۶ پاسخ

جوری ک یکسره و منظم می‌گرفت خیلی بد بود اصلا نمی‌تونستم تکون بخورم دیگه دوباره اومد یاعت ۴ معاینه کرد ۶ فینگر بودم کیسه آبمو پاره کردن سر بچم هی بالا می‌رفت یکم معاینه و دستکاری کردن ولی من همون ۶ فینگر بودم بچه پایین نمبومد سرش بد جا گرفته بود دیگه هوا روشن شده بود و درداب من هم‌چنان زیاد ک ماما اومد دوباره معاینه کرد گفت سر بچه خیلی بالا هست دهانه رحمت خوبه ولی بچه هی بالا میاره از تخت بیا پایین قر کمر انجام بده وای مگه من می‌تونستم با اون دردم غر کمر انجام یدم از بس داد زده بودم صدام گرفته بود دیگه ساعت ۷ بود ک دکتر اومد معاینه کرد گفت سر بچه داره دیده میشه زور بزن پاهاتو با دستات بالا بگیر تا میتونی زور بزن منم چنتا زور زدم دیگه بردنم اتاق زایمان گقتن سریع برو روتخت رفتم و گقتن هرموقع دردت اومد زور بزن محکم با به چیزی قک کنم برش دادن چون حس کردم بعدش یهو دردام شروع شد محکم چنتا زور زدم که بلاخره ساعت ۷ و نیم پسر قشنگم با وزن ۲۹۰۰ و قد ۵۰ و دور سر۳۳ به دنیا اومد.وای گذاشتن رو شکمم سه بند ناف دور گردنش بود بچم خدای نکرده نزدیک بود خفه باشه دیگه لند نافشو جدا کردند دسرمو پرستار اون طرف برد و دکترم گفت چنتا زور دیگع بزن جفتت لیاد بیرون کاملا حس می‌کردم یه چیزای ازم بیرون میاد ولی اصلا نگاه نکردم میترسیدم موقع بخیه زدن بخیه رو حس میکردم ولی دردی انچنانی نداشت دیگه بخیه هام تموم شد و بعدش اوردن بخش منو وای دوستان وچن ساعت اول خوب بود ولی بعدش بخیه هام خیلی‌ درد گرفت حتی الانم درد میکنن اصلا نه میتونم راه برم نه بشینم خیلی برام سخته پسرمم بغل نمیتونم دردم میاد . دوستان اینم تجربه زایمان من

پس چی میگن طبیعی بهتره؟ والا این چیزی که شما تعریف کردین حکم شکنجه رو داره😩
من میرم سزارین، کی جون داره این همه دردو تحمل کنه😰

یاد خدم افتادممممم

ول کن طبیعی چیه ادم حالش بد میشه مثل بچه ادم سزارین میشم 🤣🤣🤣🤣🤣

زایمان طبیعی خیلی خره💔🙃

بسلامتی عزیزم إن شاءالله سالم وصالح زیر سایه پدر ومادر بزرگ بشه🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻

