت ولی باز شدی. ساعت ۱۰ شب بستری کردن تا ساعت ۱۱ گفت تازه ۳سانت باز شدی و امپول فشار زدن ک دردام تا ۱۲ خیلی بیشتر شد
۱۲ و ربع ک شد ۵ سانت باز بودم ولی بچه داشت بدنیا میومد و گفتن فولی من اصلا جیغ نمیزدم و سعی کردم بیشتر زور بزنم تموم توانم گذاشتم واس زور زدن
ک ۱۲ونیم بچه داشن فشار میورد دکتر گفت دیگ زور نزن ولی نتونستم و بچه بدنیا اومد ولی چون زور اضافه زدم و دهانه رحم ۵ سانت فقط باز بود پاره شد و بخیه زدن
مامانی گلی ک میخاید زایمان کنید سعی کنید جیغ نزنید ک دیگ‌توانی واسه زور زدن نداشته باشید
مامان لیمو مامان لیمو ۳ ماهگی
مامان گل پسری مامان گل پسری روزهای ابتدایی تولد
مامان دادا کوچولو مامان دادا کوچولو ۴ ماهگی
پارت سه: زایمان عراق:: و بعد اومد معاینه کرد گفت همون سه سانتی برو خونت منم ک اعصابم داغون شده بود رفتم دوستم گفتم بیا اومد باهاشون دعوا کرد از بخش بیرونش کردند که همون لحظه دکتر ها عوض شد و یکی از دکتر ها منو می‌شناخت گفت ده ماهه میری میای کی میخوای زایمان کنی😂 و دوباره معاینه کرد 😞و بهم سرم و زدن امپولم داخل سرم زد ک کم کم دردم شروع شد هنوز سرم نصف هم نشده بود ساعت ۹شب بود هی میومدن معاینه میکردن ک گفت خیلی خوبه و... من پرسیدم کی میاد گفت نیم ساعت دیگه میام واسه معاینه منو ول کردن و رفتن ک درد اول گرفت دوم احساس کردم بچه داره میاد صدازدم نیومدن 😭 درد سوم بچه داش میومد خیلی بلند جیق زدم دویدن و دیدن ک بعلههه آقا پسر. داره میاد و ساعت ۹:۲۰دقیقه شب ۱۰شهریور زایمان کردم دختر کوچیکم و پسرم سه سال دقیق فرقشونه دوتاشون ۱۰شهریور تولدشونه و اینکه از بس بچم زور زده بود دکتر های .... بیخیال نیومدن چشمش قرمز شده بود داخلش مثل خون بود بهداشت بریدم و فهمیدم بخاطر زایمان و فشار دادن های پسرم بوده و خدارو شکر بخاطر نعمت هاش 🥰🤗
مامان آوین👶🏻❤ مامان آوین👶🏻❤ ۵ ماهگی
#تجربه زایمانم
خب من رحمم کاملا بسته بود کلی پیاده روی ورزش اسکات رابطه و...از ۳۴هفته شروع کردم گذشت و گذشت دیدم ۴۱هفته شدم هیچ خبری از درد نیست رفتم بیمارستان گفتم من تاریخ زایمانم گذشته دردی ندارم معاینه کرد گفت رحمت بستس رفتم یه بیمارستان دیگه بستریم کردن شب قرص فشار دادن بهم صبح معاینه کردن گفتن یک سانتی تا ظهر همون یک سانت بودم بعد یه قرص دیگه دادن فاصله دردم یهو شدت گرفت شد هر یک دقیقه ضربان قلب بچم افت کرد سریع یه امپول زدن قلبش اوکی شد بعد از ظهرش دکتر منو برد اتاق زایمان یه چیزی شبیه بادکنک ولی لوله بود وصل کردن ب رحمم که سریع فول شم خیلی درد داشت اسمش بالن بود مردم زنده شدم اونو زدن ساعت شیش بعد از ظهر معاینه کرد گفت دوسانتو نیم پیشرفت خوبی داری خیلی درد داشتم گریه میکردم ساعت هفت دیگه نتونستم تحمل کنم منو بردن اتاق زایمان شدم چهارسانت گفتن خیلی خوبه زنگ زدم ماماهمراهم ساعت ده اومد پیشم ماما بیمارستان گفت کیسه ابش هنوز پاره نشد گفت خودمون پاره میکنیم زدن کیسه ابمو پاره کردن ماماهمراهم ورزشم میداد ان اس تی ک بهم وصل بود نوار قلب خوبی نبود درخواست اپیدورال کردم گفتن نه ضربان قلب بچت خوب نیست نهایت ماسک گاز بهت بدیم گفتم بدین خیلی درد داشتم ماماهمراهم یازده ورزشو ک شروع کرد۱۲فول شدم یهو ان اس تی صدا داد گفتن سریع ببرینش اتاق عمل ضربان قلب بچه افتاده من درد داشتم حس زور داشتم گیج شده بودم سریع بردنم اتاق عمل سزارینم کردن خیلی زایمان سختی داشتم هنوزم خیلی درد دارم ولی وقتی بچتو بغل میکنی همه این دردا یادت میره🥲🥲🥲
مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 ۸ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانم بگم
من ۳۰رفتم بیمارستان برای معاینه گفتن سه سانتی نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست بستری میشی ۱۰شب بستری شدم تو بیمارستان امام خمینی شهریار خیلی راضی بودم بهم یه اتاق دادن فقط برای خودم همه چیز توش بود بعد یه ماما اومد پیشم بهم ورزش هارو یاد داد توپ داد بهم گفت ورزش کن منم ورزش هامو شروع کردم هر ۲ساعت یک بار میومد معاینه میکرد می‌گفت آفرین خوب داری پیش میری نزدیک ساعت های ۳ درد هام یواش یواش شروع شد تا این که ۶ صبح شدم ۶سانت اومد کیسه آبمو پاره کرد که دیگه درد ها شدید تر شدید تر شدن خیلی درد هاش بد بود ساعت ۱۵بود که دیگه تو اوج درد بودم که دکتر معاینه کرد گفت سر بچه دارم میبینم زور بزن ۵تا زور عمیق زدم اونا هم برش زدن از برش چیزی نفهمیدم تا این که سرش اومد بیرون دیگه بدن خود به خود لیز خورد اومد دیگه انگار نه انگار که داشتی چند لحظه پیش اون درد میکشیدی ترانه گذاشتن روم دیدمش بردن تمیزش کردن بعد دکتر برام بخیه زد از بخیه هم چیزی نفهمیدم ولی وقتی بچتو میبینی میگه ارزش اون درد داشت من که از طبیعی راضی بود حالمم بعد زایمان اوکی هست . ۳کیلو ۱۳۰ گرم بود