بیاین ترجبه زایمان طعبی پارت ۱ بگم براتون ۲۹ بود ک بیدارشدم حالم بد بود معدم خیلی درد میکرد چند ساعت بدش خوب شد ساعت چهار بدظهر رحمم خیلی درد میکرد خلاصه هی میگرفت ول میکرد رفته رفته بیشتر میشد ولی قابل تحمل بود تا اخر شب ساعت دوازده بود ک دردام زیاد میشد نمتونستم بخوابم منم رفتم با توپ ورزش کردم اسکات زدم اینا کمرمو ماساژ دادم باز اومدم دراز کشیدم بهتر شدم ک دیدم کمر دردم شدید شد و نمیتونستم تحمل کنم دلمم کم درد میکرد چون پسر بیشتر کمر درده بقشه پارت بعدی

۲ پاسخ

مبارک باشه😍
کدوم بیمارستان رفتی؟

خدا رو شکر راحت شدی

مقالات مرتبط

تقویت ماهیچه‌های کمر در بارداری
تقویت ماهیچه‌های کمر در بارداری
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی
حرکات ورزشی برای دیسک کمر
حرکات ورزشی برای دیسک کمر و مناسب مهره های کمر

سوال های مرتبط

مامان پسری مامان پسری ۳ ماهگی
ساعت 19 و 20 دقیقه کمرم درد میکرد همزمان زیر شکمم می‌گرفت ول میکرد رفتم حموم اسکات و اينا زدم دردم بیشتر می‌شد ماساژ سینه و ورزش انجام دادم تو حموم هي بیشتر می‌شد دردم اومدم بیرون دردم کم شده شکمم سفت و شل میشه ولی دردم رفت چکار کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭🩵 مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت 1️⃣
روز جمعه ۲۸ دی از صبح زود ساعت ۷ کم کم درد های شبیه پریودی شروع شد🥲
اولش فاصلش ۱ ساعتی یکبار بود در حد ۱۰ ثانیه می‌گرفت و ول می‌کرد...
دیگه نزدیکای ساعت ۱۱ ظهر بود ک لکه دیدم و مطمئن شدم ک دیگه این درد ها واقعن درد شروع زایمانه🥹🥹
خیلی استرس گرفته بودم ولی همراه با شوق و ذوق بود...
اتفاقا همون روز هم مامانم اینا مهمونمون بودن برای ناهار
منم تند تند ناهار رو درست کردم و از ساعت ۱۲ ظهر شروع کردم برای ورزش کردن
ولی چون استرس داشتم آنچنان ورزش های تاثیر گذاری انجام ندادم🥺
دیگه ساعت ۱ بود ک مامانم اینا اومدن و بهش گفتم ک درد و لکه بینی دارم
مامانم از خوشحالی پر در آورده بود چون من ۴۰ هفته ام تموم شده بود و برای روز شنبه باید میرفتم بیمارستان بستری میشدم و با آمپول فشار دردام شروع میشد و مامانمم از این بابت ناراحت بود و دلش می‌خواست من با درد های خودم برم بیمارستان 🥹🥹
و همونطور شد ک میخواستیم😍
خلاصه که همینجور رفته رفته دردام بیشتر و فاصلش کمتر میشد...
من تا ساعت ۸ونیم شب تو خونه تحمل کردم ولی دیگه از ۸ونیم ب بعد دیدم فاصلش شد ۵ دیقه‌ای یکبار و دیگه غیر قابل تحمل بود برام
دیگه مامانم و همسرم وسایل های منو نی نی رو جمع کردن منم آماده شدم و ساعت ۹ حرکت کردیم ب سمت بیمارستان 🥹🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجه فینگو🐧🩵 مامان جوجه فینگو🐧🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمانم طبییعی
1.
من شنبه بود ساعت ۲ ک لکه دیم قهوه ایی کمی هم درد پریودی
شبش ساعت یازده رفتم زایشگاه ک چک بشم معاینه کرد گفت یک فینگری
معاینه خیلی درد داشت فک کنم تحریکی بود
بعد گف برو خونه دردات منظم شد بیا.دیگه بعد اون که رفتم خونه دردام کم کم شروع شد شبش نتونستم بخوابم از درد لکه بینی هم زیادتر شد
دیگه صبر کردم هر پنج دیقه شد دردام و میگرفت و ول میکرد
دو شب دو دو روز درد تو خونه کشیدم و شب یکشنبه ک شد خیلی زیاد بود ب هیچ حالتی خوب نمیشد
تا ساعت چهار صبح دو شنبه با دردام صبر کردم هر پنج دیقه منظم میگرفت به مدت سی ثانیه درد داشتم از کمر میگرفت میزد ب زیر دلم بعد ول میکرد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت ۱
من دو سه روزی بود که خونه درد داشتم روز قبل از زایمان نشسته خ‌ونه رو جارو زدم خونه رو تمیز کردم شبش مادر شوهرم پدر شوهرم اومده بودن کمرم خیلیدرد میکرد چون معاینه تحریکی شدم لک بینی هم داشتم صبح واسه دخترم لقمه کرفتم که دردام میگرفت ول میکرد ساعت شیش اینا بود خوابیدم دوباره با درد بیدار شدم ساعت ده رفتم حموم دردام میگرفت ول میکرد لحظه گرفتنش مثل درد شدید پریودی بود دیگه ساعت یک نوبت دکتر داشتم که نامه بگیرم صبح بستری شم ساعت دوازده و نیم تو راه دردام دیگه زیاد شد به همسرم گفتم مستقیم بریم بیمارستان نمیخاد بریم دکتر من نمیتونم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان علی🩵 مامان علی🩵 ۲ ماهگی
بلاخره اومدم از تجربه ام بگم
زایمان طبیعی پارت اول

