۱۹ پاسخ

امشب سخت ترین مرحله رو پشت سر گذاشتم
مهمانی دادن با بچه
پاره شدم خسته و له شدم تمام نقاط بدنم درد میکنع ...دخترم همش نق نق کرد الآنم مهمونا رفتن و خونه به هم ریخته ست

افسردگی بعد زایمان و تنها موندنا 😔

کلا برا من اینکه دوتا هستن و همه اینایی که میگی هفته به هفتت پشت هم با بهتر شدن یکی و بدتر شدن اون یکی تجربه میکنم

بدترین مرحله ای که تا آخر عمر فراموش نمیکنم اذیت و آزارهای مادرشوهرم بود اشکهایی که ریختم غصه هایی که خوردم بخاطر همینا نتونستم بچه مو شیر بدم خیلی بهم سخت گذشت خیلی اذیتم کردن از روز اول که از بیمارستان برگشتم شروع کرد این زنیکه مریض لذت بچه دار شدن به دهنم زهرمار کرد

زخم شدن سینه ها از همشون برام سخت تر بود. 😫😫

چون آخرشم بچم شیرخشکی شد اینهمه هم تلاش کردم درد کشیدم ولی نشد

برای من زخم شدن سینه از همه بدتر بود

عالی بود😆

افسردگی بعد زایمان . ک هنوزم گاه گاهی دارم هنوز

کولیک و جیغ های بنفش یکسره

رفلاکس و کولیکش و وابستگی شدیدش ب من

استرس واکسن رو یادت رفت
برا منم افسردگی از همه سخت تره

هیچی مث نق زدن نیست...خودش ی مصیبته...آرزو دارم ی دقه نق نزنه فقط

ختنه واکسن خون ریزی ۴۰ روزه

ولی الان که گذشته میگم من عاشق دخترمم اگر بازم برگردم به عقب حتی حاضرم واسش دوباره درد بکشمو شایدم بمیرم🥰😍😁

چه خوب گفتی این فرایند رو
واسه من بیخوابی اوایل نوزادی خیلی سخت بود
بعدش هم کولیک و آلرژی گاوی خیلی اذیتم کرد
مریضیهای بچه هم واقعا تجربه بدی بود

مال من ۲ زایمان سخت ترین زایمان رو داشتم مرگو جلو چشمام دیدم هروقت یادم میاد نفسم میخاد بگیره

من بارداری و تهوع وحشتناک و ۲۰ روز اول بعد زایمان بخاطر ترس و افسردگی دلهره بقیش با تمام سختیهاش عاشقشم

طی کردیم یعنی داریم باهاش کنار میایم ان شاءالله

سوال های مرتبط

مامان مِهرا مامان مِهرا ۱۱ ماهگی