مامانا
میشه لطفا هرکسی پیام منو دید نظرشو بهم بگه
از شدت فکر و خیال تا الان ۳ تا نوافن خوردم
من اصن مادری کردن خودمو دوس ندارم 😓 خس میکنم بچم کنارم خوشخال نیست ، حس میکنم باید و نباید هایی که باید ب عنوان یه مادر ب بچم بگم رو نمیدونم ، همش حس میکنم هر کاری که دا م برای بجم انجان میدم اشتباهه، به خصوص به خصوص در مورد بیرون رفتن و اینجور چیزا
من دیروز یه تاپیک گذاشتم ک بقیه چجور میرن خونه مادرشون .من خودن هر روز میرم و خیلی دخترم به بابام وابستس اونم خیلی دوستش داره هر روز میبرش یه ساعت پارک ماهم کلا رفت و امد خانوادگی با کسی نداریم یعنی هیج فامیلی نداریم همین شده عامل اختلاف منو شوهرم .ازونورم شوهرم اصلاااا ب بچه محبت نمیکنه صبح تا شب ک سرکاره بعدشم میاد با گوشی بعدشم لالا. به من میکه کمتر برو خونه مادرت . بچه رو نذار ببره بیرون بابات
من چکار کنم
دخترم تا چشماشو باز میکنه میره دم در وایمیسه ک یعنی بریم بیرون
کم اپردم دیگه
من دارم اشتباه میکنم تو تربیت دخترم 🙁😭

۴ پاسخ

مثل شوهر من خودشون اصلا به بچه توجه ایی نشون نمیدن میگن بقیه هم همینطور باشن بعضی مردا واقعا لیاقت بچه دارشدن ندارن

من هر روز میرم هم بچه اجتماعی میشه ولی یسری چهارچوبا رو رعایت میکنم به پدر مادرمم تذکر میدم مگه دنیا چند روزه ک من بخوام برا حرف شوهرم پدر مادرم نبینم بعد بگم من کوتاهیی کردم

نه عزیزم اصلا کارت اشتباه نیس منم هرروز بچمو میبرم بیرون تقریبا.هرچی بیشتر بره بیرون مخصوصا پارک و بچه های همسن خودش مغزش بیشتر رشد میکنه مهارتاش بیشتر میشن.دم پدرتون گرم ک حوصله به خرج میده

نه عزیزم چرا اشتباه کنی؟ خیلی خوبه که مامان بابات کمکت میکنن خدا خیرشون بده
کاش من خونم به مامانم نزدیک بود ک‌هر روز میرفتم پیششون
بچه ی منم عاشق بابامه

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۱ سالگی
مامانا
این موقع دقتی پیام میدم اکثرا جواب میدن بیاین خواهشا نظر بدین
من واقعا دیگه درمونده شدم از سر دخالت های اطرافیان از سر افکار خودم ک نمیدونم کارم و روش تربیتیم و رفتاری ک با بچه انجام میدم درست هست یا نه
مامانم و بابام ک کلا میگن تو هیچی حالیت نیست و چون ما کمکت کردیم و تو میای ب ما در روز سر میزنی ما اجازه داریم تو همه چی بچت دخالت کنیم و نظر بدیم
ما اصلا اهل ربت و امد خانوادگی نیستیم فامیل نداریم مامان و بابام با همه قهران ب طبع اون ماهم بت کسی رفت و امد نداریم
بچم هیچ مهمونی و اینا نمیره تا مویعی ک تابستون بوذ هر روز روزی جند بار میبردمش پارک و بازیو آب بازی و... الان ک هوا سرد شده بیرون نمیبرمش خیلی بهونه میگیره همش سرشو گرم میکنم یا میبرمش رو تراس بیرونو نگاه کنه
وقتی از رو تراس نگاه میکنه بیرونو خیلی دلم میگیره گ چرا کس و کاری ندارم و این بچع باید از پشت نرده و میله ببینه بیرونو
خونه مامانک اینا تا جمد وقت پیش هر روز میرفتم ۳ ۴ ساعت میموندم منتها چون خیلی گیر بم میدن و تو همه چی نظر میدم اعصابم کشش نداره دیگه نرفتم جند روزه
الانم همش ویام میدن بهم بچت افسرده میشع بچت فلان میشه و ...
شما بیاید بگید بچم افسرده میشه اینجور ؟
اصن شما چجور با بچه تا میکنید تو خونه تو پاییز و زمستون
بخدا دیگه مغزم کشش نداره همش حس میکنک در حق بچم بدی میکنم
ازونورم میرم پیش دوستام ، میگن براش قانون بذار خیلی ددریه خیلی فلانع
مامان مسدود شدم💔 مامان مسدود شدم💔 ۱ سالگی
خونه ی ما خیلی سرد و بی روحه شوهرم صب زود بیدار میشه منم تازگیا بیدار هم نمیشم بهش صبحانه بدم خودش میخوره و میره سرکار عصر بعد نماز میاد خونه شامشو میخوره یه کم فیلم میبینیم ساعت ۸ و نیم ۹ میره تو اتاق میخوابه اصلا با بچه هم بازی نمیکنه بچه رو تو پذیرایی نگه میدارم نه میتونم تلوزیون روشن کنم نه بچم میتونه راحت بازی کنه و سر و صدا کنه مجبورم یه گوشی بگیرم دست خودم یه کوشی هم بدم دست بچم با گوشی بازی کنه بعدشم میخوابه میبرم میزارمش رو تخت خودم تا ۱۲ و خوابم نمیبره میام لم میدم رو مبل و بازی میکنم بعضی وقتا تا ۳ هم خوابم نمیبره دچار نشخوار فکری شدم بخاطر همینم تو تلگرام حدس کلمه بازی میکنم ک تمام فکرم رو بزارم رو پیدا کردن کلمات وگرنه از شدت فکر و خیال روانی میشم دلم میخاست بچم خیلی شاد باشه تو محیط شاد بزرگ شه هیجان داشته باشه ولی اون طفلکم شانس نیاورده خانواده هامون ک دور هستن خودمونم برای هم کافی نیستیم من و بچم جز خدا هیچکیو نداریم