شب یلدا ساعت ۱۲شب زیر دلم دردای پریودی داشتم و میگرفت و ول میکرد اما قابل تحمل بود فک نمیکردم انقباض باشه تایم گرفتم منظم بود و هر بیست دیقه
رفتم خونه و سعی کردم بخوابم ساعت دو خوابم برد ولی چهار ونیم پاشدم
دیدم انقباضا هر هفت دیقه ای اما هنوز فقط زیر دلم بود راستش فک میکردم انقباض خیلی فرق داره و دردش بیشتره …رفتم حموم قر دادم زیر دوش اسکات زدم و اومدم بیرون ورزش نمیتونستم بکنم فقط پیاده روی و تنفس داشتم ک دردا کنترل بشه
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
روز سه شنبه ظهر از خواب بیدار شدم شکمم سفت وشل میشد بعد یهو کمردرد گرفتم بعد بیخیال شدم چون فاصلشون زیاد بود رفتم کارمو انجام دادم و دوش ابگرم گرفتم دردام بیشتر شد رفتم مهمونی🥲بازم درد داشتم وقتی برگشتم ساعت۲ونیم شب بود ولی دردام هی میگرفت ولی میکرد بعد گفتم بزار ی چرت بزنم نتونستم بخوابم درد داشتم فاصلشون کم شد تا ساعت۵خودمو به بیمارستان رسوندم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان امیر علی مامان امیر علی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
یکشنبه شب بود که 36هفته و 5روز بودم که احساس میکردم زیر دلم درد میکنن دردپریودی میگرفت یه خورده اینطوری بود بعدش ول میکرد ساعت 9شب بود درد هام شروع شد.احساس کردم همینطوریه ودرد زایمان نیست اما درد هام داشت شدید میشد ومداوم رفتم دستشویی لکه بینی داشتم
به مامانم گفتم گفت نشونه اینه که داری نزدیک زایمانت میشی.هم خوشحال بودم هم ترس واسترس داشتم نمیدونستم قراره چی بشه تا صبح دردشو تحمل کردم خیلی شدید شده بود تاصبح هی زیر دلم میگرفت ول میکرد تا اخرش که داشت مداوم میشد.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان بهار مامان بهار ۲ ماهگی
مامانا من امروز ۷صبح از درد بیدارشدم از خواب درد شدید گرفت منو اما قابل تحمل بود تا ساعت ۸درد داشتم ولی تموم شد دیگه باز ساعت ۳نیم از خواب بیدار شدم دردم گرفت زیر دلم درد میکرد تیر میکشید و میزد به مقعد اما بازم سر یک ساعت اروم شد تکون های بچه هم خوبه بنظرتون زایمان نزدیکه؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
دو روز بود که معاینه تحریکی شده بودم و دردام یکم بیشتر شده بود ولی منظم نبود روز دوم از ساعت ۴ صبح دیگه منظم شد و هر ۲۰ دقیقه یکبار زیردلم و کمرم میگرفت ولی خیلی درد معمولی بود
منم شروع کردم به راه رفتن و پله رفتن تا ساعت ۱۲ و نیم که فاصله دردا ده دقیقه شد و لکه بینی شروع شد
بعد تا رسیدم بیمارستان و بستری شدم ساعت ۲ و نیم بود و دردا هم قابل تحمل و کم بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان لیانا...❤️ مامان لیانا...❤️ ۲ ماهگی
پارت ۲🦋
دردام بیشتر شده بود رفتم بیمارستان معاینه شدم گفت سه سانتی تا اینجا باز قابل تحمل بود یکم ت خود بیمارستان پیاده رویی میکردم کیسه ابمم‌ فک کنم واقعا سوراخ شده بود چون تند تند ازم آب خون میومد منم همش بهم فشار میومد ادرارم‌ می‌گرفت دیگه دردام شده بود پنج دقیقه ای نصف شب هم بود خوابمم می‌ومد پنج دقیقه می‌خوابیدم یهو درد بدی می‌گرفتم داد میزدم مامان بیاااا‌ کمرمو ماساژ بده اینم بگم از اول تا آخر مامانم بود ک کمرمو ماساژ میداد ک خیلیییی کمک می‌کنه دردام سریع تر از بین میرفتن‌
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 💝مرسانا 💗💞 مامان 💝مرسانا 💗💞 ۱ ماهگی
