شوهرم محبت نمیکنه حتی یه بغل ساده یه شب نشستن و باهم فیلم دیدن یا صحبت کردن هم دریغ می‌کنه روزا سرکاره تا عصر وقتی میاد خونه با دخترمون سرگرم میشه قلیون می‌کشه تا شب ک دخترم بخوابه اونم پشتشو می‌کنه و می‌خوابه تا وقتی چیزی لازمش نباشه حتی باهام هم صحبت هم نمیشه دیگه خستم از بی مهری و بی محلی هاش گاهی چند هفته میشد رابطه جنسی نداشتیم الان به یکماه و نیم رسیده خودمو مرتب میکنم میرم حموم به خودم میرسم حتی نگام نمیکنه همیشه برای پول مجبورم بهش بگم چقدر می‌خوام برای چی می‌خوام و تهشم بگم چی خریدم و چرا خریدم تا الان چندین بار بهش فرصت دادم گفتم پول دادنت به درک رابطه جنسی به درک دوسم داشته باش حتی میگه درسته حق با توعه اما بازم یکی دوروزه بعد میشه همونی که بود خستم دیگه نمی‌کشم اینبار ک بهش گفتم گفت ما بدرد هم نمی‌خوریم هیچ خاصیتی برای زندگیم نداری درصورتی‌که توی کارای خونه و بچه هیچی کم نزاشتم گفت دخترمون هم ببر خودتم از زندگیم برو هرچی دارم و ندارم میدم ک ازت جدا شم گفت اگه کیانا نبود زودتر از اینا حدا میشدم الان موندم تو راهی اگه تنها بودم یه روزم صبر نمی‌کردم اما دخترم آینده اون چی میشه میتونم خرجشو بدم یا ن درسته خانوادم مثل کوه پشتمن اما اونام با ۸تومن دارن زندگیشونو میچرخونن خرج منم نمیتونم بدن چ برسه به بچم از طرفین میگم پیامش بدم برگردم خونه بخاطر دخترم اما دلم باهاش نیست دیگه بلاتکلیفی خیلی سخته شما بودین چیکار میکردین؟

۱۳ پاسخ

منم مشکل تورو داشتم با این تفاوت ک بهم خیانت هم کرد دیگه کاری بهش نداشتم فقط فقط مادد بچش بودم بشور بساپ و تمیز کن جا خوابمم جدا کرده بودم ک سمتش نرم تا خودش بیاد ...خودش امد سمتم دیگه بریده بودم گفتم تهششش جداییی دیگه اما درست شد زندگیم اگه فرصت ازت خاست بده ی بار دیگه بخاطربچت اگع ک دلش نیست با تو زندگی کنه خوب جدا شو توام دل داری نیاز ب محبت داری زندگی کنیی ب هیچ کسسس گوش نکن ماد خواهر عمه هیچ کسسس ببین دل خودت چی میگه همین عقلت چی میگه تو حق زندگی کردن داری خاهر💚💚

دیگه گفته برو من بودم‌میرفتم دخترتم بیار
خرج دخترتو ازش بگیر

عزیزم من یه بار طلاق گرفتم و دوباره ازدواج کردم پس بهت میگم اصلا به طلاق فکر نکن
شما که میگی بعد طلاق نمیخوای ازدواج کنی و میخوای دخترت رو بزرگ کنی پس همین الان همین کار رو بکن اصلا به شوهرت فکر نکن و مثل یه هم خونه باهاش رفتار کن ولی وقتی میگی پدر خوبیه بزار برای بچت پدری کنه تو هم با بچت خوش بگذرون با خانوادت و دوستات خوش بگذرون خدا رو چه دیدی شاید شوهرت هم سرش به سنگ خورد و اخلاقش عوض شد
پیشنهاد میکنم هر شب سوره طلاق رو بخون خیلی تو روابط زن و شوهر نتیجه داره ولی خواهرانه بهت میگم به طلاق فکر نکن

مگه نگفته دادوندارمومبدم بروامضابگیرهرچی داره ببرو بعدم دخترتم ببرو وظیفشه تاشوهرمیکنه ماهانه براش پول بفرستع
الان مهریه ات اگه ۱۱۴تا باشه خونه میتونی بخری اگرم نه ی جای خوب وامن براخودتوبچه ات رهن کن بقیشه بزاربانک باسودش ونفقه اون زندگیتوکن این دندون لقه پرتش گن

اول از همه اینو درنطر بگیر کتصمیم گیرنده تویی تو باید دراخر ببینی چجوری راحت تری اما من بودم جدامیشدم بچه ی طلاق بودن بهتر از بچه ایه ک تو خانواده بی محبت عشق بزرگ بشه

هی خواهرجان همه مرداهمین جورین ولی نه به بدی شوهرتو
منکه اصن طاقت ندارم ازش جدا میشدم دخترامم با خودم میبردم
همه مرداخیانت کارن🥺
انشالله هرچی خدا بخواد همون میشه یکم صبر کن بهش زمان بده خیلی غصه نخوره که هزارتا مریضی میگیری خواهر جان هر چند می‌دونم نمیشه ولی خودتو سرگرم بچت کن

