۱۰ پاسخ

منم هر شب که تو روز یه گرفتاری باهاش داشته باشم گریه می کنم و خودمو ملامت میکنم چون عاشقشم از طرفی هم واقعا مرحله ی سختیه
من خیلی با خودم کلنجار رفتم و مقاله های خارجی خوندم نکات ساده و خوبی توش بود بهت میگم شاید به دردت بخوره:
اول اینکه بدون تو تنها نیستی
مامان بدی هم نیستی
فقط نیاز داری یکم به خودت مسلط تر باشی
چون از بچه که انتظاری نمیره هر بچه ای والد سختگیر و جدی و عصبانی داشته باشه ناهنجاری میکنه
حتی از صبح تا شب اوکی باشی شب یه برخورد بد کنی بچه اذیت میکنه
موقع خراب کاری و عصبانیتا فکر کن جلوی کسی هستید یا کسی نگاتون میکنه رفتارت متین تر میشه
وقتی داره از نظر رفتاری خیلی تخس بازی درمیاره فکر کن اون لحظه بچه ی یکی دیگه ست و واسه تو کارش مهم نیست
سخت نگیر، مثلا یه چیزی میشکنه یا میریزه ؟ بذار کامل بریزه بعد یک ساعت یه جا جمع میکنی

عزیزم اگه جای من بودی چکار میکردی من با مادر شوهرم زندگی میکنم که........ با یه بچه فوق العاده کنجکاو بازیگوش 13روز تعطیلات و مهمون داشتم شبو روز، شوهرم واسه کارش کارگر میگیره که باید هر روز غذاشونو بپزم آماده کنم بچم اینقدر اذیتم می‌کنه که گریه میکنم عصبی هم میشم ولی با خودت تکرار کن که هر رفتاری باهاش کنی نتیجه همون میشه اگر فریاد بزنی اونم عصبی میشه اگه آروم باشی اونم بچه ی آرومی میشه بخدا توکل کن

عزیزم همتاهم دقیقا همین شکلیه اقتضای سنشون هست
وقتی پاهاشو میشورم میام که پوشکش کنم فرارمیکنه و دوست داره لخت بگرده واقعا خسته وعصبی میشم کم میارم چندروزی رفته بودیم شهرستان خونه مادرشوهرم به قدری گریه کرد چون ازشلوغی بدش میاد که می‌خواستیم همون روزای اول برگردیم وای من و شوهرم کنترلمون ازدست می‌دادیم دعواش میکردیم ازبس ۲۴ساعته گریه میکرد بهونه می‌گرفت وبغلمون بود الان اینقدر ناراحتم میگم این چندروز رفتاری باهاش کردم که تاحالا نکرده بودم کاش هیچ وقت نمی‌رفتم که بچم اذیت بشه

منم همینجوری ام از صبح تا شب اویزون منه نمیزاره یدونه ظرف بشورم منو میزنه خداروشکر گریه نداره وگرنه تکمیل بودم

منم همینطور حوصله گریه هاشو ندارم تازه می‌خوام از شیر هم بگیرمش دیگه واویلا

منم همینم سن خیلی بدیه خیلیا واقعا بریدم

وای منم داغونم همش گریه میکنم مادر خوبی نیستم

منم خیلی خیلی عصبی ام

بببین پسرمنم همینه بریدددددددم

عزیزم بچه ها تو این سن همینجورن ما مادر ها هم کم حوصله ایم

سوال های مرتبط