سلام منم ۳۷ هفته زایمان کردم اومدم تعریف کنم شب بود دردی نداشتم با همسرم نزدیکی داشتم یهویی کم کم درد میگرفت بدنم ول نمیکرد درد خفیف داشتم می‌گرفت ول میکرد کمرم و رحمم درد میگرفت بعد فکرم ماه درده بیخیال خابیدم یهویی از بدنم آب اومدم سریع رفتم دسشویی کیسه آبم پاره شد از ۱ شب تا ۳ شب درد داشتم دردم شدید شد راه افتادم طرف بیمارستانداخل ماشین جوری درد داشتم فقط داد میزنم تا رفتم بیمارستان بچه به دنیا اومد ۴ شب به دنیا اومد
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 ۱ ماهگی
پارت چهارم زایمان طبیعی🌹👑🌹
رفتم بخش زایمان بعدش بهم سرم وصل کردن وخون گرفتن ولی سرم نمیومد تو رگ گفتن دردات بیشتر شد میادخلاصه دیدم دکترزنان ک ماما بوداومد معاینه ام کردم گفت خوبه پیشرفت کردی بعدش با دست دیدم پاره کرد کیسه ابم روبعدش رفت یه نگاه انداختم ب ساعت دیدم ساعت 4عصر هست دقیق چهارو پنج دقیقه دردام خیلی خیلی بیشتر شد ینی فاصله شون رسید ب هر سه دقیقه خلاصه اولش قابل تحمل بود ولی بعدش دیدم دست خودم نیست ناله هام خیلی بیشتر شدن ساعت رو نگاه کردم دیدم شده 6ماماهی میومد معاینه میکرد عرق ازم میریخت ک حساب نداشت.....واسه خواندن ادامه اش بیا پارت بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۳ ماهگی
تجربه‌ زایمان طبیعی
پارت سوم
از ساعت ۶عصر دیگه دردام خیلی زیاد شد زیر شکمم می‌گرفت و ول میکرد بعد دیگه خیلیییی دردم شدید شد جوریکه نمیتونستم حتی بلند شم ورزش کنم همینجوری که خوابیده بودم‌روی تخت از گاز انتونوکس استفاده کردم ولی بنظرم هیچ خوب نیست اصلا دردم رو کم‌نمی‌کرد خیلی چیز بیخودی بود میگفتن ۲۰ درصد از دردتو کم میکنه ولی اصلا انگار نه انگار فقط آدم رو گیج و سر میکنه پشیمونم که از اون‌گاز استفاده کردم چون خیلی بی حالم کرده بود جوریه همش چشمام بسته میشد دوستداشتم فقط بخوابم ماماهمراهم که بالا سرم بود یه تا میدیدمش اصلا سرپا نمیتونستم بمونم سرم گیج میرفت و میخواستم بیفتم خیلی تشنه میشدم و بخاطر گاز بود
مامان نورا و جانیار مامان نورا و جانیار روزهای ابتدایی تولد
منم زایمان کردم🥺😍
ساعت ۱۸:۳۵دیقه
بعدن تجربه امو میام میگم
ولی سر دخترم دردش زیاد بود واینمیستاد زور دادنش خیلی اسون
ولی سر پسرم دردا قابل تحمل میگرفت ول میکرد ولی زور دادانش خیلی سخت بود برش و بخیه هم نخوردم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان تیـــام (کُنجد) مامان تیـــام (کُنجد) ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🤰🏻
پارت چهارم🙋🏻‍♀️

دردا کم کم شدت میگرفتن
همسرم رفته بود تا خونه یه دوش بگیره و لباساشو عوض کنه و تو راه بود و من هی به مامانم میگفتم زنگ بزن بگو زود بیاد، انگار بدون اون نمیتونستم تحمل کنم دردارو و ته دلم ترسیده بودم یکمی.. انگار پرواز کرد و بالاخره بعد نیم ساعت همسرم اومد و من روی تخت استراحت میکردم و دکتر و همسرم پیشم بودن و تا ساعت ۶ یکبار دیگه معاینه شدم ۴ سانت بودم
و دردا درازکش داشت غیر قابل تحمل میشد یه دردی مثل پریودی که یهو دل و کمرمو میگرفت و شدتش زیاد میشد و بعد ول میکرد و من چون یهو دردام شروع شده بود و اروم اروم نبود امادگیشو نداشتم مخصوصا که نه ماه از درد پریودی در امان بودم و دردشو یادم رفته بود😂 برای کنترل دردامو هدر نرفتن انرژیم دکتر برام به فاصله چهار درد مسکن تزریق کرد و....
مشاهده ۷ پاسخ دیگر