۲۷ پاسخ

عزیزم دقیقا حال وروزت مثل من بود من بعد از سه روز تونستم‌تازه قیافشو ببینم و بغلش‌کنم و چقدرخوشحاا بودم خداروشکر الان دوروزه مرخص شدیم وخونه ایم

چنو روز باید بمونه؟؟؟؟

من دوتا خواهرام اینجوری بودن طفلکا
میگفت نه ماه تحمل کردیم آخرم دست خالی برگشتیم
اما خب شماها قدر بچه تون رو بیشتر میدونین دیگه
ان شاالله به زودی مرخص میشه

با تمام وجودم حسی که میگی رو درک میکنم
لحظه لحظه شو با پوست و گوشت واستخوان هام چشیدم و درک کردم
اما خدارو هزاران بار شکر که بچه ت سالمه و میتونی بزودی بغلش بگیری ان شالله بحق شش ماهه امام حسین
دقیقا فرقت با من تو همینه منم زایمان کردم تو نه ماه اما بدون بچه با آغوش خالی برگشتم خونه و بچه م راهی گور سرد شد و عید اون سال من شد عید سیاه دقیقا سه روز به عید مونده بود 🥺 خدا برا هیچ پدر و مادری نخاد ان شالله
خدا رو شاکر باش و هر روز براش آیت الکرسی و حمد بخون با تمام وجودم برا ریحانه جان دعا میکنم ان شالله تنش سلامت باشه و بزودی بیاد پیشتون

عزيزدلم اصلا نگران نباش همون خدايي كه بچه گلتو بهت داده خودشم مراقبشه خداروشكر باز بچت سالمه فقط زود بدنيا اومده غصه نخور عزيزم اميدت ب خدا باشه انشالله خيلي زود كوچولوي قشنگتر بغل ميگيري مياري خونتون و عكسشو برا ماهم ميذاري 😍😘🌹❤️

سلام گلم مبارکت باشه انشالله خوش قدم باشه ،🤩🤩🤩 التماس دعا برای منم دعا کن خیلی خیلی چند هفته مکه به دنیا آمد آخرش ؟

إن شاالله که به زودی زود صحیح سلامت میبریش خونه عزیزم

عزیزم با متن ب این غمگینی ترسیدم خدایی نکرده اتفاق بدی افتاده باشه اره حال و هوای عیده ولی خیلیا لباس سیاه پوشیدن عزیز از دست دادن اینهمه نا امید نباش نی نی خوشکلت قوی و سالم و سرحال ان شالله میاد ب خونتون

عزیزم غصه نخور ان شاا... نینی هم بزودی میادپیشت💚😍

چند هفته بدنیا اومد؟

انشالله زودی مرخص میشه عزیزم نگران نباش خودت رو از لحاظ خورد و خوراک تقویت کن ک ایشالا از پس روزای آینده ب راحتی بر بیای توکلت بخدا باش

منم این روزها رو کشیدم منم این دردها رو تحمل کردم منم این اشک ها رو یه ماه ریختم،خدا بزرگه خواهرم می گزره

عزیزم پارسال دهتر جاری منم دقیقا مثل شما یک ماه زود زایمان کرد همینطور مثل شما غصه میخورد وناراخت بود گریه میکرد ولی بعد دوهفته بچه اش اومد خونه خداروشکر الان یه دختر شیرین وخوشگل شده عزیزم درسته سخته ولی اینم میگذره

الهی عزیزم تحمل کن چاره ای نیس به خودت روحیه بده ان شاالله زودی میاد خونه😘🤲

نگران نباش عزیز دلم
ریحانه جان عجله داشت میخواست زودتر بیاد و امسال خودش عیدتون را زیبا کنه
اینروزها هم میگذره و با هم کلی خوش میگذرونید عزیزم

اخی عزیزم 🥲🥲انشالله خوب میشه میاین خونه بخاطر ریه نگهش داشتن؟

عزیزممممم🥺🥺🥺
اول از همه مبارکه فاطمه جان قدم پر خیرش😍😊
نامدار باشه الهی ❤
دوم اینکه صبور باش به زودی سه نفره هاتون تو خونه پر عشقتون شروع میشه پس بی تابی نکن و منتظر اون روز قشنگ باش

