خانمایی که تجربه دارید بهم مشورت بدین
مادر شوهرم پیرش زو از دست داده و به بچه ی من خیلی وابسته شده.
چون بعد از زایمان پیشم بوده خیلی بهش تسلط پیدا کرده و به حرف منم گوش نمی‌ده چطوری بهش یاد بدم که باید از من اجازه بگیره و من اولویتم دلم میسوزه براش دلم میخاد با سیاست براش حا بندازم که اون نباید همه کاره بچم باشه
من دارم میرم به حاشیه و میترسم فردا بچم هیچ به حرف من نباشع

بچه۷ روزه رو کجا میبره چرا اجازه میدی بگو پیشم نباشه نگرانم خوابم نمیره یا شب ک میبرش یکی دوساعت بعد برو دنبالش بگو مامان دیگ نتونستم تحمل کنم این چند شبم بخاطر اینک شما ذوق داشتی تحمل کردم شبا خوابم نمیره دلم تنگ میشه اعصابم میریزه بهم بده ببرمش پیش خودم

هیچ وقت این اجازه رو نده که بچه ات با بوی یکی دیگه بخوابه.فقط بوی خودت بگو بهش چون تو شکم من بوده عادت داره به بوی خودم.معمولا مادرشوهرش دوست دارن کارای بچه رو بکنن ولی من ازاول این اجازه رو ندادم و همه کارای دخترمو خودم انجام دادم حتی الان که بزرگ شده یا خودش کاراشو می‌کنه یا من.به مادرشوهرت با آرومی بگو درسته اینکارت کمکه ولی تو درازمدت بچه ازت دور میشه و این کار مادرروسخت می‌کنه.اگر هم دیدی قبول نکرد بگو بره خونش تو از پس کارات برمیای.حتی اگه خواست لباس بپوشونه یا جاشوعوض کنه بگیر خودت بپوشون تا غیر مستقیم گفته باشی.

حتما تا زوده جلوی پیشرویش رو بگیر
پس فردا جوری میشه دیگه اصلا اختیار بچه خودتو نداری و انگار جاتون عوض میشه با مادرشوهرت

وای اصلا درست نیس بچه نوزاد رو بدی کسی ببره چرا میزاری اخه ؟ پسفردا این بچه تره هم به ریشت خورد نمیکنه ... مطمعن باش این روندی که پیش گرفتی چند وقت دیگه بچت ک بزرگ بشه فقط به چشم یه کلفت بهت نگاه می‌کنه

قاطعانه حد و مرزشو مشخص کن جنگ اول به از صلح آخر

از شوهرت کمک بگیر ک بهش بگ و متوجه اش کنه تو حرف بزنی خراب میشی

شبا میبرتش پیش خودش
دیروز خوشحاله میگه دیگه بوی منو گرفته