سوال های مرتبط

مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 ۲ ماهگی
میخام از تجربه دوتا زایمانم بگم.من سر دخترم ۱۲ ساعت درد کشیدم دردام میگرفت و زود ول میکرد و اینکه دهانه رحمم باز نمیشد برام سوند گذاشتن که دهانه رحمم باز شد بعد که فول شدم با ۳ تا زور دخترم بدنیا اومد وزنشم ۳۵۰۰ بود.
سر پسرم چن روز قبل زایمانم معاینه شدم کامل بسته بودم شوهرمم میترسید که رابطه داشته باشیم بلاخره یه شب به رابطه راضی شد ولی اصلا نمیشد دخول انجام بدیم خیلی سخت و دردناک بود کامل مشخص بود که بسته ام یکم به زور رابطه داشتیم روز بعدشم پیاده روی کردم همون شب به لکه بینی افتادم ساعت ۴ صبح ی درد نرمی میگرفت و ول میکرد تا ساعت ۱۱ ظهر بلند شدم رفتم حموم زیر دوش آب ولرم چن تا اسکات زدم اومدم بیرون ی درد وحشتناکی گرفت که ب شوهرم گفتم رفتیم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن ۳ سانتی بستری کردن دردام هیلی وحشتناک بود وقتی درد میگرفت فقط اشک میریختم بعد شوهرم برام ماما خصوصی با امپول بی دردی گرفت که خیلی کمکم کرد خدایی من ساعت ۲ونیم ظهر بستری شدم ماماخصوصی ساعت ۳ اومد بهم ورزش داد ساعت ۴ونیم امپول تو رگی زدن بهم که کامل گیج شدم یهو حس زور زدن دستم داد ۴و۴۵ دقیقه پسرم با وزن ۴۱۰۰ با دوتا زور و یه جیغ خیلی محکم بدنیا اومد با اینکه دردای پسرم خیلی تند و حشتناک بود ولی خیلی راضی بودم از زایمانم برشم نخوردم دکترم ۵ تا بخیه زیبایی زد برام خواستم بگم ماماخصوصی و امپول بی دردی رو حتما بگیرین دوستان خیلی کمک میکنه
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 ۴ ماهگی
تجربه زایمان:
مامانا من چند روز بود ک تو خونه پیاده روی رو شروع کرده بودم و بیشتر پله بالا پایین میکردم بچم از ی هفته قبلش یکسره خودشو سفت میکرد ک بدون درد بود و منم توجهی بهش نمیکردم
تا اینکه امروز صبح یدفعه از خواب بیدار شدم و یچیز گرم ازم ریخت یلحظ فک کردم ادراره ک دیدم ن یکسره داره میریزه شلوارم کلا خیس شد منم ک روز قبلش رفته بود حموم و‌کاملا تمیز بودم همونجا سری زنگ زدم ب مادرشوهرم و باهم رفتیم بیمارستان خیلی استرس داشتم
ماما اومد معاینه کرد گف خوبه بستری کردساعت ۴ و نیم و حدودا ساعت ۵ و نیم یا ۶ دردام شروع شد با امپول فشار هر ۳ دقیقه یکبار میگرفت اولش تا ۳ ۴ سانت اوکی بودم زیاد شدید نبود دردام هر ساعت یا نیم میومدن معاینه میکردن و اینم بگم ک معاینه اونقدی ک میگفتن درد نداشت بشرطی ک خودتونو شل کنید و قابل تحمله
دیگ بعد ۵ ۶ سانت دردام غیر قابل تحمل شد و یکسره میگرفت دوتا ماما اومدن توپ گذاشتن روش پارچه کشیدن و گفتن بیا پایین ورزش و یکسره روی توپ بودم موقع دردام بالا پایین میشدم روی توپ تا رحمم بیشتر باز بشه یکسره هم کمرمو با روغن بچه ماساژ میدادن دستشون درد نکنه خیلی کمک کرد دکتر هم همش بالا سرم بود هی انرژی میداد بهم دستمو نقاط فشاریشو میمالوند برام تا دردام کمتر شه یا میگف دستمو بگیر تا اروم شی
خلاصه بعد ک شدم ۷ سانت و دردام یهو کم شد
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
مامان فندوق مامان فندوق ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من ۳۹ هفته و ۶ روز بودم طبق ان تی درد نداشتم رفتم میش دکترم و معاینه تحریکی شدم شبش رفتم پیاده روی دردام کم کم شروع شد از ۱۲ شب تا صبح هی میگرفت ول میکرد از خواب بیدار میشدم بادردا.ساعت ۶ صبح زمان گرفتم دیدم منظم شده هر ۸ دقیقه میگرفت تا ساعت ۱۰ خونه بودم به ماماهمراهم زنگ زدم گف برو بیمارستان.رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت باز شدی باید بستری شی.تاساعت ۱۲ونیم کارا طول کشیدو بستریم کردن ماماهمرامم اومد دردام بیشتر شده بود شدتش.معاینم کرد گفت ۳سانت کامل باز شده.دردام بیشتر میشد امپول فشارم زد تو سرم از ۴ قطره شروع کرد.دردام شدید شد ساعت ۳ونیم ۴ بود ک معاینم کرد گف سر بچه خوب نچرخیده وازنتم تنگه نمیتونی طبیعی زایمان کنی رفت به دکترای شیفت گفت.اونام اومدن معاینه کردن گفت تنگ هست ولی اگ فول ۱۰ سانت بشع بچش بدنیا میاد ریزه.قبول نکردن ک سزارین کنن.من دردام وحشت ناک میشد ورزش کردم روتوپ نشستم دوش اب گرم و ماساژ برام انجام داد.حالم بهتر میشد ولی رو دردام تاثیری نداشتم تا ۸ من از درد کامل مردمو زنده شدم ۷ سانت باز شد دهانه رحمم......