نگران نباش به حق این ماه قشنگ انشالله زودی نینیت بیاد خونه بغلت بگیری قربون صدقش بری 🤤🥰

عزیزدلم زود زود میاد خونه انشاالله اکثر بچه ها زود به دنیا میان گلم اصلا نگران نباش

سلام گلم الهی که زودی سرحال شه و بغلش کنیو باهاش بیاین خونتون
چند هفته بدنیا اومد؟

ایشالله زود زود میاد بغلت نگران نیاش

عزیزدلممم حق داری ... امیدوارم زود زود نی نی خوشگلت مرخص شه و بیاد خونه کنار خودت ❤️❤️

الهی بگردم😔😔
حتی فکر کردن بهشم برامن سخته و دلم به درد میاد...چقد صبوری،چقد قوی بودی تاالان و مطمئنا قوی خواهی بود...اون به آرامش تو احتیاج داره،این دوران هم میگذره گرچه سخت
مطمئن باش خدا حواسش هست...
ان شاءالله به زودی میاد توبغلت

کلمه به کلمه حرفاتو با همه وجودم حس کردم ، پسرم نارس به دنیا اومده بود ۲۳ روز بستری بود اون روزا برام سیاه و خاکستریه همیشه، خدا برای هیچ کس نیاره الهی که زودتر کوچولوت و بغل بگیری و بیاری خونه

خدا را شکر کن خواهر که بچه ت چند روز دگ از بیمارستان میاد خونه
وای بحال من که پسر پنج سالم جلو چشمم پر کشید😭

الهی بگردم خواهری
نگران نباش بزودی میاد بغل خودت و حسابیییی جای منم بچلون اون فسقلی رو

عزیزم چرا بچت چشه

سوال های مرتبط

مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۷ ماهگی
مامان اقا امیرمهدی🩵 مامان اقا امیرمهدی🩵 ۲ ماهگی
پارت ۱۲
خلاصه تا رضا رفته بود گل بگیره اولین نفر ابجیم اومد پیشم انقد جیغ جیغ کرد از ذوق کل بیمارستان صدای اون کولی بود😂🤣 بعدش با زور فرستادنش بره که مامانمم بیاد
مامانم اومد هی بوسم میکرد خیلی نگرانم بود بیچاره تا مادرم رفت رضا رسید بیمارستان اومد داخل یهو دیدم با یه چشای قرمز و پر اشک اومد داخل بچه تو بغلم بود داشتم شیر میدادم یه نگاه هم نکرد به بچه منو گرفت بغلش هی سرمو بوس میکرد گلمو داد دستم انقد حالمو پرسید که مطمعن شد تازه متوجه شد امیر مهدی رو سینمه😂🤦 بچه رو بغل گرفت بوسید و باهاش حرف زد دوباره داد بغلم که شیر بخوره یه ساعت فقط اقا رضا هی میگفت درد نداری خوبی الان چیزی نمیخای؟
ایشونم با زور فرستادیم بره بیرون ... ماما اومد کمکم کرد پاشدم رفتم دسشویی خودمو بشورم یچی بپوشم ببرنم بخش
اینم از زایمان من😍
ولی خدایی یچی بگم غیر اون دو روزی که درد کشیدم خود اون دو ساعت زایمان کردم خیلی دردش بهتر بود چون اون دو روز دردش کلافت میکرد و اذیت کننده بود ولی واقعا دردش از یادتون میره و خیلی خاطره خوبیه بخصوص برا من چون دوباره دلم میخاد تکرار بشه که انقدر احساس نزدیکی کنم به امام حسین و امام زمان
بدون شوخی دردش قابل تحمل بود ... درد داشتاااا نمیگم خیلی خوب بود اصلا درد نداشت ... ولی منکه خیلی راضی بودم از زایمانم و دردا رو یادم نیست و حتی الان که داشتم مینوشتم دلم خواست دوباره تو اون شرایط باشم
البته بدن با بدن فرق داره و ممکنه یکی خیلی دردش براش غیر قابل تحمل باشه و دلش نخواد دیکه زایمان رو تجربه کنه و یکی مثل من کله خر باشه و اینحوری دلش تنگ زایمان باشه
مامان پسرم مامان پسرم ۱ ماهگی
زایمان

