۱۴ پاسخ

وااااای اسمش میاد مو به تنم سیخ میشه من تا چهار ماه نمیتونم چیزی بخورم حتی آب اینقدر بالا میارم یبوست شدید خلاصه اون زمان آرزوی مرگم دارم اینقدررررررر سخته وزنم میاد پایین از گرسنگی حساب کن تو آزمایش زده بود سو تغذیه برام منشی دکتر می‌خندید می‌گفت از آفریقا اومدی خلاصه من خیلی بد ویارم اصلا نه حرف میزنم نه چیزی میخورم همش بالا میارم خدا نصیب هیچکس این نوع ویار نکنه

نه من حالت تهوع نداشتم اصلا
فقط وزن اضافه نمیکردم و اینکه سردردهای شدیدی داشتم خیلی شدید

ویار وحشتناک. به همه‌چی. حتی به شوهرم!

من سر پسرم معده درد وحشتناک در حد مرگ فقط دوغ خیارشور نبود می‌مردم سر دخترم نون خامه

سردرد
معده درد شدید
آب نمیتونستم بخورم
چیزای سرد اصلااا نمیتونستم بخورم

من از ۷ هفتگی ویار بدی داشتم تا ۵ ماه
خیلی حالت تهوع داشتم و ۵کیلو هم کم کردم
خیلی حالم بدبود بهش فکر میکنم میگم چجور تونستم تحمل کنم

من اولا تا سه نمیدونستم باردارم‌ فقط ویار الوچه داشتم اش بعد سه ماه که متوجه شدم از مرغ بدم میومد اصلا گوشت نمیخوردم‌ گرسنه ام میشد باید غذا میخوردم خداروشکر هم بارداریم خوب بود هم زایمانم راضی بودم

منکه دوتا پسر بدنیا اوردم و اصلا حالت تهوعی نداشتم فقد ویار شوری وترشی داشتم طبیعی هم زایمان کردم بدون بخیه

من فقط از بوی گوشت چرخ کرده بدم میومد وگرنه همچی میخوردم کل بارداری نتونستم ی شامی بخورم ولی تو قیمه و قرمه و.... گوشت میریختم میخوردم
بارداری دوم هم از بو مرغ متنفر بودم تا یکماه کلا آب هم نمیتونستم بخورم خیلی بد بود از هفته 10 ب بعد کم کم خوب شدم الان همچی میخورم

من تا چهار ماه رسماً میرم کما
جدا خاطره خاصی تو ذهنم نمی‌مونه بس که حالم بده دیگه بقال سر کوچه هم میفهمه من حامله ام
رو شوهرم ویار وحشتناک داشتم تا سه ماه
دستم بهش نمی‌خورد از بوی روغن و پیاز و یخچال و انواع شوینده و عطر و ادکلن
یه بوهایی به مشامم میخورد و بالا میاوردم که هیچکی نمی‌فهمید 😩😭

ویار که بالا بیارم نه ولی همش مثل حالتی که تو ماشین نشستی و تهوع داری
مرغ و پرتقال به شدت بدم میومد، اگر یکم گرسنه میشدم چند دقیقه طول می‌کشید بی حال میشدم قند و فشارم پایین بود، از روز اقدام تا تقریبا یه ماه کمردرد داشتم
بچه ام هم دختره

تا ۱۲هفتگی بخاطر مصرف قرص تیروئید ترش میکردم و هوا ازاد ک بهم میخورد خوب میشدم هفت صبح میرفتم حیاط راه میرفتم ک بالا نیارم چشمت روز بد نبینه ی روز قبل ان تی لک دیدم رفتم بیمارستان معاینم کردن ک گفتن باز نشده بعد همون شب تا خود صبح گریه و التماس خدا کردم خدایا بچما بهم ببخش اخه قبل پسرم سقط داشتم بعد سوره طه رو ک میخاستم بخونم گفتم خدایا تو ب همین سورت قسم اگ بچم سالمه تو خواب کسی بیاد بگن سالمه واقعا باورت نمیشه یک ساعت بعد اون پدرشوهرم ازخواب بلمد شد گفت بیمارستات رفته بودیم و پرستار اونجا اومد بهم گفت بچه سالمه من یکم دلم اروم شد بعد اون خواب باورت نمیشه تاصبح پلک نزاشتم بهم قشنگ ی ۲۴ساعتی بود ک چیزی نخورده بودم صبح ی تیک سیب خوردم حالم بد شد دیگ هیچی دنبال ی سونوگرافی خوب بودیم اون یکی ک پیشش نوبت گرفته بودم اونروز نبود و ی سونوگرافی خوب پیدا کردیم و رفتیم با همسرم مادرمو پدرم تا برم داخل دل از حلقم اومد بیرون انقدر گوشیم زنگ میخورد ک حوصله جواب دادن رو نداشتم تا رفتم تو اتاق سونو ک اقای دکتر سونو شکمی کرد گفت همچیش سالمه واین لک بینی بخاطر هماتومه این باید بیاد تا دفع بشه ک خداروشکر با شیاف و امپول ۳روز زدن اوکی شد و دفع شد و بعد اون ب مدت ۴ماه دندون درد کشیدم واخرا بارداری بود ک ۳ بار بچه مارو تو بیمارستان کشید بخاطر تکون نخوردنش و در اخر هم با پای خودم بدون هیچ دردی رفتن بیمارستان ۳ ظهرک بستری شدم ۷:۳۰عصر هم زایمان کردم

بچه اول دختره
بارداریم خیلی سخت بود
اولش دوهفته استراحت مطلق شدم دائم شیاف زدم لک بینی
بعد ویار گرفتم انقد شدید ک شبانه روز بالامیاوردم غذا نمیشد بخورم تا بستری شدن رفتم هر روز زیر سرم بودم یادم ی روز رفتم مطب دکتر گف اخرین وعده غذایی ک خوردی موند چی بود گغتم چهار روز پیش ی دونه خرما خوردم مونده گف بستری کرونا بود انقد اصرار گف هر روز بیا مطب هر روز چک کنم سرم چقد سخت گذشت دوباره تا هفت ماه سدید بالا میاوردم تا اخرش شد هفته ای یکی دوبار بالا اوردن وسطاش درگیر پانیک شدم دو هفته تمام شبا نخوابیدم دوباره رفت جلوتر الرژی سدید شدم نفس نمیتونستم بکشم نسته میخوابیدم اخ پدرم دراومد زایمانمم ک تو اتاق عمل سر نشدم ته خط بود

اره خیلی همش هم دلم دوغ و چیزای ترش میخاست😂

سوال های مرتبط