هیی چی بگم منم بخاطر بچم دارم زندگی میکنم و نمبتونم جدا شم منم همیشه برا رابطه میرم سمتش و اون منو پس میزنع و کلا بیشتر همخونه ایم برا هم و یه زندگی تخمی و عادی مزخرف خودم به تنهایی جور بچم میکشم

ببین عزیزم کسی نیومده تو زندگیت دلشو نبزده هستن زنایه زیادی ک میشینن زیر پایه مردایه زن دارو زندگیشونو نابود میکنن یه امتحانی بکن شاید خدای نکرده بهت خیانت کرده

برای مخارج ایشون درصورت جدایی هم موظفه ک خرج بچه رو براتون ماه ب ماه بفرسته اصلا دادگاه تعیین می‌کنه..بنظرم برو مشاوره

خودت حروم نکن سنی ندادی جدا شو اون پدر چع پدری واسع دخترت کرده

ته ته دلت میخوای جدا شی؟ چون واقعا گاهی آدم. بچه رو بهانه میکنه... ته دل خودشو میبینه متوجه میشه نمیخواد این اتفاق بیفته حالا یا بخاطر علاقه، یا ترس یا هرچیز دیگه ای... اول به نظرم با این افکار روبه رو شو

عزیزم برید پیش مشاور مشکل عجیب غریبی نداریدکه جدابشید قابل حله مشکلتون اگه درست نشداونوقت حرف ازجدایی بزنید

و اینکه وقتی بهش میگم مشکلات رو میگه خستم درکم کن درصورتی‌که چند بار درهفته با دوستاش می‌ره بیرون تا دیر وقت مشروب خوردن و خوش گذرونی

سوال های مرتبط

مامان النا مامان النا هفته یازدهم بارداری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۱ سالگی
سلام،اومدم از تجربه م راجع به رفلاکس پسرم بگم
مامانایی که تازه بچه هاتون ب غذا خوردن افتادن ب هیچ عنوان حریره بادام ندید حتی اگه الان حساسیت نشون نمیدن،بادام برای رفلاکس یه چیز وحشتناکه
من ب علیرضا تا این سن نداده بودم(با اینکه دکتر منع نکرده بود بادام رو،ینی اصن چیزی راجع ب بادام نگفته بود،من اینجا از تجربیات مامانای گهواره فهمیدم که بادام برا رفلاکس بده و حتی یکبار ب علیرضا ندادم)
رفلاکس علیرضا تا شش ماهگی ادامه داشت و خوب شده بود کاملا
دو هفته ی پیش بهش بادام دادم چندروز،خیلی هم دوست داشت
بچه م داغون شده
تمامی علایم رفلاکس رو داره ب دکترش گفتم گفت آره رفلاکسش برگشته
راجع به پرتقال و کلا ویتامین سی هم همینطور
اینو دیگه دکترش هم گفته بود وقتی علیرضا شش ماهه شد ازشون پرسیدم آقای دکتر چه مولتی ویتامین بدم ب پسرم؟گفت تا یکسالگی نده چون مولتی ویتامین داخلش ویتامین سی داره و ویتامین سی رفلاکس رو تشدید میکنه،منم دیدم اینطوریه پارسال نه پرتقال دادم بهش نه نارنگی
همه هم میگفتن بده بچه و ......،اما من زیر بار نرفتم
این از تجربه ی من بود
نمیگم صد درصدی درسته احرفهام یا تجربه م


اما گفتم شاید به درد حتی یک نفرتون بهوره
مامان قندعسل مامان قندعسل ۱ سالگی
مامانا
میشه لطفا هرکسی پیام منو دید نظرشو بهم بگه
از شدت فکر و خیال تا الان ۳ تا نوافن خوردم
من اصن مادری کردن خودمو دوس ندارم 😓 خس میکنم بچم کنارم خوشخال نیست ، حس میکنم باید و نباید هایی که باید ب عنوان یه مادر ب بچم بگم رو نمیدونم ، همش حس میکنم هر کاری که دا م برای بجم انجان میدم اشتباهه، به خصوص به خصوص در مورد بیرون رفتن و اینجور چیزا
من دیروز یه تاپیک گذاشتم ک بقیه چجور میرن خونه مادرشون .من خودن هر روز میرم و خیلی دخترم به بابام وابستس اونم خیلی دوستش داره هر روز میبرش یه ساعت پارک ماهم کلا رفت و امد خانوادگی با کسی نداریم یعنی هیج فامیلی نداریم همین شده عامل اختلاف منو شوهرم .ازونورم شوهرم اصلاااا ب بچه محبت نمیکنه صبح تا شب ک سرکاره بعدشم میاد با گوشی بعدشم لالا. به من میکه کمتر برو خونه مادرت . بچه رو نذار ببره بیرون بابات
من چکار کنم
دخترم تا چشماشو باز میکنه میره دم در وایمیسه ک یعنی بریم بیرون
کم اپردم دیگه
من دارم اشتباه میکنم تو تربیت دخترم 🙁😭