۱.من تا لحظات آخر تصمیم به نوع زایمان رو به تاخیر انداختم تا مطمئن بشیم از لحاظ پزشکی کدوم به صلاحمه و سونو۳۸هفته هم دادم و طبق صلاح دید پزشک تصمیم بر این شد۳۹هفته و یک روز سزارین بشم
یک روز قبل کیسه آبم پاره شد و زایمان کردم

۲.بسیار لذت بخش و همراه با شوق و انتظار هست لحظه زایمان ،هیچ ترسی نداره نه اتاق عمل نه دردی احساس میکنید برای من فقط حس بد پری مثانه رو القا میکرد اونم بعد بی حسی از بین رفت

۳.برای من بعد عمل پر از چالش های دردناک و مشکل جدید بود ،مشکلات جسمی پیش اومد که دکترها به واسطه اون ازم خواستن شیر دهی رو قطع کنم و به واسطه این مشکلات به شدت از لحاظ روحی به هم ریختم و هنوز بعد چند روز من دردهای خیلی شدیدی رو تجربه میکنم و باز هم میگم قرار نیست همه مثل من باشن چون برای من اتفاق های دیگه افتاد که به بدتر شدن وضعیتم کمک کرد تا به بهتر شدن

در کل لذت ببرید حتی شده با درد واقعا لذت بخشه ❤️من خودم با دردش دارم لذت میبرم شده گریه کردم داد زدم ولی بازم میگم خیلی خوبه داشتنش❤️❤️❤️و خداروشکر

۴.بیمارستان نیکان رسیدگی خوبی داشت من اتاق خصوصی گرفتم و خیلی راحت بودم
قرار بود بریم یه بخش دیگه که همسرم پیشم باشن که با صحبت هایی که شد صلاح بر این شد خواهرم تو بخش زنان همراهم باشن

۵.دکترم خیلی خوب بود و به نظرم بعد از خدا و روحیه خودتون اولین مورد برای تجربه خوب زایمان انتخاب پزشک خوب هست
مامان ماهور خانوم😍 مامان ماهور خانوم😍 ۷ ماهگی
سلام چطورین؟
مرسی از همه دوستایی که تبریک گفتن و همه اونایی که سوره انشقاق خوندن و برای زایمانم دعا کردن😍😘ان شالله همتون به آرزوهای قشنگتون برسین🌹ببخشید که نتونستم تک تک جواب بدم
من و ماهور دیروز عصر از بیمارستان اومدیم خونه. خیلی حالم بده ولی نگاهش که میکنم همه چی یادم میره😍خیلی حس خوبیه.
ولی تجربه زایمان طبیعی رو ازم خواستین که بگم. راستش برام خیلی سخته گفتنش. هنوزم بعد سه روز تا چشامو رو هم‌میزارم که بخوابم صحنه های اون‌روز میاد جلوی چشمم و انگار بدنم‌میلرزه. خیلی از نظر روحی بهم ریختم. با اینکه حس خوبی داشت لحظه خروج نوزاد از بدن ولی واقعا نمیشه درد زایمان طبیعی رو با چیزی مقایسه کرد. من درد سنگ کلیه زیاد کشیدم. دردای تا ۴ سانت در حد درد سنگ کلیه بود البته خوبیش این بود‌که برعکس سنگ‌کلیه این دردا هی قطع و وصل میشد و فرصت استراحت داشتی. ولی از ۴ سانت تا ۱۰ سانت عذاب بود واقعا. که البته برای من کلا ۱ ساعت طول کشید از ۴ شدم ۱۰.مثل مدفوع بزرگی که نمیتونی دفعش کنی و هی احساس میکنی مقعدت داره پاره میشه
هنوز نمیتونم درست بخوابم و همش همه چی جلوی چشممه😢کاش میشد یادم بره زودتر