دکتر دستور بستریشو نوشت و پسرکم بستری شد بگذریم از گریه ها و زاریمون و لحظه ی سخت بیمارستان و آنژیوکت ک امیدوارم هییییچ مادری نبینه بچشو توی این حالت
خلاصه بعد از ساعتی دکتر متخصص زنگ زدن و اومد بالاسرش و با چنتا سوال و معاینه گفت تبخاله ...و من نمیدونستم ناراحت باشم یاخوشحال
پسرکم درگیر تبخال شده بود که نتیجه دید و بازدید های این عید لعنتی بود
عیدی ک از اولش برام با سرماخوردگی شروع شد و الان با تبخال ادامه داره
پسرکم هیچی نمیخوره و فقط گریه میکنه و تب داره جیگرم داره کنده میشه
تبخال علایمش اولش با تب شروع میشه و بعد دوروز دهن پر از افت میشه گفتم شمام بدونین و حتما علایم بیشترشو تو اینترنت بخونید ک مثل من نشید
ته حرفم اینه ک بچه ها مثل گل ظریفن به هیچ عنوان نزارید کسی بوسشون کنه یا بغلشون کنه به درک ک ناراحت بشن ...به درک که هرچی بشه هیچی مهم تر از سلامتیشون نیس براش بجنگید و ارزش سلامتیشونو بدونید ما اصلا وضعیت خوبی نداریم برامون دعا کنید پسرم داره باهاش دست و پنجه نرم میکنه و هرروز بدتر از دیروز
سلامتی تمام بچه های دنیا و لعنت به هرچی مریضی

۲ پاسخ

عزیزم گاهی تب بالا باعث بروز تب خال میشه انگار تب بدن میزنه بیرون، کاش اطراف دهن بود داخلش نبود میتونس چیزی بخوره

انشالله ب زودی خوب بشه عزیزم،خیلی ناراحت شدم

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
سلام به همه ..برای سلامتی بچه هاتون حتما این متنو بخونید
لعنت به مریضی
پیروتاپیک های قبل اگر بخونید متوجه اینهمه دردوناراحتی من و تجربه ای ک کردم میشید
پسر من تقریبا ۵ روزه درگیر یه بیقراری عجیبه ک واقعا ندیده بودم اینجوری
اینقد علشق شیر و شیشه بود ک محال بود ازش بگذره اما الان دیگ دروشو خط کشیده و من از ناچاری دارم با سرنگ بهش یه ذره اب گوشت میدم ..هیچی نمیخوره و شدیدا بیقراره جوری ک اصلاااا لحظه ای اروم نداره روزی سه الی چهار بار تب میکنه و من عاجز از اینکه خدایا بچم چشه خودت کمکش کن این روزا هیچی نمیخوره و تنها چیزی ک وارد بدنش میشه فقط دارو های تب بر ..اعم از شیاف و بروفن استا ...بچم در عرض این مدت شده پوست استخون ...چند بار بردمش اورژانس بخاطر عید هیچ دکتر متخصصی نبود و من دستم از همه جا کوتاه و اکتفا به همون پزشک عمومی اورژانس
تا پریشب ک دیذم دهنش پر از برفکه و یکم انگار خیالم راحت شد و گفتم برفکه از داروخونه نیستاتین گرفتم و شروع کردم بهش دادم ..تاروز بعد دیذم تبش شدیدتر شد و دهنش پر از دونه و برفک عقلم کار نمیکرد و نمیدونم باید چیکار میکردم روونه بیمارستان شدم با گریه و زاری و گفتم حالش بده ک خلاصه
ادامه تاپیک بعد